گروه اقتصادی مشرق -مسکن یکی از نیازهای اساسی زندگی شهروندان است ،اما امروزه این نیاز اساسی تبدیل به یک سرمایه و سرمایه گذاری شده است ،بی آنکه کسی به این فکر کند که نیاز اولیه شوخی بردار نیست و همه فقیر و غنی به آن نیاز دارند و بدون آن زندگی ممکن نیست.
با وجود اینکه در سالهای اخیر انواع و اقسام طرحها برای ساخت و تولید مسکن اجرا شده، اما بازهم مشکل گرانی مسکن پابرجاست و با کاهش توان اقشار مختلف برای خرید واحد مسکونی، نرخ اجاره نشینی روند صعودی دارد.
از سویی، برخی افراد هم که موفق به تملک واحد مسکونی شده اند، یا از کیفیت آن به نوعی ناراضی هستند یا با شرایطی خاص و دشوار، مسکن شخصی تامین کرده اند. به هر حال، با وجود اجرای برنامه های مختلف در30 سال گذشته و نزدیک به پنج دهه سابقه برنامه ریزی پیش از انقلاب در حوزه تامین مسکن، هنوز بسیاری از مردم با مشکل تامین سرپناه اختصاصی مواجه هستند. این معضل هم ناشی از عدم برنامه ریزی صحیح و هم نامتناسب بودن رشد جمعیت و تولید مسکن در کشور است.
حلقه مفقوده ای که همواره مسئولین دولتی بر آن تاکید داشتند ،احیای بافت های فرسوده بود که متاسفانه در این چند سال اخیر جز حرف زدن کار خاصی برای احیای این بافت ها انجام نشد .
نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که در بافتهای فرسوده همه زیرساختهای شهری مثل ارتباطات، آب، برق، گاز و ... وجود دارد و فقط باید مشکل دسترسی در این مناطق را حل و بافتهای فرسوده را به ساختمانهای باکیفیت و بادوام تبدیل کرد. با توجه به ظرفیتها و زیرساختهای مناسب موجود در این مناطق و تراکم پایین جمعیت، میتوان با بازسازی بافتهای فرسوده، بخشی از جمعیت متقاضی مسکن را در این مناطق جای داد و با افزایش ساخت و عرضه مسکن در این بافت ها از افزایش قیمت جلوگیری و خون تازه ای را به این قسمت از شهرها تزریق کنیم .
سیاست بهسازی، نوسازی و احیای بافتهای فرسوده یکی از احکام برنامه چهارم توسعه بوده و براساس آن، دولت مکلف شده است که ظرف دو برنامه توسعه (برنامه چهارم و پنجم) کل بافتهای فرسوده را بازسازی کند (سالی 10 درصد).
یعنی تا الان اگر سالی 10 درصد از این بافتها احیا شده بود، باید دستکم 70 درصد این برنامه عملیاتی میشد. آمار موجود نشان میدهد که از ابتدای اجرای برنامه چهارم تاکنون، فقط هفت درصد از بافتهای فرسوده احیا، بهسازی و نوسازی شده است! این امر نشان میدهد که با وجود تعیین تکلیف قانونگذار، دولت نهم و دهم اهتمام جدی برای این کار نداشته است.
در سالهای گذشته، ایجاد شهرهای جدید در اطراف تهران برای پاسخگویی به جمعیت سرریز مورد توجه دولت قرار گرفت. این شهرها برای این به وجود آمد که معضل حاشیه نشینی در این کلانشهر از بین برود اما به دلیل آنکه نیازسنجی مناسبی برای ایجاد زیرساختها در شهرهای جدید با توجه به امکانات موجود صورت نگرفت، این شهرها تبدیل به شهرهای خوابگاهی شدند و مشکلات جدیدتری پدید آوردند.
دلیل شکست سیاست ایجاد شهرهای جدید هم این است که این شهرها بی هویتند؛ سابقه قومی، تاریخی، فرهنگی یا دلیل دیگری برای به وجود آمدنشان موجود نیست و به همین دلیل، تقریبا همه ساکنان شهرهای جدید به این مناطق به عنوان محلی موقت و گذرا برای سکونت نگاه می کنند.
یعنی ساکنان، این مناطق را به عنوان مقصد نهایی نگاه نمی کنند و همیشه در فکر رفتن هستند،برای همین هم در شهرهای جدید گورستان وجود ندارد! این شهرها به وجود آمدند اما برای اشتغال در این مناطق فکری نشد و بنابراین به شهرهای خوابگاهی تبدیل شدند.
حال برای خروج از این بحران دولت باید بپذیرد که از حوزه ساخت مسکن و شهرسازی خارج شود و سیاستگذاری را برعهده بگیرد ،ضمن آنکه ماموریت شهرسازی دوباره به شهرداریها بازگردد؛ چراکه ساخت مسکن و شهر یک سیاست محلی است و نتیجه سیاستگذاری دولت در حوزه مسکن نتیجه ای مانند مسکن مهر دارد.
با وجود اینکه در سالهای اخیر انواع و اقسام طرحها برای ساخت و تولید مسکن اجرا شده، اما بازهم مشکل گرانی مسکن پابرجاست و با کاهش توان اقشار مختلف برای خرید واحد مسکونی، نرخ اجاره نشینی روند صعودی دارد.
از سویی، برخی افراد هم که موفق به تملک واحد مسکونی شده اند، یا از کیفیت آن به نوعی ناراضی هستند یا با شرایطی خاص و دشوار، مسکن شخصی تامین کرده اند. به هر حال، با وجود اجرای برنامه های مختلف در30 سال گذشته و نزدیک به پنج دهه سابقه برنامه ریزی پیش از انقلاب در حوزه تامین مسکن، هنوز بسیاری از مردم با مشکل تامین سرپناه اختصاصی مواجه هستند. این معضل هم ناشی از عدم برنامه ریزی صحیح و هم نامتناسب بودن رشد جمعیت و تولید مسکن در کشور است.
حلقه مفقوده ای که همواره مسئولین دولتی بر آن تاکید داشتند ،احیای بافت های فرسوده بود که متاسفانه در این چند سال اخیر جز حرف زدن کار خاصی برای احیای این بافت ها انجام نشد .
سیاست بهسازی، نوسازی و احیای بافتهای فرسوده یکی از احکام برنامه چهارم توسعه بوده و براساس آن، دولت مکلف شده است که ظرف دو برنامه توسعه (برنامه چهارم و پنجم) کل بافتهای فرسوده را بازسازی کند (سالی 10 درصد).
یعنی تا الان اگر سالی 10 درصد از این بافتها احیا شده بود، باید دستکم 70 درصد این برنامه عملیاتی میشد. آمار موجود نشان میدهد که از ابتدای اجرای برنامه چهارم تاکنون، فقط هفت درصد از بافتهای فرسوده احیا، بهسازی و نوسازی شده است! این امر نشان میدهد که با وجود تعیین تکلیف قانونگذار، دولت نهم و دهم اهتمام جدی برای این کار نداشته است.
در سالهای گذشته، ایجاد شهرهای جدید در اطراف تهران برای پاسخگویی به جمعیت سرریز مورد توجه دولت قرار گرفت. این شهرها برای این به وجود آمد که معضل حاشیه نشینی در این کلانشهر از بین برود اما به دلیل آنکه نیازسنجی مناسبی برای ایجاد زیرساختها در شهرهای جدید با توجه به امکانات موجود صورت نگرفت، این شهرها تبدیل به شهرهای خوابگاهی شدند و مشکلات جدیدتری پدید آوردند.
دلیل شکست سیاست ایجاد شهرهای جدید هم این است که این شهرها بی هویتند؛ سابقه قومی، تاریخی، فرهنگی یا دلیل دیگری برای به وجود آمدنشان موجود نیست و به همین دلیل، تقریبا همه ساکنان شهرهای جدید به این مناطق به عنوان محلی موقت و گذرا برای سکونت نگاه می کنند.
یعنی ساکنان، این مناطق را به عنوان مقصد نهایی نگاه نمی کنند و همیشه در فکر رفتن هستند،برای همین هم در شهرهای جدید گورستان وجود ندارد! این شهرها به وجود آمدند اما برای اشتغال در این مناطق فکری نشد و بنابراین به شهرهای خوابگاهی تبدیل شدند.
حال برای خروج از این بحران دولت باید بپذیرد که از حوزه ساخت مسکن و شهرسازی خارج شود و سیاستگذاری را برعهده بگیرد ،ضمن آنکه ماموریت شهرسازی دوباره به شهرداریها بازگردد؛ چراکه ساخت مسکن و شهر یک سیاست محلی است و نتیجه سیاستگذاری دولت در حوزه مسکن نتیجه ای مانند مسکن مهر دارد.