به گزارش گروه فرهنگی مشرق به نقل از باشگاه خبرنگاران، روزي يحيي بن اكثم در مجلس واثق خليفه عباسي كه جمعي از علماء و فقها حضور داشتند، سؤال كرد كه چه كسي سر حضرت آدم (ع) را هنگامي كه حج به جا آورد، تراشيد؟
تمام حضار در پاسخ آن عاجز ماندند، واثق گفت: هم اكنون من كسي كه جواب اين سؤال را بدهد حاضر ميكنم، سپس شخصي را بدنبال حضرت هادي (ع) فرستاد و وي را به دربار خليفه دعوت كرد. امام نيز دعوت را پذيرفت و براي اظهار و بيان حقيقت به دربار واثق رفت. خليفه پرسيد: اي ابوالحسن به ما بگو چه كسي سر حضرت آدم را هنگام حج تراشيد؟ امام فرمود: اي واثق ترا به خدا سوگند ميدهم كه ما را از بيان و جواب آن معاف كني، خليفه گفت: ترا سوگند ميدهم كه جواب را بفرمايي!
امام فرمود: اكنون كه قبول نميكني، پس ميگويم. پدرم مرا از جدم خبر داد و جدم از جدش كه رسول خدا باشد، اطلاع داد كه فرمود: براي تراشيدن سر آدم جبرئيل مأمور شد ياقوتي از بهشت آورد و به سر آدم كشيد تا موهاي سرش بريزد.
تمام حضار در پاسخ آن عاجز ماندند، واثق گفت: هم اكنون من كسي كه جواب اين سؤال را بدهد حاضر ميكنم، سپس شخصي را بدنبال حضرت هادي (ع) فرستاد و وي را به دربار خليفه دعوت كرد. امام نيز دعوت را پذيرفت و براي اظهار و بيان حقيقت به دربار واثق رفت. خليفه پرسيد: اي ابوالحسن به ما بگو چه كسي سر حضرت آدم را هنگام حج تراشيد؟ امام فرمود: اي واثق ترا به خدا سوگند ميدهم كه ما را از بيان و جواب آن معاف كني، خليفه گفت: ترا سوگند ميدهم كه جواب را بفرمايي!
امام فرمود: اكنون كه قبول نميكني، پس ميگويم. پدرم مرا از جدم خبر داد و جدم از جدش كه رسول خدا باشد، اطلاع داد كه فرمود: براي تراشيدن سر آدم جبرئيل مأمور شد ياقوتي از بهشت آورد و به سر آدم كشيد تا موهاي سرش بريزد.