آيت‌الله هاشمی رفسنجاني باید به تبعات بازی سیاسی خود در جامعه توجه کنند و کاری نکنند که اعتماد مردم، انقلابیون، دوستان و نخبگان جامعه را از دست بدهند و همه نسبت به ایشان بدبین شوند.

گروه سیاسی مشرق - چندی است اظهارنظر آيت‌الله هاشمی رفسنجانی درباره شعار مرگ بر آمریکا، تبدیل به تیتر یک بسیاری از روزنامه‌ها و رسانه‌های زنجیره‌ای اصلاحات و غیر اصلاحات شده است و بواسطه سکوت چندروزه ايشان درباره خاطرات شخصی خود، رسانه‌های حامی فتنه موج‌سواری خود را برای منحرف‌کردن و استحاله شعارهای انقلاب انجام دادند.

درباره سیاستمدار بودن آقای هاشمی رفسنجانی، کمتر کسی شبهه ای دارد و دوستان داخلی و دشمنان خارجی بر این مسئله واقفند که ایشان در نوع خود، یکی از بازیگران مهم سیاسی در عرصه داخلی و خارجی هستند.

تلاش های ایشان در جهت پیروزی انقلاب اسلامی به همراه دیگر یاران انقلاب در کنار امام خمینی (ره)، مسؤولیت‌های محول شده به ایشان از سوی بنیانگذار انقلاب، اعتماد عمومی در دهه شصت و هفتاد به هاشمی برای مدیریت چرخه اجرایی کشور، اعتماد مقام معظم رهبری برای انتصاب ایشان به عنوان خطيب موقت جمعه تهران و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و ... نشان از سیاسی بودن هاشمی رفسنجانی است.

آفتي که گاه در کنار سیاسی‌بودن رخ مي‌نمايد سیاست‌باز بودن است که در نگاه ظاهری، شاید امری قبیح به شمار آيد و شاید در مواردی، حتی راهگشا هم باشد.

آنچه در این بین باید به آن توجه کرد، توجه به خطرات سیاست‌بازی است به‌گونه‌ای که ممکن است اين سیاست‌بازی به ضرر شخص تمام شود و هدفی که به دنبالش بودیم نه‌تنها محقق نشود بلکه عکس‌العمل بازي با افكار عمومي به گونه‌ای پیش رود که شخص نه تنها ضرر کند بلكه اعتبار خود را از دست بدهد.

یکی از مواردی که سیاسیون را تهدید می کند، بازی با افکار عمومی و آزمایش افکار عمومی بواسطه بازی‌های سیاسی است تا بتوانند نبض جامعه را درباره مسائل خاص اندازه گیری کنند.

از دیگر مصادیق بازی با افکار عمومی، وارد کردن مفاهیم و اصطلاحات خاص در اذهان مردم و سپس عقب‌نشینی از طرح همان مفاهیم است.

جناب آقای هاشمی در هر دو مصداق ذکر شده، وارد بازی شده اند و به نوعی با افکار عمومی مردم بازی کرده اند، به عنوان مثال عقب‌نشینی ایشان در ماجرای حذف شعار مرگ بر آمریکا نمونه ای بارز از همین موارد است.

ایشان در جواب به روزنامه جمهوری اسلامی مبني بر اينكه طرح موضوع امكان حذف شعار مرگ بر آمريكا در شرايط كنوني آيا اقدامي غيرلازم و در زمان نامناسب نبود، می گویند: اين خاطره مربوط به سال‌ها قبل است و مسؤول سايت بدون هماهنگي اقدام به انتشار آن در اين زمان نمود كه اقدامي نادرست بود. علاوه بر اين، ايشان گفتند به دفتر تأكيد كرده‌ام افراد بدون هماهنگي و اطلاع قبلي از انتشار مطالب منتسب به من خودداري نمايند.

مصداق دوم درباره حواشی اظهارات جنجالی ایشان درباره استفاده دولت سوریه از سلاح‌های شیمیایی در خاک سوریه و علیه مردم این کشور بود.

هاشمی رفسنجانی در جریان سفر به مازندران ادعای استفاده دولت سوریه از سلاح‌ شیمیایی علیه شهروندان خود را مطرح کرد و با شگفتی آمیخته به‌ملامت بسیاری از مردم و کارشناسان روبرو شد.

دفتر هاشمی و روابط عمومی مجمع هیچ اقدامی نکردند تا اینکه صوت و فیلم سخنان هاشمی هم منتشر شد و برخی نمایندگان از جمله علی مطهری آن را تأیید کردند.

اما هنوز برخی فعالان سیاسی و نمایندگان دلسوز و علاقه‌مند به آقای هاشمی دوست ندارند دفتر ايشان بدین سرعت به سمت اشتباه استراتژیک و تحلیل غلط حرکت کند؛ اين بود که خواستند تا سخنان خلاف رویکرد نظام خود را رسماً تکذیب کند.

در این باره متأسفانه تحلیل‌های مختلف و بعضاً اشتباهی از جمله "پیری جسمی و ذهنی هاشمی و دادن اطلاعات غلط به او" مطرح شد تا اینکه آقای رفسنجانی سرانجام اظهارات جنجالی‌اش را تکذیب کرد.

آقای هاشمی رفسنجاني در ديدار اعضاي كميته فرزندان شاهد و ايثارگران با محكوم كردن تهديدات اخير آمريكا و برخي كشورهاي غربي عليه كشور سوريه گفته است: متأسفانه مردم سوريه كه حدود دو سال است درگير جنگ داخلي و انواع رنج‌ها وآوارگي كم‌سابقه هستند در حال حاضر نيز مورد تهديد خارجي به بهانه‌هاي هنوز اثبات نشده استفاده از سلاح شيميايي قرار گرفته‌اند.

او حاضر نشده است بگوید دولت سوریه متهم استفاده از سلاح شیمیایی نیست و این تروریست‌های خارجی هستند که مردم سوریه را زیر بمب های شیمیایی گرفته اند.

وي رسانه‌های منتقد را که با تکیه بر سند صوتی و تصویری از او انتقاد کرده‌اند، متهم به "همنوايي با اهداف دشمن" کرد و گفت: اخيراً نقلي از بنده در مورد سوريه، بهانه سوء استفاده و تخريب‌هاي جديد توسط اين‌گونه رسانه‌ها را فراهم كرد كه به هيچ وجه صحيح نيست.

مصداق سوم، درباره حاشيه آفريني خاطرات آقاي هاشمی رفسنجانی در فروردین ماه سال 91 و در گفت و گویی با فصلنامه مطالعات بین المللی بود، وي می گوید: " من در سال‌های آخر حیات امام(ره) نامه‌ای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم، برای اینکه نمی‌خواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم که شما بهتر است در زمان حیاتتان، اینها را حل کنید، در غیر این صورت ممکن است اینها به صورت معضلی سدّ راه آینده کشور شود.

گردنه‌هایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود... یکی از این مسایل رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر دنیا است. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آنها شویم. مذاکره می‌کنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند و یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، تمام است."

بعد از بوجود آمدن حاشيه هاي بسيار درباره ادعاي آيت‌الله هاشمي، ايشان در ديدار با اعضای خط امام رهبری (ره) مجلس شورای اسلامی به نوعي از كنار ادعاي خود رد مي‌شود و با واژه سازي سياسي به نوعي به افكار عمومي القا مي كند كه امام خميني (ره) با درخواستش مخالف نبوده بلكه موافق هم بوده است، ايشان مي گويند: حرفهایم در مورد رابطه با آمریکا چیز جدیدی نیست و من حدود 2 ماه پیش با فصل نامه ای صحبت کردم که متأسفانه برخی در حال حاضر در مورد آن جنجال آفرینی کردند. هاشمی همچنین با تاکید بر اینکه انتظار نداشتم واکنش ها به سخنانم در مورد رابطه با آمریکا در این حد باشد و جنجال آفرینی به بار بیاورد، ادامه می دهد: اگر بحث هایم در مورد رابطه با آمریکا در آن نامه مورد ایراد بود، حتما حضرت امام در همان زمان پاسخ من را می دادند.

آقای هاشمی به خوبی بر این مسئله واقف هستند که در مسائل کلان اجتماعی و حکومتی، تشخیص مصلحت از وظایف ولی فقیه است و این‌گونه نیست که هرکسی بر اساس درک شخصی خود، احساس کند مصلحت جامعه، ابراز فلان مسئله یا شبهه انداختن در فلان ماجراست.

به نظر می رسد اگر آيت‌الله هاشمی بخواهند در هر گذرگاهی و پیچ تاریخی، شبهه‌ای در جامعه در افکنند و بعد از برهم‌زدن نظم عمومی کشور و افکار عمومی، به‌راحتی از موضع خود عقب‌نشینی کند و تقصیر را به گردن دیگری بیندازد، سبب می‌شود اعتبار ایشان میان مردم، انقلابیون، نخبگان و دوستان از بین برود و همه نسبت به هاشمی بدبین شوند.