کد خبر 257154
تاریخ انتشار: ۲۸ مهر ۱۳۹۲ - ۱۱:۰۸

آمریکا به دنبال براندازی بشار اسد نیست؛ تعریف و تمجید جان کری از بشار اسد، ریاض را به شدت غافلگیر و حتی شوکه کرده است.

به گزارش مشرق، ماجرای انصراف ناگهانی عربستان سعودی از پذیرش کرسی غیردائم شورای امنیت به بهانۀ "عدم توانایی شورا در حل بحران سوریه و فلسطین" طی چند روز اخیر تعابیر و تحلیل های مختلفی در رسانه ها به دنبال داشته است. برخی تحلیل گران آن را ناشی از نقص سیستم تصمیم گیری سعودی، سردرگمی در قبال تحولات منطقه و برخی دیگر آن را ناشی از نارضایتی و اختلاف نظر ریاض با واشنگتن در کانون های بحران خاورمیانه می دانند؛ اینکه اوباما به ناگاه در بحران سوریه با روسیه همراه می شود، با ایران طرح دوستی می ریزد و... در یک کلام در این میان ریاض احساس می کند که از بازی خاورمیانه ای واشنگتن جا مانده است.

اما فارغ از چرایی دستِ رد غیرمنتظرۀ سعودی‌ها به کرسی شورای امنیت پرسش مهمی که به ذهن متبادر می شود اینست که در چنین فضایی و با آغاز فاز جدیدی از تنش زدایی و اعتمادسازی میان ایران و غرب، آیا قرار است این مسئله هم به کانون دیگر اختلاف نظر آمریکا با ریاض تبدیل شود؟ در آن صورت عربستان سعودی که هزینۀ سنگینی برای کانون های بحران(بالاخص سوریه) پرداخته، چه موضعی خواهد داشت؟ و اصولاً نگرانی ریاض ریشه در چه چیزی دارد؟

خبرآنلاین در گفتگو با حسین رویوران، کارشناس جهان عرب، انصراف عربستان از پذیرش کرسی شورای امنیت و سیاست خارجی ریاض در کانون های بحران را مورد بررسی قرار داده است که در ادامه می خوانید:

در ابتدا از اهمیت کرسی غیردائم شورای امنیت برایمان بگوئید؟
اعضای غیردائم شورای امنیت براساس سهمیه کشورها، مجموعه‌ها و قاره ها در نظر گرفته می شود. احتمالاً عربستان سعودی از مجموعۀ عربی و آسیایی انتخاب شد. معمولاً سعی کشورها بر اینست که در چنین جایگاهی قرار بگیرند. شورای امنیت یک مرکز تصمیم گیری جهانی است و حضور در این جایگاه شاید آرزوی خیلی از کشورهای دنیا باشد و در این مسیر خیلی از کشورها تلاش می کنند که به این کرسی دست پیدا کنند.

پس چرا عربستان از پذیرفتن چنین جایگاهی خودداری کرد؟
تصور من بر اینست که این مسئله به خودِ این جایگاه باز می گردد. این کرسی نیاز به تصمیم گیری جهانی دارد و این تصمیم گیری‌ها ممکن است عربستان را دچار مشکل کند. فرضاً در بحث سوریه، هم اکنون عربستان نگاهی متفاوت از آمریکا پیدا کرده و به همین دلیل در شورای امنیت آشکار شدن و کار کردن بر روی این تفاوت به نفع عربستان در درازمدت نیست.

موضع گیری عربستان سعودی همواره منطبق با آمریکا بوده ولی هم اکنون در برخی موضوعات در حال پیدا کردن تفاوت هایی است و این مسئله می تواند عربستان را به چالش بکشد و اگر ریاض در چند موضع گیری نسبت به آمریکا موضع متفاوت بگیرد، همین کافی است که عربستان را با مشکل سیاسی مواجه کند.

شکل تصمیم گیری در عربستان- به عنوان همپیمان و متحد واشنگتن- نیز همواره منطبق بر آمریکا بوده است و موضع گیری متفاوت بحث جدیدی است. اما بحران سوریه تغییراتی را در این همسویی ایجاد کرده است. هم اکنون به دلیل توافق های آمریکا با روسیه و برخی قدرتهای منطقه ای برای حل سیاسی بحران این معادله به گونه‌ای تغییر کرده است. عربستان همچنان در بحران سوریه به عنوان یک عنصر برانداز عمل می کند و در حال کمک مالی و تسلیحاتی به مخالفان سوریه است و این نشان می دهد که هم اکنون زاویه ای با آمریکا پیدا شده است که گسترش آن به نفع عربستان در درازمدت نمی تواند باشد.

عربستان طی ماههای اخیر دیپلماسی فعالی را در پیش گرفته است. در بحران‌های منطقه ای اعم از سوریه و مصر تلاش می کند مدیریت بحران را در دست گیرد. با توجه به نارضایتی ریاض از موضع واشنگتن در قبال تحولات دو سال اخیر جهان عرب، آیا این دیپلماسی فعال به معنای رویارویی ریاض با واشنگتن و پر کردن خلأ آمریکا در منطقه است؟
توجه داشته باشید که عربستان سعودی یک قدرت مستقل نیست بلکه یک قدرت وابسته است و معمولاً قدرتهای وابسته روند راحت تری در تصمیم گیری دارند؛ چون قدرت اصلی تصمیم می گیرد و قدرت وابسته با توجه به آن تصمیم می گیرد. این مسئله دربارۀ عربستان از دیرباز اینگونه بوده و سعودی ها در همین چهارچوب عمل کرده است.

اما هم اکنون عربستان سعودی یک دیدگاه مستقلی در بحران سوریه نسبت به آمریکا یافته است. گرچه در آغاز بحران دیدگاه دو کشور منطبق بر هم بود و هر دو به دنبال براندازی نظام اسد بودند اما شرایط امروز تغییر کرده است. به این دلیل که در سوریه با امحاء سلاح های شیمیایی سوریه، آمریکا عملاً به دنبال حفظ نظام بشار اسد است، چون تنها گزینه ای که می تواند اجرای توافقات را بر عهده گیرد نظام مرکزی است. آلترناتیو دولت مرکزی در سوریه، هرج و مرج است. لذا اجرای این قطعنامه با حفظ نظام سیاسی گره خورده است.

به عبارت دقیق تر دولت آمریکا دیگر به دنبال براندازی بشار اسد نیست؛ تعریف و تمجید جان کری از بشار اسد در اجلاس آپک در مالزی، عربستان را به شدت غافلگیر و حتی شوکه کرد؛ واکنش مطبوعات و مسئولان سیاسی هم دال بر این مسئله است که تا چه حد آنها دچار شگفتی و تعجب شدند. اینها همه نشان دهندۀ یک واقعیت جدید است. اینکه آمریکا به دنبال اجرای توافقات اخیر است و اجرای این توافق مستلزم حفظ نظام سوریه است در حالیکه عربستان همچنان در موضع گیری قوی خود قرار دارد که سرنگونی نظام بشار اسد است. این زاویۀ جدیدی است که با قرارداد امحاء سلاح های شیمیایی سوریه، این مسئله هم اکنون به شدت مطرح شده و می تواند مشکلات جدی بین دو کشور ایجاد کند.

با این اوصاف اصطکاکی میان واشنگتن و ریاض(در کانون های بحران اعم به خصوص مصر و سوریه) به وجود نخواهد آمد؟ جدای از بحران سوریه، ریاض در بحران مصر نیز با آمریکا دچار اختلاف منافع شده است. کمااینکه با قطع بخشی از کمک های نظامی آمریکا به مصر، ریاض در حال پر کردن این خلأ است.
باید هر یک از کانون های بحران را به طور جداگانه مورد بررسی قرار داد. در مورد بحران مصر من بر این اعتقادم که سرنگونی اخوان المسلمین یک تصمیم آمریکایی- سعودی است. به عبارت دیگر هم عربستان سعودی موافق این تغییر و سرنگونی اخوان المسلمین بود و هم آمریکا خواهان این تغییر بود. حرکت ارتش در مصر خارج از ارادۀ آمریکا نبوده بلکه با چراغ سبز آمریکا صورت گرفته است. کسی که از وضعیت ارتش مصر و نوع وابستگی آن به آمریکا مطلع است، به خوبی می داند که معمولاً این نوع تصمیم گیری با هماهنگی آمریکا صورت می گیرد. دفاع آمریکا در زمان کودتا و اظهارات جان کری مبنی بر اینکه" در مصر کودتایی صورت نگرفته بلکه حرکتی مردمی رخ داده" و سایر اظهارنظرهای مشابه به خوبی نشان دهندۀ این واقعیت است که در مصر یک حرکت تقریبا هماهنگ صورت گرفت.

پس چرا بخشی از کمک ها تعلیق شد؟
اینکه آمریکا برخی کمک ها را به حالت تعلیق درآورده است؛ به اعتقاد من حرکتی نمایشی است؛ در هر حال این مسئله آمریکا را دچار تعارض می کند. آمریکا در هر حال با این موضع در کنار یک کودتا قرار گرفت و این برای امریکا ناخوشایند است و به همین دلیل سعی آمریکا بر اینست که تا حدودی این موضع غیراخلاقی و ضد دمکراتیک و مغایر با بسیاری از مسائل حقوق بشری را با این اقدامات فرعی بپوشاند.

به اعتقاد من در مورد مصر، موضع عربستان و آمریکا منطبق با هم است و مشکلی میان ریاض و واشنگتن وجود ندارد اما در مورد سوریه این زاویه کاملاً آشکار است. اما معنای آن در هیچ شرایطی به معنای تقابل نخواهد بود. عربستان جرأت تقابل با آمریکا را ندارد و نخواهد داشت. توجه داشته باشید متفاوت از آمریکا بودن غیر از متعارض با آمریکا بودن است. متعارض بودن نیاز به ارادۀ مستقل و توان سیاسی دارد که در عربستان در حال حاضر وجود ندارد.

در چنین فضایی و با توجه به تضاد منافع میان بازیگران منطقه ای بر سر بحران سوریه، نگاه عربستان سعودی نسبت به نزدیکی ایران و غرب چیست؟ اعراب به این مسئله با دیدۀ شک و تردید می نگرند. این مسئله تا چه میزان می تواند ما را به همسایگان عربی مان دور یا نزدیک کند؟
در ابتدا می خواهم اشکالی به سوال شما وارد کنم و آن اینست که آیا فضای موجود بیانگر نزدیکی بین ایران و غرب است؟

به اعتقاد من ایران و غرب هم اکنون دنبال تفاهم نیستند، ایران و غرب به دنبال تعامل اند. تعامل یک پلۀ مقدماتی نسبت به تفاهم است. ایران به عنوان نمایندۀ تفکر انقلابی است و آمریکا به عنوان نماد قدرت سرمایه داری و سلطه گر جهانی است. پرسش اینجاست که با این تعریف آیا آنها می توانند در یک تفاهم کاملاً نزدیک به هم قرار گیرند یا نه؟ به نظر من با حفظ این تفکرات پاسخ منفی است. چنین چیزی امکانپذیر نیست. اما طرفین هم اکنون در بسیاری از پرونده های منطقه در تعارض با یکدیگر قرار گرفته اند. در افغانستان، عراق، سوریه، لبنان، فلسطین و .. این تقابل شرایطی را به وجود آورده است که هزینۀ هر دو طرف را بالا برده است. توافق موجود بر این پایه استوار است که طرفین شفاف تر با هم سخن بگویند و هر دو بتوانند به گونه ای سطح تنش را کاهش دهند. پائین آوردن سطح تنش، متفاوت از تفاهم است.

با این اوصاف اهداف مشترک ما با غرب در کجاست؟
هم اکنون قرار بر اینست که میان دو طرف یک نوع تعامل صورت گیرد، میزان تنش در سطح منطقه کاهش پیدا کند و در عین حال به گونه ای میان دو طرف از مساحت اشتراکی برای تعامل استفاده شود تا اینکه ببینند در آینده به مرحلۀ تفاهم خواهند رسید یا نه.

آمریکا تا اواخر سال 2013 قصد خروج از افغانستان را دارد؛ همچنین حفظ وضع موجود در عراق هم اکنون یک هدف و وجه مشترک میان ایران و آمریکاست، انتخابات لبنان و حل سیاسی در سوریه هدف مشترک دیگری است که طرفین بر روی آن اتفاق نظر دارند. همۀ اینها نقاط جدیدی است که به نوعی اشتراکاتی میان دو طرف ایجاد کرده و منافع دو کشور ایجاب می کند به گونه ای با هم تعامل کنند تا شاید به گونه ای به تفاهم برسند. لذا در وضعیت فعلی اصل بر تعامل است و نه تفاهم.

آیا تفاهم در آینده دور از دسترس است؟
خیر. ممکن است باشد. ممکن است در دسترش باشد اگر تفاهم بتواند نهادینه شود و به جایی برسد. با این شرایط جدید و در این چهارچوبی که ترسیم کردم، وضعیت جدیدی میان ایران و آمریکا وجود دارد که این مسئله عربها را نگران می کند.

دلیل این نگرانی چیست؟
اول اینکه اعراب 35 سال است که در چهارچوب تضاد ایران و غرب سیاست خارجی خود را تنظیم کردند و لذا هر گونه تغییر موجب ترس آنها می شود.

دوم اینکه اعراب تجربۀ رژیم شاه را داشتند؛ زمانی که ایران و با غرب می بندد، ایران می تواند در منطقه نقش اول را پیدا کند. نقش ژاندارمی منطقه که ایران در زمان شاه داشت نقش برتر نسبت به کشورهای عربی بوده است و این نقش اعراب را نگران می کند که نکند شرایط به گذشته بازگردد.

علاوه بر این مسائلی در سطح منطقه مسائل دیگری وجود دارد مثل مسائل مذهبی، رقابت های منطقه ای بین جریان مقاومت و جریان سازش و .. همۀ اینها در کنار هم نوعی نگرانی شدید در بین عربها ایجاد کرده و آنها را نسبت به آیندۀ تعامل ایران و آمریکا بیمناک می کند.