در حالی که ورزش نفت می‌توانست با بهره‌مندی از ظرفیت قهرمانان جذب‌شده، فصل نوینی را در این حوزه موجب شود، این روزها حال و روز خوشی ندارد.

گروه ورزشی مشرق - در سال 1383 بود که بیژن نامدار زنگنه (وزیر وقت وزارت نفت) استراتژی استخدام قهرمانان رشته‌های مختلف را در قالب یک بسته حمایتی طراحی کرد. اتفاقی که موجب می‌شد تا هم ورزشکاران آینده روشنی برای خود داشته باشند و هم این مجموعه از نیروهایی متخصص بهره‌مند شود.

شکل ماجرا به این حالت بود که قهرمانان رشته های مختلف با عنوان سرمربی و مربی به استخدام رسمی وزارت نفت درآیند و ضمن حضور در تیم های ملی و باشگاهی نفت که موجب ارتقای ورزش قهرمانی می شد، کارکنان و فرزندان صنعت نفت را نیز تشویق به این امر کنند که باعث رشد ورزش همگانی می شد؛ اما به یک باره همه چیز به هم خورد.
 
* تصمیماتی که ورزش و نفت را از هم دور کرد
با جابجایی مدیران در مسؤولیت‌های ورزش وزارت نفت و چهار شرکت اصلی، روزهای دشوار قهرمانان فرا رسید. معرفی قهرمانان ملی به هیئت بدوی و تخلفات توسط برخی مدیران به بهانه حضور در تیم های ملی و کسب افتخار برای کشورمان و ادامه این کار تا اخراج چند قهرمان ملی از وزارت مانند علیرضا حیدری، قهرمان برجسته کشتی ایران، هر روز عرصه را بر قهرمانان ملی تنگ تر کرد. کار به جایی رسید که چند تن دیگر از قهرمانان ملی جذب‌شده عطای کار را به لقایش بخشیدند و به امریکا مهاجرت کردند. آن دسته از قهرمانانی که ماندند، هر روز بیشتر تحت فشار بودند و منزوی‌تر به کار خود ادامه دادند.

علیرضا حیدری، قهرمان سابق کشتی ایران

عدم استفاده از تخصص قهرمانان به بهانه های مختلف عرصه را برای ناآشنایان با این عرصه فراهم کرد. همین نیز موجب شد تا افرادی مسؤولیت‌ها را بر عهده گیرند که عملکردشان بر میزان برخی دلخوری‌ها می‌افزود. البته در پی اعتراضی که سال قبل از سوی شماری از قهرمانان مشغول در وزارت نفت صورت گرفت، شورای ورزش این تشکیلات مصوب داشت که اولویت هدایت هیئت ها با قهرمانان است؛ اما در عمل رویه دیگری حاکم بوده است. این را باید توجه داشت که اگر هجمه رسانه ای نبود، چه بسا این تصمیم هم گرفته نمی شد.
 
* غیبت قهرمانان در تصمیم‌سازی برای ورزش
شورای ورزش وزارت نفت که نهاد عالی تصمیم‌گیر در این زمینه است، خالی از یک قهرمان جذب‌شده در سال های اخیر است. اکنون عددی معادل 84 قهرمان ملی جذب این وزارتخانه شده‌اند. این عقبه تخصصی که بخش قابل توجهی نیز تحصیل‌کرده هستند، می تواند ظرفیت مناسبی برای استفاده از سوی دولت در حوزه‌های متخلف باشد؛ اما بررسی روند سال‌های اخیر دلالت بر آن دارد که این جریان روندی نزولی و منزوی داشته است. آیا نمی‌توان این پرسش را داشت که چرا این بستر مناسب بدون توجه به حال خود رها شده است؟

در این بین، انجام برخی اقدامات دیگر نیز شائبه‌هایی را موجب می شد. به طور مثال، می توان به اعزام قهرمانان ملی به شهرهای دور افتاده ای مانند عسلویه، اهواز، مناطق نفت خیز و ... اشاره داشت که در عمل موجب می شد تا نتوان بهره‌ای از این جذب‌ها داشت. دور شدن از مراکز تصمیم‌ساز باعث می‌شد تا عملاً این قهرمانان نه در فرآیندهای ورزش وزارت نفت مؤثر باشند و نه در مراحل اجرا. آن‌گاه این پرسش بیش از پیش مطرح می‌شد که نفع از جذب این قهرمانان چه بوده است؟ آیا نمی‌شد از این قهرمانان در تیم‌های مختلف فعال در این وزارتخانه استفاده کرد؟ و ...



* این قصه سر دراز دارد
قصه تلخ قهرمانان ملی در وزارت نفت وقتی ابعاد جدی‌تری پیدا می‌کند که یک بررسی اجمالی و ساده در ادارات چهارگانه داشته باشیم؛ جایی که مسئولیت ورزش به اشخاصی سپرده شده که در نسبت با ورزشی‌های این تشکیلات، مسائل جالبی دارند؛ به طور مثال، یکی از قهرمانان در همین ادارات، بیشتر وقت خود را صرف جمع آوری فاکتورهای بخش‌های مختلف برای امور مالی می‌کند!

البته باید توجه داشت که 50 نفر از قهرمانان جذب شده، اکنون دارای مدرک کارشناسی هستند. چهار نفر نیز یا مدرک دکترای خود را دریافت کرده یا در حال رسیدن به این مرحله علمی هستند. این نشان می‌دهد اگر در این چند سال برنامه‌ریزی درستی صورت می گرفت، امروز این وزارتخانه با مجموعه ای نیروهای انسانی زبده و متخصص جهت بهره‌مندی مواجه بود. در واقع، مصوبه سال 83 که در این راستا بود، اگر با مدیریتی جامع‌نگر همراه می شد امروز شاهد وضع دیگری بودیم. اکنون نیز بر وزیر است تا در این راستا اقدام به یک تجدیدنظر جدی کند تا ورزش نفت بتواند بهره مناسبی از این ظرفیت رها شده ببرد.