نصب و جمع‌آوری بیلبوردهای آمریکایی از خیابان‌های تهران، خیلی زود جنجال‌ساز شد، اما خیال نمی‌کنم طراحان این اثر هم متوجه اهمیت فرامتنی آنها در تاریخ ایران شده باشند.

گروه فرهنگی مشرق - این شروع دوران تازه است. عادت کرده‌ بودیم به اینکه اگر بخواهیم با آمریکا مبارزه کنیم، باید سخنرانی کنیم، اطلاعیه بدهیم، بیانیه بخوانیم و نهایتاً عروسک‌های عموسام را آتش بزنیم. حالا به گزینه‌های دیگری هم فکر می‌کنیم.
 
1. شاید همان عکس مشهوری که سال پیش از مرلین مونرو ستاره مشهور و افسانه‌ای آمریکا در دستان معترضان تونسی در حال سوختن و پاره شدن بود همان عکسی باشد که استیو هاوکینگ مشهورترین فیزیکدان حال حاضر دنیا بر دیوار اتاق کارش در دانشگاه کمبریج  چسبانده است. اتاقی که فقط یک همین تصور روی آن وجود دارد، مرلین مونرو ستاره محبوب حتی دانشمندان و فیزیکدانان مشهور دنیا.
 
دو سال پیش معترضان به فیلم ضداسلامی در کشور تونس در حال پاره کردن  و آتش زدن پرچمی از آمریکا بودند که عکس بزرگی از هنرپیشه مشهور و تاریخی آمریکا مرلین مونرو روی آن نقش بسته بود. مرلین مونرو هنرپیشه مشهور آمریکایی که  حالا دیگر فقط یک بازیگر نبود و مدت یک دهه تبدیل به نمادی از فرهنگ و سبک زندگی آمریکایی در سرتاسر دنیا شده بود. مونرو نمایش مستقیمی از همه چیزهایی بود که چیزی به‌نام رؤیای آمریکایی در سر داشت: زیبایی، ثروت، محبوبیت، قدرت و احساسات. محبوبیت مونرو که در داخل آمریکا از جان اف. کندی رئیس جمهور وقت آمریکا که شایعه رابطه پنهانی‌اش با او همچنان هم بازگونشده باقی مانده است هم فراتر رفته بود فقط به داخل مرزهای آمریکا محدود نمی‌شد، علاوه بر اینکه  مدل مو و طرز آرایش و سبک تناسب بدنی مونرو برای چند سال در صدر تاپ لیست‌های انتخاب زنان در سراسر دنیا برای آرایش و شیوه ترکیب ظاهر بود تا همین چند وقت پیش مرلین مونرو سقف آرزوی خیال‌پردازانه دختران و زنان کشورهای عقب نگه داشته شده برای رسیدن به موفقیت بود و حالا موهای بلوندش، عکس موهای بلوندش در حال سوختن است.
 


تونسی‌ها پرچمی از آمریکا را آتش می‌زنند که عکس مرلین مونرو روی آن نقش بسته است. آغاز دوران جدید

 
دنیا تغییر کرده است. به‌تبع کاهش اقتدار آمریکا در تمام عرصه‌ها در دنیا حالا دیگر فرهنگ آمریکایی مهمترین بازوی سیاست خارجی آمریکا به‌عنوان نمادی از کلی به‌نام آمریکا در حال سوختن در آتش است. تئوری عامیانه و البته وطنی‌پسند "سینما و غذا چه ارتباطی با سیاست دارد” حالا جای خودش را به شناخت قابل توجهی داده است که چیزی به‌نام جنگ فرهنگی را به رسمیت می‌شناسد. این برای اولین بار بود که  اعتراض به آمریکا از نمادهای سیاسی مثل پرچم به تخریب و اعتراض به نمادهای فرهنگ آمریکایی می‌رسید، آن‌هم این نمادهای پرطرفدار و محبوبی که در رابطه  مستقیم با زندگی روزمره مردم هستند.
 
2. از چند روز پیش، چند بیلبورد تبلیغاتی ضدآمریکایی در معابر شهری نصب شده بود. اتفاق جدیدی نبود، در همه این سالها معابر شهری و خیابانی در ایران مملو از نشانه‌ها، پلاکاردها و تابلوهای ضدآمریکایی بوده است. اما بیلبوردهای دیروز یک تفاوت اساسی با سایر نمونه‌های مشابه داشتند. این بار با پلاکاردهایی مواجه نبودیم که واضحاً شعار مرگ بر آمریکا یا گفته‌های امام و رهبری را در داخلش دوباره با فونت درشت تکرار کرده باشد. حتی از آخرین درجه خلاقیت همه این سال‌ها در مبارزه خیابانی با آمریکا؛ تابلوها و پلاکاردهایی که یک پرچم آمریکا وسطش بود و یک موجود شریر و شیطانی در حالی که کره زمین را بغل کرده بود و از دهانش خون می‌چکید هم خبری نبود، این بار ما با یک اثر هنری خاص مواجه بودیم که در عین معاصر بودن و به‌روز بودن، پیام ضدآمریکایی‌اش را مستقیم داد نزده بود. در لایه ساده‌ای از چیزی به‌نام «هنر» پیچیده بود و برای آدمی که مشغول تماشای این اثر بود، اگرچه با نشانه‌هایی ساده و بعضاً کلیشه‌ای، به‌خلاف همه نمونه‌های مشابه این سال‌ها احترام قائل شده بود. ساده‌انگارانه است، اما فکر می‌کنم دلیل اصلی جنجال‌برانگیز شدن و مخالفت با آنها، بلافاصله بعد از انتشار و نصب در همین خوابیده بود. این بار ما سراغ هنر رفته بودیم و هنر کارش را بلد بود.کافی است فقط به این فکر کنیم که اگر به‌جای این بیلبوردها دوباره پلاکاردهایی نصب شده بود و همین جمله «آمریکایی‌ها صداقت ندارند» روی آن نوشته شده بود، کسی به مخالفت با آنها برمی‌خواست، اصلاً کسی آنها را می‌دید؟
 

بیلبوردهای صداقت آمریکایی خیلی زود جمع شد، اما کسی از سازندگانش هم متوجه  اهمیت تاریخی‌اش نشدند

 
نصب و جمع‌آوری بیلبوردهای آمریکایی از خیابان‌های تهران، خیلی زود جنجال‌ساز شد، اما خیال نمی‌کنم طراحان این اثر هم متوجه اهمیت فرامتنی آنها در تاریخ ایران شده باشند. این روزها، آغاز روزهای جدیدی برای ما ایرانی‌هاست. ما ایرانی‌هایی که در همه این سال‌ها عادت کرده‌ایم که مبارزه‌مان با آمریکا، در فریاد، بیانیه و نهایتاً در شعارسازی و آتش‌زدن آدمک‌های عموسام خلاصه شود؛ حالا با راه‌های جدید و تأثیرگذاری آشنا شده‌ایم که با چند تکه پلاستیک نقاشی‌شده، درست و هنری نقاشی شده می‌توان در عرض یک روز به‌اندازه یک راهپیمایی با آمریکا مبارزه کرد.
 
3. از «من آنجا بودم»، مستند نادر طالب‌زاده در مورد 11 سپتامبر تا «تولد در سرزمین سوخته» مستند وحید فرجی درباره اثرات استفاده آمریکا از سلاح‌های کشتارجمعی اورانیوم ضعیف‌شده در عراق تقریباً یک دهه زمان است، تفاوتی نمی‌کند، ایران در این یک دهه هم مثل دو دهه سابق انقلاب، در خط مقدم جبهه جهانی مبارزه با آمریکا ایستاده بوده است. متن همه بیانیه‌ها، اطلاعیه‌ها، سخنرانی‌ها، نطق‌های پیش از دستور، خطبه‌های نماز جمعه، سرمقاله‌ها، یادداشت‌ها و... همه موضع‌گیری‌ها و فعالیت‌های سیاسی ایرانی‌ها در همه این سال‌ها را اگر روی هم بگذاریم، فقط حجمش غیرقابل اندازه‌گیری می‌شود، طبیعی هم هست کارشان را انجام داده‌اند. کم و زیاد داشته است، اما از خط مقدم نبرد با آمریکا کنار ننشسته‌اند.راند اول نبرد تاریخ‌ساز ایران و آمریکا بدون عقب‌نشینی ایرانی‌ها ادامه دارد و جریان حاشیه‌ای مبارزه رسانه‌ای و فرهنگی ایرانی‌ها با آمریکا البته که کم‌رمق‌تر و البته که نهایتاً در یک جریان حاشیه‌ای زیر دعوای بنیادین سیاسی ایران و آمریکا به‌سختی نفس می‌کشیده است. در حالی که بار اصلی نزاع و تهاجم آمریکا روی بال‌های فرهنگی و رسانه‌ای این امپراتوری عظیم بنیان نهاده شده است، مستندهای ایرانی بی‌اعتنا به بی‌اعتنایی‌های مدیریت فرهنگی، تحویل نگرفتن‌های مردمی و ممانعت‌های معمول کار فرهنگی در ایران، کار خودشان را انجام می‌دادند، ضد آمریکا می‌جنگیدند و البته کسی هم آنها را نمی‌دید.
 


وحید فرجی، مستندساز جوان ایرانی در عراق مشغول ساخت مستند «تولد در سرزمین سوخته»، یک مستند ضدآمریکایی

 
دوره جدید مبارزه با آمریکا در جمهوری اسلامی ایران را بهانه کرده‌ایم؛ از امروز فاز دیگری از پروژه «فرهنگ، سیاست، جمهوری اسلامی» شروع خواهد شد. فازی که در جست‌وجوی آثار مستند ضدآمریکایی ایرانی در تاریخ سی و پنج سال بعد از انقلاب است. مثل همه جنبه‌های دیگر فرهنگ و هنر ایرانی، اینجا هم مستندسازی ایرانی حداقل راه را شروع کرده است. چندین و چند مستندساز ایرانی، در همه این سال‌ها چندین و چند نمونه قابل توجه ضدآمریکایی ساخته‌اند. اتفاق دیروز، شروع راهی دوباره است. راهی که امیدواریم شروع سرمایه‌‌گذاری جدید روی نوع دیگری از مبارزه با آمریکا باشد، این تازه اول راه است و «خاک و مرجان» هم هفته دیگر اکران می‌شود. راند دوم مبارزه آغاز شده است و...، تازه آغاز شده است.

مخاطبان محترم گروه فرهنگی مشرق می توانند مقالات، اشعار، مطالب طنز، تصاویر و هر آن چیزی که در قالب فرهنگ و هنر جای می گیرد را به آدرس culture@mashreghnews.ir ارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود.