به گزارش گروه فرهنگی مشرق، اسفندیار قرهباغی خواننده موسیقی کلاسیک در کشور مان است از بنیانگزاران سرودهای انقلابی در ایران. به طور حتم همه ما به نوعی با صدای این خواننده آشنا هستیم. البته ممکن است نام او را نشنیده باشیم اما از میان سرودهای معروفش حتما یکی را شنیدهایم. صدای اسفندیار قرهباغی برای کُر و اپرا تربیت شده و در این زمینهها هم فعالیتهای چشمگیری داشته است. قرهباغی پیش از انقلاب سولیست باس در اپرای تهران بود. اما با وقوع انقلاب تمام تخصص و قابلیتهای خود را در اختیار ارزشهای انقلابی قرار داد و در این زمینه نیز آثار گرانبهایی را پدید آورد. به طور حتم تمام بچههای دهه 60 با سرود «امریکا امریکا ننگ به نیرنگ تو» آشنا هستند و این سرود را شنیدهاند. هم زمان با روزهای ضبط تازهترین اثر ضد امریکایی اسفندار قرهباغی، این هنرمند عرصه موسیقی را به خبرگزاری تسنیم دعوت کردیم تا از ناگفتههایش بگوید. آنچه در پی میآید حاصل ساعتی گفت و گو با اسفندیار قرهباغی است...
*برای آغاز صحبتمان از روزهای آغازین موسیقی و آشناییتان با این هنر بگویید.
معمولا علاقه مندی به موسیقی در دوران کودکی آغاز میشود و درباره من هم این مهم صدق میکند. یادم هست که آن زمان رادیویی داشتیم که نامش «ویدور» بود و در داخل این رادیو یک باطری به اندازه پاره آجری جای میگرفت. برد این رادیو 5 کیلو وات بود، یعنی تنها در همان شعاع اطراف ساختمان رادیو میشد امواج مختلف را دریافت کرد. زمانی که رادیو را میشنیدم؛ با این که هنوز مدرسه نرفته بودم و سواد خواندن و نوشتن نداشتم، سعی میکردم آنچه میشنیدم را تقلید کنم. در مهمانیهایی که داشتیم از من میخواستند که با تقلید از روضه خوانهایی که برای مراسم مختلف به خانه ما میآمدند؛ برایشان روضه بخوانم. این نشان میداد که اطرافیان من از همان کودکی به علاقه و استعداد من پی برده بودند.
*آن زمان صدای کدام خواننده را بیشتر گوش میدادید؟
صدای کسانی چون منوچهر همایون و امین اله رشیدی را میشنیدم. آن زمان موسیقی کلاسیک در ایران پخش نمیشد و ما هم چندان با این موسیقی آشنا نبودیم. به همین دلیل آنچه میشنیدیم بیش از هر چیز موسیقی ایران بود.
* چطور شد که به سمت هنرستان موسیقی رفتید؟
این در وجود من بود تا در سال 1338 که من چهارم ریاضی میخواندم، هنرستان موسیقی تبریز آگهی داد که برای تربیت معلم موسیقی هنرجو میپذیرد. من هم بلافاصله در این تست شرکت کردم. آن زمان علی مرحوم محمد رشیدی از من تست گرفت. در سالهای بعد با آقای رشیدی همکار شدیم و خاطرههای بسیاری با هم داشتیم، تا این که در سال گذشته ایشان فوت کرد.
*در هنرستان چه سازهایی مینواختید؟
ساز اصلی من ترومپت بود. ویلن ساز دومم و پیانو هم ساز اجباری برای همه هنرجویان موسیقی بود.
*تا چه زمانی در تبریز ماندید؟
بعد از این که استخدام وزارت فرهنگ شدم به مدت پنج سال به کرمانشاه رفتم و در آنجا معلم سرود و موسیقی بودم.
در هنرستان درس آواز به صورت حرفهای نداشتیم اما درسهای کُر و آوازهای گروهی به صورت عمومی ارائه میشد.
بعد از کرمانشاه به تهران منتقل شدم و در تالار رودکی(تالار وحدت) در جایگاه خواننده گروه کُر مشغول به کار شدم. بعد از مدتی هم سولیست باس اپرای تهران شدم. البته هم زمان با گروه کُر تالار رودکی در گره کُر رادیو ایران هم مشغول خواندن شدم. در آن زمان ایرج گلسرخی مدیر کل رادیو بود.
*چه اجراهایی با رادیو ایران داشتید؟
همزمان با تمرینهایی که ما در گروه کُر رادیو ایران داشتیم، فریدون شهبازیان هم با ارکستر رادیو تمرین میکرد حاصل این تمرینها که در صبح روزهای جمعه انجام میشد این بود که؛ گروه کر قطعهای را یاد میگرفت و هم زمان ارکستر هم همان قطعه را تمرین میکرد تا راس ساعت 11:30 همه برای ضبط اثر دور هم جمع میشدیم. هم زمان که ما قطعه این هفته را ضبط میکردیم، رادیو قطعه ضبط شده در هفته پیش را پخش میکرد.
*از آن تمرینها و همکاری با رادیو ایران خاطره خاصی در ذهنتان هست؟
یادم هست که در یکی از همین تمرینها جوانی آمد و میخواست که با ما تمرین بکند. آن زمان حقوق ما را پرداخت نکرده بودند. این پسر جوان به من گفت: بچه خیابان شهباز هستم و پول اتوبوس هم برای رفت و آمد ندارم، سلفژ هم نمیدانم، اگر امکان دارد با من سلفژ کار کن، به محز پرداخت حقوق پول کلاست را میدهم. به این جوان گفتم: همین جا و هر روز سلفژ و تئوری موسیقی را برایت میگویم، ام به شرطی که دیگر نامی از پول نیاوری! این جوان بسیار مستعد بود. مدتی در همان گروه کُر با ما خواند. در گروه خانم باغچه بان هم در کنار ما بود. بعد از آن از محمد هوشال درس آهنگسازی گرفت. این جوان بعد از مدتی آهنگساز شد و با آثاری که ارائه کرد نامی ماندگار برای خودش دست و پا کرد. متاسفانه خیلی زود هم از میان ما رفت. این جوان زنده یاد حسین بابک بیات زرندی بود.
*از روزهای آغازین انقلاب برایمان بگویید.
یک سال قبل از انقلاب اسلامی ایران، از اداره فرهنگ به اداره هنرهای زیبای تهران منتقل شدم. زمانی که وقایع انقلاب آغاز شد، من در دانشسرای هنر بودم. روند انقلاب ادامه داشت تا این که خودش را به 22 بهمن 1357 رساند. با وقوع انقلاب دانشسرای هنر تعطیل شد و بساری از شاگردهای من در دانشسرای هنر به هنرپیشگی روی آوردند.
*از شاگردهایتان در دانشسرای هنر کسی در خاطرتان هست؟
دانشسرای هنر دروس مختلف هنری را ارائه میداد. کسانی چون فرحناز منافیزاده فاطمه معتمد آریا و ابوالفضل پور عرب، در دانشسرای هنر شاگردهای ما بودند. برخی از این هنرمندها که اکنون در هنر کشور هم بسیار معروفند زمانی که به من میرسند میگویند: دیگر پیر شدهایم.(میخندد) اگر آنها پیر شدهاند پس من چه بگویم؟! از نظر من پیری معنایی ندارد.
*شما به طور مستقیم در جریان انقلاب قرار گرفتید. چطور شد که وارد مسیر انقلاب شدید؟
پس از انقلاب به همراه مهندس زوارهای و آقای مهدویکنی و سرهنگ آهنچی به دنبال پیریزی کمیتهها رفتیم. خودم هم به مدت دو سال سرپرستی کمیتههای غرب تهران را بر عهده داشتم. دو سالی با زن و بچه ارتباط چندانی نداشتم و بیشتر اسلحه بود و بیسیم و حفظ امنیت منطقه. این روند ادامه داشت تا این که از طرف مهندس بازارگان بخشنامه کرد که کارمندهای دولت به وزارتخانههای خودشان برگردند. من هم به وزارت فرهنگ برگشتم و دیدم که موسیقی تکلیفش مشخص نیست، به همین دلیل خودم را بازنشسته کردم. این برای نخستین بار بود که در ایران کارمندهای دولت میتوانستند با سابقهای کمتر از 20 سال خود را بازنشسته کنند. من و آقای رشیدی که استاد من در هنرستان موسیقی بود، هر دو با هم بازنشسته شدیم. من با شانزده سال و چند ماه سابقه خدمت، در سال 1359 بازنشسته شدم.
*بعد از بازنشستگی چه کردید؟ به کجا رفتید و با کدام ارگانها همکاری داشتید؟
بعد از بازنشستگی هم جذب سازمان صدا و سیما شدم. از آن زمان بود که با آغاز جنگ مشغول ساختن سرودها شدیم.
تا کنون هم بیش از 1000 سرود خواندهام که هر کدامشان جایگاه خاص خود را در آن زمان داشتند. اما از این میان برخی از این سرودها همچنان هم پس از گذشت سالهای بسیاری از اجرایشان، جایگاه خود را در میان مردم حفظ کردهاند. سرود «پیروزی» ساخته آقای رحیمیان و با شعری از مجتبی کاشانی.
پیروز اختران با سپاه شب درافتادگان...
و سرودی مانند «امریکا ننگ به نیرنگ تو» که برخیها این سرود را پیامآور مرگ خواندهاند!
*اخیرا در شبکههای ماهوارهای انتقادهایی از این سرود شده است. شما در این باره چه نظری دارید؟ آیا نمیخواهید پاسخی برای این ادعاها داشته باشید؟
برخیها این سرود را پیامآور مرگ خواندهاند! در حالی که ما مسلمان هستیم و هرگز برای کسی آرزوی مرگ نمیکنیم. چندی پیش شبکه BBC برنامهای را پخش کرده که چند نفری را دور هم جمع کرده بود و حرفهای بیربطی میزدند. یکی از این افراد اسفندیار منفردزاده بود. در بخشی از این برنامه که منفردزاده درباره سرودهای دوران جنگ صحبت میکرد اشارهای داشت که؛ در آن زمان که خیلی ها سرودهای غیر انسانی میخواندند، کسانی هم بودند که سرودهای انسانی میخواندند. معنای این حرف یعنی این که ما سرودهای غیر انسانی خواندهایم! من از رسانهها انتظار دارم که برای چنین حرفهایی پاسخ مناسبی داشته باشد. باید برنامههایی ساخت تا پاسخ چنین حرفهایی داده شود.
*پاسخ مستقیم شما به اسفندیار منفردزاده چیست؟
شما یا هرگز این سرود را کامل نشنیدهاید یا این که فارسی بلد نیستید. در این سرود از کلمه مرگ استفاده نشده است. در این سرود زیباترین فحشهای ادبی به کار برده شده که از این میان میتوان چند بخش را برشمرد؛ عقرب جرارهای، دیو ستمکارهای، روبه مکارهای و دزد جهانخوارهای. من از همین آقایونی که نشستهاند و از ما انتقاد میکنند میپرسم؛ کدام یک از این صفتهایی که به امریکا نسبت دادهایم، تا کنون خلافش به اثبات رسیده است. تا امروز صحت تمام این صفتها برای امریکا تایید شده است. در همین چند ماه پیش مقام معظم رهبری اشارهای داشتند به نرمش قهرمانانه و درست پس از این صحبتها بر نکتهای اساسی تاکید داشتند و آن این که؛ امریکا قابل اعتماد نیست. شاید خیلی ها متوجه این صحبت نشدند. اما الان در حدود 10 روزی است که در دنیا این واقعیت کاملا مشهود شده است. در حال حاضر همپیمانهای خود امریکا دارند میگویند که این کشور قابل اعتماد نیست. من خوشحالم که دوستان امریکا به این واقعیت اعتراف کردهاند. این اعترافِ دنیا نشان دهنده صحت درایت و تدبیر مقام معظم رهبری است.
*انتظاری که از رسانهها دارید چیست؟ به نظر شما چگونه میتوان پاسخ چنین ادعاهایی را داد؟
در کل انتظار من از اهالی رسانه این است که برنامههایی در این باره تهیه کنند و در شبکه های برون مرزی هم پخش شود تا به این آقایون بگوییم؛ ما که آدم نکشته ایم، ما که با موشک هواپیمای مسافربری حامل 290 نفر سرنشین بیگناه را منفجر نکردهایم، ما که در خیابانها مهندسین هستهای را ترور نکردیم؟! ما فقط برخی از صفتهای شما را بیان کردهایم. اما تو در همه جای دنیا سابقهای بد داری! به نظرم باید خجالت بکشند از گفتن چنین حرفهایی!رسانهها باید پاسخ این کارها را بدهند.
مخاطبان محترم گروه فرهنگی مشرق می توانند مقالات، اشعار، مطالب طنز، تصاویر و هر آن چیزی که در قالب فرهنگ و هنر جای می گیرد را به آدرس culture@mashreghnews.ir ارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود.