متأسفانه بعضی‌ها هدف دین را رسیدن به برخی از فضایل حداقلی اخلاقی قرار می‌دهند؛ فضایلی که جزء مکارم و قله‌های اخلاق هم نیست بلکه حداقل اخلاقیات است که حتی اغلب فیلمسازان شرق و غرب عالم در فیلم‌های خودشان نشان می‌دهند. آنها می‌خواهند این ‌قبیل اخلاقیات ناچیز را هدف دین معرفی کنند!

گروه فرهنگی مشرق ـ سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان در دهۀ محرم بعد از نماز ظهر و عصر در مسجد دانشگاه تهران برقرار است (بجز روزهای پنجشنبه و جمعه). عنوان این سخنرانی‌ها این است: «محبت خدا؛ نزدیک‌ترین راه». گزیده‌ای از جلسه دوم این سخنرانی را که در ظهر چهارشنبه پانزدهم آبان ایراد شده است، در ادامه می‌خوانید. لینک دریافت فایل صوتی این جلسه در انتها آمده است.
*****

«محبت خدا» هم می‌تواند «هدف» تلقی شود و هم «راهی برای رسیدن به هدف»/ سعی ‌کنیم «محبت خدا» راهی برای انجام بقیۀ کارهای خوب شود

•    درست است که «محبت به خدا» به تعبیری نزدیک‌ترین راه سعادت انسان است اما به تعبیر دیگری می‌توان محبت خدا را «راه» تلقی نکرد بلکه آن‌را «نتیجه» یا «هدف» تلقی کرد؛ هدفی که همۀ راه‌ها به آن ختم شوند. چون تمام کارهای خوب، فداکاری‌ها، ترک معاصی و ... همۀ این کارهای خوب به محبت خدا منجر می‌شوند و در واقع محبت خدا نتیجۀ همۀ خوبی‌هاست.

•    محبت خدا را وقتی می‌توانیم «راه» تلقی کنیم که به خودِ محبت خدا، به عنوان یک موضوع بسیار مهم توجه کنیم، به آن علاقه‌نشان دهیم، به آن فکر کنیم و به خودمان تلقین کنیم و آن را از خودمان توقع داشته باشیم و مدتی بر این توجه ممارست داشته باشیم، آن‌وقت است که محبت خدا خودش به عنوان یک «راه» برای رسیدن به همۀ خوبی‌ها تلقی خواهد شد.

اگر محبت خدا «راه» تلقی شود پس هدف چیست؟/ هدف «ملاقات خدا» خواهد بود 

•    اگر محبت به خدا را «راه» تلقی کنیم، به تعبیری کارمان آسان می‌شود چون به جای اینکه به سراغ کارهای خوب دیگر برویم تا به محبت خدا برسیم، سعی می‌کنیم محبت به خدا راهی برای انجام بقیۀ کارهای خوب شود. 

•    حالا اگر راه خودمان را محبت خدا قرار دادیم، هدف این راه چه خواهد شد؟ نباید به محبت خدا «ابزار انگارانه» نگاه کنیم و مثلاً بگوییم «هدف این راه خوش‌اخلاق شدن یا راستگو شدن است»! اینها چیزهایی نیست که به عنوان هدف تلقی شود، اینها فقط می‌تواند یکی از نتایج باشد. هدفِ محبت خدا، «ملاقات خدا» خواهد بود. یعنی خودِ خدا هدف ما خواهد شد. اهداف خوب دیگر اصلاً در مقابل محبت خدا رنگ می‌بازند و این نگاه دیگری به دین و مسیر سعادت است.

•    متأسفانه بعضی‌ها دین و معنویت را آن‌قدر تنزل می‌دهند که هدف دین را رسیدن به برخی از فضایل حداقلی اخلاقی قرار می‌دهند؛ فضایلی که جزء مکارم و قله‌های اخلاق هم نیست بلکه حداقل اخلاقیات است که حتب اغلب فیلمسازان شرق و غرب عالم در فیلم‌های خودشان نشان می‌دهند. بعد می‌خواهند این ‌قبیل اخلاقیات ناچیز را هدف دین معرفی کنند! 

دین برای اخلاق حداقلی نیامده؛ زشت است سطح دین را این‌قدر پایین بیاوریم

•    الان بازار معنویت و اخلاق رونق گرفته است. در بسیاری از سریال‌های خارجی شرق و غرب هم مردم را به اخلاق دعوت می‌کنند. اگر هدف از دین، همین اخلاقیات بود دیگر نیاز به پیامبران الهی و چهارده معصوم نبود، همین کارگردان‌ها کافی بودند! چون همین کارگردان‌ها دارند مردم را به حداقل‌های اخلاق دعوت می‌کنند. اما دین برای این چیزها نیامده است، زشت است که سطح دین را این‌قدر پایین بیاوریم.

•    شخصی از امام صادق(ع) پرسید: فتوت چیست و به چه کسی جوانمرد می‌گویند؟ حضرت فرمود: خودِ شما فتوت را چگونه تعریف می‌کنید؟ عرض کرد: اینکه اگر به ما نعمت دادند شکر کنیم و اگر ندادند صبر کنیم. حضرت فرمود: «سگ هاى مدينه نيز همین‌طور رفتار مى‌كنند! اگر به آنها چیزی ندهید صبر می‌کنند و اگر چیزی بدهید تشکر می‌کنند» او گفت: آقا جان شما فتوّت را تعریف کنید؟ حضرت فرمود: فتوت نزد ما این است که اگر به ما نعمت دادند ايثار مى‌كنيم و اگر به ما نعمت ندادند، شكر مى‌کنیم. (سَأَلَ شَقيقٌ البَلخِىُّ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ عليهما السلام عَنِ الفُتُوَّةِ ، فَقالَ : ما تَقولُ أنتَ؟ فَقالَ شَقيقٌ : إن اُعطينا شَكَرنا ، وإن مُنِعنا صَبَرنا. فَقالَ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ عليه السلام : الكِلابُ عِندَنا بِالمَدينَةِ تَفعَلُ كَذلِكَ ! فَقالَ شَقيقٌ : يَا بنَ بِنتِ رَسولِ اللّه ِ ، مَا الفُتُوَّةُ عِندَكُم؟ فَقالَ : إن اُعطينا آثَرنا ، وإن مُنِعنا شَكَرنا»(میزان الحکمه/حدیث12) این یعنی مکارم اخلاق. حالا چه کسی می‌تواند به این مکارم اخلاق برسد؟

خیلی‌ها برای خلاص شدن از دینداری، به اخلاق حداقلی بدون دین و ایمان پناه می‌برند!/عمر سعد هم چنین آدمی بود...

•    متاسفانه امروزه اخلاق حداقلی بدون دین و ایمان و نماز و قیامت، خیلی بازار پیدا کرده است، و خیلی‌ها برای اینکه از دینداری خلاصی پیدا کنند، به این اخلاق پناه می‌برند. خیلی‌ها برای اینکه وجدان خودشان را آسوده کنند تا از کفر و نفاق خودشان رنج نکشند، به این اخلاق حداقلی پناه می‌برند. عمر سعد هم یکی از همین افراد بود. او هم در لحظات شهادت اباعبدالله(ع) که لشکرش داشت به خیمه‌ها حمله می‌کرد، با دیدن آن وضعیت گریه می‌کرد. (و قد دنا عمر بن سعد من حسين ع اذ خرجت زينب ابنة فاطمة اخته: فقالت: يا عمر بن سعد! أ يقتل أبو عبد اللّه و أنت تنظر إليه! صرف بوجهه عنها؛ كأني انظر الى دموع عمر و هي تسيل على خدّيه و لحيته‏؛ وقعة ‌الطف/ ص 252)

مکارم اخلاق این است که خوبی‌های خود را فدای خدا کنیم نه اینکه به خاطر خدا اخلاق‌های بد خود را کنار بگذریم

•     وقتی ما علیه اخلاق حداقلی صحبت می‌کنیم و می‌گوییم که اخلاق برای اینکه هدف دین قرار بگیرد، کم است، بلافاصله می‌گویند پیامبر اکرم(ص) فرموده است: «إنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ‏ مَكارِمَ‏ الأخْلاق‏» در حالیکه پیامبر گرامی اسلام(ص) در اینجا از «مکارم و قله‌های اخلاق» سخن می‌گویند نه از اخلاق. یک نمونۀ مکارم اخلاق همین است که امام صادق(ع) فرمود: «اگر نعمت دادند ايثار کنی و اگر نعمت ندادند شكر کنی» مکارم اخلاق این است که خوبی‌های خود را فدای خدا کنیم نه اینکه به خاطر خدا اخلاق‌های بد خودمان را کنار بگذاریم. اینکه بدی‌های خود را کنار بگذاریم، دورۀ ابتدایی اخلاق است نه مکارم اخلاق! چهار تا آدم بی‌اخلاق نباید ما را به اشتباه بیندازند و تصور کنیم که دین صرفاً به این سبب آمده است که ما را از چند بد اخلاقی و چند گناه کبیره جدا کند، اینها مقدمه و مراحل اولیه‌اش است؛ دین آمده ما را به قله برساند و به لذت ملاقات خدا-که هدف خلقت انسان است- برساند.

با این فیلم و سریال‌هایی که پیام‌های اخلاقی می‌دهند چندتا جامعه اخلاقی شده است؟!/ فیلمی که به جای درست کردن حکومت اخلاقی، بخواهد ضعفا را اخلاقی بار بیاورد، یک فیلم استعماری است 

•    با همان پیام‌های اخلاقی حداقلی که در فیلم‌ها نشان داده می‌شود، هم نمی‌توانند انسان‌ها را نجات دهند. با این سریال‌هایی که پیام‌های اخلاقی می‌دهند تاکنون چند جامعه اخلاقی شده‌اند؟! با این فیلم‌های هالیوودی که در آنها پیام‌های اخلاقی هم دیده می‌شود، چقدر جهان غرب اخلاقی شده است؟ آیا اینکه خانواده در غرب به اضمحلال رسیده است، یکی از شاخص‌های اخلاقی شدن جوامع غربی است؟! اینکه تروریست‌ها در این سوی دنیا با پول‌های آنها دارند جنایت می‌کنند و قلب مظلومین را به دندان می‌کشند، بعد غربی‌ها می‌گویند «منافع ما ایجاب می‌کند که از تروریست‌ها دفاع کنیم» نشان‌دهندۀ اضمحلال اخلاق در غرب نیست؟! چرا این فیلم‌ها حکومت اخلاقی درست نکردند؟ فیلمی که به جای درست کردن حکومت اخلاقی، بخواهد ضعفا را اخلاقی بار بیاورد، فیلم استعماری است. این فیلم دارد انسان‌های ضعیف را به بردگی می‌کشد چون می‌گوید: «ای انسان‌های ضعیف! شما اخلاق‌مدار باشید تا گرگ‌ها شما را بدرند! شما آرام باشید و سر و صدا نکنید.» اگر واقعاً یک فیلم، اخلاقی باشد باید در جهت اخلاقی کردن حکومت باشد نه اینکه فقط بخواهد مردم ضعیف را اخلاقی کند.

•    پیام‌های اخلاقی وقتی منتشر می‌شود، نتیجه‌اش باید حاکمیت اخلاق باشد. وگرنه همین دموکراسی غربی را نتیجه می‌دهد که علامه طباطبایی در تفسیر آیۀ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا و صابِرُوا و رابِطُوا» (آل‌عمران/ 200) درباره‌اش می‌فرماید: «دموکراسی از دیکتاتوری بدتر است. دیکتاتوری فقط به مردم خودش ظلم می‌کند اما دموکراسی به مردم جهان ظلم می‌کند.» [علامه طباطبایی: در حكومتهاى دموكراسى از آنجا كه اساس كار بهره‏گيرى مادى است، قهراً روح استخدام غير، و بهره‏كشى از ديگران در كالبدش دميده شده و اين همان استكبار بشرى است ... و اين به عينه همان ديكتاتورى شاهى است كه در اعصار گذشته وجود داشت، چيزى كه هست اسمش عوض شده و آن روز استبدادش مى‏گفتند، و امروز دموكراسي‌اش مى‏خوانند، بلكه استبداد و ظلم دموكراسى بسيار بيشتر است... فراعنه مصر و قيصرهاى امپراطورى روم، و كسراهاى امپراطورى فارس، اگر ظلم مى‏كردند، اگر زور مى‏گفتند، اگر با سرنوشت مردم بازى نموده به دلخواه خود در آن عمل مى‏كردند، تنها در رعيت خود مى‏كردند...؛ ترجمۀ تفسیر المیزان/ ج 4/ ص 194].

از اخلاق، خیلی سوء استفاده‌ها شده و می‌شود/ رئیس خوارج با یک گزارۀ اخلاقی به پیغمبر اعتراض کرد 

•    از اخلاق، خیلی سوء استفاده‌ها شده و می‌شود. مثلاً در جریان تقسیم غنایم بعد از غزوۀ حنین، پیامبر گرامی اسلام(ص) به مصلحت‌هایی غنایم را زیاد و کم تقسیم کردند. همان وقت یک‌نفر - که بعدها رئیس خوارج ‌شد- دربارۀ نحوۀ تقسیم غنایم اعتراض کرد و با یک گزارۀ اخلاقی پرسید: «چرا شما غنایم را عادلانه تقسیم نمی‌کنید؟! [أَقْبَلَ رَجُلٌ ... بَيْنَ عَيْنَيْهِ أَثَرُ السُّجُودِ، فَسَلَّمَ وَ لَمْ يَخُصَّ النَّبِيَّ ص، ثُمَّ قَالَ: قَدْ رَأَيْتُكَ وَ مَا صَنَعْتَ فِي هَذِهِ الْغَنَائِمِ. قَالَ ص: وَ كَيْفَ رَأَيْتَ؟ قَالَ: لَمْ أَرَكَ عَدَلْتَ. فَغَضِبَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ قَالَ: وَيْلَكَ إِذَا لَمْ يَكُنِ الْعَدْلُ عِنْدِي فَعِنْدَ مَنْ يَكُونُ؟؛ ارشاد مفید/ ج 1/ ص 148)] ابلیس هم وقتی در مقابل خدا ایستاد و به آدم سجده نکرد، در دفاع از خودش یک گزارۀ اخلاقی به کار برد و گفت: «قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَني‏ مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طينٍ» (اعراف/ 12) یعنی خدایا! شایستگی‌ها را رعایت کن! من شایسته‌تر از آدم هستم! 

نباید هدف محبت خدا را صرفاً «اصلاح اخلاق» قرار داد/مرحلۀ اصلی دین قربانی کردن خوبی‌ها برای خدا و امر خدا است

•    نباید هدف از محبت خدا را صرفاً «اصلاح اخلاق» تلقی کرد، البته یکی از نتایجش اصلاح اخلاق است؛ ولی «مکارم اخلاق» که چیزی مافوق این اخلاقی است که ما می‌شناسیم، و نه اخلاق حداقلی که توسط ظالمان و مستکبران عالم نیز مورد سوء استفاده قرار می‌گیرد، و اثر هم ندارد چون نمی‌تواند حکومت اخلاقی درست کند، و آثار منفی نیز دارد چون مردم ضعیف را اخلاقی بار می‌آورد تا گرگ‌ها بیشتر بتوانند آنها را چپاول کنند.

•    دین از ما چه می‌خواهد؟ اینکه ما بدی‌های خودمان را به خاطر خدا ترک کنیم، مرحلۀ مقدماتی دین است که هرکس دین را پذیرفت باید از اینجا شروع کند. اما مرحلۀ بعدی که کار اصلی دین است، این است که شما حاضرید از کدام‌یک از خوبی‌ها به خاطر خدا و امر خدا بگذرید.

•    همۀ کسانی که به امام حسین(ع) می‌گفتند بچه‌ها را با خودتان نبرید، خبر داشتند چه اتفاقی خواهد افتاد. و این توصیه‌شان یک توصیۀ اخلاقی و عاطفی بود. و امام حسین(ع) که فرزندانش را در کربلا گذاشت، در واقع برای خدا از خوبی‌ها گذشت. مگر بد است آدم بچه‌های خودش را در امنیت قرار دهد؟! ولی امام حسین(ع) از این کار خوب به خاطر خدا گذشت. 

•    مگر دفاع از حضرت زهرا(ع) برای امیرالمؤمنین(ع) عالی‌ترین آرمان نبود؟ مگر ایشان به دفاع از حضرت زهرا(س) کم عشق می‌ورزیدند؟ با این وجود وقتی صدای حضرت زهرا(س) از بین در و دیوار بلند شد امیرالمؤمنین(ع) شمشیر نکشید؛ برای اینکه در راه خدا قربانی به این عظمت را فدا کند. داستان قربانی کردن حضرت اسماعیل(ع) نیز از همین نوع است، دین آمده است که آدم را به این‌جاها برساند. دین می‌گوید همۀ خوبی‌های خودت را به میدان بیاور. اعتبار و آبروی خودت را به میدان بیاور. 


دین نمی‌خواهد ما به اخلاق حداقلی برسیم، دین می‌خواهد «عبودیت ما» درست شود

•    دین نمی‌خواهد آدم را به اخلاق حداقلی دعوت کند، بلکه می‌خواهد او را به اتصال به پروردگار عالم برساند. ابلیس عبادت کرده‌ بود و اخلاق هم داشت ولی ایرادش این بود که به خدا متصل نشده بود. اگر خداوند در ابتدای داستان خلقت انسان، موضوع ابلیس را برای ما به تصویر می‌کشد برای این است که بفهمیم مشکل اصلی دین، از قضا گناهکاران و بی‌دین‌ها و کافران (به معنای لائیک و لامذهب) نیستند. مشکل اصلی دین و جهان بشریت عبور از مرز ابلیس بودن است. یعنی ابلیس بعد از شش هزار سال عبادت به هدف عبادت نرسید [...وَ كَانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ (نهج‌البلاغه/ خطبه 192) ]



•    مشکل بر سرِ کسانی است که پیام اخلاقی و معنوی و دینی می‌گیرند اما به هدف دین که اتصال به پروردگار عالم است نمی‌رسند. دین نمی‌خواهد ما به اخلاق برسیم، می‌خواهد «عبودیتِ ما» درست شود. باید از این پیام‌ها و مقاصد ناچیزِ اخلاقی بگذریم وگرنه «شرک خفی» وجودمان را فرا می‌گیرد.

•    هدف حب الله اتصال به خود پروردگار عالم است. به حدی که خدا هر سازی برایمان زد، به آن ساز برقصیم. نه اینکه مطابق میل و تشخیص خودمان دینداری کنیم. و گرنه شبیه ابلیس خواهیم شد که وقتی به آدم سجده نکرد، به خدا گفت: اگر من را از این سجده معاف کنی، آن‌قدر برایت نماز می‌خوانم که تا حالا کسی نخوانده باشد! اما خداوند فرمود: من دوست دارم هرطوری که خودم دوست دارم اطاعت شوم نه آن‌طور که تو می‌خواهی! [قَالَ الصَّادِقُ ع: ... فَقَالَ إبْلِيسُ: يَا رَبِّ أَعْفِنِي مِنَ السُّجُودِ لآِدَمَ وَ أَنَا أَعْبُدُكَ عِبَادَةً لَمْ يَعْبُدْكَهَا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ فَقَالَ اللَّهُ لا حَاجَةَ لِي إلَى عِبَادَتِكَ إنَّمَا أُرِيدُ أَنْ أُعْبَدَ مِنْ حَيْثُ أُرِيدُ لا مِنْ حَيْثُ تُرِيدُ) (تفسیر قمی/ ج 1/ ص 42) ]

•    وقتی بحث حب الله را مطرح می‌کنیم، به تعبیری می‌خواهیم اسیر اخلاق حداقلی نشویم، البته نه اینکه اخلاق بد باشد، اخلاق فقط یکی از نتایج این مسیر نورانی است. باید ببینیم که خدا از ما چه می‌خواهد، باید به نقطه‌ای برسیم که ابلیس نتوانست به آنجا برسد و قبل از آن متوقف شد. اصلاً داستان خلقت برای رسیدن به همین نقطه است.

اخلاقی‌ترین قوم، اباعبدالله(ع) را به شهادت رساندند

•    در کربلا عجیب اینجاست که می‌بینیم اخلاقی‌ترین قوم، حضرت اباعبدالله(ع) را به شهادت رساندند. قوم مسلمانان آن زمان سه بار غربال شده بودند. قاسطین و مارقین و ناکثین در بین این قوم تضعیف شدند و یک‌عده‌ای از آنها به حاشیه رفتند و کسانی که در این غربال باقی مانده بودند، دست به جنایت کربلا زدند و بزرگ‌ترین مصیبتی که از آدم تا خاتم برایش گریه کرده‌اند، را رقم زدند. 
 
•    درست است که در میان لشکر عمر سعد، یک عده اراذل و اوباش هم بودند اما مگر کوفه 30هزار اراذل و اوباش داشت؟ این اراذل هم برای مأموریت‌هایی مثل غارت خیمه‌ها آمده بودند ولی همین اراذل زیر سایۀ نماز‌خوان‌های لشکر عمر سعد جرات کردند آن‌طور جنایت کنند...

دریافت فایل صوتی دومین جلسه (6 مگابایت)