در برخی از این مباحثی که خدمت شما عرض میکنیم، گاهی ممکن است به ظاهر تلخیهایی دیده شود. اینها ناشی از حکایت واقعیتهاست. در دنیا واقعیاتی وجود دارد. خیلیها بنا ندارند این تلخیها را به صراحت به زبان بیاورند. من دأبم این نیست که از واقعیاتی که ما را احاطه کرده است حرفی نزنم که مبادا کسی از دین زده شوند. دین هیچ تلخیای ندارد. این خلقت خداوند است که تلخیهایی دارد. که خداوند در قرآن کریم صراحتا میفرماید: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی کَبَدٍ(البلد/ آیه ۴) امتحان هم چیزی از این قبیل است. مقدرات الهی از این قبیل است. تلخیها و شیرینیهایی دارد.
اگر در قرآن کریم دقت کنید اتفاقا اصل هم با تلخیهاست: سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً (طلاق/ آیه ۷)، فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً(الشرح/ آیه ۵) اصل بر سختی است. کنارش آسودگی هم هست. عبارتهای قرآن کریم در این باره بسیار روشن اند. نمونههایی از روایات را هم شبهای گذشته برایتان ذکر کردم. مثلا نامه سی و یک نهج البلاغه که حضرت امیرالمؤمنین(ع) به جوان خود میگوید: إِلَى الْوَلَدِ الْمُؤَمِّلِ مَا لَا یُدْرِکُ السَّالِکِ سَبِیلَ مَنْ قَدْ هَلَکَ غَرَضِ الْأَسْقَامِ وَ رَهِینَةِ الْأَیَّامِ وَ رَمِیَّةِ الْمَصَائِبِ وَ عَبْدِ الدُّنْیَا وَ تَاجِرِ الْغُرُورِ وَ غَرِیمِ الْمَنَایَا وَ أَسِیرِ الْمَوْتِ وَ حَلِیفِ الْهُمُومِ وَ قَرِینِ الْأَحْزَانِ وَ رَصِیدِ الْآفَاتِ وَ صَرِیعِ الشَّهَوَاتِ وَ خَلِیفَةِ الْأَمْوَات. تا چهارده خصلت برای جوان ذکر میکند که غالبشان منفی هستند. اولینش این است به جوانی نامه مینویسم که به آرزوهایش نخواهد رسید. اسیر ایام است زمین خورده شهوات است. سیبل تیرها و بالاهاست. امیرالمؤمنین(ع) نمیآیند برای جذب جوان دروغ بگویند. دنیا این گونه است. دنیا جای رسیدن به آرزوها نیست دنیا جای پس دادن امتحانهاست.
برخی از دوستان ممکن است که گله بکنند یا سؤال کنند که چرا در گفتن حقایق دینی یک زبان تلخی را انتخاب کردهای؟ اینها حقایق دنیاست نه دین! دین میگوید دستت را به من بده تا تو را از تخلیها خلاص کنم تخلیهایت را مثمر ثمر کنم. البته برخی خیال میکنند اگر دین داری بکنند و نماز بخوانند. دیگر از تلخیها و رنجها کلا خلاص میشوند. نه، حالا که نماز خوان شدی مشکلات را تحمل میکنی و نور میگیری اگر نماز خوان نبودی مشکلات را که تحمل میکردی و هیچی هم گیرت نمیآمد چه بسا جهنم هم میرفتی!
تا میآئیم از تلخیهای حیات صحبت میکنیم؛ میگوید: از رحمت خدا هم صحبت کن! این تلخیها اتفاقا از رحمت خداست. بگو از آسودگیها هم صحبت کن. کمی تلخ زبانی مرا تحمل کنید. برای آنهایی که این تلخ زبانی مرا تحمل نمی کنند. خوششان نمیآید. یک روایت تقدیم میکنم، ان شاء الله جوانهای ما مرد راهاند و از سختی نمیهراسند. اصلا انسان ارزشش به رنجهای مفید و سازندهاست نه رنج های بی خود و بی فایده.
نامه سی و یکم نهج البلاغه سند آموزش و تربیت است. اگر کسی روایت دیگری را در این زمینه آورد که مغایر این نامه شریف بود به احتمال زیاد باید آن روایت را کنار گذاشت. در موعظه اخلاقی و آموزش تربیت فرزند اولین سند اسلام است. همین نامه است. تدبیر و حکمت امیرالمؤمنین(ع) در این نامه آمده است. ولی در کنارش این روایت را هم تقدیم کنم: در تحف العقول ص ۵۹ پیامبر اکرم (ص) میفرماید: سیکون بعدی أقوام لا یستقیم لهم الملک إلا بالقتل و التجبر و لا یستقیم لهم الغنى إلا بالبخل و لا تستقیم لهم المحبة فی الناس إلا باتباع الهوى و التیسیر فی الدین ألا فمن أدرک. بعد از من قومی میآیند که ملکشان قوام پیدا نمیکند مگر به قتل و ظلم، غنی نمیشوند مگر به بخل.
اگر دنیا را نگاه کنید دنیا سرشار از این اقوام است که پیامبر(ص) اعلام کردند. حکومتهای غربی را میبینید، دائم زورگویی میکنند. میگویند این انرژی را که ما داریم شما نباید داشته باشید اگر داشته باشید شما را میکشیم. این تکفیریها را میفرستند آنجا که سر ببرند تا منافع این ها تامین شود. دموکراسی غرب با تکیه بر خونهای ریخته شده مظلومان دنیا صد سال است که سرپاست. در ادامه روایت میفرماید: شما خواهید دید اینها وقتی میخواهند بین مردم محبت پیدا کنند از هوای نفس مردم تبعیت میکنند. یک مسئولی که بیاید برای کسب محبوبیت تبعیت کند از هوای مردم، میآید از قلیان کشیدن صحبت میکند. اینها را پیش بینی میفرمایند. راه دیگر کسب محبوبیت برای آنها، از راه تیسیر در دین است. دین را آسان جلوه میدهند تا محبوب شوند. شما هم میخواهید من اینگونه باشم!
سخن تلخ نگویم، از حقایق دینی، از آیاتی که ممکن است برای مردم سخت باشد و تلخ باشد. صحبت نکنم تا بین مردم محبوبیت پیدا بکنم!؟ البته معلوم است که نباید اخلاقمان هم طوری بد باشد که مردم از ما در بروند. یک مروری کنیم که توجه به امتحان چه فوایدی دارد، تا امشب یک معنای دیگری از امتحان را هم ارائه دهم. یکی از فواید این بود که توجه به امتحان برای روحیه آدم خیلی خوب است. دچار ترسهای بیجا، اضطرابهای بیجا، کینه های بیجا نمیشوی. فوق العاده آرامش میدهد. هر کس از امتحان میترسد. به سفارش حضرت امیرالمومنین علیه السلام عمل کند.میفرماید: از هر چیزی می ترسی با کله برو داخلش!عیبی ندارد وارد این نگرانی بشو به آرامشی میرسی. دیگر فواید توجه به امتحان این است که، ارتباط با خدا را درست میکند تکبر را از بین میبرد انسان یک مقدار ترسان به درگاه خدا میشود. بعد از این ترس محبت پیدا میکند. وابستگی و اتکای به خدا پیدا میکند.
آثار فکریش چیست؟ بدون دلیل فضای تربیت دینی را ضعیف قلمداد نمی کند فضای سیاسی را ضعیف تلقی نمی کند. بدون دلیل فضای تبلیغ دین را ضعیف تلقی نمیکند. دوستان من آن طور که غربیها با تبلغات میتوانند انسانها را مسخ کنند و جذب کنند. در دستگاه اسلام اگر خیلی هم تبلیغاتشان خوب باشد و هنر هم داشته باشند. نمیتوانند مردم را به نفع خدا مسخ کنند. چون اصلا مسخ کردن در اسلام قبول نیست. وَ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْراضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِیَ نَفَقاً فِی الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِی السَّماءِ فَتَأْتِیَهُمْ بِآیَةٍ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْجاهِلینَ (الانعام/ آیه ۳۵)
گر چه اعراض آنان بر تو خیلى گران مىآید، و لیکن تو چه مىتوانى کرد؟ آیا مىتوانى زمین را سوراخ کرده و یا نردبانى بر آسمان گذاشته از آسمان و یا از شکم زمین آیهاى برایشان بیاورى؟ (حاشا) خدا است که اگر بخواهد همه آنان را بر هدایت مجتمع مىسازد، پس زنهار که از جاهلان نباش. خطاب آخر آیه خیلی سهمگین است. میشود حقیقت را خداوند طوری نشان بدهد که همه مات و مبهوت بمانند. اما این کار را نمیکند.
پیامبر(ص) در یکی از مسیرهای جنگ شترشان را گم کرده بودند. میفرمودند: شتر من کجاست؟ منافقین گفتند: آدرس شترش را بلد نیست. آن وقت آدرس دنیا و آخرت را به ما میدهد. همین کارها را میکردند که برخی پرو میشدند. ما تبلیغات دینی که شما را تسخیر بکند قبول نداریم. منتظر همچین چیزی نباشید. البته بماند که الان یک تبلیغات دینی که حقایقی را هم برساند نداریم! در تبلیغ شوق و خوف توامان باید باشد. آقا مردم را بترسانیم که دورمان خلوت میشود! مبلغی که فقط دارد جذب میکند غش در معامله میکند. امام(ع) می فرماید که فقیه کسی است که به همان اندازه که شوق ایجاد می کند خوف هم ایجاد کند. اگر تو در امتحان غرق شوی و بفهمی دیگر نمیگویی تبلیغات دینی ضعیف است. خداوند میخواهد که جای دبه کردن را باز بگذارد.
من به تریبت دینی که امروز هست اعتراض دارم. چرا در این تریبت وجه رحمانی دین دارد گفته میشود ولی وجه خوف پنهان میشود. نظام تربیتی درست آن نیست که تمام محصولاتش درست بیایند بیرون خط تولید ماشین که نیست فرق میکند یک دانه ماشین خارج از استاندارد باشد میگوید. خط تولیدتان خراب است اما دستگاه تربیت درست دستگاهی است که هم مالک اشتر درست کند هم شمر ذی الجوشن. کسانی که خود را روشنفکر میدانند و مدعی هستند که وحی به پیامبر نازل نشده است و پیامبر از جانب خویش گفته. از کسانی هستند که از مذهبیترین مدارس تهران درآمدند. به این راحتی نمیتوان گفت که سیستم آن مدرسه مشکل داشته است.
نگاه امتحانی در تحلیل تبلیغات دینی مؤثر است. در تحلیل نظام تربیتی درست این بحث مؤثر است. دیگر کسی نمی تواند عوامانه تحلیل کند. صرف وجود جاذبه نشانه تبلیغ خوب نیست. کسی خیلی مردم را جذب کرده شاید خیلی از هوای نفس مردم تبعیت کرده باشد. کسی خیلی مردم را دفع کرده شاید زبانش بد بوده شاید هم درست گفته است. نگاه امتحانی در عرصه سیاست هم همین طور دیگر به این سادگیها به تو اجازه نمیدهد تحلیل بکنی. شما حق نداری به این راحتی برگردی برای گذشتهات حسرت بخوری اگر رنج داری میکشی شاید کارت را درست انجام داده باشی که داری رنج می کشی. شاید اگر کارت را غلط انجام داده بودی رنج هم نمیکشیدی. پس اثر فکری توجه به امتحان این باشد که کمی از قضاوتهای سطحی خودداری کنیم و به خود اجازه ندهیم که عوامانه صحبت کنیم.
کسی میآید. میگوید نتیجه آن کشتار هایی که امیرالمؤمنین(ع) انجام داد در کربلا خودش را نشان داد! چرا تحلیل عوامانه میکنی. قلم دست عوام بیافتد همین میشود دیگر. در قانون گذاری و جلوگیری و ایجاد نظم و در تربیت فززند و درسیاست گذاری برای اینکه دچار تحلیل عوامانه و سطحی نشویم به نگاه به امتحان الهی نیازمندیم. دستگاه امتحان حاکم بر مقدرات بشر است حتی اعمال اختیاری شما هم اگر بخواهد اثرش بر شما مترتب شود. باید از دستگاه امتحان بگذرد. خداوند میفرماید به برخی از افراد زیرک که اتفاقا تدبیر درست مالی هم دارد. چیزی نمیدهیم و در مقابل چشمان او به یک فرد احمق که تدبیری هم ندارد مال فراوان میدهیم تا بداند که همه چیز دست ماست.
دیروز گفتیم که هدف امتحان این است که شرایطی را ایجاد کند که ما انتخاب کنیم. انسان انسان شده است که بتواند معصیت کند بتواند ثواب کند تا بتواند انتخاب بکند امتحان صحنهای را می سازد که بتوانی انتخابی کنی. شما اگر بخواهی انتخاب ارزشمند بکنی یقینا با رنج همراه خواهد بود. چون باید روی یک علاقه پا بگذاری. ولی فایده امتحان فقط این نیست. وجه دیگری هم دارد: خدا با امتحان صحنهای را برای شما پیش میآورد تا خوبیها و ما فی الضمیرت بیرون بریزد!
این را بگویم زیاد هم با استخاره از امتحان در نروید! استخاره فوق العاده است من اعتقاد راسخ به استخاره دارم اما استخاره صحنه امتحان را به هم نمیزند استخاره می کند برای ازدواج، خوب میآید ازدواج میکند و زن آنقدر بد اخلاق است که پدرش میآید. اخر استخاره خوب درآمد. بله خوب برای تو به نفع تو بودن است؛ نفع تو در این امتحان بوده است.با استخاره از انتخاب خوب در نرو استخاره امتحان را حذف نمیکند چه بسا تسهیل کند. کسی که خوب است که معلوم است اگر سر دو راهی قرار بگیرید کدام راه را انتخاب میکند. خوب دیگر چرا امتحان؟ خدا این را میداند اما میدان را ایجاد میکند که این خوبیها بروز کند. تجلی کند. این یک منظور از امتحان.
یک منظور دیگر امتحان یک بعد دیگر امتحان این است که آدمهای بد هم آن چه دارند بروز دهند. خداوند به کافران فرصت میدهند که آنچه که در ضمیرشان دارند بیرون بریزند. هرچه دارند بیرون بریزند. خداوند در قران کریم درباره کافرانی که ایمان نمیآورند. همین مطلب را میفرماید.
دفاع مقدس کاری کرد که نوری که در وجود خیلیها بود تجلی کرد. در سختی هاست که تجلیهای خوب از آدمهای خوب ظاهر شود. خوب چه لزومی دارد که ظاهر شود؟ چون اگر ظاهر شود رشد پیدا میکند و تقویت میشود. اگر نیتهای خوبی داشته باشی خدا امتحانت میکند تا این نیتها بروز پیدا کند. معمولا این امتحانها با سختی هم همراه است. با فدا کاری هم همراه است. خدایا من تو را دوست دارم خوب پس میدان را برایت فراهم میکنم که قربانی بدهی.
خداوند به سِرّ بنده خود نگاه میکند. سِرّ با باطن فرق میکند. سِرّ قسمتی از دورن ماست که خودمان هم خبر نداریم. باطن جایی است که خودمان میبینیم. خداوند میفرماید من به سر بنده مؤمنم نگاه میکنم هر چه باشد لباس میکنم و تنش میکنم. «ان خیر فخیر و ان شر فشر…» امتحان محل بیرون ریختن ما فی الضمیر است و چه میدانی که چه پنهان کردهای. آیت الله بهجت سخنی گفتهاند که من وحشت میکنم که آنرا جدی بگیرم. ان شاءالله برای موعظه ما گفتهاند. ایشان میفرمایند: «ما همه مان شمر بالقوهایم» چه دلیلی دارد که سر درون من چنین پستیای را نداشته باشد!؟ موقع امتحان بیرون میآید. آقا اصلا امتحان برای انتخاب تو نیست تو انتخابت را کردهای امتحان می کنم تا رو بیائی. بیرون بریزی. اگر خوبی رو بیائی رشد کنی، اگر بدی رو بیائی مایه عبرت دیگران بشوی. میدانید که دارم چه میکنم پشت صحنه کار را بگویم من اعتمادت را به همه اتفاقاتی که بیرون خودت بود از بین بردم. آقا این موفقیت مال من بود؟ نه آقا برنامه ریزی بکنم به نتیجه می رسم؟ معلوم نیست و … با این سخن آخر اعتماد شما به خودتان را هم از بین بردم. آقا اعتماد ما را به خودمان هم از بین میبری چه کنیم؟ برو در خانه خدا بگو «الهی من لی غیرک». خدایا من هیچی ندارم، به هیچ چیز نمی توانم اعتماد کنم و تکیه کنم الا به تو.
در دعای امام سجاد(ع) می بینی او شب اول ماه مبارک رمضان دارد برای تمام شدن ماه رمضان گریه میکند. اما شما نه! میگویی من فرصت دارم امکانات دارم، عقل دارم برنامهریزی میکنم آن وقت اگر نشد یک یا خدا هم میگویم. به چی میخواهی اعتماد کنی؟ آقا امیدت را به همه جا بریدم که به خدا برسی. آن آقا که در خانه کعبه به دنیا آمده پیامبر به میگوید علی جان تو قسیم نار و الجنه هستی تو میزانی. او به هیچ چیز اعتماد ندارد. ما به چه می خواهیم اعتماد کنیم.
بعضی وقتها به ما میگوید میخواهم انتخاب کنی. بعضی وقتها هم میگوید انتخابت را کردهای میخواهم رو کنم. بروز بدهم. بگویم تو کی هستی؟ آنها که انتخابشان را کردند که امتحانشان تمام نمیشود. خدا می داند که ابراهیم(ع) قربانی را انتخاب میکند اما خدا می فرماید که می خواهم نشانت بدهم به اهل عالم عزیز من. خدا می داند که حسین(ع) سر دو راهی نمیماند.خدا می فرماید می خواهم نشانت دهم به اهل عالم بیشتر از آن که ابراهیم را نشان دادم. نمیدانم چرا خدا بنا دارد که بندههای بدش هم خودشان را نشان بدهند. اجمالا همیشه استغفار کنید خیلی استغفار کنید. خدایا در سِرّ ما، در نهان ما هرچه خوبی هست تجلی بده طاقت امتحاناتش هم به ما بده. در سر ما اگر بدی هست بیا بگذر. خدایا ما طاقت امتحانت را نداریم، خدایا ما طاقت جلوی امیرالمؤمنین(ع) ایستادن را نداریم. خدایا ما را جزء آن شمرهای بالقوه نگذار. خدایا من کلا غلط کردم. تو ببخش. خدایا نخواهی یک وقت بدی ام را اثبات کنی خودم اعتراف میکنم. چرا می گویند نصف شبها بروید استغفار کنید. خدا از انتخابهای بد بندهاش در ضمیرش باخبر است از آنها بدش میآید میخواهد لباسش کند. شب میآید استغفار کند خدا میگذرد.
بگذارید داستانی برایتان بگویم تا مزه اعتماد به خدا را ببینی! حکم حرمت شراب آمده بود ولی جوانی بالای سرش خمره شراب گرفته بود میآمد. به پیامبر(ص) برخورد کرد حضرت فرمود: به به چه جوانی داری برای کار می روی آفرین. گفت: خدایا آبرویم را نبری. رسول خدا(ص) فرمود چه داری؟ گفت: عسل. پیامبر(ص) گفت: ببینم عسلت را؟! آقا این دیگر مرد گفت هیچی نداشت جز خدا خدا دوست ندارم پیش پیامبر ضایع بشم! پیامبر(ص) در خمره را باز کرد پر از عسل بود. جوان افتاد زمین و می گفت: خدایا ممنون خدایا شکرت. خدایا خمره شراب روی سر ما را به عسل تبدیل کن خدایا! ما جلوی حسین ضایع نشیم! خدا در کربلا خواست حسینش را به عالم نشان بدهد.
مخاطبان محترم گروه فرهنگی مشرق می توانند مقالات، اشعار، مطالب طنز، تصاویر و هر آن چیزی که در قالب فرهنگ و هنر جای می گیرد را به آدرس culture@mashreghnews.ir ارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود.