کد خبر 263233
تاریخ انتشار: ۲۲ آبان ۱۳۹۲ - ۲۰:۵۲

میثم مطیعی از مداحان جوان اهل‌بیت(ع) از روزهای روضه‌خوانی خود در محضر آیت‌الله مجتبی تهرانی می‌گوید. او روایت می‌کند از سال پایانی زندگی آیت‌الله تهرانی که گریه می‌کردند و می‌فرمودند من برای امام حسین (ع) کاری نکرده‌ام.

به گزارش مشرق به نقل از تسنیم، میثم مطیعی از مداحان و ذاکرین اهل بیت(ع) است که سال‌ها در جلسات مرحوم آیت‌الله حاج‌آقا مجتبی تهرانی مداحی کرده بود. او از مؤسسین دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله حاج‌آقا مجتبی و اولین مدیر عامل این مؤسسه نیز بوده است. مطیعی هم اکنون دانشجوی دکتری دانشگاه امام صادق و از اساتید همین دانشگاه است. مطیعی چندان رسانه‌ای نیست، اما چندی پیش در گفت‌وگویی تفصیلی با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، به  نحوه آشنایی خود با عالم عامل و عارف ربانی مرحوم آیت‌الله تهرانی و تبیین برخی از زوایای زندگی و شخصیت این استاد فقید اخلاق پرداخت.
 
بخش مبسوطی از این گفت‌وگو به تبیین دیدگاه‌های آیت‌الله تهرانی درباره ضرورت توأمانی شرع و شعور، آداب زیارت اماکن مقدسه، مقام توسل به اهل بیت(ع) و دقت و ظرافت مرحوم آیت‌الله تهرانی در انتخاب روضه‌ها و مراثی اختصاص داشت. گزیده‌ای از سخنان مطیعی به مناسبت فرارسیدن ماه محرم و ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان در پرونده ویژه «تکیه تسنیم» منتشر می‌شود:
 
زیر قبه امام حسین(ع) دعا مستجاب است
 
یکی از بحث‌های کاربردی آیت‌الله مجتبی تهرانی توصیه‌های ایشان برای زیارت بود و هرکس که عزم زیارت داشت و به نزد ایشان می‌رفت توصیه‌ای می‌کردند. یک سال شهادت امام صادق(ع) که در دفتر مرجعیت ایشان روضه بود. من پس از آنکه مداحی کردم خدمت ایشان رفتم و گفتم من می‌خواهم به عتبات بروم، نکته‌ای بفرمایید. فرمودند کاری را که خودم انجام می‌دهم به تو می‌گویم: هرکجا سوار ماشین یا هواپیما شدی یا سفر مجددی داشتی مثلا از نجف به کاظمین بروی 100 صلوات، 100 الله‌اکبر،100 مرتبه یا اباالحسن الرضا(ع)، 6 مرتبه سوره توحید و یک مرتبه آیةالکرسی بخوان.
 
فرمودند قبل از اینکه وارد حرم  امام معصوم(ع) شوی بسیار استغفار کن تا پاک به دیدار امام بروی و از درب صحن که وارد شدی صلوات برای آن امام زیاد بفرست. همچنین گفتند که زیر قبه امام حسین(ع) دعا مستجاب است. در حرم امیرالمؤمنین(ع) نیز حاجت مخصوص بخواه و به ایشان بگو آقا من شما را دوست دارم و این حب را نزد شما به امانت می‌گذارم تا شب اول قبر به من برگردانی؛ و بعد فرمودند بر کسانی که در حق تو بد کرده‌اند بیشتر دعا کن؛ این کار رنگی از اولوهیت دارد. این توصیه را راجع به عتبات از ایشان گرفتم... .
 
اگر شرع و شعور باشد، شعار بُرد دارد
 

یکی دیگر از خصوصیات مباحث ایشان این بود که مباحثشان شعاری نبود. یکی از شاه‌کلیدهای مباحثشان این بود که من دنبال این هستم که شعور دینی به مخاطب انتقال پیدا کند، دنبال شعار بدون شعور نبودند. می‌فرمودند که اگر شرع و شعور باشد، شعار بُرد دارد؛ یعنی در شعار ما هم جنبه‌های شرعی و هم جنبه‌های عقلی باید رعایت شود. مباحث ایشان از لفاظی‌های بیرونی خالی بود ایشان اول حرف خوب می‌زد، ضمن اینکه واقعا خوب هم حرف می‌زد.
 
همیشه می‌گفتند بروید شعور دینی پیدا کنید، می‌گفتند مراقب باشید که بچه‌ها را در مدرسه‌ها شعاری بار می‌آورند و وقتی بچه‌ها شعاری بزرگ می‌شوند دیگر جایی برای انگیزه‌های الهی نمی‌ماند، چون جهت‌دهی الهی نیست و شیطانی است و اگر شعار قوی‌تر بدهند، بچه به همان سمت می‌رود. می‌فرمودند بیچارگی ما این است که به بچه‌های ما ریشه شعوری و عقلی نمی‌دهند و خیلی جاها اگر دقت کنیم، می‌بینیم که شعار دارند، اما شعور کم است... .
 
مانند یک مداح فنی اظهار نظر می‌کرد
 
من از سال 84 در مسجد جامع جوشن‌کبیر می‌خواندم و هیچ‌گاه هم بین جوشن حرفی نمی‌زدم؛ یعنی از اول تا آخر فقط دعا را می‌خواندم و هیچوقت حاج‌آقا در مورد مداحی من نظری نمی‌دادند و نمی‌گفتند چگونه است؟! همیشه محبت می‌کردند. از جلسه که برمی‌گشتیم در ماشین طیب‌الله انفاسکم می‌گفتند و من واقعا انرژی می‌گرفتم. خیلی دلم می‌خواست نظرشان را در مورد مداحی من بگویند و اگر نکته ای هست بفرمایند تا اصلاح کنم. یک بار میلاد حضرت زهرا(س) بود و ایشان جلسه اخلاق داشتند. آن روز حاج‌احمدآقا نمی‌توانستند بیایند و من به جای ایشان در جلسه خواندم و به واسطه‌ای گفته بودم که به حاج‌آقا بگویید من حتماً دوست دارم درباره مداحی من نظر بدهند و اشکالاتم را بگیرند و نکاتی را که باید رعایت شود بگویند. وقتی نظرات را دادند، انگار یک مداح فنی اظهار نظر کرده بود... .
 
آیت‌الله تهرانی به نغمه‌های قدیمی علاقه داشت

 
من آن شب یک شعر از ازدواج حضرت خدیجه(س) و حضرت ختمی مرتبت(ص) انتخاب کرده بودم که بحر طویل بود. ایشان فرمودند که چون شب تولد بود، بهتر بود که شعر از زایمان حضرت خدیجه(س) و تولد فاطمه زهرا شروع می‌شد. سپس فرمودند سعی کنید ریتم جوابگویی آهنگ‌های متداول باشد که مردم بتوانند جواب بدهند (حاج‌آقا خودشان به نغمه‌های قدیمی علاقه داشتند). در ادامه گفتند به دیوان‌های وزین مانند محتشم، نیر تبریزی، مرحوم کمپانی و... حتماً مراجعه کن و در مقتل نیز همین روند ادامه پیدا کند؛ مقتل‌خوانی خوب است.
 
مقتل‌خوانی‌ام را از حاج‌آقا مجتبی یاد گرفته‌ام
 
شب هشتم محرم (سال 91) به رهبر انقلاب عرض کردم که حاج‌آقا مجتبی خیلی مریض هستند. ایشان فرمودند که به طور کامل در جریان حال ایشان هستم و خیلی دعایشان می‌کنم، خدا به ایشان عافیت بدهد. بعد عرض کردم که این مقتل‌خوانی که من می‌خوانم و خیلی‌ها می‌پسندند و تعریف می‌کنند و مورد تأیید علماست، تنها از حاج‌آقا مجتبی یاد گرفته‌ام نه از مداحان. آقا با حالت ناراحتی فرمودند که مداحان که مقتل نمی‌خوانند! استنباط من از این کلام آقا این بود که معلوم است که از حاج‌آقا مجتبی یادگرفته‌ای!
 
روضه‌های مستند و ای‌بسا تکراری که عجیب در مردم اثر داشت
 
یک‌بار هم به حاج‌آقا مجتبی عرض کردم که من از زمانی که دانش‌آموز بودم، به جلسات شما می‌آمدم و این مقتل‌خوانی‌ای که انجام می‌دهم از شما یادگرفته‌ام. برایم خیلی جالب بود که ایشان با استناد به منابع معتبر این همه اشک از مردم می‌گرفتند. بنده خودم اگر یک‌سال شب پنجم محرم از امالی شیخ صدوق روضه ام را انتخاب کنم، سال بعد مثلا به سراغ مقتل خوارزمی و منابع دیگر می‌روم، اما حاج‌آقا اینگونه نبودند و روند ثابتی داشتند. اما عجیب در مردم اثر داشت. روضه‌ها تکراری بود ولی هم معتبر بود و هم از لسان جان پاکی چون ایشان بر می‌آمد.
 
مرجع تقلیدی که روضه می‌خواند/ تطبیق بحث اخلاقی با روضه

 
حاج‌آقا چند ویژگی بارز داشت: اولاٌ اینکه یک مرجع تقلید و یک استاد اخلاق بخواهد روضه بخواند، در نوع خود بسیار جالب توجه است. روضه‌خوانی مختص شب بیست و سوم رمضان ایشان نبود، روضه خواندن روند همیشگی ایشان بود. با روضه‌های تکراری گریه می‌کرد و مردم را هم می‌گریاند. نکته دیگر که جزء معجزات و عنایات خدا محسوب می‌شود این است که ایشان هر بحث اخلاقی که مطرح می‌کردند تطبیق و نمود عینی آن حتماً در روضه آخر ایشان بود، بدون اینکه ایشان روضه را تغییر بدهند.
 
یعنی ما همه می‌دانستیم که شب 5 رمضان روضه چیست. شب 27 رمضان روضه چیست. می دانستیم چون روضه‌های ایشان یک روند ثابتی داشت. ولی خدا می‌خواست و آن بحثی که ایشان مطرح می‌کردند، به روشنی در روضه تبلور پیدا می‌کرد؛ یعنی اگر کسی روضه را نمی‌شنید از قسمت نتیجه‌گیری بحث محروم مانده بود.
 
من آن روز به ایشان گفتم که من این مقتل خوانی را از شما یادگرفته‌ام.ایشان در جواب گفتند: سلیقه به خرج دادن و آرایش هنری خوب است، ولی اینکه آدم بخواهد از خودش درباره مقاتل حرف بزند، خوب نیست. بعد به من گفتند: «دقت کردی دیشب من چطوری روضه خواندم؟» منظورشان جلسه اخلاق بود که در آن فرمودند: «من این مطلب را به تازگی ندیده‌ام و سالها پیش دیده‌ام، ولی یادم نیست کجا دیده‌ام». بعد فرمودند که می‌دانی من این روضه را از چه کسی شنیده بودم؟ از شخص معتبری چون آقای فلسفی شنیده بودم. 50 سال پیش در دهه آخر صفر، ایشان در منزل آیت‌الله بروجردی منبر می‌رفت و من این مطلب را آنجا از ایشان شنیدم، ولی باز هم به همین اکتفا نکردم، رفتم و در منابع نگاه کردم.
 
من هم برای ایشان تعریف کردم که یکی از مداحان معروف به شیوه مقتل‌خوانی‌ام اعتراض کرد و در واقع شوخی تلخی با من کرد و به من گفت این کاری که تو می‌کنی فنی نیست که در جلسات منبع مطلب و مولف را ذکر می‌کنی و می‌گویی فلانی در فلان کتاب این را گفته است. من هم به او گفتم که از نظر من این شیوه فنی است و اگر چاره داشته باشم جلد و صفحه‌اش را هم می‌گفتم. حاج‌آقا خیلی خندیدند و خوشحال شدند و فرمودند «بارک الله! احسنت!» خوب جوابی دادی.
 
من به دلیل اشتغالات شغلی و تحصیلی‌ام هیچ‌گاه مداحی را شغل خودم قرار ندادم و این مسئله را توفیقی برای خودم می‌دانم نه شغل. برای همین جاهای مختلفی که من را دعوت می‌کنند بدون تعارف همان ابتدا جواب منفی می‌دهم تا به درس و کارم برسم. محرم‌ها تا سال‌ها فقط در جلسات دانشگاه امام صادق(ع) مراسم می‌رفتم و صبح تا شب برای مقتل آنجا وقت ‌می‌گذاشتم که این چندسال اخیر جلسات حاج‌آقا هم اضافه شده بود؛ یعنی من از دانشگاه می‌آمدم، حاج‌آقا نماز مغرب را می‌خواندند و من بین‌الصلاتین یک ربع تا بیست دقیقه روضه می‌خواندم و باز بعد از نماز عشاء به دانشگاه برمی‌گشتم و مراسم دیگری را قبول نمی‌کردم... .
 
این توسلات نمک آش است
 
ایشان خودشان با این که مرجع تقلید و استاد اخلاق بودند  و درس خارج می‌دادند، ولی همه کارهایشان اعتدال داشت و افراط و تفریط در کارشان نبود. یک دفعه وقتی از مسجد جامع برمی‌گشتیم حاج‌آقا فرمودند که «این توسلات نمک آش است و اگر نمک نباشد، آش بی‌مزه است، اما همه‌اش هم نمی‌شود نمک باشد. چیزی که سیر می‌کند آش است و نمک چاشنی است... .
 
در ادامه فرمودند قبل از انقلاب عده‌ای مخالف روضه و سینه‌زنی بودند و من در جلساتم هم مسئله می‌گفتم و هم روضه می‌خواندم و عده‌ای به من اعتراض می‌کردند که این چه کاری است شما می‌کنید؟! به جای اینکه این را به سینه بزنید، به سر دشمن بزنید و... و من رویه خودم را هرگز عوض نکردم. بعد از انقلاب هم باب شد که دو سه ساعت سینه می‌زدند و از من هم انتظار چنین چیزی داشتند، اما من همان رویه خودم را دارم. سینه می‌زنم، روضه هم می‌خوانم، اما به نحو متعارف، نه افراط و نه تفریط. چون هیچ‌کدام دوام نمی‌آورند، می‌فرمودند: من کمتر آدم معتدلی دیده‌ام.
 
در این اواخر که حاج‌آقا حال خوشی نداشتند، نیمه شعبان در دفترشان مداحی داشتم. حالشان خوب نبود و موقع مداحی نرسیدند و خیلی حال من گرفته شد؛ چون دوست داشتم در محضر ایشان مداحی کنم. برای یک مداح افتخار است که در حضور مستمعی روضه بخواند که وصل است و ارتباط و مودتش با اهل بیت خیلی زیاد است که در حضور او روضه بخواند و برای خود من مایه توفیق بود. وقتی حاج‌آقا به من پیشنهاد می‌کردند، همیشه با افتخار می‌گفتم البته که می‌آیم.
 
همان یک مستمع برای مداحی‌ام بس بود

 
بنده مداحی‌ام در محضر ایشان را توفیق بزرگی برای خودم می‌دانم و همان یک مستمع برای مداح بس است. تمام عشقم این بود که در خدمت ایشان بخوانم و ایشان در واقع مصداق «یکی مرد جنگی، به از صدهزار» بودند. من مجالس زیادی رفته‌ام و گریه‌کن بسیار دیده‌ام، اما ایشان عجیب بودند. اگر روحانی، استاد اخلاق و مرجع تقلید نبودند هم عجیب بودند، چه رسد به اینکه همه اینها را داشتند و آنگونه بودند. تعامل معنوی ایشان با اهل بیت(ع) عجیب بود. من همیشه وقتی می‌خواستم در محضرشان مداحی کنم پشت به جمعیت و رو به قبله می‌نشستم، یعنی دقیقا پشت سر حاج آقا. برای آن که حاج آقا را موقع روضه ببینم. تمام صورت ایشان سرخ و پراشک می‌گشت، حاج آقا خیلی اهل بُکاء بودند برای مصائب اهل بیت(ع).
 
حاج‌آقا همیشه باصفا بود، اما در دو سه سال اخیر یعنی در دوران بیماریشان انگار صفای خاصی گرفته بودند و آدم سوز درونیشان را احساس می‌کرد. این بیماری همان امتحان بزرگ خدا بود که حاج‌آقا با سرپا نگه داشتن خود و اخلاق خوششان از آن سربلند بیرون آمدند. نسبت به برپا کردن روضه و توسل برای اهل بیت(ع) اهتمام خاصی داشتند، حتی در ایامی که حال خوشی نداشتند... .
 
محرم سال گذشته (90) حاج‌آقا حال خوشی نداشتند. جلسات اخلاق را هم به سختی اداره کردند تا جایی که به یاد می‌آورم محرم و تا اواخر ماه صفر مسجد جامع تشریف نبردند. اواخر ماه صفر بود که از طرف ایشان فردی با من تماس گرفت و گفت حاج‌آقا فرمودند که اگر می‌آیی تا به مسجد برویم. من از خدا خواسته بودم، هیچ جا مداحی نمی‌رفتم، اما وقتی حاج‌آقا مجتبی می‌گفتند، نه‌تنها بلافاصله قبول می‌کردم بلکه آرزویم بود. من به عنوان یک مداح آرزویم بود که در جلسات حاج‌آقا مجتبی مداحی کنم... .
 
برای رفتن به مسجد جامع در ماشین نشستیم، حاج‌آقا حال خوشی نداشتند و با صدای ضعیف گفتند که من حالم خوش نیست، حالم طوری نیست که بیایم مسجد، اما امروز با خودم فکر می‌کردم که محرم تمام شد، صفر هم دارد تمام می‌شود و من مسجد نرفته‌ام و روضه برپا نکرده‌ام. امروز به فلانی گفتم ببینید اگر مطیعی می‌آید من مسجد بروم که روضه برپا شود. بعد گریه کردند و فرمودند که من برای امام حسین (ع) کاری نکرده‌ام... .