يک کارشناس فوتبال با انتقاد از سرمربيگري افشين قطبي در تيم ملي ايران گفت: سي‌دي مانع چيدن اين مربي در تيم کره‌جنوبي هم اکنون موجود است.

به گزارش مشرق، پس از شکست تيم ملي ايران برابر کره جنوبي در مرحله يک چهارم نهايي جام ملت‌هاي آسيا انتقادهاي زيادي از فدراسيون و افشين قطبي سرمربي تيم ملي انجام شد.
جلال چراغپور يکي از کارشناسان فوتبال و از منتقدان سرسخت افشين قطبي در اين زمينه با فارس گفت و گويي انجام داده است که در زير مي‌خوانيد.

*قطبي 4 صبح از پرسپوليس رفت
زماني که تيم ملي را از علي دايي گرفتند و به افشين قطبي سپردند براي اين بود که اين مربي، پرسپوليس را قهرمان کرده بود آن هم در شرايطي که 48 ساعت قبل از آغاز ليگ به ايران آمده بود و تا هفته پنجم زمان لازم داشت تا اسم بازيکنان پرسپوليس را ياد بگيرد. با اين حال آن قهرماني که تمام کارهايش را حميد استيلي انجام داد به نام قطبي نوشته شد و فصل بعد که قطبي تيم پرسپوليس را خودش جمع کرد، در هفته پنجم يا ششم تيم را رها کرد و 4 صبح از ايران رفت. اين اولين سيگنالي بود که مي‌شد شناخت فوتبال را نزد اين مربي متوجه شد اما روي اين مسئله سرپوش گذاشته شد.

* سي‌دي مانع چيدن قطبي در تيم ملي کره موجود است
سيگنال بعدي از مربيگري افشين قطبي زماني به وجود آمد که او با شعارهاي پر طمطراقش دوباره به فوتبال ايران برگشت. او گفت کره را مانند کف دستش مي‌شناسد در حالي که شناخت مقطعي از يک تيم فوتبال نمي‌تواند ملاک خوبي باشد.
اگر يک پزشک 2 سال مريض‌اش را نبيند نمي‌تواند بگويد آن مريض را مي‌شناسد و بايد برايش آزمايش بنويسد اما افشين قطبي مدعي شد فوتبال کره را مثل کف دست مي‌شناسد آن هم در حالي که سي دي مربيگري او در تيم ملي کره جنوبي موجود است. او نفر پنجم کادر فني کره بود. در سي دي مي‌بينيد که گاس هيدينگ و 3 دستيارش دست به سينه ايستاده‌اند و قطبي در حال چيدن موانع براي دويدن بازيکنان کره است. او با اين سطح از مربيگري ادعا کرد کره را مثل کف دست مي‌شناسد. البته پس از رفتن دايي او توانست امتياز‌هاي قابل قبولي با تيم ملي بگيرد اما هدف اصلي، قبولي افشين قطبي با تيم ملي نبود بلکه قرار بود او به جاي دايي بنشيند تا تيم ملي را به جام جهاني ببرد ولي صورت مسئله ناگهان تغيير کرد و انگار ما مي‌خواستيم با تيم ملي ايران براي افشين قطبي کنکور بگذاريم تا او قبول شود.

* بازگشت رندانه قطبي به تيم برانکو
به ناکامي قطبي در بردن تيم ملي به جام جهاني نيز توجه‌اي نشد و او به شکل رندانه‌اي به عقب بازگشت و سعي کرد اسکلت تيم ملي برانکو را بازسازي کند. براي همين مهدوي‌کيا، تيموريان، کريمي و معدنچي را به تيم ملي دعوت کرد. خوشبختانه يا متاسفانه به دليل بالا رفتن سن اين بازيکنان اين مسئله جواب نداد ضمن اينکه سبک فوتبال برانکو در جام جهاني پاسخ منفي داده بود و همه ديدند چه حرف‌هايي در مورد سبک فوتبال برانکو زده شد اما قطبي مي‌خواست آن سبک را پس از 3،4 سال دوباره احيا کند.

* بازي کردن بازيکناني که فوتبالشان تعريف نمي‌شود
هيچ استراتژي در جام ملت‌هاي آسيا نداشتيم. اوج تلاش‌مان بازي گرفتن از بازيکناني بود که فوتبالشان تعريف نمي‌شود. تيموريان 4 سال پيش در جام جهاني براي ما بازي کرد و به يک تيم انگليسي رفت. امروز او حتي در تيم خودش يک ربع هم بازي نکرده ولي در تيم ملي ما بازي مي‌کند يا محمد نصرتي اوج فوتبالش در جام جهاني و در دفاع چپ ايران بود. او يکي از ضعيف‌ترين بازيکنان ما در آن جام بود که بعد خودش گفت من دفاع چپ نيستم. حالا بعد از سال‌ها از نصرتي چاق شده در دفاع راست استفاده کرديم.
وجود بازيکناني مثل کريم انصاري فر در فوتبالي که 340 بازيکن شبانه روز تمرين مي‌کنند و 80 تا 100 ميليارد تومان هزينه برگزاري ليگ آن است طبيعي است و چنين بازيکناني بايد در فوتبال ايران رشد کنند.

* سانتر فورواردهاي انتهاي جدول را به تيم ملي برديم
در تيم ملي از سانتر فورواردهايي مانند محمد غلامي و رضا نوروزي استفاده کرديم که غلامي با استيل آذين در انتهاي جدول است و نوروزي نيز فصل گذشته در استيل آذين بازي کرد. آيا بازيکن سانتر فوروارد بايد مکانيکي باشد يا ذهني يا تکنيکي؟ بالاترين سطح مهارت در فوتبال در نوک تيم ملي بايد ديده شود اما ما غلامرضا رضايي را که 90 دقيقه نتوانست يک کرنر بگيرد در اين پروسه استفاده مي‌کنيم که اين نشان دهنده آن است تعريف وارونه‌اي از فوتبال در ذهن ما وجود دارد.

* يک طراح خوب در ميانه ميدان نداشتيم
در تيم ملي که 35 سال نتوانسته قهرمان شود و ملت ايران از آن انتظار دارند،‌ يک طراح خوب در ميانه ميدان نداشتيم يک طراحي که بتواند از بازيکن مستقيم‌اش با دريبل زدن نه پاس دادن عبور کند. سال‌ها است که ديگر طراح‌هاي ميانه ميدان با پاس دادن از حريفان عبور نمي‌کنند. در اين تيم ملي شجاعي و خلعتبري را چگونه استفاده کردند. آيا نبايد از بين 340 بازيکن ليگ برتر و ليگ يک يک طراح خوب پيدا کنيم. طراحي که نه در سطح ژاوي يا اينيستا باشد حداقل يک پنجاهم آنها توانايي داشته باشد. شما ديديد در بازي با کره ما از تمام نقاط بدن حتي آنجا‌هايي که نبايد در فوتبال استفاده شود استفاده کرديم تا از کره جنوبي گل نخوريم.

*‌ويژگي‌هاي سرمربي آينده تيم ملي ايران
اگر شما سرمربي تيم ملي باشيد از اين تيم محمد نصرتي، مسعود شجاعي، غلامرضا رضايي، سيد جلال حسيني، ايمان مبعلي، خسرو حيدري را به تيم ملي دعوت مي‌کنيد؟ قطعا پاسخ‌تان منفي است. بنابراين عمر تيم ملي به سر آمده و سرمربي آينده بايد اين ويژگي‌ها را داشته باشد. 1- به دنبال اين نباشد که با تيم ملي ترميمي برخورد کند 2- قدري به پايين حرکت کند و در انتخاب مهره نگرش علمي داشته باشد 3- داراي تفکر باشد حالا نه گورديولا يا مورينيو بلکه يکي شبيه آنها يا يکي شبيه ايوويچ تا بتواند به فوتبال ايران کمک کند. ويژگي بعدي را هم در ادامه مي‌گويم.

* مربي آينده نبايد حريفان را مثل کف دستش‌ بشناسد
استيل بازي در زبان انگليسي به معناي سرعت، قدرت، لحظه تصميمي گيري در دفاع و حمله و 50 فاکتور ديگر تعبير مي‌شود و فقط معنايش روش بازي نيست بنابراين سرمربي آينده بايد يک استيل براي تيم ملي ايران تعريف کند. اکنون در فوتبال استيل‌هايي مانند ژرمن، انگليس، برزيل، اسپانيا، بلوک شرق و ... وجود دارد.
در جام ملت‌ها نيز 4 استيل به نيمه نهايي راه پيدا کردند. ژاپن با استيل فوتبال فرانسوي که تروسيه آن را پايه ريزي کرد، کره با استيل هلندي که گاس هيدينگ آن را پايه ريزي کرد، استراليا که ته مانده استيل انگليس و ولز است و ازبکستان که ته مانده استيل بلوک شرق است و بي استيل‌ها مانند ايران، عربستان و عراق حذف شدند چرا کهيک استيل کُند و شکننده داشتند. بنابراين سرمربي آينده ايران بايد اورجينال باشد و سبک براي فوتبال ايران تعريف کند و خواهشا فوتبال حريفان را مانند کف دستش‌ نشناسد.