گروه فرهنگی مشرق- محمد صادق کوشکی استاد دانشگاه تهران در مصاحبه ای با نسیم درباره فضای دانشگاه ها و جریانات غلط و فاسدی که در دانشگاه ها ایجاد شده به گفتگو پرداخته است مهمترین محرو گفتگو با صادق کوشکی بدین شرح است:
* باید جلوی رشد جریانات غلط و فاسد را باید در دانشگاه بگیریم
- تا به امروز اصلاً به سامانه دقیق، هدفمند و مشخصی از دانشگاه نرسیدهایم. برخی معتقدند دانشگاه مطلوب دانشگاهی است که در آن علم تولید شود. پس اگر در دانشگاهی ماهواره بسازیم به هدف کامل این عده از دوستان رسیدهایم. برخی دیگر نیز معتقدند دانشگاه مطلوب جمهوری اسلامی دانشگاهی است که در آن علم باشد حالا اینکه دانشگاهش دختر و پسرش مختلط باشند و بگو بخندی داشته باشند و دخترانش هم لباس بد فرمی پوشیدند و بیحجاب بودند اشکالی ندارد چرا که مهم این است که علم تولید شود و این علم در خدمت نظام قرار گیرد و این دوستان نیز معتقدند که این دانشگاهها می توانند مشکلات نظام را حل کنند.
- ما به تعداد سلایق نگاه به دانشگاه داریم درحالیکه قرار نیست به این صورت باشد قرار است یک نظامی که ادعاهایی هم دارد بر حسب آن ادعاها و دیدگاهها دانشگاه مطلوب خود را تشکیل دهد.
- باید دانشگاه مطلوب نظام جمهوری اسلامی را هر چه زودتر تعریف کنیم، بسازیم و ارائه کنیم که این اتفاق هنوز نیفتاده است.
- طبیعتا در چنین دانشگاههای با این آشفتگی و بهم ریختگی نمی شود صحبت از گروههایی کرد که می توان اسمش را گروههای متدین در دانشگاه گذاشت. یعنی نیروهای متدین و وفادار به نظام در دانشگاه آنها هم آشفتگی را دارند چون تعریف مطلوب را نمی دانند.
- نیروهای متدین و وفادار به نظامی که در دانشگاهها هستند هرکدام یک نوع رفتار میکنند کسی میگوید وظیفه ما اینجاست که شبهات را نسبت به انقلاب و نظام جواب دهیم بعضی ها می گویند وظیفه ما این است که تدین را در بچه ها تقویت کنیم بعضی ها می گویند نه ما باید مظهر علم باشیم. بعضی ها میگویند ما در اینجا افراد را طرفدار نظام تربیت می کنیم. بعضی ها می گویند ما جلوی رشد جریانات غلط و فاسد را باید در دانشگاه بگیریم. و به تعداد اینها تشکل و گروه و دسته هم تشکل وجود دارد.
- گاهی وقت ها سه تشکل راه می افتد که بهشان می گوییم فرق شما باهم چیست غیر از اسمتان؟ سه تشکل متدین وابسته به نظام. می بینیم که حتی یک فرق نمی توانند بشمارند اما سه اسم مختلف با برنامه های مختلف دارند.
- آن سرگشتگی که در خود مفهوم دانشگاه وجود دارد در بین گروههای متدین هم وجود دارد هرکسی هم خودش مجتهد و مرجع خودش است هرکسی خودش رهبر خودش است
- بعضی وقتها حتی همدیگر را خنثی میکنند مثلا بخشی از دانشجوهای مذهبی با بخشی از اساتید مذهبی دست به یقه می شوند و چالش می کنند سر اینکه مثلاً پرچم آمریکا را در ورودی دانشکده بکشیم یا نکشیم؟
- شرح کنونی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت وقتی کمک می کند که بیاید دانشگاه مطلوب را با همه جزئیات صورت بندی کند.
- طرح خیلی بزرگی را دولت نهم و دهم به عنوان دانشگاه تمدن ساز پیگیری کرد که خروجی خاصی هم نداشته و کتابهای تولید شده از آن طرح هم با هم تناقض داشته است.
- اراده ای نبوده که به این سمت دانشگاه تمدن ساز حرکت بشود.
- متولی اداری طرح دانشگاه تمدن ساز شورای عالی انقلاب فرهنگی است و متولی علمی آن عالمان وفادار به نظام اند.
- وزارت علوم تحقیقات وفناوری یکی از اجزای بیست و چندگانه شورای انقلاب فرهنگی است.
- اگر در وزارت علوم افق دانشگاه مطلوب و ساز و کار دقیق طرح دانشگاه تمدن ساز قطعی شود، اجرای بخشی از آن به عهده وزارت علوم خواهد بود و مابقی بخشی به عهده وزارت بهداشت و بخش دیگر به عهده دانشگاه آزاد است.
- در دانشگاههایی هم که آشفتگی هست، اتفاقات مطلوبی افتاده اما این فضای حاکم و کلی نیست یعنی اگر یک دانشگاهی به هر دلیلی آمده یک اختراعی را انجام داده یا یک کشف و پروژه علمی را به سامان رسانده و یک مسئله ای از مشکلات جامعه را حل کردهاست هیچکس نمیتواند بگوید که آن کار غلط است اما می خواهیم ببینیم که آیا رسالت دانشگاه همین است یا نه؟ شاید این باشد شاید هم نباشد.
* هنوز کسی دانشگاه مطلوب انقلاب اسلامی را طراحی نکرده است
- در خصوص دانشگاه تا امروز هیچ تعریف خاصی ندادهایم. آیا دانشگاه مطلوب نظام، دانشگاهی است که مسئله حل می کند؟ یا دانشگاهی است که هم مسئله حل می کند و هم تذهیب در آن است. اگر تذهیب هم مهم است به چه اندازه و تا چه حد؟ سطح و مکانیزم و ساز و کارش چیست؟ انسانی که تذهیب شده است در این دانشگاه خروجیاش باید چی باشد؟ محمد تقی بهجت باشد؟ یعنی دانشگاه هایمان جایی باشد که بهجت بدهد بیرون؟ یا مثلا چمران بدهد بیرون؟ یا مصطفی احمدی روشن بدهد بیرون؟ آیا اینها در دانشگاه تربیت شده اند؟ آیا دانشگاه جای این کار است ؟ اگر می شود باید چکار کنیم؟ باید دانشجوها بین کلاس هایشان درس اخلاق هم بروند؟ یا دروس معارف بگذرانند؟ الان ما جواب این سوال ها را نمی دانیم.
- امروز بعضیها میگویند دروس معارف را حذف کنیم. این دروس فقط نمره بیار بقیه دروس شده اند. صحبت ما سر این است که هنوز کسی دانشگاه مطلوب انقلاب اسلامی را طراحی نکرده است و جزئیاتش هنوز درست مشخص نیست.
- طبق روایتی که حضرت امام از دین بیان کردند و بر مبنای انقلاب اسلامی، مرکز علمی باید جایی باشد که هم نگرش های دینی هم ایمان هم اخلاق هم علم با مبنای دینی درآن تولید و ترویج شود.
- همه چهره های شاخصی که از قرن سوم و چهارم به بعد تا قرن دوازده هجری در کشورمان داشتیم، عموماً محصول مدارس و مجموعه هایی بود که هم نگرشهای دینی هم ایمان هم اخلاق هم علم با مبنای دینی درآن تولید می شد را داشته اند.
- در قرون 13 و 14 و همین طور قبل ترها جایی که آموزشهای عالی غیر عمومی را ارائه میکردند را مدرسه میگفتند مثل نظامیه بغداد و نیشابور مثل مدرسه چهارباغ اصفهان مدرسه خان شیراز در آنجا فقط درس دین که نمیدادند به عنوان مثال آیت الله محمد باقر اصطهباناتی، خروجی این مجموعه است که در قرن سیزدهم هجری زندگی می کند. این مرد هم شیمیدان بوده هم ادیب بوده هم شاعر و استاد اخلاق ، فقیه ، مجتهد ، معلم و مفسر قرآن ودر آخر فعال سیاسی هم بوده است.
-علامه طباطبایی شخصی بوده که در ادبیات و فلسفه و تفسیر دست دارند و مدرسه فیضیه را مهندس و معمار و طراحش بودهاند، ریاضی و هندسه و نجوم هم میدانستند. استاد اخلاق هم بوده وتماما سعی میکردند خودشان آدم باشند و آدم نیز تربیت کنند.
- شیخ بهایی شخصی بود که هم برایش تقسیم آبیاری زاینده رود موضوعیت داشته هم برایش معماری و طراحی و هم اینکه از فاضلاب بتواند گاز بگیرد و در همین بین برایش شریعت و سیاست مهم بوده است منظورم این نیست یک آدم همه فن حریف بوده بلکه منظورم این است که آدم هایی که علمشان هم به کار خودشان میخورد و هم سعادت خودشان را تکمیل میکرد و هم سعادت جامعه را به دنبال داشته باشد هم مشکلات معیشتی مردم را حل کند.
- من نمیگویم که امروز افراد باید 10 رشته مختلف را بدانند، نه کنایه از این بود که آدم هایی که دانسته هایشان مفید است. مسئله حل می کنند و مطمئنا امروز کسی با این حجم علوم نمیتواند علامه علوم بشود.
- من نمیگویم دانشگاه مطلوب جایی است که همه فن حریف بدهد بیرون، بلکه منظورم این است که آدمهایی که مفیدند از علمشان مضایقه نمیکنند و همین طور با علمشان کاسبی نیز نمیکنند بلکه علمشان را برای سعادت اخروی خودشان و جامعه شان بهره میگیرند.
- متاسفانه بعد از انقلاب هم حوزه های علمیه آمدند از دانشگاه بعضاً کپی کردند و مصیبت های دانشگاه را گرفتند و نکات مثبتشان را از دست دادند مثلا آزمونهای حوزوی در زمان های قدیم نمره نداشت و برای همه کیفیت و خروجی آزمون مهم بود.
- هیچ دولتی نبوده که یک دیدگاه ویژهتری به دانشگاه داشته باشد.
- بعضی از جریانات سیاسی دانشگاه را پیاده نظام دیدند و برخی از جریانات سیاسی بعد از انقلاب گفتند دانشگاه جایی است که می توان از آن پیاده نظام خوبی گرفت و در بهره گیری از قدرت و فعالیت های سیاسی از آنها استفاده کرد.
- بعضی از جریان های سیاسی دانشگاه را پیاده نظام می دیدند همان هایی که وقتی در مجلس ششم برنده شدند عین این واژه را بکار بردند گفتند: "جنبش دانشجویی حرف مفت است و دانشجوها باید بروند در پارکینگ به درس و مشقشان برسند." البته این نقل قول از آقای حجاریان بوده که در روزنامه هایشان مطرح شده بود.
- برخیها چون نمیتوانستند از دانشگاه در رقابت های سیاسی شان استفاده ابزاری کنند با نگاه تهدیدآمیز به این نهاد می نگریستند و گفتند که رای دانشگاه مال ما نیست و همیشه رای ما را خراب کرده پس این تهدید است. باید یک کاری کنیم و برای خنثیسازی این نهاد میگفتند کاش موقع انتخابات دانشگاه ها تعطیل باشد تا ما راحت کارهایمان را انجام دهیم چرا که دانشگاه همیشه به نفع رقیب ما کار می کند و هیچ جریانی واقعا نگاه در خوری به دانشگاه نداشته است.
- من یک نگاه متفاوتتر میخواهم بگویم که آنهم نگاه کاملی نیست ولی به هرحال متفاوت است ما در عرصه صنایع دفاعی مان که سالهاست تحریم فناوری و دانش فنی و همه جوره تحریم هستیم. خب کسانی که مسئولیت صنایع دفاعی ما را به عهده داشتند می دانستند که بالاخره دیر یا زود آخر عاقبتش باید بروند سراغ دانشگاه های خودمان خب اینها دانشگاه ها را جایی دیدند که می شود نیازهای علمی صنعت دفاع را برطرف کرد. یک عده گفتند کشور ما دشمن زیاد دارد باید از خودمان دفاع کنیم به تجهیزات دفاعی نیاز داریم تحریم هستیم دانش فنی منتقل نمی شود چه کار کنیم؟ برویم دانش مورد نیاز صنایع دفاعی مان را از دانشگاه ها بگیریم. خب رفتند و به دانشگاه ها در حدی که توانستند کمک کردند و نتایجش هم نتایج خوبی شد.
- ما خواستیم توانمندی هسته ای داشته باشیم رفتیم سراغ دانشگاههایمان و تا جایی که توانستند کمک کردند و در توانمندی های هسته ای به جاهایی رسیدیم که به هرحال امروز حرفی برای گفتن داریم.
- اگر ما تعریف دقیق و درستی از دانشگاه داشته باشیم میتوانیم از دانشگاه هشتاد واحد خروجی بگیریم ولی امروز داریم 10 یا 20 واحد خروجی می گیریم و هنوز بخش اعظم توانمندی های دانشگاه معطل مانده و هدر می رود و می توان گفت که استفاده خاصی از آن نمیشود .
- ما فارغ التحصیلان دانشگاهها را حلال مسأله نمیبینیم بلکه حتی معضل میبینیم. معضلی که هر دولتی به او فکر میکند پشتش میلرزد و میگوید که من با اینها چه کارکنم؟ بالاخره فارغ التحصیلان دانشگاهی دکترا هم گرفتند بعد می خواهند چکاره شوند؟ می خواهند بشوند بیکاره پر ادعا. اگر دیپلم به دربانی راضی است کسی که مدرک کارشناسی ارشد گرفته مطمئنا به دربانی راضی نیست.
* فارغالتحصیل دانشگاهی خودش باید کارآفرین باشد
- دانشگاه آزاد بیشتر برای پاسخ به نیاز کمی به مدرک تحصیلی تاسیس شده است چرا که بخش مهمی از جامعه هرچقدر که از انقلاب می گذشت احساس می کرد که باید یک شأن و جایگاه اجتماعی پیدا کند و باید مدرک داشته باشد و چون دانشگاه دولتی پاسخگو نبود دانشگاه آزاد ایجاد شد که عطش روز افزون به مدرک را پوشش دهد و در این زمینه هم موفقیت های زیادی داشته است.
- اگر دانشگاه آزاد اسلامی نبود این خیل عظیم مشتاقان به مدرک تحصیلی را چه کسی می خواست پوشش دهد. باید می رفتند هند، ارمنستان، اوکراین و کشورهای دیگر. گفتند بیاییم کاری کنیم که این پول در کشور خودمان باشد و همین کار را کردند و با آن پول ساختمان های دانشگاه آزاد را ساختند.
- دانشگاه آزاد اسلامی تکرار ناقص دانشگاه های دولتی است.
- دانشگاههای دولتی ممکن است استانی و بالاخره آبرویی شهر یا استانی باشد اما دانشگاه آزاد خیلی خودمانی وسط بیابان ساختمان خیلی شیک و مجهز ساختند و یک عده استاد می روند آنجا و حقوق می گیرند و زندگیشان میگذرد و دانشجویان می روند آنجا و مدرک می گیرند همین.
- ببینید در همین دانشگاه آزاد هم اتفاقات موردی افتاده مثلا ممکن است یک واحد دانشگاهی رئیسش آدم با سلیقهای بوده باشد و آمده یک طرح ابتکاری گذاشته در پرورش زیتون و کلی هم مفید شده اما این سیاست دانشگاه آزاد نبوده است بلکه این سلیقه فردی مسئول آن دانشگاه بوده است.
- اولین تهدید دانشگاه آزاد برای نظام این است که نمی توانند نیروی مورد نیاز نظام را تربیت کنند این خودش بزرگترین تهدید است نظام ما به هزاران هزار متخصص کار بلد، مسئله حل کن ،متدین دارای روحیه استقامت و مقاومت و پشتکار نیاز دارد.
- مهم ترین تهدید این دانشگاه آن است که حجم زیادی از امکانات هدر میرود عمر بچه های مردم هدر می رود و آنان بجایی نمیرسند یعنی ما انبوهی از طریق کنکور و رقابت های غیر انسانی و خیلی خشن و نفس گیر به نام کنکور که بچه ها بعضاً پنج ، شش سال خودشان را برای آن رقابت آماده می کنند. می آییم جوانان مان را می کاریم در محیطی که در آن جز ناامیدی و باری به هرجهت بودن و الکی خوش بودن و دل مشغولی های کودکانه هیچ چیز بهشان یاد نمی دهیم. یک مشت آدم طلبکار ناراضی و سرخورده بی مصرف از آن ور می دهیم بیرون یعنی تلف می کنیم داشته هایمان را البته لا به لای اینها تک و توک آدم های به درد بخوری بیرون می آیند اما تک و توک اند. هیچکس نمی تواند بگوید قالب فارغ التحصیلان دانشگاه ما به درد بخودند. چون اگر به درد بخور بودند معضلی به نام فارغ التحصیلان بیکار دانشگاهی نداشتیم
- هر فارغ التحصیل دانشگاهی خودش باید در عرصه خودش کار آفرین باشد. خودش باید حلال مسئله باشد پس اگر ما معضلی به نام فارغ التحصیلان بیکار دانشگاهی داریم و اگر بیکاری بین فارغ التحصیلان دانشگاهی ما از بین دیپلمه های ما بیشتر است این یعنی دانشگاه یک مشت بچه پر تلاش جوان را می گیرد از و یک مشت آدمهای پر ادعای به درد نخورد بی مسئولیت و غر غرو مأیوس و سر خورده می دهد بیرون.
- الان جو بیشتر فارغ التحصیلان دانشگاه های ما این است. چقدر امیدوارند واقعا؟ فرد با هزار امید و آرزو وارد دانشگاه می شود ترم یکی، ترم هشتی واقعا همان آدم روز اول است؟ نیست. حالا این ها تهدید های اصلی دانشگاه های ماست. تهدید های فرعیش چیست؟
- تبدیل شدن به پیاده نظام این جناح و آن جناح تحت تاثیر رسانه های غربی و دشمنان ما قرار گرفتن است جایی برای ترویج سبک زندگی غربی است. دانشگاه جایی است برای تضعیف ایمانی که بچه ها خانوادگی داشتند. ایمان خانوادگی بچه ها در محیط دانشگاه تضعیف می شود و ایمان همراه با تعقل بهشان داده نمیشود.
- معمولا بچه هایی که وارد دانشگاه می شوند وقتی خارج می شوند مذهبی و علقه های مذهبی شان کمرنگ تر می شود و تعداد مذهبی ها هم کمتر می شود. البته موارد معدودی داریم که افرادی می آیند و در فضای دانشگاه این فرصت را پیدا می کنند و عمق ایمان مذهبی شان افزایش پیدا می کند اما اینها اکثریت نیست در اقلیت اند.
- ما تا توصیف های دقیق ندهیم مثل این است که می گویند آقا این بیماری اش چیست؟ می گوید آقا سرطان هفتاد درصد بدنش را گرفته. تا تشریح نکنیم وضعیت بیماری را نمی توانیم معالجه کنیم.
- این حرفهای من نیست. آقای مصباح یزدی هم همین حرفها را می گوید. هرکدام از مسئولین که از معضل فارغ التحصیلان بیکاران دانشگاهی صحبت می کند. چرا شورای عالی انقلاب فرهنگی باتوجه به اینکه یک نهاد حکومتی نیست و حاکمیتی بیشتر و از اول تا الان بوده و با آمدن و رفتن دولتها تغییری نکرده. کمی تغییر کرده. اما نه زیاد.
- رئیس جمهور رئیس مجلس رئیس قوه قضائیه نمایندگانی که از مجلس هستن و وزیر علوم وزیر بهداشت خیلی هاشون عوض می شوند. بافتش تغییر می کند. اما به این معنی نیست که ثابت می ماند.
- من ارجاع می دهم به اینکه رهبری بحث مهندسی فرهنگی را سپردند به این دوستان و رهبری آن جور که در رسانه ها مطرح شد از مهندسی فرهنگی اینها اصلاً راضی نبودند به طوریکه یک سال تا دو سال ملاقات های سالیانه داشتند وقت ملاقات به این جمع ندادند به همان دلیل.
*دولت فعلی نگاهی جدی به دانشگاهها ندارد
- در مورد علوم انسانی نکته این بود که می گفتند ما پزشک تربیت نکنیم واقعاً درمانگاه هایمان خالی می ماند و لنگ می مانیم ولی اگر پنج سال علوم سیاسی تربیت نکنیم جایی لنگ نمی ماند. تعطیلش کنیم برویم و محتوایش را عوض کنیم. حالا این یک دیدگاه بود. قطعا منتقد دارد مثبت و منفی هم دارد. ما حرکت به این سمت مطلوب را نیازمندیم .
- اسم آن حرکت را بگذارید اصلاح، اصلاح فرهنگی، انقلاب فرهنگی، رفورم، حالا به هرحال ما نیازمند این هستیم که دانشگاهی بسازیم بر اساس آن مبانی خودمان و دانشگاهی که چارچوب و خروجی ها و فرآیندها و محصولاتش منطبق باشد با مبانی و خواسته های خودمان.
- دولت فعلی نگاه خیلی جدی به دانشگاه ها ندارد. آن بخشی از دوستانی که می خواهند متولی دانشگاه ها باشند در این دوره بیشتر نگاه پیاده نظام و صندوق و مخزن رای دارند. کسی در دولت فعلی نه حرفی زده نه ایده ای مطرح کرده که بخواهد دانشگاه مطلوب نظام را بسازد. اصلا کسی این ادعا را مطرح نکرده و عملکرد دوستان هم مشخص است که اگر قطعا دانشگاه در اختیارشان قرار گیرد به عنوان صندوق رای به عنوان یک عرصه ای برای فعالیت های سیاسی و آماده سازی خودشان برای انتخابات بعدی نگاه می کنند.
- جامعه آسیب می بیند. ما سالی پنج میلیون دانشجو داریم با این چند میلیون دانشجو اگر فقط یک درصدشان حلال مسئله شوند. یعنی پنجاه هزار تا دانشجو در رشته های مختلف بیایند برای کشور مسئله حل کنند. چه اتفاقی می افتد؟ تکان می خوریم. هر کدام یک مشکل حل کنند پنجاه هزار مشکل این مملکت حل می شود. چیز کمی است؟
* دانشجویان در دولت خاتمی پیاده نظام بودند
- وزارت خارجه دولت فعلی همان اول مشخص شد و دارد کار می کند و وزارت اقتصادش مشخص شد و دارد کار خودش را می کند. و در چند ماه اخیر کلی کار کرده. من نمیگم کارهای خوب کرده اصلا کار بد، ولی کار کرده. یعنی طی این مدت وزیر اقتصاد، صنعت و معدن و بازرگانی وزارت خانه اش بلاتکلیف نبوده است. وزیر خارجه بلاتکلیف نبوده است. اما تکلیف وزارت آموزش پرورش و علوم چه بود؟ معلوم است که برنامه ای نداشته اند.
- یعنی می خواهم بگویم برای دولت فعلی اگر اولویت داشت و مهم بود آنهم وزرایی را معرفی می کرد که رای می آورد دیگر. اصلا براش مهم نیست. من قصد ندارم بگویم دولت احمدی نژاد خیلی به دانشگاه ها اهتمام داشت. او هم همین بود. غیر از دولت آقای خاتمی هیچ دولتی به دانشگاه ها توجه نداشتند. دولت خاتمی هم توجه اش پیاده نظامی بود و البته اینکه افکار حاکم به آن دولت در دانشگاه ها ترویج شود.
- سبک زندگی غربی، گسترش تفکر سکولار. از این نظر قدرت دانشگاه ها را می دانستند و سعی کردند دانشگاه به این سمت برود. ولی دولت آقای هاشمی و آقای احمدی نژاد و دولت فعلی نگاهشان به دانشگاه ها این است که کاش می شد دانشگاه ما بودجه نمی خواست. دانشگاه ها وزارتخانه هایی هستند که دردسر سازند. بودجه باید بهشان بدهیم و معلوم نیست به چه دردشان بخورد.
- فرقی نمی کند وزیر چه کسی باشد. کار از جایی دیگر خراب است. این وضعیت، وضعیت اصلا خوبی نیست اما وضعیت نا امید کننده نیست. وضعیت ناراحت کننده و نگران کننده هست اما نا امید کننده نیست. چون در همین دانشگاه ها و در همین شرایط نابسامان ما تک جرقه زیاد دیدیم و این حکایت از این می کند که اگر این دانشگاه ها سمت مطلوب سوق داده شود و دانشگاه ها خودشان به سمت مطلوب حرکت بکنند روندهای خودشان را اصلاح و بازسازی کنند بخش های اداری را هم شورای عالی انقلاب فرهنگی راهبری کنند بخش های علمی و فکری و تربیتی اش را هم خود دانشگاه ها و مراکز علمی مثل حوزه ها بیایند همکاری و حرکت به آن سمت انجام دهند هر روز می توانیم بهره هایی که از دانشگاه می گیریم بیشتر و بیشتر شود.
- 400 دانشجو آنهم نه دانشگاه نظام اسلامی در دانشگاهی که زمان پهلوی درس خوانده بودند با یک هدایت و رهبری درست با خطی که از امام گرفتند کاری کردند ظرف دو ساعت که به تعبیر امام از انقلاب اول بزرگتر بود. این پتانسیل دانشگاه است. فقط یک خط درست را از خط امام می گیرند که آنهم: مبارزه تان را سمت آمریکا متمرکز کنید. آنهم یک روز قبل از 13 آبان. اینها جمع بندی می کنند و فکر می کنند و بعد ظرف دو ساعت سفارت آمریکا را میگیرند. امام می گوید کاری که شما کردید از فاز اول انقلاب پانزده سال مبارزه چند هزار شهید چند هزار زندانی چند هزار جانباز و معلول.
* امام سخنگو نمیخواهد
- آنهایی که معتقدند امام مرده باید بیایند و ثابت کنند که امام یعنی جسم فیزیکال امام اگر امام همان جسم امام است که خب ما حرفی نداریم این جسم تمام شده. اگر ما امام را یک تفکر می بینیم یک جریان فکری می بینیم یک موج اندیشه ای می بینیم این موج اندیشه ای که نمرده؛ زنده است. سخنگو هم نمیخواهد. خودش دارد به هزار زبان در دنیا حرف میزند. کافیست گوش هایمان را باز کنیم.
-آنهایی که سخنگوی امام می شوند مشکلشان اینست که فکر می کنند امام ارتحال کرده و امام را فقط جسم فیزیکالی می دیدند که جراحی شد و بیمار شد و بعد هم آن جسم از حرکت باز ایستاد. امام یک اندیشه سامان یافته است اندیشه ای که اتفاقاً خیلی شفاف و واضح دارد حرف میزند و از همه این نکات جالبتر که آمریکایی ها و صهیونیست ها بهتر از همه دارند می فهمند حرفهای امام را آنها خیلی دقیق دارند می فهمند.
- اگر ما به اندازه آمریکایی ها و صهیونیست ها گوش هایمان را باز کنیم و بخواهیم بفهمیم چه گفتند نه که قبول کنیم ها فقط بفهمیم که چه گفته، می توانیم بفهمیم.
- امام سخنگو نمیخواهد اگر اینگونه باشد شصت نفر با امام بودند هرکسی می تواند سخنی از امام بگوید با این قالب همه شان هم لابد درست میگویند. اگر امام مرده باشد بله سخنگو می خواهد ولی اگر امام را یک تفکر حی و زنده می دانیم که آمریکا و صهیونیست ها اینطور فکر می کنند آنها معرفتشان بیشتر از ماست. امام همه حرف هایش را هنوز منطبق با روز میزند.
* آمریکایی ها مذاکرات را جدی نگرفتهاند
- تلاش زیادی برای مذاکره میشود اما من هیچ نگران نیستم چرا که معتقدم این امور به شش ماه هم نمیرسد که دورانش تمام می شود.
- آمریکایی ها اصلا این مذاکرات را جدی نگرفتند و اینهایی هم که جدی گرفته بودند فهمیدند که سر کاری بود. هم ما سر کار بودیم رفتیم جلو هم آمریکایی ها در این قضیه سر کاری جلو آمدند. بعد جفتمان هم فهمیدیم که دست هم را خواندیم حالا ماندیم چه کنیم؟
- آمریکایی ها به دلایلی در شرایط فعلی به دنبال خوب شدن رابطه شان با ما نیستند. ما هم نیستیم.
- حالا چرا رهبری اجازه دادند که دوستان دولتی بروند و با آمریکایی ها مذاکره کنند؟ من مثالش را این طور می زنم. ببینید یک زمان هست با رفیقت حرف میزنی و میگویی این کوچه پشتی این ساختمان می رود خیابان جمهوری شما می گویید نه نمیرود من رفتم بن بست است. و همین حرف را هر روز تکرار میکند و آخر سر شما میگویید خیلی خب برو. از همین کوچه پشتی برو میدان جمهوری میرود و میبیند بنبست است و بر میگردد. در این هفت، هشت سال چون آمریکایی ها مطمئن بودند که ما با آمریکا مذاکره نمیکنیم یک بحثی را درست کردند برای اینکه مردم روبه روی رهبری به ایستند. که مردم راه حل مشکلات شما رابطه با آمریکاست این رهبری مزاحم است. این فشار مدام زیاد میشد. برخی از سیاستمدارهای داخلی هم اینطور فکر میکنند.
- برخیها هرچه رهبری به آنان میگفت امام فرموده است که رابطه با امریکا برای ما سودی ندارد، فایده نداشت. خب در این موقعیت رهبری فرمودند خیلی خب برو. و دیگر آن تقابل بین رهبری و جامعه حذف میشود چون دیگر رهبری نمیآید بگوید رابطه با آمریکا بیثمر است. چه کسی می آید این حرف را میزند؟ و می گویند ما هرچه دست دوستی دراز کردیم از آن سوی دست دوستی دراز نشد. ما رفتیم مودبانه حرف زدیم آنها گزینه نظامی آوردند روی میز. ما رفتیم امیدوارانه هولوکاست را بی خیال شدیم و اینکه نه دلار آمد پایین و نه طلا ارزان شد نه گوشت فراوان شد و نه پنیر ارزان شد از آنور هم بی بی سی برداشت گفت تا 10 سال دیگر هم تحریم ها حذف نخواهد شد. این فایده مذاکرات است.
- اگر این تمایل به مذاکرات برای ما یک فایده داشته باشد آن هم این است که فشارهایی که از سوی برخی مردم و جریان های سیاسی می آمد که رهبری برو کنار بگذار ما برویم به زندگیمان برسیم. همین یک فایده را برای ما دارد و فایده ای دیگر ندارد. یعنی نه از داخلش مذاکره در می آید و نه رابطه.
* فیس بوک تبدیل به سوپاپ جهان شده است
- معتقدم مصاحبه عطاءالله مهاجرانی با شبکه انگلیسی BBCبخشی از روزمرگی این رسانه است و هیچ چیزی بیشتر از این نیست و الا اگر آمریکا و اسرائیل رابطه ندارند و نداشته باشند پس اسرائیل اینجا چکار میکند؟
- قاعدتاً آمریکایی ها عملکردشان را با مهاجرانی تنظیم نمیکنند که، ما هم کور نیستیم اگر حرفهای مهاجرانی را شنیدیم نگاه می کنیم اخبار همان بی بی سی را گوش می دهیم همان بی بی سی می آید می گوید که کمک های سالیانه امریکایی ها به اسرائیل شده ده میلیارد دلار، امریکا تلاش می کند تا اسرائیل تثبیت شود. آمریکا تلاش میکند عرب ها وادار به صلح با اسرائیل شوند و عربستان و قطر رابطه با اسرائیل برقرار کنند. یک سخن آقای مهاجرانی گفته دلیل هم نیاورده اما ما هزار باکس خبری داریم.
- از فضای مجازی هیچ چیزی جز فضای مجازی بیرون نمی آید. جدی نگیریدش. آدم هایی که در فضای مجازی نهادینه شدند اوج حرکتشان کجاست؟ فضای مجازی. در فیس بوک قرار می گذارند بروند پارک آب و آتش دوش بگیرند. فضای اینترنت و فیس بوک جایی است که سوپاپ جهان است در آنجا می توانی آزادنه هرچی میخواهی بگویی، قبلا اگر این کار را نمیکردی میرفتی چی میشدی؟ میشدی چریک و برانداز. گفتند بیا اینجا برو اون تو هرکاری دوست داشتی بکن.
- بدیهی است که بی بی سی زیر مجموعه MI6 است و مسئول میز ایران در بی بی سی و مسئول میز ایران در ام آی سیکس یک نفر است. حدود سه سال هم در زندان وزارت اطلاعات بود. راجر تیلور یک ایران شناس بسیار بزرگ که به فارسی مسلط است و غزل امام را در زندان حفظ کرده است. او استراتژیست و طراح و ایده پرداز است. یکبار سال 67 در اسد آباد همدان وی را دستگیر کردند و سه سال برایش حبس بریدند.
- ما در زمینه هستهای داریم کارهای خودمان را انجام می دهیم و هیچ چیزی را متوقف نمیکنیم. هم آمریکایی ها می دانند که ما داریم چکار می کنیم. هم خودمان می دانیم. ما برای مدتی20 درصد غنی سازی کردیم. روز اول هم در غنی سازی 20 درصد گفتیم که میزان مورد نیاز ما را اگر به ما بدهید غنی سازی نمی کنیم، ندادند، غنی سازی کردیم. ما در اوج تحریمها سال گذشته بیست میلیارد دلار محصولات پتروشیمی فروختیم.
- امروز شما نگاه کنید در کل جهان اسلام چند کشور وضعیت امن دارند؟ مصر ناامن، تونس را می خواهند به سمت ناامنی ببرند، یمن ناامن، همه جا ریخته است بهم. ما توانستیم تروریسم را در کشورمان به حد خیلی پایینی برسانیم.
- با جمع شدن پژاک و ریگی از این مملکت حداقل توانستیم یک امنیت، آنهم در این مملکت وسیع برقرار کنیم و به جرأت توانستیم جلوی تروریسم را بگیریم و از بمب گذاری در کشور ممانعت کنیم.
- واقعا القاعده دلش نمیخواهد در ایران روزی پنجاه تا بمب بگذارند؟ من میخواهم بگویم ما مثل آن بچه تنبله هستیم که یک بیست گرفته است و آن بیست میخ پای اوست و پدرش بر سر وی میزند که تو که یکبار بیست گرفتی چرا همیشه بیست نمی گیری؟ باید بگویم ما مردود نشدیم وباید تلاش بیشتری کنیم.
* باید جلوی رشد جریانات غلط و فاسد را باید در دانشگاه بگیریم
- تا به امروز اصلاً به سامانه دقیق، هدفمند و مشخصی از دانشگاه نرسیدهایم. برخی معتقدند دانشگاه مطلوب دانشگاهی است که در آن علم تولید شود. پس اگر در دانشگاهی ماهواره بسازیم به هدف کامل این عده از دوستان رسیدهایم. برخی دیگر نیز معتقدند دانشگاه مطلوب جمهوری اسلامی دانشگاهی است که در آن علم باشد حالا اینکه دانشگاهش دختر و پسرش مختلط باشند و بگو بخندی داشته باشند و دخترانش هم لباس بد فرمی پوشیدند و بیحجاب بودند اشکالی ندارد چرا که مهم این است که علم تولید شود و این علم در خدمت نظام قرار گیرد و این دوستان نیز معتقدند که این دانشگاهها می توانند مشکلات نظام را حل کنند.
- ما به تعداد سلایق نگاه به دانشگاه داریم درحالیکه قرار نیست به این صورت باشد قرار است یک نظامی که ادعاهایی هم دارد بر حسب آن ادعاها و دیدگاهها دانشگاه مطلوب خود را تشکیل دهد.
- باید دانشگاه مطلوب نظام جمهوری اسلامی را هر چه زودتر تعریف کنیم، بسازیم و ارائه کنیم که این اتفاق هنوز نیفتاده است.
- طبیعتا در چنین دانشگاههای با این آشفتگی و بهم ریختگی نمی شود صحبت از گروههایی کرد که می توان اسمش را گروههای متدین در دانشگاه گذاشت. یعنی نیروهای متدین و وفادار به نظام در دانشگاه آنها هم آشفتگی را دارند چون تعریف مطلوب را نمی دانند.
- نیروهای متدین و وفادار به نظامی که در دانشگاهها هستند هرکدام یک نوع رفتار میکنند کسی میگوید وظیفه ما اینجاست که شبهات را نسبت به انقلاب و نظام جواب دهیم بعضی ها می گویند وظیفه ما این است که تدین را در بچه ها تقویت کنیم بعضی ها می گویند نه ما باید مظهر علم باشیم. بعضی ها میگویند ما در اینجا افراد را طرفدار نظام تربیت می کنیم. بعضی ها می گویند ما جلوی رشد جریانات غلط و فاسد را باید در دانشگاه بگیریم. و به تعداد اینها تشکل و گروه و دسته هم تشکل وجود دارد.
- گاهی وقت ها سه تشکل راه می افتد که بهشان می گوییم فرق شما باهم چیست غیر از اسمتان؟ سه تشکل متدین وابسته به نظام. می بینیم که حتی یک فرق نمی توانند بشمارند اما سه اسم مختلف با برنامه های مختلف دارند.
- آن سرگشتگی که در خود مفهوم دانشگاه وجود دارد در بین گروههای متدین هم وجود دارد هرکسی هم خودش مجتهد و مرجع خودش است هرکسی خودش رهبر خودش است
- بعضی وقتها حتی همدیگر را خنثی میکنند مثلا بخشی از دانشجوهای مذهبی با بخشی از اساتید مذهبی دست به یقه می شوند و چالش می کنند سر اینکه مثلاً پرچم آمریکا را در ورودی دانشکده بکشیم یا نکشیم؟
- شرح کنونی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت وقتی کمک می کند که بیاید دانشگاه مطلوب را با همه جزئیات صورت بندی کند.
- طرح خیلی بزرگی را دولت نهم و دهم به عنوان دانشگاه تمدن ساز پیگیری کرد که خروجی خاصی هم نداشته و کتابهای تولید شده از آن طرح هم با هم تناقض داشته است.
- اراده ای نبوده که به این سمت دانشگاه تمدن ساز حرکت بشود.
- متولی اداری طرح دانشگاه تمدن ساز شورای عالی انقلاب فرهنگی است و متولی علمی آن عالمان وفادار به نظام اند.
- وزارت علوم تحقیقات وفناوری یکی از اجزای بیست و چندگانه شورای انقلاب فرهنگی است.
- اگر در وزارت علوم افق دانشگاه مطلوب و ساز و کار دقیق طرح دانشگاه تمدن ساز قطعی شود، اجرای بخشی از آن به عهده وزارت علوم خواهد بود و مابقی بخشی به عهده وزارت بهداشت و بخش دیگر به عهده دانشگاه آزاد است.
- در دانشگاههایی هم که آشفتگی هست، اتفاقات مطلوبی افتاده اما این فضای حاکم و کلی نیست یعنی اگر یک دانشگاهی به هر دلیلی آمده یک اختراعی را انجام داده یا یک کشف و پروژه علمی را به سامان رسانده و یک مسئله ای از مشکلات جامعه را حل کردهاست هیچکس نمیتواند بگوید که آن کار غلط است اما می خواهیم ببینیم که آیا رسالت دانشگاه همین است یا نه؟ شاید این باشد شاید هم نباشد.
* هنوز کسی دانشگاه مطلوب انقلاب اسلامی را طراحی نکرده است
- در خصوص دانشگاه تا امروز هیچ تعریف خاصی ندادهایم. آیا دانشگاه مطلوب نظام، دانشگاهی است که مسئله حل می کند؟ یا دانشگاهی است که هم مسئله حل می کند و هم تذهیب در آن است. اگر تذهیب هم مهم است به چه اندازه و تا چه حد؟ سطح و مکانیزم و ساز و کارش چیست؟ انسانی که تذهیب شده است در این دانشگاه خروجیاش باید چی باشد؟ محمد تقی بهجت باشد؟ یعنی دانشگاه هایمان جایی باشد که بهجت بدهد بیرون؟ یا مثلا چمران بدهد بیرون؟ یا مصطفی احمدی روشن بدهد بیرون؟ آیا اینها در دانشگاه تربیت شده اند؟ آیا دانشگاه جای این کار است ؟ اگر می شود باید چکار کنیم؟ باید دانشجوها بین کلاس هایشان درس اخلاق هم بروند؟ یا دروس معارف بگذرانند؟ الان ما جواب این سوال ها را نمی دانیم.
- امروز بعضیها میگویند دروس معارف را حذف کنیم. این دروس فقط نمره بیار بقیه دروس شده اند. صحبت ما سر این است که هنوز کسی دانشگاه مطلوب انقلاب اسلامی را طراحی نکرده است و جزئیاتش هنوز درست مشخص نیست.
- طبق روایتی که حضرت امام از دین بیان کردند و بر مبنای انقلاب اسلامی، مرکز علمی باید جایی باشد که هم نگرش های دینی هم ایمان هم اخلاق هم علم با مبنای دینی درآن تولید و ترویج شود.
- همه چهره های شاخصی که از قرن سوم و چهارم به بعد تا قرن دوازده هجری در کشورمان داشتیم، عموماً محصول مدارس و مجموعه هایی بود که هم نگرشهای دینی هم ایمان هم اخلاق هم علم با مبنای دینی درآن تولید می شد را داشته اند.
- در قرون 13 و 14 و همین طور قبل ترها جایی که آموزشهای عالی غیر عمومی را ارائه میکردند را مدرسه میگفتند مثل نظامیه بغداد و نیشابور مثل مدرسه چهارباغ اصفهان مدرسه خان شیراز در آنجا فقط درس دین که نمیدادند به عنوان مثال آیت الله محمد باقر اصطهباناتی، خروجی این مجموعه است که در قرن سیزدهم هجری زندگی می کند. این مرد هم شیمیدان بوده هم ادیب بوده هم شاعر و استاد اخلاق ، فقیه ، مجتهد ، معلم و مفسر قرآن ودر آخر فعال سیاسی هم بوده است.
-علامه طباطبایی شخصی بوده که در ادبیات و فلسفه و تفسیر دست دارند و مدرسه فیضیه را مهندس و معمار و طراحش بودهاند، ریاضی و هندسه و نجوم هم میدانستند. استاد اخلاق هم بوده وتماما سعی میکردند خودشان آدم باشند و آدم نیز تربیت کنند.
- شیخ بهایی شخصی بود که هم برایش تقسیم آبیاری زاینده رود موضوعیت داشته هم برایش معماری و طراحی و هم اینکه از فاضلاب بتواند گاز بگیرد و در همین بین برایش شریعت و سیاست مهم بوده است منظورم این نیست یک آدم همه فن حریف بوده بلکه منظورم این است که آدم هایی که علمشان هم به کار خودشان میخورد و هم سعادت خودشان را تکمیل میکرد و هم سعادت جامعه را به دنبال داشته باشد هم مشکلات معیشتی مردم را حل کند.
- من نمیگویم که امروز افراد باید 10 رشته مختلف را بدانند، نه کنایه از این بود که آدم هایی که دانسته هایشان مفید است. مسئله حل می کنند و مطمئنا امروز کسی با این حجم علوم نمیتواند علامه علوم بشود.
- من نمیگویم دانشگاه مطلوب جایی است که همه فن حریف بدهد بیرون، بلکه منظورم این است که آدمهایی که مفیدند از علمشان مضایقه نمیکنند و همین طور با علمشان کاسبی نیز نمیکنند بلکه علمشان را برای سعادت اخروی خودشان و جامعه شان بهره میگیرند.
- متاسفانه بعد از انقلاب هم حوزه های علمیه آمدند از دانشگاه بعضاً کپی کردند و مصیبت های دانشگاه را گرفتند و نکات مثبتشان را از دست دادند مثلا آزمونهای حوزوی در زمان های قدیم نمره نداشت و برای همه کیفیت و خروجی آزمون مهم بود.
- هیچ دولتی نبوده که یک دیدگاه ویژهتری به دانشگاه داشته باشد.
- بعضی از جریانات سیاسی دانشگاه را پیاده نظام دیدند و برخی از جریانات سیاسی بعد از انقلاب گفتند دانشگاه جایی است که می توان از آن پیاده نظام خوبی گرفت و در بهره گیری از قدرت و فعالیت های سیاسی از آنها استفاده کرد.
- بعضی از جریان های سیاسی دانشگاه را پیاده نظام می دیدند همان هایی که وقتی در مجلس ششم برنده شدند عین این واژه را بکار بردند گفتند: "جنبش دانشجویی حرف مفت است و دانشجوها باید بروند در پارکینگ به درس و مشقشان برسند." البته این نقل قول از آقای حجاریان بوده که در روزنامه هایشان مطرح شده بود.
- برخیها چون نمیتوانستند از دانشگاه در رقابت های سیاسی شان استفاده ابزاری کنند با نگاه تهدیدآمیز به این نهاد می نگریستند و گفتند که رای دانشگاه مال ما نیست و همیشه رای ما را خراب کرده پس این تهدید است. باید یک کاری کنیم و برای خنثیسازی این نهاد میگفتند کاش موقع انتخابات دانشگاه ها تعطیل باشد تا ما راحت کارهایمان را انجام دهیم چرا که دانشگاه همیشه به نفع رقیب ما کار می کند و هیچ جریانی واقعا نگاه در خوری به دانشگاه نداشته است.
- من یک نگاه متفاوتتر میخواهم بگویم که آنهم نگاه کاملی نیست ولی به هرحال متفاوت است ما در عرصه صنایع دفاعی مان که سالهاست تحریم فناوری و دانش فنی و همه جوره تحریم هستیم. خب کسانی که مسئولیت صنایع دفاعی ما را به عهده داشتند می دانستند که بالاخره دیر یا زود آخر عاقبتش باید بروند سراغ دانشگاه های خودمان خب اینها دانشگاه ها را جایی دیدند که می شود نیازهای علمی صنعت دفاع را برطرف کرد. یک عده گفتند کشور ما دشمن زیاد دارد باید از خودمان دفاع کنیم به تجهیزات دفاعی نیاز داریم تحریم هستیم دانش فنی منتقل نمی شود چه کار کنیم؟ برویم دانش مورد نیاز صنایع دفاعی مان را از دانشگاه ها بگیریم. خب رفتند و به دانشگاه ها در حدی که توانستند کمک کردند و نتایجش هم نتایج خوبی شد.
- ما خواستیم توانمندی هسته ای داشته باشیم رفتیم سراغ دانشگاههایمان و تا جایی که توانستند کمک کردند و در توانمندی های هسته ای به جاهایی رسیدیم که به هرحال امروز حرفی برای گفتن داریم.
- اگر ما تعریف دقیق و درستی از دانشگاه داشته باشیم میتوانیم از دانشگاه هشتاد واحد خروجی بگیریم ولی امروز داریم 10 یا 20 واحد خروجی می گیریم و هنوز بخش اعظم توانمندی های دانشگاه معطل مانده و هدر می رود و می توان گفت که استفاده خاصی از آن نمیشود .
- ما فارغ التحصیلان دانشگاهها را حلال مسأله نمیبینیم بلکه حتی معضل میبینیم. معضلی که هر دولتی به او فکر میکند پشتش میلرزد و میگوید که من با اینها چه کارکنم؟ بالاخره فارغ التحصیلان دانشگاهی دکترا هم گرفتند بعد می خواهند چکاره شوند؟ می خواهند بشوند بیکاره پر ادعا. اگر دیپلم به دربانی راضی است کسی که مدرک کارشناسی ارشد گرفته مطمئنا به دربانی راضی نیست.
* فارغالتحصیل دانشگاهی خودش باید کارآفرین باشد
- دانشگاه آزاد بیشتر برای پاسخ به نیاز کمی به مدرک تحصیلی تاسیس شده است چرا که بخش مهمی از جامعه هرچقدر که از انقلاب می گذشت احساس می کرد که باید یک شأن و جایگاه اجتماعی پیدا کند و باید مدرک داشته باشد و چون دانشگاه دولتی پاسخگو نبود دانشگاه آزاد ایجاد شد که عطش روز افزون به مدرک را پوشش دهد و در این زمینه هم موفقیت های زیادی داشته است.
- اگر دانشگاه آزاد اسلامی نبود این خیل عظیم مشتاقان به مدرک تحصیلی را چه کسی می خواست پوشش دهد. باید می رفتند هند، ارمنستان، اوکراین و کشورهای دیگر. گفتند بیاییم کاری کنیم که این پول در کشور خودمان باشد و همین کار را کردند و با آن پول ساختمان های دانشگاه آزاد را ساختند.
- دانشگاه آزاد اسلامی تکرار ناقص دانشگاه های دولتی است.
- دانشگاههای دولتی ممکن است استانی و بالاخره آبرویی شهر یا استانی باشد اما دانشگاه آزاد خیلی خودمانی وسط بیابان ساختمان خیلی شیک و مجهز ساختند و یک عده استاد می روند آنجا و حقوق می گیرند و زندگیشان میگذرد و دانشجویان می روند آنجا و مدرک می گیرند همین.
- ببینید در همین دانشگاه آزاد هم اتفاقات موردی افتاده مثلا ممکن است یک واحد دانشگاهی رئیسش آدم با سلیقهای بوده باشد و آمده یک طرح ابتکاری گذاشته در پرورش زیتون و کلی هم مفید شده اما این سیاست دانشگاه آزاد نبوده است بلکه این سلیقه فردی مسئول آن دانشگاه بوده است.
- اولین تهدید دانشگاه آزاد برای نظام این است که نمی توانند نیروی مورد نیاز نظام را تربیت کنند این خودش بزرگترین تهدید است نظام ما به هزاران هزار متخصص کار بلد، مسئله حل کن ،متدین دارای روحیه استقامت و مقاومت و پشتکار نیاز دارد.
- مهم ترین تهدید این دانشگاه آن است که حجم زیادی از امکانات هدر میرود عمر بچه های مردم هدر می رود و آنان بجایی نمیرسند یعنی ما انبوهی از طریق کنکور و رقابت های غیر انسانی و خیلی خشن و نفس گیر به نام کنکور که بچه ها بعضاً پنج ، شش سال خودشان را برای آن رقابت آماده می کنند. می آییم جوانان مان را می کاریم در محیطی که در آن جز ناامیدی و باری به هرجهت بودن و الکی خوش بودن و دل مشغولی های کودکانه هیچ چیز بهشان یاد نمی دهیم. یک مشت آدم طلبکار ناراضی و سرخورده بی مصرف از آن ور می دهیم بیرون یعنی تلف می کنیم داشته هایمان را البته لا به لای اینها تک و توک آدم های به درد بخوری بیرون می آیند اما تک و توک اند. هیچکس نمی تواند بگوید قالب فارغ التحصیلان دانشگاه ما به درد بخودند. چون اگر به درد بخور بودند معضلی به نام فارغ التحصیلان بیکار دانشگاهی نداشتیم
- هر فارغ التحصیل دانشگاهی خودش باید در عرصه خودش کار آفرین باشد. خودش باید حلال مسئله باشد پس اگر ما معضلی به نام فارغ التحصیلان بیکار دانشگاهی داریم و اگر بیکاری بین فارغ التحصیلان دانشگاهی ما از بین دیپلمه های ما بیشتر است این یعنی دانشگاه یک مشت بچه پر تلاش جوان را می گیرد از و یک مشت آدمهای پر ادعای به درد نخورد بی مسئولیت و غر غرو مأیوس و سر خورده می دهد بیرون.
- الان جو بیشتر فارغ التحصیلان دانشگاه های ما این است. چقدر امیدوارند واقعا؟ فرد با هزار امید و آرزو وارد دانشگاه می شود ترم یکی، ترم هشتی واقعا همان آدم روز اول است؟ نیست. حالا این ها تهدید های اصلی دانشگاه های ماست. تهدید های فرعیش چیست؟
- تبدیل شدن به پیاده نظام این جناح و آن جناح تحت تاثیر رسانه های غربی و دشمنان ما قرار گرفتن است جایی برای ترویج سبک زندگی غربی است. دانشگاه جایی است برای تضعیف ایمانی که بچه ها خانوادگی داشتند. ایمان خانوادگی بچه ها در محیط دانشگاه تضعیف می شود و ایمان همراه با تعقل بهشان داده نمیشود.
- معمولا بچه هایی که وارد دانشگاه می شوند وقتی خارج می شوند مذهبی و علقه های مذهبی شان کمرنگ تر می شود و تعداد مذهبی ها هم کمتر می شود. البته موارد معدودی داریم که افرادی می آیند و در فضای دانشگاه این فرصت را پیدا می کنند و عمق ایمان مذهبی شان افزایش پیدا می کند اما اینها اکثریت نیست در اقلیت اند.
- ما تا توصیف های دقیق ندهیم مثل این است که می گویند آقا این بیماری اش چیست؟ می گوید آقا سرطان هفتاد درصد بدنش را گرفته. تا تشریح نکنیم وضعیت بیماری را نمی توانیم معالجه کنیم.
- این حرفهای من نیست. آقای مصباح یزدی هم همین حرفها را می گوید. هرکدام از مسئولین که از معضل فارغ التحصیلان بیکاران دانشگاهی صحبت می کند. چرا شورای عالی انقلاب فرهنگی باتوجه به اینکه یک نهاد حکومتی نیست و حاکمیتی بیشتر و از اول تا الان بوده و با آمدن و رفتن دولتها تغییری نکرده. کمی تغییر کرده. اما نه زیاد.
- رئیس جمهور رئیس مجلس رئیس قوه قضائیه نمایندگانی که از مجلس هستن و وزیر علوم وزیر بهداشت خیلی هاشون عوض می شوند. بافتش تغییر می کند. اما به این معنی نیست که ثابت می ماند.
- من ارجاع می دهم به اینکه رهبری بحث مهندسی فرهنگی را سپردند به این دوستان و رهبری آن جور که در رسانه ها مطرح شد از مهندسی فرهنگی اینها اصلاً راضی نبودند به طوریکه یک سال تا دو سال ملاقات های سالیانه داشتند وقت ملاقات به این جمع ندادند به همان دلیل.
*دولت فعلی نگاهی جدی به دانشگاهها ندارد
- در مورد علوم انسانی نکته این بود که می گفتند ما پزشک تربیت نکنیم واقعاً درمانگاه هایمان خالی می ماند و لنگ می مانیم ولی اگر پنج سال علوم سیاسی تربیت نکنیم جایی لنگ نمی ماند. تعطیلش کنیم برویم و محتوایش را عوض کنیم. حالا این یک دیدگاه بود. قطعا منتقد دارد مثبت و منفی هم دارد. ما حرکت به این سمت مطلوب را نیازمندیم .
- اسم آن حرکت را بگذارید اصلاح، اصلاح فرهنگی، انقلاب فرهنگی، رفورم، حالا به هرحال ما نیازمند این هستیم که دانشگاهی بسازیم بر اساس آن مبانی خودمان و دانشگاهی که چارچوب و خروجی ها و فرآیندها و محصولاتش منطبق باشد با مبانی و خواسته های خودمان.
- دولت فعلی نگاه خیلی جدی به دانشگاه ها ندارد. آن بخشی از دوستانی که می خواهند متولی دانشگاه ها باشند در این دوره بیشتر نگاه پیاده نظام و صندوق و مخزن رای دارند. کسی در دولت فعلی نه حرفی زده نه ایده ای مطرح کرده که بخواهد دانشگاه مطلوب نظام را بسازد. اصلا کسی این ادعا را مطرح نکرده و عملکرد دوستان هم مشخص است که اگر قطعا دانشگاه در اختیارشان قرار گیرد به عنوان صندوق رای به عنوان یک عرصه ای برای فعالیت های سیاسی و آماده سازی خودشان برای انتخابات بعدی نگاه می کنند.
- جامعه آسیب می بیند. ما سالی پنج میلیون دانشجو داریم با این چند میلیون دانشجو اگر فقط یک درصدشان حلال مسئله شوند. یعنی پنجاه هزار تا دانشجو در رشته های مختلف بیایند برای کشور مسئله حل کنند. چه اتفاقی می افتد؟ تکان می خوریم. هر کدام یک مشکل حل کنند پنجاه هزار مشکل این مملکت حل می شود. چیز کمی است؟
* دانشجویان در دولت خاتمی پیاده نظام بودند
- وزارت خارجه دولت فعلی همان اول مشخص شد و دارد کار می کند و وزارت اقتصادش مشخص شد و دارد کار خودش را می کند. و در چند ماه اخیر کلی کار کرده. من نمیگم کارهای خوب کرده اصلا کار بد، ولی کار کرده. یعنی طی این مدت وزیر اقتصاد، صنعت و معدن و بازرگانی وزارت خانه اش بلاتکلیف نبوده است. وزیر خارجه بلاتکلیف نبوده است. اما تکلیف وزارت آموزش پرورش و علوم چه بود؟ معلوم است که برنامه ای نداشته اند.
- یعنی می خواهم بگویم برای دولت فعلی اگر اولویت داشت و مهم بود آنهم وزرایی را معرفی می کرد که رای می آورد دیگر. اصلا براش مهم نیست. من قصد ندارم بگویم دولت احمدی نژاد خیلی به دانشگاه ها اهتمام داشت. او هم همین بود. غیر از دولت آقای خاتمی هیچ دولتی به دانشگاه ها توجه نداشتند. دولت خاتمی هم توجه اش پیاده نظامی بود و البته اینکه افکار حاکم به آن دولت در دانشگاه ها ترویج شود.
- سبک زندگی غربی، گسترش تفکر سکولار. از این نظر قدرت دانشگاه ها را می دانستند و سعی کردند دانشگاه به این سمت برود. ولی دولت آقای هاشمی و آقای احمدی نژاد و دولت فعلی نگاهشان به دانشگاه ها این است که کاش می شد دانشگاه ما بودجه نمی خواست. دانشگاه ها وزارتخانه هایی هستند که دردسر سازند. بودجه باید بهشان بدهیم و معلوم نیست به چه دردشان بخورد.
- فرقی نمی کند وزیر چه کسی باشد. کار از جایی دیگر خراب است. این وضعیت، وضعیت اصلا خوبی نیست اما وضعیت نا امید کننده نیست. وضعیت ناراحت کننده و نگران کننده هست اما نا امید کننده نیست. چون در همین دانشگاه ها و در همین شرایط نابسامان ما تک جرقه زیاد دیدیم و این حکایت از این می کند که اگر این دانشگاه ها سمت مطلوب سوق داده شود و دانشگاه ها خودشان به سمت مطلوب حرکت بکنند روندهای خودشان را اصلاح و بازسازی کنند بخش های اداری را هم شورای عالی انقلاب فرهنگی راهبری کنند بخش های علمی و فکری و تربیتی اش را هم خود دانشگاه ها و مراکز علمی مثل حوزه ها بیایند همکاری و حرکت به آن سمت انجام دهند هر روز می توانیم بهره هایی که از دانشگاه می گیریم بیشتر و بیشتر شود.
- 400 دانشجو آنهم نه دانشگاه نظام اسلامی در دانشگاهی که زمان پهلوی درس خوانده بودند با یک هدایت و رهبری درست با خطی که از امام گرفتند کاری کردند ظرف دو ساعت که به تعبیر امام از انقلاب اول بزرگتر بود. این پتانسیل دانشگاه است. فقط یک خط درست را از خط امام می گیرند که آنهم: مبارزه تان را سمت آمریکا متمرکز کنید. آنهم یک روز قبل از 13 آبان. اینها جمع بندی می کنند و فکر می کنند و بعد ظرف دو ساعت سفارت آمریکا را میگیرند. امام می گوید کاری که شما کردید از فاز اول انقلاب پانزده سال مبارزه چند هزار شهید چند هزار زندانی چند هزار جانباز و معلول.
* امام سخنگو نمیخواهد
- آنهایی که معتقدند امام مرده باید بیایند و ثابت کنند که امام یعنی جسم فیزیکال امام اگر امام همان جسم امام است که خب ما حرفی نداریم این جسم تمام شده. اگر ما امام را یک تفکر می بینیم یک جریان فکری می بینیم یک موج اندیشه ای می بینیم این موج اندیشه ای که نمرده؛ زنده است. سخنگو هم نمیخواهد. خودش دارد به هزار زبان در دنیا حرف میزند. کافیست گوش هایمان را باز کنیم.
-آنهایی که سخنگوی امام می شوند مشکلشان اینست که فکر می کنند امام ارتحال کرده و امام را فقط جسم فیزیکالی می دیدند که جراحی شد و بیمار شد و بعد هم آن جسم از حرکت باز ایستاد. امام یک اندیشه سامان یافته است اندیشه ای که اتفاقاً خیلی شفاف و واضح دارد حرف میزند و از همه این نکات جالبتر که آمریکایی ها و صهیونیست ها بهتر از همه دارند می فهمند حرفهای امام را آنها خیلی دقیق دارند می فهمند.
- اگر ما به اندازه آمریکایی ها و صهیونیست ها گوش هایمان را باز کنیم و بخواهیم بفهمیم چه گفتند نه که قبول کنیم ها فقط بفهمیم که چه گفته، می توانیم بفهمیم.
- امام سخنگو نمیخواهد اگر اینگونه باشد شصت نفر با امام بودند هرکسی می تواند سخنی از امام بگوید با این قالب همه شان هم لابد درست میگویند. اگر امام مرده باشد بله سخنگو می خواهد ولی اگر امام را یک تفکر حی و زنده می دانیم که آمریکا و صهیونیست ها اینطور فکر می کنند آنها معرفتشان بیشتر از ماست. امام همه حرف هایش را هنوز منطبق با روز میزند.
* آمریکایی ها مذاکرات را جدی نگرفتهاند
- تلاش زیادی برای مذاکره میشود اما من هیچ نگران نیستم چرا که معتقدم این امور به شش ماه هم نمیرسد که دورانش تمام می شود.
- آمریکایی ها اصلا این مذاکرات را جدی نگرفتند و اینهایی هم که جدی گرفته بودند فهمیدند که سر کاری بود. هم ما سر کار بودیم رفتیم جلو هم آمریکایی ها در این قضیه سر کاری جلو آمدند. بعد جفتمان هم فهمیدیم که دست هم را خواندیم حالا ماندیم چه کنیم؟
- آمریکایی ها به دلایلی در شرایط فعلی به دنبال خوب شدن رابطه شان با ما نیستند. ما هم نیستیم.
- حالا چرا رهبری اجازه دادند که دوستان دولتی بروند و با آمریکایی ها مذاکره کنند؟ من مثالش را این طور می زنم. ببینید یک زمان هست با رفیقت حرف میزنی و میگویی این کوچه پشتی این ساختمان می رود خیابان جمهوری شما می گویید نه نمیرود من رفتم بن بست است. و همین حرف را هر روز تکرار میکند و آخر سر شما میگویید خیلی خب برو. از همین کوچه پشتی برو میدان جمهوری میرود و میبیند بنبست است و بر میگردد. در این هفت، هشت سال چون آمریکایی ها مطمئن بودند که ما با آمریکا مذاکره نمیکنیم یک بحثی را درست کردند برای اینکه مردم روبه روی رهبری به ایستند. که مردم راه حل مشکلات شما رابطه با آمریکاست این رهبری مزاحم است. این فشار مدام زیاد میشد. برخی از سیاستمدارهای داخلی هم اینطور فکر میکنند.
- برخیها هرچه رهبری به آنان میگفت امام فرموده است که رابطه با امریکا برای ما سودی ندارد، فایده نداشت. خب در این موقعیت رهبری فرمودند خیلی خب برو. و دیگر آن تقابل بین رهبری و جامعه حذف میشود چون دیگر رهبری نمیآید بگوید رابطه با آمریکا بیثمر است. چه کسی می آید این حرف را میزند؟ و می گویند ما هرچه دست دوستی دراز کردیم از آن سوی دست دوستی دراز نشد. ما رفتیم مودبانه حرف زدیم آنها گزینه نظامی آوردند روی میز. ما رفتیم امیدوارانه هولوکاست را بی خیال شدیم و اینکه نه دلار آمد پایین و نه طلا ارزان شد نه گوشت فراوان شد و نه پنیر ارزان شد از آنور هم بی بی سی برداشت گفت تا 10 سال دیگر هم تحریم ها حذف نخواهد شد. این فایده مذاکرات است.
- اگر این تمایل به مذاکرات برای ما یک فایده داشته باشد آن هم این است که فشارهایی که از سوی برخی مردم و جریان های سیاسی می آمد که رهبری برو کنار بگذار ما برویم به زندگیمان برسیم. همین یک فایده را برای ما دارد و فایده ای دیگر ندارد. یعنی نه از داخلش مذاکره در می آید و نه رابطه.
* فیس بوک تبدیل به سوپاپ جهان شده است
- معتقدم مصاحبه عطاءالله مهاجرانی با شبکه انگلیسی BBCبخشی از روزمرگی این رسانه است و هیچ چیزی بیشتر از این نیست و الا اگر آمریکا و اسرائیل رابطه ندارند و نداشته باشند پس اسرائیل اینجا چکار میکند؟
- قاعدتاً آمریکایی ها عملکردشان را با مهاجرانی تنظیم نمیکنند که، ما هم کور نیستیم اگر حرفهای مهاجرانی را شنیدیم نگاه می کنیم اخبار همان بی بی سی را گوش می دهیم همان بی بی سی می آید می گوید که کمک های سالیانه امریکایی ها به اسرائیل شده ده میلیارد دلار، امریکا تلاش می کند تا اسرائیل تثبیت شود. آمریکا تلاش میکند عرب ها وادار به صلح با اسرائیل شوند و عربستان و قطر رابطه با اسرائیل برقرار کنند. یک سخن آقای مهاجرانی گفته دلیل هم نیاورده اما ما هزار باکس خبری داریم.
- از فضای مجازی هیچ چیزی جز فضای مجازی بیرون نمی آید. جدی نگیریدش. آدم هایی که در فضای مجازی نهادینه شدند اوج حرکتشان کجاست؟ فضای مجازی. در فیس بوک قرار می گذارند بروند پارک آب و آتش دوش بگیرند. فضای اینترنت و فیس بوک جایی است که سوپاپ جهان است در آنجا می توانی آزادنه هرچی میخواهی بگویی، قبلا اگر این کار را نمیکردی میرفتی چی میشدی؟ میشدی چریک و برانداز. گفتند بیا اینجا برو اون تو هرکاری دوست داشتی بکن.
- بدیهی است که بی بی سی زیر مجموعه MI6 است و مسئول میز ایران در بی بی سی و مسئول میز ایران در ام آی سیکس یک نفر است. حدود سه سال هم در زندان وزارت اطلاعات بود. راجر تیلور یک ایران شناس بسیار بزرگ که به فارسی مسلط است و غزل امام را در زندان حفظ کرده است. او استراتژیست و طراح و ایده پرداز است. یکبار سال 67 در اسد آباد همدان وی را دستگیر کردند و سه سال برایش حبس بریدند.
- ما در زمینه هستهای داریم کارهای خودمان را انجام می دهیم و هیچ چیزی را متوقف نمیکنیم. هم آمریکایی ها می دانند که ما داریم چکار می کنیم. هم خودمان می دانیم. ما برای مدتی20 درصد غنی سازی کردیم. روز اول هم در غنی سازی 20 درصد گفتیم که میزان مورد نیاز ما را اگر به ما بدهید غنی سازی نمی کنیم، ندادند، غنی سازی کردیم. ما در اوج تحریمها سال گذشته بیست میلیارد دلار محصولات پتروشیمی فروختیم.
- امروز شما نگاه کنید در کل جهان اسلام چند کشور وضعیت امن دارند؟ مصر ناامن، تونس را می خواهند به سمت ناامنی ببرند، یمن ناامن، همه جا ریخته است بهم. ما توانستیم تروریسم را در کشورمان به حد خیلی پایینی برسانیم.
- با جمع شدن پژاک و ریگی از این مملکت حداقل توانستیم یک امنیت، آنهم در این مملکت وسیع برقرار کنیم و به جرأت توانستیم جلوی تروریسم را بگیریم و از بمب گذاری در کشور ممانعت کنیم.
- واقعا القاعده دلش نمیخواهد در ایران روزی پنجاه تا بمب بگذارند؟ من میخواهم بگویم ما مثل آن بچه تنبله هستیم که یک بیست گرفته است و آن بیست میخ پای اوست و پدرش بر سر وی میزند که تو که یکبار بیست گرفتی چرا همیشه بیست نمی گیری؟ باید بگویم ما مردود نشدیم وباید تلاش بیشتری کنیم.