به گزارش مشرق به نقل از باشگاه خبرنگاران؛ به گفتهي بيشتر مورخان، مادر امام علي بن الحسين(ع)، دختر يزدگرد سوم ـ آخرين پادشاه ساساني ـ است؛ اما در اسم و چگونگي ازدواج اين بانو با امام حسين(ع) اختلاف بسياري است ؛ چنان كه اسامي وي تا چهارده و حتي هفده اسم گزارش شده است.
با تمام تلاشها و پيگيريهايي كه بعضي از محققان و نويسندگان دربارهي آن انجام دادهاند، نظر دقيق و قانع كنندهاي ارائه نشده است. تحقيق و نقد و بررسي در اين موضوع در دهههاي اخير از آن جهت بيشتر صورت گرفته است كه برخي از خاورشناسان مغرض و دشمن مكتب تشيّع و به پيروي از آنان بعضي از نويسندگان مسلمان، ازدواج امام حسين(ع) با شاهزاده خانم ايراني و انتساب خاندان رسالت به دودمان ساساني را علت گرايش ايرانيان به اهلبيت(ع) و در نتيجه پذيرش مكتب تشيّع معرفي كردهاند و اعتقاد شيعيان را به حق الهي ائمهي اطهار(ع)، از بقاياي اعتقاد قديمي ايرانيان به «فرهي ايزدي» پادشاه ساساني دانستهاند؛زيرا پادشاهان ساساني خود را آسماني نژاد ميدانستند و براي خود مقامي نيمه خدايي و فوق بشري قائل بودند و كيش زرتشت آن روزگار نيز اين نوع تفكر را تأييد ميكرد.
بعضي از محققان، تمام يا بيشتر اخباري را كه در اين باره وجود دارد و همچنين اخبار معدودي را كه بر امولد بودن مادر امام سجاد(ع) دلالت دارند، جمعآوري و آنها را مورد نقد و بررسي قرار دادهاند.
بايد توجه داشت كه هر چند اصل ماجرا شهرت بسزايي دارد و در كهنترين متون تاريخي شيعه، چون وقعة الصفين،تاريخ يعقوبي و بصائر الدرجات كه همگي در قرن سوم تأليف يافتهاند، نقل شده است، اما اختلاف ميان مفاد اين روايات و عدم سازگاري پارهاي از آنها با روايات فتوحات و غيره، آن قدر چشمگير است كه محققان معاصر، اصل داستان شهربانو و ازدواج وي با امام حسين(ع) و ولادت امام سجاد(ع) از شاهزاده خانم ايراني را مشكوك دانستهاند؛ چنان كه استاد مطهري پس از تشكيك در اين باره مينويسد:
«ادوارد براون از كساني است كه داستان را مجعول ميداند. كريستنسن نيز قضيه را مشكوك تلقي ميكند و همين طور سعيد نفيسي در تاريخ اجتماعي ايران آن را افسانه ميداند.»
علاوه بر اين ، از صدها سال پيش محدثان و نسبدانان بر مضمون اين روايات خرده گرفتهاند و به انكار آن پرداختهاند. ابن عنبة يكي از نسبشناسان معروف علوي (متوفي 828 هـ ق) در اين باره مينويسد: «خداوند، علي بن الحسين(ع) را به فرزندزادگي پيغمبر(ص)، از پادشاهزادگي بينياز فرموده است، آن هم دختري كه بر سنت اسلامي متولد نشده است. اگر پادشاهي موجب شرف بود، بايد عجم بر عرب و بني قحطان بر بني عدنان فضيلت داشته باشند.»
وي ـ پس از اين كه ميگويد: قول مشهور آن است كه مادر امام سجاد(ع) دختر يزدگرد سوم و نامش شاه زنان ميباشد ـ در پايان ميافرايد: بسياري از نسبشناسان و مورخان اين قول را نپذيرفتهاند. بنا به گفتهي آنها دختران يزدگرد همراه او به خراسان رفتند.
دليل ديگري كه اصل داستان را خدشهدار ميكند، سندي است كه نشان ميدهد آغاز سدهي دوم هجري، شاهزاده خانم ايراني در خاندان هاشمي ناشناخته بوده است. اين سند، نامه منصور دوانيقي در پاسخ به محمد بن عبدالله بن حسن ـ مشهور به نفس زكيه ـ است. محمد در نامهاي به منصور، و پس از آنكه خود را مهدي امت خوانده و امامت و خلافت را حق خود دانسته است، منصور را به اطاعت خود فرا ميخواند. منصور در پاسخ او نامهاي طولاني و تهديدآميز مينويسد و در ضمن ميگويد: پس از رحلت رسول خدا(ص) در خاندان شما برتر از علي بن الحسين(ع) متولد نشده و مادر او امولد بود.
نوشتن امولد، تحقيري است كه منصور بن محمد بن عيدالله روا ميدارد. اين نامه كه طبري در حوادث سال 145 هجري آورده، نيم قرن پس از رحلت امام علي بن الحسين(ع) نوشته شده است كه در آن زمان بسياري از هاشميان زنده بودند. اگر داستان اسير شدن شهربانو و آوردن او به مسجد مدينه و نيز اگر دختر يزدگرد بودن مادر حضرت درست ميبود،منصور چنان تعبيري به كار نميبرد و اگر ادعاي دروغي كرده بود، محمد سخنش را در دهانش ميشكست و به او پاسخ ميداد كه مادر علي بن الحسين(ع) شاهزاده بوده است نه كنيز.
نكته ديگر آن كه مورخان هنگام شرح جنگهاي مسلمانان و ايرانيان، داستان حركت و عقبنشيني يزدگرد را از نقطهاي به نقطهي ديگر به تفصيل نوشتهاند. براساس اين گزارشها، يزدگرد و خاندان او هيچگاه در ميدان جنگ نبودهاند.
زماني كه جنگ قادسيه شروع شد، يزدگرد در مداين بود و پيش از آمدن مسلمانان از مداين به حلوان رفت؛ سپس از حلوان به اصفهان و از آن جا به اصطخر و كرمان و مرو گريخت.در اين عقب نشينيها، يزدگرد نه تنها زنان، خويشاوندان و خزانهي خود را همراه داشته است، بلكه آشپزان، رامشگران و يوزبانان او نيز همراه وي بودهاند.
بنابراين، دختران او كجا، كي و چگونه به اسارت مسلمانان درآمدند؟ البته با وجود قراين و شواهد ذكر شده، احتمالاً در فتح مداين كنيزكاني اسير شدهاند؛ چنان كه مجالد بن سعيد از شعبي نقل ميكند: «در روز فتح مداين، مسلمانان از كنيزان كسرا، تني چند به اسارت گرفتند كه مادر من يكي از آنان است.»نيز بعيد نيست كه در فتح خراسان و شرق ايران دختراني اسير شده باشند؛ چنان كه بلاذري مينويسد: «گفتهاند مادر علي بن الحسين(ع) سجستاني (سيستاني) است.»و احتمال دارد كه امام حسين(ع) يكي از اين زنان را به همسري گرفته و امام علي بن الحسين(ع) از او متولد شده باشد.
در پايان، مناسب است به شعري منسوب به ابوالأسود دئلي كه در كتاب شريف «اصول كافي» آمده است، اشاره شود. شعر ياد شده چنين است:
و ان غلاماً بين كسري و هاشم لاكرم مَن نيطت به التمائم
ترجمه: پسري كه از يك سو به كسري و از سوي ديگر به هاشم ميرسد، گراميترين فرزندي است كه به او بازوبند بستهاند.
اگر چه اين بيت در يكي از معتبرترين كتابهاي شيعه آمده است؛ اما استدلال به آن به دلايل زير مخدوش است:
1. چنين بيتي در ديوان ابوالاسود يافت نشده است و فقط در بعضي از منابع كه كهنترين آنها اصول كافي است، به ابوالاسود نسبت داده شده است.
2. بر فرض قبول انتساب شعر به ابوالاسود، اين كه مراد از «غلاماً بين كسري و هاشم» امام سجاد(ع) باشد، نه شخص ديگري از هاشميان، نياز به اثبات تاريخي دارد.
3. احتمال دوم در معناي ان «غلاماً بين كسري و هاشم» آن است كه مراد از كسري، نژاد وتبار شاهان ساساني يزدگرد سوم نيست، بلكه مراد نژاد و تبار فارسي و عجمي است؛ بنابراين احتمال، معناي بيت چنين ميشود: پسري كه از يك سو به فارس و از سوي ديگر به هاشم ميرسد، يعني مادرش عجمي است. حال با اين احتمال ديگر نميتوان براي اثبات مدعا به اين شعر استدلال كرد؛ چرا كه تبار عجمي داشتن، يعني ايراني بودن؛ اما از تبار پاشاهان ساساني بودن، از شعر استفاده نميشود.
4. سبك شعر و مفاد و مضمون آن با مولود خانداني كه به سنتهاي موروثي پايبند هستند، مناسبتر است تا به مولود خاندان امامت، به ويژه كسي كه خود امام و نيز فرزند و پدر امام است.
منبع: نهضت عاشورا (تحريفها و شبههها)
با تمام تلاشها و پيگيريهايي كه بعضي از محققان و نويسندگان دربارهي آن انجام دادهاند، نظر دقيق و قانع كنندهاي ارائه نشده است. تحقيق و نقد و بررسي در اين موضوع در دهههاي اخير از آن جهت بيشتر صورت گرفته است كه برخي از خاورشناسان مغرض و دشمن مكتب تشيّع و به پيروي از آنان بعضي از نويسندگان مسلمان، ازدواج امام حسين(ع) با شاهزاده خانم ايراني و انتساب خاندان رسالت به دودمان ساساني را علت گرايش ايرانيان به اهلبيت(ع) و در نتيجه پذيرش مكتب تشيّع معرفي كردهاند و اعتقاد شيعيان را به حق الهي ائمهي اطهار(ع)، از بقاياي اعتقاد قديمي ايرانيان به «فرهي ايزدي» پادشاه ساساني دانستهاند؛زيرا پادشاهان ساساني خود را آسماني نژاد ميدانستند و براي خود مقامي نيمه خدايي و فوق بشري قائل بودند و كيش زرتشت آن روزگار نيز اين نوع تفكر را تأييد ميكرد.
بعضي از محققان، تمام يا بيشتر اخباري را كه در اين باره وجود دارد و همچنين اخبار معدودي را كه بر امولد بودن مادر امام سجاد(ع) دلالت دارند، جمعآوري و آنها را مورد نقد و بررسي قرار دادهاند.
بايد توجه داشت كه هر چند اصل ماجرا شهرت بسزايي دارد و در كهنترين متون تاريخي شيعه، چون وقعة الصفين،تاريخ يعقوبي و بصائر الدرجات كه همگي در قرن سوم تأليف يافتهاند، نقل شده است، اما اختلاف ميان مفاد اين روايات و عدم سازگاري پارهاي از آنها با روايات فتوحات و غيره، آن قدر چشمگير است كه محققان معاصر، اصل داستان شهربانو و ازدواج وي با امام حسين(ع) و ولادت امام سجاد(ع) از شاهزاده خانم ايراني را مشكوك دانستهاند؛ چنان كه استاد مطهري پس از تشكيك در اين باره مينويسد:
«ادوارد براون از كساني است كه داستان را مجعول ميداند. كريستنسن نيز قضيه را مشكوك تلقي ميكند و همين طور سعيد نفيسي در تاريخ اجتماعي ايران آن را افسانه ميداند.»
علاوه بر اين ، از صدها سال پيش محدثان و نسبدانان بر مضمون اين روايات خرده گرفتهاند و به انكار آن پرداختهاند. ابن عنبة يكي از نسبشناسان معروف علوي (متوفي 828 هـ ق) در اين باره مينويسد: «خداوند، علي بن الحسين(ع) را به فرزندزادگي پيغمبر(ص)، از پادشاهزادگي بينياز فرموده است، آن هم دختري كه بر سنت اسلامي متولد نشده است. اگر پادشاهي موجب شرف بود، بايد عجم بر عرب و بني قحطان بر بني عدنان فضيلت داشته باشند.»
وي ـ پس از اين كه ميگويد: قول مشهور آن است كه مادر امام سجاد(ع) دختر يزدگرد سوم و نامش شاه زنان ميباشد ـ در پايان ميافرايد: بسياري از نسبشناسان و مورخان اين قول را نپذيرفتهاند. بنا به گفتهي آنها دختران يزدگرد همراه او به خراسان رفتند.
دليل ديگري كه اصل داستان را خدشهدار ميكند، سندي است كه نشان ميدهد آغاز سدهي دوم هجري، شاهزاده خانم ايراني در خاندان هاشمي ناشناخته بوده است. اين سند، نامه منصور دوانيقي در پاسخ به محمد بن عبدالله بن حسن ـ مشهور به نفس زكيه ـ است. محمد در نامهاي به منصور، و پس از آنكه خود را مهدي امت خوانده و امامت و خلافت را حق خود دانسته است، منصور را به اطاعت خود فرا ميخواند. منصور در پاسخ او نامهاي طولاني و تهديدآميز مينويسد و در ضمن ميگويد: پس از رحلت رسول خدا(ص) در خاندان شما برتر از علي بن الحسين(ع) متولد نشده و مادر او امولد بود.
نوشتن امولد، تحقيري است كه منصور بن محمد بن عيدالله روا ميدارد. اين نامه كه طبري در حوادث سال 145 هجري آورده، نيم قرن پس از رحلت امام علي بن الحسين(ع) نوشته شده است كه در آن زمان بسياري از هاشميان زنده بودند. اگر داستان اسير شدن شهربانو و آوردن او به مسجد مدينه و نيز اگر دختر يزدگرد بودن مادر حضرت درست ميبود،منصور چنان تعبيري به كار نميبرد و اگر ادعاي دروغي كرده بود، محمد سخنش را در دهانش ميشكست و به او پاسخ ميداد كه مادر علي بن الحسين(ع) شاهزاده بوده است نه كنيز.
نكته ديگر آن كه مورخان هنگام شرح جنگهاي مسلمانان و ايرانيان، داستان حركت و عقبنشيني يزدگرد را از نقطهاي به نقطهي ديگر به تفصيل نوشتهاند. براساس اين گزارشها، يزدگرد و خاندان او هيچگاه در ميدان جنگ نبودهاند.
زماني كه جنگ قادسيه شروع شد، يزدگرد در مداين بود و پيش از آمدن مسلمانان از مداين به حلوان رفت؛ سپس از حلوان به اصفهان و از آن جا به اصطخر و كرمان و مرو گريخت.در اين عقب نشينيها، يزدگرد نه تنها زنان، خويشاوندان و خزانهي خود را همراه داشته است، بلكه آشپزان، رامشگران و يوزبانان او نيز همراه وي بودهاند.
بنابراين، دختران او كجا، كي و چگونه به اسارت مسلمانان درآمدند؟ البته با وجود قراين و شواهد ذكر شده، احتمالاً در فتح مداين كنيزكاني اسير شدهاند؛ چنان كه مجالد بن سعيد از شعبي نقل ميكند: «در روز فتح مداين، مسلمانان از كنيزان كسرا، تني چند به اسارت گرفتند كه مادر من يكي از آنان است.»نيز بعيد نيست كه در فتح خراسان و شرق ايران دختراني اسير شده باشند؛ چنان كه بلاذري مينويسد: «گفتهاند مادر علي بن الحسين(ع) سجستاني (سيستاني) است.»و احتمال دارد كه امام حسين(ع) يكي از اين زنان را به همسري گرفته و امام علي بن الحسين(ع) از او متولد شده باشد.
در پايان، مناسب است به شعري منسوب به ابوالأسود دئلي كه در كتاب شريف «اصول كافي» آمده است، اشاره شود. شعر ياد شده چنين است:
و ان غلاماً بين كسري و هاشم لاكرم مَن نيطت به التمائم
ترجمه: پسري كه از يك سو به كسري و از سوي ديگر به هاشم ميرسد، گراميترين فرزندي است كه به او بازوبند بستهاند.
اگر چه اين بيت در يكي از معتبرترين كتابهاي شيعه آمده است؛ اما استدلال به آن به دلايل زير مخدوش است:
1. چنين بيتي در ديوان ابوالاسود يافت نشده است و فقط در بعضي از منابع كه كهنترين آنها اصول كافي است، به ابوالاسود نسبت داده شده است.
2. بر فرض قبول انتساب شعر به ابوالاسود، اين كه مراد از «غلاماً بين كسري و هاشم» امام سجاد(ع) باشد، نه شخص ديگري از هاشميان، نياز به اثبات تاريخي دارد.
3. احتمال دوم در معناي ان «غلاماً بين كسري و هاشم» آن است كه مراد از كسري، نژاد وتبار شاهان ساساني يزدگرد سوم نيست، بلكه مراد نژاد و تبار فارسي و عجمي است؛ بنابراين احتمال، معناي بيت چنين ميشود: پسري كه از يك سو به فارس و از سوي ديگر به هاشم ميرسد، يعني مادرش عجمي است. حال با اين احتمال ديگر نميتوان براي اثبات مدعا به اين شعر استدلال كرد؛ چرا كه تبار عجمي داشتن، يعني ايراني بودن؛ اما از تبار پاشاهان ساساني بودن، از شعر استفاده نميشود.
4. سبك شعر و مفاد و مضمون آن با مولود خانداني كه به سنتهاي موروثي پايبند هستند، مناسبتر است تا به مولود خاندان امامت، به ويژه كسي كه خود امام و نيز فرزند و پدر امام است.
منبع: نهضت عاشورا (تحريفها و شبههها)