کد خبر 26882
تاریخ انتشار: ۱۰ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۱:۴۶

غرب در تربيت رهبران جوان خوش نام و مردمي در جهان عرب ناتوان بوده و اکنون مشکل جدي آمريکا اين است که رهبر جايگزين براي هيچ کشور عربي ندارد و لذا مهم ترين تدبير غرب اين است که تغيير حکومت ها را به تاخير بياندازد.

مشرق- موج ناآرامي هاي خياباني در تونس، مصر، اردن، و هم چنين در يمن، چهره ي جهان عرب را متلاطم نشان مي دهد. گونه شناسي و تيپولوژي اين ناآرامي ها و آسيب شناسي آن را در جهان عرب با حسن عباسي رئيس مرکز بررسي هاي دکترينال به گفت و گو نشستيم.

o ناآرامي ها در کشورهاي مختلف عربي، دامنه دار شده است و ظاهرا از يک اعتراض عمومي عادي به يک اعتراض مستمر تبديل شده است. عمق اين ناآرامي ها چگونه اندازه گيري مي شود؟
بسم الله الرحمن الرحيم. عمق يابي اين ناآرامي ها، موضوع مهمي است، لذا پرسش شما حائز اهميت است. اين ناآرامي ها از تونس آغاز شد و از اين رو بايد گونه شناسي را از تونس شروع کرد. در تونس دولت فاسد «بن علي» با ماهيتي غرب گرا و سکيولار، حدود ربع قرن بر مردم تونس سيطره داشت. سه ويژگي غرب گرايي، فساد، و ضداسلام بودن رژيم بن علي، عامل اصلي خيزش مردم در اين کشور محسوب مي شود. اين وضعيت، در مورد مصر و اردن و يمن، و کشورهاي متعدد عربي نيز صدق مي کند. يعني دولت مبارک در مصر، و حکومت عبدالله در اردن، و رژيم عبدالله صالح در يمن نيز، هم غرب گرا و دست نشانده ي آمريکا هستند، هم رژيم هايي ضد دين و به ويژه اسلام-ستيز محسوب مي شوند، و در نهايت، آن چه مردم را به ستوه آورده است، فساد گسترده ي آنها است.


o اين ويژگي ها قبلا نيز وجود داشت. چرا در اين برهه ي زماني موج ناآرامي ها يکي پس از ديگري کشورهاي عربي را در بر گرفته است؟
غرب گرايي، فساد و اسلام ستيزي اين دولت ها به مرور براي مردم اين کشورها مسجل شده و در ادامه ي روند بيداري مسلمانان در جهان عرب، آگاهي آنان گسترش يافته و وضعيتي شبيه آتش زير خاکستر پيدا نموده است. اين وضعيت که مشابه انبار باروت است نيازمند جرقه اي بود تا شعله ور شود. اين جرقه از تونس زده شد. لذا آنفلوانزاي تونسي، به بدن ضعيف شده ي دولت هاي عربي رسوخ کرده و آنها را دچار تب و لرز نموده است.


o ميزان تاثير آنفلوانزاي تونسي را در ساير کشورهاي عربي چقدر مي دانيد؟
تاثيرگذاري را بايد از همان تونس اندازه گيري کرد. مساله ي تونس با فرار «بن علي» به عربستان، تمام نشده است، و هم چنان ناآرامي ها ادامه دارد. مشکل انقلاب تونس اين است که سه عنصر براي عصر پس از حکومت بن علي را ندارد. عنصر اصلي، عدم وجود يک رهبر مشخص و شناخته شده است. راشد الغنوشي تاکنون نتوانسته نقش مهمي در اين خصوص ايفا کند. عنصر دوم، عدم وجود ساختار تشکيلات گروه معارض جايگزين است. گروه النهضه، چنين ظرفيتي نداشته و لذا يک ساختار تشکيلاتي جايگزين براي پرکردن خلأ قدرت پس از بن علي وجود ندارد. عنصر سوم، عدم شفافيت ايدئولوژي و انديشه ي جايگزين است. آيا مردم تونس، اسلام و حکومت اسلامي مي خواهند يا گونه اي ديگر! در فقدان اين سه عنصر اساسي، نگراني ها بر اين است که غرب با توطئه و ترفند اين خلأ را مجددا پر کند.
اين مشکل برشمرده شده در تونس، در مورد اردن، مصر، و يمن نيز صدق مي کند. در اين سه کشور نيز، رهبر توانمند براي هدايت انقلاب وجود ندارد، يا هنوز شناخته نشده است. جريان اخوان المسلمين، شاگردان عاکف، يا افراد تکنوکراتي هم چون محمد البرادعي، در حد و توان رهبران يک انقلاب بنيادين در مصر نمي توانند ظاهر شوند. وجود تصاوير جمال عبدالناصر در دست برخي تظاهرکنندگان، بيشتر به جريان حزب ناصري برمي گردد که آن نيز فاقد قدرت فراگير است. اين وضعيت در اردنِ ملک عبدالله و يمنِ عبدالله صالح نيز موقعيت بهتري نسبت به تونس و مصر ندارد. افراد حاضر در اين اعتراضات، در همه ي اين کشورها، در شعارهاي خود از «الله اکبر» استفاده مي-کنند. اما اين اسلام خواهي مردم در جهان عرب، نياز به امام دارد که خلأ آن بسيار مشهود است. با اين خلأ، مردم در اين کشورها در صحنه ي اعتراضي، از روشنفکران جامعه ي خود بسيار جلوتر هستند و اين شکست جريان روشنفکري در اين جوامع است.

 

o آيا مي توان رهبر براي همه ي اين جنبش ها مشخص کرد؟ به طور مشخص منظورم يک رهبر واحد در سطح جهان عرب است؟
بله! همان گونه که در دهه ي 1960 در مصر، جمال عبدالناصر، نقش يک رهبر را براي جهان عرب ايفا مي کرد، مي توان رهبر مشخص براي جهان عرب در نظر گرفت. افرادي مانند سيد حسن نصرالله در جهان عرب وجود دارند که به عنوان يک «رهبر عربي» ظرفيت اداره ي جهان عرب را دارد، به ويژه اين که وي محبوبيت گسترده اي در جهان عرب دارد. طيف رهبران انقلابي نسل نخست، افرادي چون حافظ اسد، ناصر، عرفات، قذافي، بن بلا، و ... گرايش ناسيوناليستي و سوسياليستي داشتند. اما طيف رهبران انقلابي نسل دوم، افرادي چون سيد حسن نصرالله، خالد مشعل، اسماعيل هنيه، و رمضان عبدالله، کساني هستند که سه ويژگي اساسي دارند، اسلام گرا هستند، استکبارستيزند، و مردمي هستند. در واقع تنها گروه هايي که الگو براي اداره ي جامعه ي خود در سطح جهان عرب دارند، حزب الله لبنان و حماس و جهاد اسلامي فلسطين هستند.


o تدبير غرب براي خلأ رهبري در جهان عرب چيست؟
غرب در جهان عرب با پيچيده ترين چالش ها از عصر فروپاشي عثماني تاکنون، مواجه شده است، که فهرست بلندبالايي دارد. مواردي مانند:
1- رهبران غرب گرا و وابسته در جهان عرب، بيش از هميشه متزلزل، فرسوده، فاسد، و ناکارآمد شده اند.
2- غرب، با بيداري گسترده ي مردم در سطح جهان عرب مواجه است.
3- مردم جهان عرب، يک تحقير تاريخي يک صد ساله را به دست غربيان تجربه کرده اند که استثمار و استبداد، جنگ و اشغال، و از همه ي اين تحقيرها عظيم تر، ايجاد يک دُمل چرکي در قلب جهان عرب به نام اسراييل است. اکنون مهم ترين چالش غرب، اين تحقير تاريخي و بغض انباشت شده در جهان عرب است.
4- غرب در تربيت رهبران جوان خوش نام، تازه نفس، و مردمي، براي جهان عرب ناتوان بوده است، و اکنون مشکل جدي آمريکا اين است که رهبر آلترناتيو براي هيچ کشور عربي در اختيار ندارد.
5- غرب، مشکل اساسي در درون تمدن خود دارد، که مهم ترين آن، مساله ي رکود اقتصادي و مساله ي نقض گسترده ي حقوق بشر، و ... محسوب مي شود. اين مشکل اساسي، موجب شده است که غرب ديگر الهام بخش نباشد. عدم الهام بخشي غرب، مشکل مهمي براي آمريکا در جهان عرب محسوب مي شود. وجود رهبر فاسدي، مانند برلوسکوني در ايتاليا، يا سارکوزي در فرانسه، و موقعيت رقت بار اقتصادي انگليس، به جاي الهام بخشي غرب، نفرت را در ديگر جوامع برمي انگيزد.
اين چالش ها، روي تدابير آمريکا در جهان عرب در مواجهه با ناآرامي هاي اخير تاثير مي گذارد. لذا مهم ترين تدبير غرب اين خواهد بود که تغيير در حکومت ها در کشورهاي گوناگون عربي را به تاخير بياندازد. از سوي ديگر تلاش خواهد کرد با کنترل صحنه، با مشخص شدن قدرت برتر در صحنه، بلافاصله به آن گروه يا فرد نزديک شده و خود را همراه با تغييرات و تحولات معرفي کند. اين تدابير اساسي و ناگزير غرب در مواجهه با اين ناآرامي هاي اخير در جهان عرب است.