کد خبر 27104
تاریخ انتشار: ۱۰ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۱:۴۳

حضرت آيت الله مجتبي تهراني با تشريح عوامل غرور و تأکيدبر اينکه غرور به انسان آرامش کاذب مي‌دهد، امام حسين(ع) را ضد غروري معرفي کرد که از مغرورين دست گيري مي­کرد .

مشـرق - بحث ما راجع به قيام و حرکت امام‏حسين(ع) بود. عرض کردم اين قيام صحيفه و مجموعه‏اي از درس‏ها براي ابناي بشر در ابعاد گوناگون معرفتيِ معنوي، فضيلتيِ انساني، دنيوي، اخروي، فردي و اجتماعي است. همچنين عرض کردم امام‏حسين مُصلحي غيور و انساني ضد غرور بود؛ نه کسي را مغرور کرد، نه خود مغرور بود، بلکه انساني بود که مي‏خواست ديگران را از ورطه غرور نجات دهد.

 

ضد غروري که از مغرورين دست گيري مي­کرد

بحث ما به مطلب سوم در بحث غرور رسيد. يک‏وقت مي‏گوييم شخصي مغرور نشد، يک وقت مي‏گوييم کسي را مغرور نکرد، سوم؛ اين­که از مغرورين دست‏گيري کرد. بحث من در اين قسمت سوم است. البته در گذشته اشاراتي داشتم، حالا مي‏خواهم يک مقدار مفصل وارد شوم و جهتش اين است که اگر ما در مقاطع مختلف در اين حرکت و قيام به فرمايشات امام‏حسين(ع) مراجعه کنيم، مي‏بينيم حضرت زياد بر روي عامل غرور تکيه مي‏کند.

من نمونه­هايي را به صورت جداگانه گفتم و پيش آمدم، حالا کساني که اهلش هستند مراجعه کنند و مفصلش را در تايخ ببينند. مثلاً حضرت در منزل بيضه هنگام ملاقات با حرّ يا مثلاً در روز عاشورا روي مسئله غرور تکيه مي­کند. حضرت در اولين سخنراني‏اش تا آخرين لحظات، روي همين مطلب تکيه مي‏کند. حتي حضرت در مناجات لحظات آخر، غرور را مطرح مي‏کند.

اگر کسي اهل تحقيق باشد، مي‏بيند از آن اول تا آخر، امام حسين، روي اين عامل خيلي مانور داده است. حالا من بخشي از اولين سخنراني امام‏حسين(ع) در روز عاشورا را مطرح مي‏کنم، بعد سراغ توضيح مي‏روم.

 

اولين خطبه حضرت در روز عاشورا

امام حسين در اولين سخنرانيِ روز عاشورا جملاتي فرمودند و در تاريخ دارد که برخي سخنراني امام‏حسين(ع) را قطع کردند، اما چه کساني قطع کردند اين مسئله‏اي است که من به شما عرض مي‏کنم. حضرت اول از اين‏جا شروع کردند؛ «أَيُّهَا النَّاسُ اسْمَعُوا قَوْلِي وَ لَاتَعْجَلُوا حَتَّى أَعِظَکُمْ بِمَا يَحِقُّ لَکُمْ عَلَيَّ وَ حَتَّى أَعْذِرَ عَلَيْکُمْ فَإِنْ أَعْطَيْتُمُونِيَ النَّصَفَ کُنْتُمْ بِذَلِکَ أَسْعَد» حرف من را گوش کنيد، عجله نکنيد مي‏خواهم به آن‏چه حق شما بر من است، پندتان دهم! يعني وظيفه‏ام اين است که به شما پند دهم. وظيفه اولياي خدا همين بوده است و مي­خواهم بگويم که چه شد که من به اينجا آمدم؟ براي چه آمدم؟

در ادامه حضرت به اين جمله رسيد که: «إِنّ َوَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِين» (بحارالأنوار، ج 45، ص 5) يک‏وقت متوجه شد صداي گريه و شيون، از خيمه‏ها بلند شد. سخنراني‏اش را قطع کرد. دارد حضرت، اباالفضل(ع) و علي اکبر(ع) را خواست، همين دو نفر، يعني برادر و پسرش را، گفت: برويد و به اينها بگوييد ساکت باشند! من مي‏خواهم حرف بزنم. شما گريه‏ها در پيش داريد. خيلي عجيب است، شما گريه‏ها در پيش داريد. الآن ساکت شويد و بگذاريد من حرف‏هايم را بزنم. اينها رفتند اهل خيام را ساکت کردند.

 

عامل اصلي غرور

بعد حضرت اين جملات را فرمود: «عباد الله اتقوا الله و کونوا من الدنيا علي حذر فإن الدنيا لو بقيت علي احد او بقي عليها احد لکانت الانبياءُ احق بالبقاء و اوّلي بالرداء و رضا بالقضاء غير أن الله ما خلق الدنيا للفناء فجديدها وال و نعيمها مضمحل سرورها مکفهر و المنزلُ طلعه و الدارُ طلعه فتزودّوا فإن خير زاد التقوي و اتقوا الله لعلکم تفلحون، ايها الناس! ان الله تعالي خلق الدنيا فجعلها دار فناء و زوال متصرفه و اهلها حالاً بعدها فالمغرور من غرته و الشقي من فَتَنَتهُ و لا تغرّنکم هذه الدنيا فانها تقطع رجاء من رکَن اليها و تخيب طمع من طمع فيها».

من اين جملات را کامل خواندم چون يک ماهيت و حقيقتي را در ربط با غرور بيان مي‏کند؛ لذا تا حدي که امکان دارد برايتان ترجمه مي‏کنم. حضرت شروع کرد به سخنراني و فرمود: بندگان خدا از خدا بترسيد، دين داشته باشيد، از دنيا هم در حذر باشيد، اگر بنا بود همه دنيا به يک نفر داده شود يا يک فرد براي هميشه در دنيا بماند، پيامبران براي بقا سزاوارتر و جلب خوشنودي آنان بهتر بود و اين حکم نيز خوشايندتر بود، ولي هرگز چنين نيست.

حضرت در اينجا دو تا چيز را مطرح مي‏کند يکي اينکه دنيا به يک نفر داده نمي­شود، ديگر اينکه دنيا براي هميشه نيست. چرا؟ چون خداوند دنيا را براي فاني شدن آفريد، تازه‏هايش کهنه، نعمت‏هايش زايل و سرور و شادي‏اش به غم و اندوه مبدل خواهد گرديد. به اصطلاح ما، دون منزلي است، منزل پستي است و خانه موقتي است، پس براي آخرت خود توشه‏اي برگيريد؛ بهترين توشه آخرت تقوا و بيم از خدا است.

 

همسويي زيارت اربعين و خطبه امام حسين(ع)

بعد حضرت فرمود: اي مردم! خداوند دنيا را محل فنا و زوال قرار داد که اهل خويش را تغيير مي‏دهد و وضع‏شان را دگرگون مي‏سازد. مغرور و فريب خورده کسي است که فريب دنيا را بخورد و بدبخت کسي است که شيفته دنيا گردد. اين دنيا شما را نفريبد چون هر کس به آن تکيه کند نااميدش سازد و هر کس بر او طمع کند به يأس و نااميدي‏اش کشاند.

من بحث را از اين‏جا شروع مي‏کنم. شما ديديد چند چيز بود که حتي در زيارت اربعين هم، امام صادق(ع) روي آن تکيه کرد. فرمود: «وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَيْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْيَا» (بحارالأنوار، ج 98، ص 331) در زيارت اربعين هم، امام صادق(ع) همين عامل غرور را مطرح مي‏کند.

 

معناي غرور

اصلاً غرور چيست؟ غرور يعني چه؟ آخرين جلسه در جلسه دوازدهم ايام عاشورا بود، در آنجا تعريفي را که علماي اخلاق از غرور کرده بودند، گذرا نقل کردم و رد شدم. حالا مي‏خواهم فرمايشات امام‏حسين(ع) را باز کنم.

علماي اخلاق مي‏گويندغرور: «سکون النفس اذا ما يُوافقُ الهوي» آرامش روحي که انسان بر اثر رسيدن به خواسته‏هاي نفساني‏اش پيدا مي‏کند غرور است. پول مي‏خواستم به آن رسيدم، احساس آرامشي که کردم، اين همان غرور است. يعني انسان آن‏گاه که به خواسته‏هاي نفساني‏اش رسيد، آن‏جا آرامش که پيدا مي‏کند، اسم اين سکون و آرامش را غرور مي‏گذارند. اين در اصطلاح علماي اخلاق است.

مباحث مربوط به غرور، بيش از بيست مبحث و موضوع مختلف است که حالا من نمي‏خواهم وارد شوم، فقط مي‏خواهم وارد مبحث عوامل غرور شوم. به تعبير من، غرور يک مثلث است. يک شخص فريب خورده داريم، يک چيز فريب دهنده داريم و بعد هم فريب. فريب خورده انسان است، اما فريب دهنده لازم نيست انسان باشد، فريب دهنده هر چه مي‏تواند باشد و ضلع سوم، فريب است. در هر غرور، اين سه تا وجود دارد. در لغت هم که شما برويد، مي­بينيد که «غرَّ يغُرُّ» متعدي است و همين را مي‏رساند. غَرَّه يعني او فريبش داد.

 

غرور به انسان آرامش کاذب مي­دهد

وقتي به معارفمان مراجعه مي‏کنيم، در قرآن و روايات وارد شده، به مسئله عاملي که انسان را فريب مي‏دهد اشاره شده است. اين هم که گفته مي‏شود «فريب» جهتش اين است که براي انسان آرامش مي‏آورد، ولي آرامشش حقيقي نيست، کاذب است. اين مهم است. اشتباه کاري شده است. مثل اين که آدم در يک شب تاريک ظلماني دنبال پول بگردد، کسي هم چيزي مثل اسکناس از نظر شکل و حجم درست کند و بعد يک بسته بزرگ به دستش بدهد و بگويد بگير اينها همه‏اش چند صد هزاري است، چند صد ميليوني است؛ آن فرد چه­قدر خوشحال مي­شود؟ چه آرامشي پيدا مي‏کند؟ ولي وقتي روز مي‏شود و بسته را باز مي‏کند، مي‏بيند که يک مشت کاغذ است، پول نيست. اين يعني فريب. غرور که مي‏گويند آرامش روحي موافق با هواهاي نفساني است، اين است.

بر اثر رسيدن به آن‏چه که موافق هواي نفس است، غرور ايجاد مي­شود. اما آيا اين حقيقت دارد؟ حالا مي‏رسم چون در گذشته گفتم منشأ غرور، جهل است؛ آن هم جهل مرکب.

 

عوامل غرور؛ دنيا و زندگي دنيا

در معارف ‏ما، دو عامل در باب غرور مطرح شده است. آيات قرآن متعدد است، يکي همين آيه که من اول بحثم گفتم «الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا» زندگي دنيايي اينها را فريب داده است. آيات ديگر هم داريم «وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ»(غررالحکم، ص 136 ) اين آيه در سوره آل عمران است. آيات متعددي داريم که از حيات دنيا به عنوان عامل غرور تعبير مي‏کند.

ما در روايات‏مان زياد داريم که خود دنيا را به عنوان منشاء غرور مطرح مي‏کند. روايت از علي(عليه‏السلام) «من اغترَّ بالدنيا اغترَّ بالمني» (نهج‏البلاغة، ص256 ) خود دنيا را مي‏آورد يا در خطبه صد و هفتاد و هفت مي­فرمايد: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ الدُّنْيَا تَغُرُّ الْمُؤَمِّلَ لَهَا»(نهج‏البلاغة، ص 492) اي مردم دنيا آرزومندان خويش را فريب مي­دهد.

اينجا هم عامل را دنيا معرفي مي­کند. در خطاب به کسي که دنيا را ذم کرد، مي­فرمايد: «أَيُّهَا الذَّامُّ لِلدُّنْيَا الْمُغْتَرُّ بِغُرُورِهَا» (نهج‏البلاغة، ص 480) باز خود دنيا است. در آن سخن معروف که از اميرالمؤمنين(ع) منقول است که «يَادُنْيَا يَادُنْيَا إِلَيْکِ عَنِّي! أَ بِي تَعَرَّضْتِ؟ أَمْ إِلَيَّ تَشَوَّقْتِ؟ لَاحَانَ حِينُکِ! هَيْهَاتَ! غُرِّي غَيْرِي! لَاحَاجَةَ لِيفِيکِ قَدْطَلَّقْتُکِ ثَلَاثاً» همه‏اش دنيا است.

امام حسين هم، در خطبه‏اش دنيا را مطرح مي‏کند. در اين‏جا مي‏فرمايد: «ايها الناس! ان الله تعالي خلق الدنيا فجعلها دار فنا و زوال المتصرفه باهلها حالاً بعد حال فالمغرور من غرّته و الشقي من فَتَنَتهُ فلا تغُرَّنکم هذه الدنيا» خيلي صريح مي‏گويد. در زيارت اربعين هم که از امام صادق(ع) بود، مي‏فرمايد: «وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَيْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْيَا»

 

تفاوت دنيا و حيات دنيا

آيا بين حيات دنيا با خود دنيا فرق است که در آيات، حيات دنيا بود و در روايات خود دنيا مطرح شده است؟ اين حرف‏هايم را کساني که اهلش هستند دقت کنند. مي‏خواهم موقعيت را کمي برايتان ترسيم کنم. روز عاشورا دو لشکر رو به روي هم ايستادند، حضرت دارد اولين سخنراني را مي‏کند.

وقتي شروع مي‏کند صحبت کردن، روي هر دو عامل غرور دست مي‏گذارد. يک؛ مي‏گويد اگر تمام دنيا را به يک نفر بدهند، دو؛ اگر يک نفر در دنيا بخواهد باقي بماند، به اصطلاح طول عمر. اين حيات است، آن خود دنيا است، هر دو تا را پيش مي‏کشد. بدان که اينها هيچ کدام، نه دنيا به دست يک نفر باقي مي‏ماند، نه حيات دنياتا ابد مي‏ماند.

بعد مي­فرمايد: «عباد الله اتقوا الله و کونوا من الدنيا علي حذر فإن الدنيا لو بقيت علي احد او بقي عليها احد لکانت الانبياءُ احق بالبقي» يعني بالأخره اين دنيا تمام شدني است. هر دو امام حسين را به کار مي‏گيرد، هم خود دنيا را و هم حيات دنيا را. مي‏گويد: اگر بنا بود اين‏گونه باشد، همه دنيا را به کسي دهند يا يک کسي بماند، بالأخره دنيا تمام شدني است؛ انبيا سزاوارتر بودند که همه دنيا را به آنها بدهند و تا آخر در دنيا بمانند، ولي آخر دارد و به پايان مي­رسد.

 

هميشه بودن و سرخوش بودن

همه اينها مقدمه چيني است تا آن‏جا که فرمود: «فالمغرور من غرت ايها الناس» قضيه چيست؟ انسان مي‏خواهد هميشه باشد و زنده بماند و ديگر اينکه هميشه خوش باشد، دو چيز را مي­خواهد. هم از فنا مي­ترسد و هم از ناخوشي گريزان است. اين حرف بدي نيست، چيز خوبي است، خدا در نهاد ما گذاشته است، کسي را به خاطر اين حرف­ها سرزنش نمي­کنيم! پس قضيه چيست؟ حقيقت اين است که کسي که دنبال دنيا برود راه گم کرده است.

مثل همان کسي که در شب تاريک، کاغذها را در دست تو گذاشت و تو خيال کردي اسکناس است. يک مشت آهن‏پاره ريختند تو خيال کردي طلا و جواهرات است بعد چشم باز کردي ديدي اشتباه مي­کردي، کسي هم که به دنبال دنيا برود و فريب دنيا را بخورد، بداند که بي­جا دلش خوش است.

امام حسين هم دست روي همين نکته گذاشته است و دارد غرور را دقيق معنا مي‏کند، هر دو تايش در‏ عبارت امام بود. هم بودِ هميشگي را گفت، هم دنيا را که وقتي پول گيرت آمد، خيال مي‏کني تمام مشکلاتت حل است، تمام تلخي‏ها مبدل به شيريني مي‏شود، اما اشتباه مي­کني. مهم اين‏جا است که ان­شاءالله بعد وارد بحثم مي‏شوم.

------------

* پايگاه اطلاع رساني حضرت آيت الله مجتبي تهراني