گروه بینالملل مشرق – آنان که اخبار و تحلیلهای متعاقب توافق ژنو را پیگیری میکنند، حتما هم تفاسیر و تهدیدات مقامات آمریکایی پس از حصول توافق را خوانده و شنیدهاند و هم توضیح مقامات وزارت امور خارجه در خصوص این اظهارات و تهدیدات را. از نظر مقامات وزارت امور خارجه کشورمان، آنچه آمریکاییها در خصوص توافق ژنو میگویند «مصرف داخلی» دارد. معنای این سخن آن است که باراک اوباما، جان کری و دیگر مقامات آمریکایی پس از توافق ژنو بهدنبال آن هستند تا با برخی توجیهات عموما همراه با لحن تند و گزنده، افکار عمومی آمریکا را آرام کنند.
آنچه این روزها وقتی اعضای تیم هستهای دولت یازدهم در قبال انتقادات داخلی میگویند، بیشتر مستند به خشم مقامات رژیم صهیونیستی از توافق ژنو است. حتی بعضا لحن این دوستان به جایی میرسد که منتقدین داخلی را به همموضع بودن با سران تلآویو متهم کرده و میپندارند که منتقدان آب به آسیاب دشمن میریزند. اما وقتی کار به جملات بعضا صریح مقامات واشنگتن در قبال توافق ژنو میرسد، علاوه بر دفاع از متن توافق، بر این باور تاکید میکنند که این جماعت دولتمرد آمریکایی بهدنبال آن هستند که افکار عمومی خود را توجیه کنند.
در خصوص نوع برخورد با منتقدان داخلی سخن زیاد است و مجالی دیگر میطلبد. به هر روی منتقدین تا به حال آنقدر متانت داشتهاند که در برابر همموضع اسرائیل خوانده شدن، طرف مقابل را به سنگر گرفتن در پشت مواضع نتانیاهو متهم نکنند. اما در خصوص سخنان بعضا صریحی که در خصوص توافق از مقامات آمریکایی شنیده میشود و اینکه آیا این مواضع صرفا بهدنبال توجیه افکار عمومی جامعه و کنگره آمریکاست یا خیر، این گزارش حرفهایی برای گفتن خواهد داشت.
پیش از ورود به بررسی دقیقتر این ادعا، لازم به ذکر است که به هر حال و به شکل عمومی، مقامات آمریکایی نه فقط در خصوص توافق ژنو بلکه در خصوص تصمیمات دیگرشان نیز به دنبال اقناع افکار عمومی هستند. افکار عمومی برای سران کاخ سفید مهم است و آنها همواره تلاش میکنند تا حمایت افکار عمومی را پشت سر خود داشته باشند. لذا بعید نیست در خصوص توافق ژنو نیز بعضا سخنانی بر زبان آنها رانده شده باشد که هدف از آنها توجیه افکار عمومی باشد. اما سوال اینجاست که آیا همه این مواضع با هدف اقناع داخلی اتخاذ شدهاند یا نباید تا این حد به تئوری مصرف داخلی خوشبین بود؟
* محورهای کلان سخنان مقامات آمریکایی
در شرایط فعلی و پس از حصول توافق ژنو، صحبتهای ضدایرانی مقامات آمریکایی دستکم دارای 4 محور زیر است:
الف – ناچیز بودن مقیاس تسهیل تحریمها و حفظ ساختار آنها
ب – روی میز بودن تمام گزینهها از جمله گزینه نظامی
ج – بهرسمیت شناخته نشدن حق غنیسازی اورانیوم برای ایران
د – معطوف بودن مذاکرات جامع به کاهش ابعاد برنامه هستهای ایران از جمله اسقاط سانتریفیوژهای ایران
در میان این چهار محور، جز محور دوم که تکرار ادعای تکراری و نخنمای سالهای اخیر آمریکاییهاست و ادله متقنی مبنی بر بلوف بودن آن وجود دارد، هر سه محور دیگر میتوانند محل اعتنا و تامل باشند.
در میان صحبتهای مقامات آمریکایی بعضا نکات مثبتی هم مشاهده میشود که اذعان باراک اوباما، رئیس دولت ایالات متحده به اینکه کشورش قادر نخواهد بود برنامه هستهای ایران را به طور کامل برچیند و چنین خواستهای بیش از حد آرمانگرایانه است، از آن جمله است. اوباما گفته است که اگر دست او بود یک پیچ و مهره هم از برنامه هستهای ایران باقی نمیگذاشت اما همانطور که او نمیتواند انتظار داشته باشد که کنگره همه لوایح مدنظرش را تصویب کند، نمیتواند انتظار برچیده شدن کامل برنامه هستهای ایران را نیز داشت. این اذعان اوباما در واقع اعتراف به این است که ایران با پافشاری 10 ساله خود توانسته است بخشی از واقعیاتی را که دولتمردان آمریکایی پیش روی خود میدیدند، بهنفع خود تغییر دهد.
اتفاقا ادعای مصرف داخلی داشتن این بخش از سخنان باراک اوباما دور از واقعیت نیست. اوباما برای قانع کردن تندروهایی که در کنگره تعداد آنها کم نیست، به صراحت به آنها میگوید که خواسته آنها درباره برنامه هستهای ایران عملی نیست. این بهنوعی آب پاکی ریختن بر دست افکار عمومی آمریکایی مخالف توافق ژنو است و چه استدلالی بهتر از این؟
اوباما وقتی در خصوص کوتاه آمدنهای خود در برابر ایران سخن میگوید به ناچار مجبور است به دنبال اقناع افکار عمومی کنگره و احتمالا بخشهای دیگری از نخبگان سیاسی و جامعه آمریکا باشد اما آنگاه که از ادبیات تند استفاده میکند هم آیا چنین منظوری دارد؟
* افکار عمومی کنگره و نخبگان یا افکار عمومی جامعه آمریکا؟
محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه، در یکی از برنامههای تلویزیونی خود ابراز داشته که بر اساس برخی نظرسنجیها افکار عمومی جامعه آمریکا اکثرا از فرآیند دیپلماسی با ایران بر سر برنامه هستهای حمایت میکنند. اگرچه در این خصوص نظرسنجیهایی با نتایج متفاوت وجود دارند، اما اگر بنا را بر همان نظرسنجی یا نظرسنجیهای مدنظر آقای وزیر بگذاریم، معنا نخواهد داشت که رئیسجمهور ایالات متحده از لحن تند و تهدیدآمیز برای اقناع افکار عمومی استفاده کند.
اگر افکار عمومی جامعه آمریکا حسب نظر ظریف با فرآیند دیپلماتیک منجر به توافق ژنو موافق است، دیگر معنی ندارد که برای اقناع یا اطمینانبخشی به آنها تاکید شود که حق غنیسازی ایران مورد شناسایی قرار نگرفته و یا ساختار تحریمها فرونپاشیده است. این امر واضحتر از آن است که نیاز به توضیح داشته باشد.
بنابراین چارهای جز این باقی نمیماند که دولتمردان آمریکا اگر واقعا به دنبال توجیه باشند، باید به دنبال توجیه نخبگان سیاسی و بالاخص تندروهای کنگره باشند که البته نباید به اشتباه آنها را تنها از حزب جمهوریخواه دانست بلکه بسیاری از دموکراتها نیز با آنها همراهاند.
اکنون سوال دیگری مطرح میشود؛ چنین روشهایی آیا واقعا برای توجیه کنگره و نخبگان سیاسی مخالف معقول است؟
* نخبگان سیاسی آمریکا و مقوله توجیه!
اگر اوباما به دنبال آن باشد که با وعدههای دروغین و بلوف، افکار نخبگان سیاسی آمریکا را بفریبد و با خود همراه کند باید گفت که راه خطرناک و صعبی را در پیش گرفته است. اگر تصور کنیم اوباما و کری بدون اینکه حواسشان به مطالبات احتمالی آینده کنگره باشد میگویند که حق غنیسازی ایران را بهرسمیت نمیشناسند و حتی قصد اسقاط بخشهایی از برنامه هستهای ایران را دارند و نمیگذارند ساختار تحریمها دچار فروپاشی شود، دستکم در حال بازی با آبروی سیاسی خود در میان نخبگان سیاسی ایالات متحده هستند.
قطعا اگر روزی ثابت شود که ساختار تحریمها علیرغم گفتههای دولتمردان آمریکا فروپاشیده یا حق غنیسازی ایران محترم شمرده شده است و یا قرار نیست آمریکاییها در خصوص اسقاط سانتریفیوژها در مذاکرات جامع با ایران بحث کنند، راه برای کنگره آمریکا جهت بازخواست همهجانبه و تند دولت بازخواهد شد. بدیهی است که اگر آقای اوباما بهعنوان یک بازیگر سیاسی عاقل مطرح باشد، از چنین تقابلی پرهیز میکند.
خصوصیت کنگره آمریکا و نخبگان سیاسی این کشور آن است که میتوانند رئیسجمهور و کابینه را مورد بازخواست و مواخذه قرار دهند. این خصوصیت کمتر در افکار عمومی جامعه عام آمریکا میتواند مشاهده شود. عقل حکم میکند که راه بر چنین مواخذههایی بسته شود. سوابق اوباما و همقطارانش بیانگر آن نیست که بهدنبال آن باشند که خود را در معرض اتهام نخبگان سیاسی و کنگره قرار دهند. قضاوت نمیکنیم که چنین امری واجد صحت هست یا نه اما اگر منصف باشیم، دستکم احتمال آن کم است.
* جمعبندی
این ادعا که سخنان مقامات آمریکایی پس از توافق ژنو بیشتر مصرف داخلی دارد و با هدف توجیه افکار عمومی بر زبان رانده میشود، شاید در خصوص بخشهایی از این سخنان صحیح باشد اما صحت آن در خصوص مجموع این اظهارات فاقد احتمال قابل اعتناست.
پذیرش این ادعا که اوباما میخواهد افکار عمومی کنگره تندروی ایالات متحده را بیان مطالب یکسره غیرواقعی توجیه کند، ملازم با پذیرش یک سیاست پرخطر داخلی از سوی رئیسجمهور آمریکاست که نه با عقل سیاسی همخوانی دارد و نه با سوابق گذشته وی و دولتش تناسب دارد.
بهنظر میرسد دستکم بخشهایی از سخنان و تهدیدات تند دولتمردان آمریکایی در خصوص ایران که پس از توافق ژنو بر زبان آورده شدهاند، در آینده در صحنه عمل مشاهده خواهند شد چرا که کنگره و نخبگان سیاسی آمریکا در ساختار متکثر سیاسی این کشور، توان بازخواست از دولت را دارند.