کد خبر 273759
تاریخ انتشار: ۸ دی ۱۳۹۲ - ۱۶:۰۳

رويانيان و فتح‌ا...زاده ميز مديريت را با سكوي هواداري اشتباه گرفته‌اند و كت و شلوار مديريتي را از تن خارج كرده و به جاي آن جامه ليدري بر تن كرده‌اند و همانند دو ليدر گريبان چاك داده براي هم كري مي‌خوانند.

مشرق-
جنگ دوباره بالا گرفته است. جنگي به غايت بيهوده كه تنها به درد صفحات نشريات زرد و هواداري مي‌خورد. مديران سرخابي بنا به عادت مالوف تمام اين سال‌ها با ادبياتي سخيف عليه هم جنگ تمام عياري را آغاز كرده‌اند كه نهايت آن به هيچستان مي‌رسد. نبردي كه قاعدتا نبايد در دنياي بزرگ دو مدير و لايبرنت‌هاي تو در توي آن جايي داشته باشد؛ اما رويانيان و فتح‌ا...زاده ميز مديريت را با سكوي هواداري اشتباه گرفته‌اند و كت و شلوار مديريتي را از تن خارج كرده و به جاي آن جامه ليدري بر تن كرده‌اند و همانند دو ليدر گريبان چاك داده براي هم كري مي‌خوانند. يك نمايش رقت آميز كه كنايه‌اي نيشدار به اوضاع و احوال فوتبال محتضر ماست و بازتابنده همه حقيقتي است كه بر دو باشگاه بزرگ و پرطرفدار ايران مي‌رود.

دو تيمي كه بي‌ترديد سمبل فوتبالفارسي محسوب مي‌شوند و اين كنش و اين رفتار بي‌هويت آميخته به خصم و دور از دايره ادب و انصاف آينه نماي تمام قد اين فوتبال است. مديران دو باشگاه بزرگ ايران با اين ادبيات به يكديگر مي‌تازند و تاخت و تاز آنها در ويترين رسانه‌ها يادآور دعواي حيدري- نعمتي است. دعوايي كه شايد تنها خروجي فوتبال و اين دو باشگاه باشد و به عرياني حقيقت را روي پرده مي‌برد.

آنجا كه پرسپوليس و استقلال كاسه «چه كنم، چه كنم» در دست گرفته‌اند و حتي از پرداخت حقوق چند هزار توماني يك كارمند ساده باشگاه نيز عاجزند و با اين بنيه مالي و خزانه خالي، پز عالي دارند و ستاره‌هاي ميلياردي را صيد كرده‌اند تا در جنگ شوآف و نمايش از يكديگر عقب نمانند. جنگي كه حالا در كليدي‌ترين برهه فصل به جنگ زرگري تغيير موقعيت داده تا دو مدير از قافله ويترين عقب نمانند و به هر قيمتي كه شده روي جلد براي خود سهمي داشته باشند چراكه اصول مديريت آقايان اينگونه مي‌گويد. مديريت پوپوليستي مانيفست دو مدير سرخابي است.

دو مديري كه اين سبك مديريت را به بچگانه‌ترين شكل ممكن اجرا مي‌كنند. همانگونه كه در ادبيات اين دو و جنگ كلامي، كلمه «بچه» بدل به يك كليدواژه شده. با اين ادبيات و اين پرده دري حيرت‌انگيز مي‌توان دريافت كه چرا ورزشگاه‌هاي ما از يك مكان فرهنگي به چاله ميدان تغيير هويت داده و شنيع‌ترين و وقيح‌ترين الفاظ در آن رد و بدل مي‌شود. ورزشگاهي كه روز به روز خالي‌تر مي‌شود تا در نمايش رقت بار سكوهاي عريان فوتبالي بي رمق، بي هيجان و بي‌اصالت را به نظاره بنشينيم. با اين سطح نازل از فرهنگ در ادبيات عاليرتبه‌ترين مقام دو باشگاه چه انتظاري بايد از سكوها داشت؟ در اين تراوش فرهنگ چگونه مي‌توان به سكوها امر و نهي كرد تا استاديوم را با چاله ميدان اشتباه نگيرند و بازيكنان حريف و داور را زير تازيانه وقاحت نگيرند؟ از كوزه همان برون تراود كه در اوست.

سعید آقایی (تحلیلگر  روزنامه ایران ورزشی)