گروه بینالملل مشرق - عربستان سعودی در طول سال 2013 میلادی در سایه تغییرات داخلی و منطقه ای و بین المللی دستخوش تحولات اساسی بود که به صورت مستقیم بر عملکرد مقامات تصمیم ساز این کشور و سیاست ها و مواضع سعودی ها در عرصه بین الملل تأثیر گذاشت.
روزنامه السفیر لبنان نوشت: عربستان که به صورت سنتی مشروعیت خود را در طول سالهای نسبتا طولانی از مسایل معنوی ( میزبانی حرمین شریفین) و مادی ( نفت) به دست آورده است، از این دو عامل برای بالا بردن پایه های قدرت خود و وحدت بخشیدن به رژیم خود در سرزمین سعودی استفاده کرده است.
البته این دو منبع دیگر مانند قبل نمی توانند پایه قدرت سعودی ها را تقویت کنند، چرا که متغیرات جدید منطقه ای آثار مستقیمی بر جایگاه این کشور در بازارهای نفتی جهان گذاشته است. از جمله این تحولات اکتشاف مقادیر فراوانی از نفت در آمریکا و بازگشت ایران به بازارهای جهانی نفت است.
از سوی دیگر تلاش های فوق العاده ای از سوی عربستان صورت گرفته تا بتواند خود را به عنوان محور اصلی اسلام سنی نشان دهد، اما این تلاش ها نیز با چالش های جدی مواجه شده و باعث کاهش جایگاه معنوی و موسسات دینی رسمی سعودی شده است؛ این کاهش خود را در رد عمل به فتاوای علمای خاندان حاکم بر عربستان و قرار گرفتن بسیاری از مسلمانان سنی بر علیه دولت سعودی در خارج از این کشور بویژه در مصر نشان می دهد.
در عربستان دو نوع متغیر وجود دارد که یکی از آنها ساختاری و داخلی است و زمان طولانی برای ایجاد آن صرف شده و تغیرات دیگر خارجی است که طول سه سال اخیری که از زمان آغاز تحرکات مردمی در کشورهای عربی می گذرد، به وجود آمده است.
متغیرات ساختاری:
مجموعه ای از متغیرات وجود دارد که در عرصه داخلی عربستان سعودی خود را به ساختار جامعه تحمیل کرده و همچنان پیامدهای خود را بر تصمیم سازی های این کشور می گذارد.
الف: فروپاشی طبقه میانی جامعه
طبقه میانی جامعه گروهی هستند که به راحتی می توانند نیازهای اساسی افراد خانواد خود را بدون کمک گرفتن ازمنابع دیگر تامین کنند، این طبقه شامل معلمان و کارمندان بخش های خدماتی غیر نظامی و افسران نظامی و شاغلان و تجار هستند. تعداد افراد این طبقه از 22هزار و 200 نفر در سال 1970 به 6/4 میلیون نفر در سال 2012 رسیده است، البته از این تعددا تنها 11 درصد می توانند پول خود را صرف هزینه های رفاهی و پس انداز نمایند، یعنی می توانند بیش از هزینه های معیشتی خود درآمد داشته باشند. ( مرکز مطالعات الجزیره: 22 ژولای 2013 ) با این وجود از اطلاعات اجتماعی و اقتصادی بر می آید که طبقه میانی نمی توانند خود را با تحولات زیر ساختی عربستان که در راستای برنامه سنتی نوآوری در این کشور تعریف شده، منطبق کنند. (یعنی همان برنامه پنج گانه ای که از سال 1970 تاکنون به اجرا گذاشته شده است.) در نتیجه این طبقه دچار فروپاشی شده و قادر به تامین نیازهای خود در سایه تورم گسترده مالی و بالا رفتن قیمت مسکن و ثابت ماندن حقوق ها در بیش از سی و پنج سال گذشته نیستند. ( روزنامه الریاض 13 می سال 2013) در نتیجه این طبقه دیگر نمی توانند با پروژه های توسعه و اصلاح سیاسی و تولید ابتکارها در جهت تغییر وجهه دولت و یا کمک به تشویق افراد بیشتر در راستای بیان منافعشان ازطریق موسسات جامعه مدنی فعالیت کنند.
ب: اختلالات اجتماعی
مردم عربستان بیشتر زندگی خود را بر اساس خدمات اجتماعی دولت و منابع حمایتی مادی آن می گذرانند، با گذشت چهل سال از تجربه این روش اقتصادی در عربستان به نظر می رسد، دولت از تامین حداقل نیازهای شهروندان خود ناتوان مانده است. جالب اینجاست که در طول سالهای 2003 تا 2012 در سایه همین ناتوانی مازاد مادی متراکم این کشور بالغ بر دو تریلیون ریال سعودی بوده است.
عربستان سعودی بیشتر درآمدهای نفتی خود را به خرید سهام آمریکایی هزینه می کند، به همین علت است که عربستان بعد از چین و ژاپن و انگلیس چهارمین سرمایه گذار بزرگ در بازار سهام و خزانه داری آمریکا به شمار می رود. بر اساس گزارش های اقتصادی که در سال گذشته منتشر شد؛ میزان سرمایه گذاری سعودیها در بازارهای سهام خزانه داری آمریکا بالغ بر 229 میلیارد دلار است که این رقم بین 70 تا 90 درصد از سرمایه گذاری های خارجی سعودی ها را شامل می شود.
در مورد ماهیت این سرمایه گذاری ها و حجم آنها ابهام زیادی وجود دارد، چرا که افزایش این سرمایه گذاری ها در حالی است که با توجه به بدهی عمومی آمریکایی ها این سهام با زیاندهی همراه شده و رقم زیان های سعودی ها به عدد 40 میلیارد دلار یعنی حدود 20 درصد از کل سرمایه گذاری های سعودی در این کشور رسیده است.
به هر صورت این روند باعث شده تا مازاد مالی سعودی ها در از بین بردن بحران های داخلی عربستان از جمله بیکاری، فقر و مسکن ناکارآمد باشد، در این راستا با وجودی که دولت عربستان رقم بیکاری در این کشور را 10 درصد یعنی نزدیک به معدل جهانی معرفی می کند، اما "من زو" نایب رئیس صندوق بین المللی پول در سفر به عربستان در دسامبر جاری اعلام کرد که از هر 4 جوان سعودی یک نفر بیکار است.
پرنده فقر یکی دیگر از پدیده های اختلال اجتماعی در عربستان است؛ به نحوی که میزان افرادی که زیر خط فقر زندگی می کنند، بالغ بر یک چهار جمعیت این کشور است و تعداد آنها به 4 میلیون نفر می رسد. ( روزنامه واشنگتن پست اول ژانویه سال 2013). در مقابل این رقم فساد در دستگاه های دولتی افزایش پیدا کرده است.
بر اساس گزارش صادر شده از شورای اتاق های تجاری سعودی در 17 نوامبر گذشته فساد در عربستان باعث از بین رفتن حق شهروندان و تضییع درآمدهای سالیانه آنها به میزان دو سوم شده است. روزنامه گاردین نیز در این رابطه در 29 ژانویه 2013 اعلام کرد که عربستان سعودی از کشورهایی است که هیچ اقدام قابل توجهی در زمینه مبارزه با فساد از جمله در قاچاق سلاح انجام نداده است.
عبدالعزیز الدخیل کارشناس مسایل اقتصادی سعودی در این زمینه پیشنهاد بازسازی ساختارهای سیاسی به عنوان ورودی گریز ناپذیر به عرصه روند اصلاحات اقتصادی یا تجدید نظر در ساختارهای اقتصادی عربستان را پیشنهاد کرده است. الدخیل پیش بینی می کند که در صورت ادامه روند فعلی عربستان سعودی به یک باتلاق اقتصادی گرفتار شود. ( روزنامه الحیات 10 دسامبر 2013)
عامل فرهنگی - ارتباطاتی
میزان آگاهی در میان بیشتر ساکنان عربستان سعودی در دهه اخیر به علت توسعه در عرصه ارتباطات افزایش پیدا کرده است، این روند در ابتدا از طریق ماهواره ها و سپس با شیوع اینترنت تقویت پیدا کرد تا در نهایت به سایت های ارتباط جمعی رسید. به این ترتیب بود که ملت عربستان امروز قادر است اتفاقات را بسازد و بر تصمیم ها و سیاست های رسمی این کشور از طریق فعالیت های مستمر و منظم در پایگاه های اجتماعی بویژه فیس بوک و توئیتر تاثیر بگذارد، این روند تا جایی است که روزنامه نیویورک تایمز در شماره 20 اکتبر خود در سال 2012 نوشت که انقلاب سعودی ها از طریق توئیتر ایجاد خواهد شد.
در اینجا باید به گزارشی اشاره کرد که در 11 دسامبر منتشر شد که نشان می دهد تعداد استفاده کنندگان از شبکه فیس بوک در عربستان سعودی بالغ بر 8/7 میلیون کاربر است. بیشترین تعداد کاربران فیس بوک در عربستان نیز بین 25 تا 34 ساله است که نزدیک به 46 درصد از کل کاربران را شکل می دهند.
پایگاه خبری بیزینس اینسایدر در بخش آمار خود با انتشار این گزارش در تاریخ 8 نوامبر اعلام کرد که تعداد کاربران توئیتر در عربستان نیز بالغ بر 8/4 میلیون نفر است و این موضوع باعث شده تا عربستان بیشترین تعداد کاربران توئیتر را به خود اختصاص دهد، چرا که 41 درصد از کاربران اینترنت در این کشور از توئیتر استفاده می کنند.
به نظر می رسید که اکثریت قریب به اتفاق شهروندان سعودی بویژه جوانان دیگر تحت تاثیر منابع جهت دهی رسمی اخبار نیستند، بلکه با فرهنگ جهانی انسانی در خارج از مرزهای این کشور در تعامل هستند و یک شکاف و تقاطع فکری و روانی با دولت بین آنها ایجاد شده است. مهم تر از همه اینها این است که روی باز اکثر شهروندان سعودی به وسائل ارتباط جمعی و تاثیر پذیری های فرهنگی و سیاسی به ماده ای برای تحریک در زمینه اتفاقات کنونی این کشور تبدیل شده است.
به همین علت پایگاه خبری فیس بوک و توئیتر به چارچوبی برای ایجاد حرکت تغییر مردمی گسترده در این کشور تبدیل شده اند و همین موضوع دولت را به تفکر جدی برای مهار و فیلتر این شبکه ها واداشته است، چرا که نظارت بر آنها مشکل است.
متغیرات خارجی:
تحولات بزرگی که در عرصه ژئو پلتیک خاورمیانه با گذشت سه سال از خیزش مردمی در کشورهای عربی ایجاد شده است، عربستان سعودی را در محور زلزله های سیاسی، اجتماعی و امنیتی قرار داده است. در همین راستا این کشور در سه بعد ملی، قومی و راهبردی با خطرات جدی امنیتی مواجه شده است. این موضوع باعث شده است این کشور امروز سیاست هایی را در پیش گیرد که کاملا با روحیات دولت محافظه کار سعودی که در دهه هفتاد قرن گذشته روی کار آمد، در تناقض باشد.
مفهوم امنیت در خاندان حاکم سعودی اولا بر پایه مطالبات وحدت مرکزی و دور کردن خطرات داخلی نیروهای سیاسی و اجتماعی از این خاندان متمرکز است، خطراتی که از سوی افرادی شکل می گیرد که به دنبال رسیدن به قدرت در عربستان هستند یا می خواهند در رقابت های سیاسی یا مشارکت در قدرت وارد شده و انحصار خاندان حاکم در رسیدن به قدرت را از بین ببرند. این روند امنیت ملی عربستان خوانده شده است.
مفهوم دیگری که برای امنیت در خاندان حاکم سعودی تعریف شده است، ایجاد محیط سازشکار با دولت سعودی است، به گونه ای که کشورهای منطقه ای همسایه نیز با آن انسجام داشته باشد و تحت نفوذ این کشور باشد، این را می توان امنیت قومی عربستان خواند. از سوی دیگر امنیت راهبردی نیز مبتنی بر بسط نفوذ این کشور در مناطق دور دست است. این راهبرد دشمنان را در مناطق دوردست مشغول می کند تا از خطر آنها بر مرزهای خود بکاهد و شبکه های ائتلاف برای کمک به کنترل خطرات از سوی کشورهی متخاصم طراحی کند، از سوی دیگر این کشور باید نفوذ خود را در کشورهای دیگر که تاثیرگذاری بین المللی و منطقه ای دارند، افزایش دهد. به این ترتیب چارچوب امنیت راهبردی عربستان سعودی از شرق تا پاکستان و از غرب تا مراکش و از شمال تا ترکیه و از جنوب تا بحر العرب امتداد پیدا می کند.
از مهمترین نتایج خیزش های عربی این بود که عربستان از لحاظ امنیتی به مشکل برخورد و نظریه امنیت ملی سعودی از هم پاشید. عربستان در طول کمتر از یک دهه دو قلعه مستحکم خود را که ارتباط مستقیم و حیاتی با امنیت ملی خود دارد از دست داد، اول رژیم بعث حاکم بر عراق بود که در سال 2003 از بین رفت و دوم رژیم حسنی مبارک بود که در سال 2011 در مصر سرنگون شد، در پی این اقدامات قلعه ها یکی پس از دیگری فرو ریخت، انقلاب مردمی در یمن ایجاد شد، بحرین همسایه شرقی این کشور در معرض انقلاب مردمی قرار گرفت و امنیت ملی و قومی سعودی ها در معرض آزمایش جدی قرار گرفت.
با وجود تلاش های سعودی برای ممانعت از انتقال اعتراضات و ناآرامی ها به خاک خود به نظر می رسد که این کشور موفقیت نسبی در یمن از طریق ابتکار خلیجی و در بحرین از طریق دخالت نظامی مستقیم و در مصر از طریق حمایت از نظامیان و در لیبی و سوریه از طریق تامین مالی و تسلیحاتی عناصر مسلح به دست آورده است، اما این اتفاقات نتوانسته نتایج قطعی به سود عربستان سعودی به دست آورد و اوضاع همچنان در این کشورها بی ثبات است و مهار این انقلاب ها از سوی عربستان همچنان در حد آرزو و پیش بینی است.
نگاهی کلی به نقش ائتلاف های منطقه ای سعودی ها نشان می دهد که ریاض موقعیت خود را به عنوان رهبر جهان اسلام از دست داده است و از میان هم پیمانان این کشور جز برخی کشورهای خلیجی شامل مصر و اردن و مغرب دیگر کسی باقی نمانده است، کشورهای اصلی مانند عراق و سوریه و الجزایر در دشمنی با ریاض قرار گرفته اند و سودان وتونس نیز چنین وضعیتی دارند، افکار عمومی نیز امروز نسبت به سالهای قبل بیشترین نفرت را از ریاض دارند و در درگیریهای داخلی عربی نیز جایگاه ریاض از دست رفته است.
عربستان بعد از سازش شیمیایی
ملک عبدالله پادشاه عربستان پرونده سوریه را در ژوئن گذشته به بندر بن سلطان سپرد، چرا که وی را قوی ترین فرد در ایجاد هماهنگی با آمریکا و دستگاه های امنیتی این کشور می دانست تا پروژه براندازی بشار اسد در سوریه رقم بخورد.
طرحی که دیوید پترائوس مدیر سابق سی آی ای با بندر بن سلطان از زمان رسیدن به قدرت در دستگاه های جاسوسی عربستان از 11 ژولای 2012 ترتیب داده بود، مبتنی بر مهار جهاد گران اسلامی از القاعده و سایر جریانها و کشاندن آنها به جنگ سوریه بود تا بتواند از این طریق ارتش سوریه را در جنگ بلند مدت و فراگیر دچار فرسایش کند و زمینه های دخالت نظامی بین المللی با فرماندهی آمریکا و براندازی بشار اسد را فراهم نماید.
این طرح در کشاندن مبارزه جویان به سوریه موفق شد و بر اساس گزارش های دولت سوریه نزدیک به 80 ملیت مختلف با دولت سوریه وارد جنگ شدند و اراضی سوریه مملو از گروهک های مسلح مرتبط با القاعده و سلفی های جهادگرا شد. درگیریهای خونباری در تمامی بخش های سوریه درگرفت و دهها هزار نفر از شهروندان و نظامیان سوری و عرب و خارجی در این درگیری ها کشته شدند. شهرها و استانهای بزرگ سوریه دچار ویرانی و تخریب شد، اما این طرح نتوانست به سقوط دولت بشار اسد منتهی شود.
این موضوع باعث شد تا غرب در گزینه های خود در مورد جنگ تجدید نظر کند، این در حالی است که پیشتر توجیهات و زمینه سازی های لازم از طریق ادعاها و اتهام زنی ها به دولت در مورد کشتار جمعی مردم و استفاده از سلاح های کشتار جمعی یا سر دادن شعارهای حمایت از غیر نظامیان برای آغاز جنگ را کلید زده بود، اما در نهایت غرب مجبور شد به سازش در پرونده سوریه تن دهد که این موضوع به سازش فراگیر در مورد بحران سوریه منجر می شود.
عقب نشینی دولت اوباما از حمله نظامی به سوریه و ورود در سازش سیاسی با روسیه درباره پرونده شیمیایی دمشق و سپس سازش با ایران در برنامه هسته ای این کشور از شکاف ساختاری عمیق در تفکر راهبردی سعودی ها پرده برداشت و به صورت فوری در عملکرد دیپلماتیک و سیاسی تردید آمیز این کشور در سطوح منطقه ای و بین المللی نمود پیدا کرد، به عنوان مثال سفر رئیس جمهور لبنان به عربستان لغو شد و عربستان از سخنرانی خود در سازمان ملل متحد نیز کناره گیری کرد، ریاض در پی این اقدام از نشستن بر کرسی غیر دائم شورای امنیت نیز کناره گیری کرد .
بعد از این اتفاقات روابط عربستان با ترکیه و قطر نیز در پی کودتای نظامی علیه حاکمیت اخوانی ها در مصر به تیرگی گرایید و در پی آن روابط ریاض با صنعا نیز به حدی تیره شد که تا آستانه دخالت نظامی نیز رفت. در نهایت اخیرا نیز روابط این کشور با عمان به هم ریخت و عمان اعلام کرد که ایده اتحادیه خلیجی را قبول ندارد. این در حالی است که چالش های سنتی این کشور در ایران و عراق و سوریه و نیروهای مقاومت در لبنان و فلسطین نیز همچنان به قوت خود باقی است.
چیزی که در سایه این تحولات و اختلافات ریاض در سطح منطقه ای و بین المللی قابل توجه است، این است که سعودی ها هیچ تلاش دیپلماتیک در سطح عربی از زمان آغاز بحران سوریه نداشته اند و اتفاق نیفتاده که بشنویم شاه سعودی یا ولیعهد یا حتی وزیر خارجه سفری به یک کشور عربی داشته باشند، البته به استثنای سفرهای تفریحی که به مراکش داشته اند یا سفرهایی که به مصر و اردن انجام شده تا درباره پرونده سوریه رایزنی هایی صورت دهند.
انبوه خصومت های سعودی علیه ایران
در طول دو دهه گذشته و بویژه در پنج سال اخیر عربستان سعودی تمامی امکانات مالی و دیپلماتیک رسانه ای خود را برای مقابله با آن چیزی که پروژه ایرانی نامیده، بسیج کرده است. تحرکات سعودی ها در سه سطح داخلی و منطقه ای و بین المللی نمود پیدا کرده و در این عرصه از سلاح های سیاسی و طایفه ای و اقتصادی و اطلاعاتی و نظامی و تروریستی نهایت بهره را برده است. این کشور به صورت قاطع هر سازش سیاسی چه در سطح روابط مستقیم با تهران یا در سطح مناطق تحت نفوذ دو طرف را رد می کند.
قبل از سفر حسن روحانی به نیویورک برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سپتامبر گذشته، سعود الفیصل وزیر خارجه عربستان سعودی سعی کرد هیئتی خلیجی به ریاست شیخ صباح الاحمد امیر کویت ترتیب دهد تا پیام مشترک خلیجی را به دولت آمریکا برساند با این مضمون که این کشورها از هر نوع گسترش مناسبات ایران و آمریکا و پیامدهای خطرناک آن بر منطقه ناراحت و نگران هستند. اما این ایده با مخالفت امیر کویت مواجه شد و شکست خورد.
عربستان سعودی درک می کرد که هم پیمان این کشور نمی تواند با برادر بزرگتر یعنی آمریکا وارد مقابله شود، بلکه به نظر می رسد بیشتر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس به دنبال ارتباط با ایران به صورت مستقیم یا از طریق میانجی ها هستند. در این راستا سلطان عمان به تهران سفر کرد و پیام قطری ها مبنی بر تمایل برای بازگرداندن روابط خود با تهران به حالت طبیعی را نیز به همراه آورد. محمد بن زاید الروس ولیعهد امارات نیز آمادگی کشورش را برای آغاز گفتگوهای راهبردی با تهران اعلام کرد.
سفر محمد جواد ظریف وزیر خارجه ایران به امارات و کویت و مواضع مثبت در این دیدارها نیز در این راستا بود، به این ترتیب سعودی ها به این نتیجه رسیدند که مزاج خلیجی ها دیگر به دنبال توافق با رویکردهای برادر بزرگتر نیست. نهایت نمود این رویکردها مخالفت صریح عمان با طرح عربستان در مورد اتحادیه خلیجی بود که روزنامه الحیات که با تامین مالی سعودی ها منتشر می شود از آن تحت عنوان تلاش های عمان و ایران برای فروپاشی شورای همکاری خلیج فارس نام برد. در همین راستا عربستان، عمان را به قطع کمک های شورای همکاری خلیج فارس تهدید کرد.
ظریف سعی کرد پیام اطمینان به عربستان سعودی ارسال کند و تمایل تهران را برای باز کردن صفحه ای جدیدی از روابط با ریاض اعلام کرد، اما این تلاش ها فایده ای نداشت و به نظر نمی رسید که ریاض به دنبال چرخش در روند فعالیت های دیپلماتیک خود باشد. این کشور همچنان روی عرصه سوریه حساب باز کرده و زمان اضافی در این عرصه می خواهد تا بتواند توازن را به آن بازگرداند.
ترکی الفیصل رئیس سابق دستگاه اطالعات عربستان سعودی در کنفرانس امنیتی گفتگوهای منامه مواضع واضح عربستان در قبال آنچه نفوذ ایران نامیده شد را به صورت علنی تکرار کرد و اتهاماتی را مبنی بر دخالت ایران در امور کشورهای عربی از بحرین گرفته تا فلسطین مطرح کرد. این در حالی بود که یک مقام سابق ایرانی تاکید کرد که جمهوری اسلامی ایران و کشورهای همسایه آن باید یاد بگیرند با هم همزیستی مسالمت آمیز داشته باشند و کشورهای عربی برای حمایت از خود نباید به غرب تکیه کنند.
این مقاله در پایان تاکید می کند اوضاع محلی عربستان سعودی نیز تحت تاثیر اوضاع نابسامان خارجی قرار دارد. این معنای همان سخن معروف است که سیاست خارجی هر کشوری انعکاسی از سیاست های داخلی است. به نظر می رسد در عربستان سعودی مسایل خارجی با مسایل داخلی آمیخته شده بگونه ای که گویا مسایل خارجی بویژه بخش هایی که مربوط به ماهیت اختلافی با دیگران از قبیل سوریه، ایران، عراق، حزب الله لبنان، اخوان المسلمین مصر، حوثی ها در یمن، حماس در فلسطین، قطر و عمان می باشد، بخشی از ماهیت مسایل داخلی این کشور است. برانگیختن اختلافات اینچنینی برای انتقال درگیریهای داخلی به خارج از این کشور است تا بتواند مانع از موفقیت هر روند دموکراتیک در خارج شود، چرا که این موفقیت ها بر عرصه داخلی تاثیرگذار خواهد بود.
به نظر می رسد مشغول شدن کامل به مسایل خارجی بویژه در زمینه سوریه برای رد تلویحی تن دادن به روند فراگیر اصلاحات در داخل این کشور است که باید شامل ابعاد افتصادی، سیاسی و اجتماعی باشد.
در سایه اطلاعاتی که بیان شد خطرات بزرگی پیرامون دولت سعودی در نتیجه همگرایی با پرونده های منطقه ای و فرار به جلوی این کشور وجود دارد و تغییرات ناگهانی در جدول ائتلاف ها و منافع غربی و بروز قدرت های جدید بین المللی و تغییرات ساختاری عمیق در اقتصاد دولت ها و در نتیجه کاهش جایگاه عربستان سعودی در استراتژی آمریکا از جمله عوامل اصلی این خطرات هستند.
بنابر این می توان نتیجه گرفت که عربستان سعودی نیازمند بازبینی انتقادی در مورد اقدامات سه سال اخیر این کشور است که نقش زیادی در از بین رفتن شبکه مناسبات عربی، منطقه ای و بین المللی این کشور داشته و آثار مستقیمی را بر امنیت ملی و راهبردی آن ایجاد کرده و باعث افزایش روند چالش های این کشور و فرو رفتن در بحران های منطقه ای شده است، اتفاقاتی که تاثیرات خطرناکی بر آینده این کشور در عرصه داخلی خواهد داشت و به ناچار باید اجرای روند اصلاحات فراگیر در این کشور در ابتدا از سیاست آغاز شده و با مسایل دفاعی به پایان برسد، در میانه این روند، اصلاحات اقتصادی و قضایی و اجتماعی و فرهنگی باید مد نظر قرار گیرد.
روزنامه السفیر لبنان نوشت: عربستان که به صورت سنتی مشروعیت خود را در طول سالهای نسبتا طولانی از مسایل معنوی ( میزبانی حرمین شریفین) و مادی ( نفت) به دست آورده است، از این دو عامل برای بالا بردن پایه های قدرت خود و وحدت بخشیدن به رژیم خود در سرزمین سعودی استفاده کرده است.
البته این دو منبع دیگر مانند قبل نمی توانند پایه قدرت سعودی ها را تقویت کنند، چرا که متغیرات جدید منطقه ای آثار مستقیمی بر جایگاه این کشور در بازارهای نفتی جهان گذاشته است. از جمله این تحولات اکتشاف مقادیر فراوانی از نفت در آمریکا و بازگشت ایران به بازارهای جهانی نفت است.
از سوی دیگر تلاش های فوق العاده ای از سوی عربستان صورت گرفته تا بتواند خود را به عنوان محور اصلی اسلام سنی نشان دهد، اما این تلاش ها نیز با چالش های جدی مواجه شده و باعث کاهش جایگاه معنوی و موسسات دینی رسمی سعودی شده است؛ این کاهش خود را در رد عمل به فتاوای علمای خاندان حاکم بر عربستان و قرار گرفتن بسیاری از مسلمانان سنی بر علیه دولت سعودی در خارج از این کشور بویژه در مصر نشان می دهد.
در عربستان دو نوع متغیر وجود دارد که یکی از آنها ساختاری و داخلی است و زمان طولانی برای ایجاد آن صرف شده و تغیرات دیگر خارجی است که طول سه سال اخیری که از زمان آغاز تحرکات مردمی در کشورهای عربی می گذرد، به وجود آمده است.
متغیرات ساختاری:
مجموعه ای از متغیرات وجود دارد که در عرصه داخلی عربستان سعودی خود را به ساختار جامعه تحمیل کرده و همچنان پیامدهای خود را بر تصمیم سازی های این کشور می گذارد.
الف: فروپاشی طبقه میانی جامعه
طبقه میانی جامعه گروهی هستند که به راحتی می توانند نیازهای اساسی افراد خانواد خود را بدون کمک گرفتن ازمنابع دیگر تامین کنند، این طبقه شامل معلمان و کارمندان بخش های خدماتی غیر نظامی و افسران نظامی و شاغلان و تجار هستند. تعداد افراد این طبقه از 22هزار و 200 نفر در سال 1970 به 6/4 میلیون نفر در سال 2012 رسیده است، البته از این تعددا تنها 11 درصد می توانند پول خود را صرف هزینه های رفاهی و پس انداز نمایند، یعنی می توانند بیش از هزینه های معیشتی خود درآمد داشته باشند. ( مرکز مطالعات الجزیره: 22 ژولای 2013 ) با این وجود از اطلاعات اجتماعی و اقتصادی بر می آید که طبقه میانی نمی توانند خود را با تحولات زیر ساختی عربستان که در راستای برنامه سنتی نوآوری در این کشور تعریف شده، منطبق کنند. (یعنی همان برنامه پنج گانه ای که از سال 1970 تاکنون به اجرا گذاشته شده است.) در نتیجه این طبقه دچار فروپاشی شده و قادر به تامین نیازهای خود در سایه تورم گسترده مالی و بالا رفتن قیمت مسکن و ثابت ماندن حقوق ها در بیش از سی و پنج سال گذشته نیستند. ( روزنامه الریاض 13 می سال 2013) در نتیجه این طبقه دیگر نمی توانند با پروژه های توسعه و اصلاح سیاسی و تولید ابتکارها در جهت تغییر وجهه دولت و یا کمک به تشویق افراد بیشتر در راستای بیان منافعشان ازطریق موسسات جامعه مدنی فعالیت کنند.
ب: اختلالات اجتماعی
مردم عربستان بیشتر زندگی خود را بر اساس خدمات اجتماعی دولت و منابع حمایتی مادی آن می گذرانند، با گذشت چهل سال از تجربه این روش اقتصادی در عربستان به نظر می رسد، دولت از تامین حداقل نیازهای شهروندان خود ناتوان مانده است. جالب اینجاست که در طول سالهای 2003 تا 2012 در سایه همین ناتوانی مازاد مادی متراکم این کشور بالغ بر دو تریلیون ریال سعودی بوده است.
عربستان سعودی بیشتر درآمدهای نفتی خود را به خرید سهام آمریکایی هزینه می کند، به همین علت است که عربستان بعد از چین و ژاپن و انگلیس چهارمین سرمایه گذار بزرگ در بازار سهام و خزانه داری آمریکا به شمار می رود. بر اساس گزارش های اقتصادی که در سال گذشته منتشر شد؛ میزان سرمایه گذاری سعودیها در بازارهای سهام خزانه داری آمریکا بالغ بر 229 میلیارد دلار است که این رقم بین 70 تا 90 درصد از سرمایه گذاری های خارجی سعودی ها را شامل می شود.
در مورد ماهیت این سرمایه گذاری ها و حجم آنها ابهام زیادی وجود دارد، چرا که افزایش این سرمایه گذاری ها در حالی است که با توجه به بدهی عمومی آمریکایی ها این سهام با زیاندهی همراه شده و رقم زیان های سعودی ها به عدد 40 میلیارد دلار یعنی حدود 20 درصد از کل سرمایه گذاری های سعودی در این کشور رسیده است.
به هر صورت این روند باعث شده تا مازاد مالی سعودی ها در از بین بردن بحران های داخلی عربستان از جمله بیکاری، فقر و مسکن ناکارآمد باشد، در این راستا با وجودی که دولت عربستان رقم بیکاری در این کشور را 10 درصد یعنی نزدیک به معدل جهانی معرفی می کند، اما "من زو" نایب رئیس صندوق بین المللی پول در سفر به عربستان در دسامبر جاری اعلام کرد که از هر 4 جوان سعودی یک نفر بیکار است.
پرنده فقر یکی دیگر از پدیده های اختلال اجتماعی در عربستان است؛ به نحوی که میزان افرادی که زیر خط فقر زندگی می کنند، بالغ بر یک چهار جمعیت این کشور است و تعداد آنها به 4 میلیون نفر می رسد. ( روزنامه واشنگتن پست اول ژانویه سال 2013). در مقابل این رقم فساد در دستگاه های دولتی افزایش پیدا کرده است.
بر اساس گزارش صادر شده از شورای اتاق های تجاری سعودی در 17 نوامبر گذشته فساد در عربستان باعث از بین رفتن حق شهروندان و تضییع درآمدهای سالیانه آنها به میزان دو سوم شده است. روزنامه گاردین نیز در این رابطه در 29 ژانویه 2013 اعلام کرد که عربستان سعودی از کشورهایی است که هیچ اقدام قابل توجهی در زمینه مبارزه با فساد از جمله در قاچاق سلاح انجام نداده است.
عبدالعزیز الدخیل کارشناس مسایل اقتصادی سعودی در این زمینه پیشنهاد بازسازی ساختارهای سیاسی به عنوان ورودی گریز ناپذیر به عرصه روند اصلاحات اقتصادی یا تجدید نظر در ساختارهای اقتصادی عربستان را پیشنهاد کرده است. الدخیل پیش بینی می کند که در صورت ادامه روند فعلی عربستان سعودی به یک باتلاق اقتصادی گرفتار شود. ( روزنامه الحیات 10 دسامبر 2013)
میزان آگاهی در میان بیشتر ساکنان عربستان سعودی در دهه اخیر به علت توسعه در عرصه ارتباطات افزایش پیدا کرده است، این روند در ابتدا از طریق ماهواره ها و سپس با شیوع اینترنت تقویت پیدا کرد تا در نهایت به سایت های ارتباط جمعی رسید. به این ترتیب بود که ملت عربستان امروز قادر است اتفاقات را بسازد و بر تصمیم ها و سیاست های رسمی این کشور از طریق فعالیت های مستمر و منظم در پایگاه های اجتماعی بویژه فیس بوک و توئیتر تاثیر بگذارد، این روند تا جایی است که روزنامه نیویورک تایمز در شماره 20 اکتبر خود در سال 2012 نوشت که انقلاب سعودی ها از طریق توئیتر ایجاد خواهد شد.
در اینجا باید به گزارشی اشاره کرد که در 11 دسامبر منتشر شد که نشان می دهد تعداد استفاده کنندگان از شبکه فیس بوک در عربستان سعودی بالغ بر 8/7 میلیون کاربر است. بیشترین تعداد کاربران فیس بوک در عربستان نیز بین 25 تا 34 ساله است که نزدیک به 46 درصد از کل کاربران را شکل می دهند.
پایگاه خبری بیزینس اینسایدر در بخش آمار خود با انتشار این گزارش در تاریخ 8 نوامبر اعلام کرد که تعداد کاربران توئیتر در عربستان نیز بالغ بر 8/4 میلیون نفر است و این موضوع باعث شده تا عربستان بیشترین تعداد کاربران توئیتر را به خود اختصاص دهد، چرا که 41 درصد از کاربران اینترنت در این کشور از توئیتر استفاده می کنند.
به نظر می رسید که اکثریت قریب به اتفاق شهروندان سعودی بویژه جوانان دیگر تحت تاثیر منابع جهت دهی رسمی اخبار نیستند، بلکه با فرهنگ جهانی انسانی در خارج از مرزهای این کشور در تعامل هستند و یک شکاف و تقاطع فکری و روانی با دولت بین آنها ایجاد شده است. مهم تر از همه اینها این است که روی باز اکثر شهروندان سعودی به وسائل ارتباط جمعی و تاثیر پذیری های فرهنگی و سیاسی به ماده ای برای تحریک در زمینه اتفاقات کنونی این کشور تبدیل شده است.
به همین علت پایگاه خبری فیس بوک و توئیتر به چارچوبی برای ایجاد حرکت تغییر مردمی گسترده در این کشور تبدیل شده اند و همین موضوع دولت را به تفکر جدی برای مهار و فیلتر این شبکه ها واداشته است، چرا که نظارت بر آنها مشکل است.
متغیرات خارجی:
تحولات بزرگی که در عرصه ژئو پلتیک خاورمیانه با گذشت سه سال از خیزش مردمی در کشورهای عربی ایجاد شده است، عربستان سعودی را در محور زلزله های سیاسی، اجتماعی و امنیتی قرار داده است. در همین راستا این کشور در سه بعد ملی، قومی و راهبردی با خطرات جدی امنیتی مواجه شده است. این موضوع باعث شده است این کشور امروز سیاست هایی را در پیش گیرد که کاملا با روحیات دولت محافظه کار سعودی که در دهه هفتاد قرن گذشته روی کار آمد، در تناقض باشد.
مفهوم امنیت در خاندان حاکم سعودی اولا بر پایه مطالبات وحدت مرکزی و دور کردن خطرات داخلی نیروهای سیاسی و اجتماعی از این خاندان متمرکز است، خطراتی که از سوی افرادی شکل می گیرد که به دنبال رسیدن به قدرت در عربستان هستند یا می خواهند در رقابت های سیاسی یا مشارکت در قدرت وارد شده و انحصار خاندان حاکم در رسیدن به قدرت را از بین ببرند. این روند امنیت ملی عربستان خوانده شده است.
مفهوم دیگری که برای امنیت در خاندان حاکم سعودی تعریف شده است، ایجاد محیط سازشکار با دولت سعودی است، به گونه ای که کشورهای منطقه ای همسایه نیز با آن انسجام داشته باشد و تحت نفوذ این کشور باشد، این را می توان امنیت قومی عربستان خواند. از سوی دیگر امنیت راهبردی نیز مبتنی بر بسط نفوذ این کشور در مناطق دور دست است. این راهبرد دشمنان را در مناطق دوردست مشغول می کند تا از خطر آنها بر مرزهای خود بکاهد و شبکه های ائتلاف برای کمک به کنترل خطرات از سوی کشورهی متخاصم طراحی کند، از سوی دیگر این کشور باید نفوذ خود را در کشورهای دیگر که تاثیرگذاری بین المللی و منطقه ای دارند، افزایش دهد. به این ترتیب چارچوب امنیت راهبردی عربستان سعودی از شرق تا پاکستان و از غرب تا مراکش و از شمال تا ترکیه و از جنوب تا بحر العرب امتداد پیدا می کند.
از مهمترین نتایج خیزش های عربی این بود که عربستان از لحاظ امنیتی به مشکل برخورد و نظریه امنیت ملی سعودی از هم پاشید. عربستان در طول کمتر از یک دهه دو قلعه مستحکم خود را که ارتباط مستقیم و حیاتی با امنیت ملی خود دارد از دست داد، اول رژیم بعث حاکم بر عراق بود که در سال 2003 از بین رفت و دوم رژیم حسنی مبارک بود که در سال 2011 در مصر سرنگون شد، در پی این اقدامات قلعه ها یکی پس از دیگری فرو ریخت، انقلاب مردمی در یمن ایجاد شد، بحرین همسایه شرقی این کشور در معرض انقلاب مردمی قرار گرفت و امنیت ملی و قومی سعودی ها در معرض آزمایش جدی قرار گرفت.
با وجود تلاش های سعودی برای ممانعت از انتقال اعتراضات و ناآرامی ها به خاک خود به نظر می رسد که این کشور موفقیت نسبی در یمن از طریق ابتکار خلیجی و در بحرین از طریق دخالت نظامی مستقیم و در مصر از طریق حمایت از نظامیان و در لیبی و سوریه از طریق تامین مالی و تسلیحاتی عناصر مسلح به دست آورده است، اما این اتفاقات نتوانسته نتایج قطعی به سود عربستان سعودی به دست آورد و اوضاع همچنان در این کشورها بی ثبات است و مهار این انقلاب ها از سوی عربستان همچنان در حد آرزو و پیش بینی است.
نگاهی کلی به نقش ائتلاف های منطقه ای سعودی ها نشان می دهد که ریاض موقعیت خود را به عنوان رهبر جهان اسلام از دست داده است و از میان هم پیمانان این کشور جز برخی کشورهای خلیجی شامل مصر و اردن و مغرب دیگر کسی باقی نمانده است، کشورهای اصلی مانند عراق و سوریه و الجزایر در دشمنی با ریاض قرار گرفته اند و سودان وتونس نیز چنین وضعیتی دارند، افکار عمومی نیز امروز نسبت به سالهای قبل بیشترین نفرت را از ریاض دارند و در درگیریهای داخلی عربی نیز جایگاه ریاض از دست رفته است.
عربستان بعد از سازش شیمیایی
ملک عبدالله پادشاه عربستان پرونده سوریه را در ژوئن گذشته به بندر بن سلطان سپرد، چرا که وی را قوی ترین فرد در ایجاد هماهنگی با آمریکا و دستگاه های امنیتی این کشور می دانست تا پروژه براندازی بشار اسد در سوریه رقم بخورد.
طرحی که دیوید پترائوس مدیر سابق سی آی ای با بندر بن سلطان از زمان رسیدن به قدرت در دستگاه های جاسوسی عربستان از 11 ژولای 2012 ترتیب داده بود، مبتنی بر مهار جهاد گران اسلامی از القاعده و سایر جریانها و کشاندن آنها به جنگ سوریه بود تا بتواند از این طریق ارتش سوریه را در جنگ بلند مدت و فراگیر دچار فرسایش کند و زمینه های دخالت نظامی بین المللی با فرماندهی آمریکا و براندازی بشار اسد را فراهم نماید.
این طرح در کشاندن مبارزه جویان به سوریه موفق شد و بر اساس گزارش های دولت سوریه نزدیک به 80 ملیت مختلف با دولت سوریه وارد جنگ شدند و اراضی سوریه مملو از گروهک های مسلح مرتبط با القاعده و سلفی های جهادگرا شد. درگیریهای خونباری در تمامی بخش های سوریه درگرفت و دهها هزار نفر از شهروندان و نظامیان سوری و عرب و خارجی در این درگیری ها کشته شدند. شهرها و استانهای بزرگ سوریه دچار ویرانی و تخریب شد، اما این طرح نتوانست به سقوط دولت بشار اسد منتهی شود.
این موضوع باعث شد تا غرب در گزینه های خود در مورد جنگ تجدید نظر کند، این در حالی است که پیشتر توجیهات و زمینه سازی های لازم از طریق ادعاها و اتهام زنی ها به دولت در مورد کشتار جمعی مردم و استفاده از سلاح های کشتار جمعی یا سر دادن شعارهای حمایت از غیر نظامیان برای آغاز جنگ را کلید زده بود، اما در نهایت غرب مجبور شد به سازش در پرونده سوریه تن دهد که این موضوع به سازش فراگیر در مورد بحران سوریه منجر می شود.
عقب نشینی دولت اوباما از حمله نظامی به سوریه و ورود در سازش سیاسی با روسیه درباره پرونده شیمیایی دمشق و سپس سازش با ایران در برنامه هسته ای این کشور از شکاف ساختاری عمیق در تفکر راهبردی سعودی ها پرده برداشت و به صورت فوری در عملکرد دیپلماتیک و سیاسی تردید آمیز این کشور در سطوح منطقه ای و بین المللی نمود پیدا کرد، به عنوان مثال سفر رئیس جمهور لبنان به عربستان لغو شد و عربستان از سخنرانی خود در سازمان ملل متحد نیز کناره گیری کرد، ریاض در پی این اقدام از نشستن بر کرسی غیر دائم شورای امنیت نیز کناره گیری کرد .
بعد از این اتفاقات روابط عربستان با ترکیه و قطر نیز در پی کودتای نظامی علیه حاکمیت اخوانی ها در مصر به تیرگی گرایید و در پی آن روابط ریاض با صنعا نیز به حدی تیره شد که تا آستانه دخالت نظامی نیز رفت. در نهایت اخیرا نیز روابط این کشور با عمان به هم ریخت و عمان اعلام کرد که ایده اتحادیه خلیجی را قبول ندارد. این در حالی است که چالش های سنتی این کشور در ایران و عراق و سوریه و نیروهای مقاومت در لبنان و فلسطین نیز همچنان به قوت خود باقی است.
چیزی که در سایه این تحولات و اختلافات ریاض در سطح منطقه ای و بین المللی قابل توجه است، این است که سعودی ها هیچ تلاش دیپلماتیک در سطح عربی از زمان آغاز بحران سوریه نداشته اند و اتفاق نیفتاده که بشنویم شاه سعودی یا ولیعهد یا حتی وزیر خارجه سفری به یک کشور عربی داشته باشند، البته به استثنای سفرهای تفریحی که به مراکش داشته اند یا سفرهایی که به مصر و اردن انجام شده تا درباره پرونده سوریه رایزنی هایی صورت دهند.
در طول دو دهه گذشته و بویژه در پنج سال اخیر عربستان سعودی تمامی امکانات مالی و دیپلماتیک رسانه ای خود را برای مقابله با آن چیزی که پروژه ایرانی نامیده، بسیج کرده است. تحرکات سعودی ها در سه سطح داخلی و منطقه ای و بین المللی نمود پیدا کرده و در این عرصه از سلاح های سیاسی و طایفه ای و اقتصادی و اطلاعاتی و نظامی و تروریستی نهایت بهره را برده است. این کشور به صورت قاطع هر سازش سیاسی چه در سطح روابط مستقیم با تهران یا در سطح مناطق تحت نفوذ دو طرف را رد می کند.
قبل از سفر حسن روحانی به نیویورک برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سپتامبر گذشته، سعود الفیصل وزیر خارجه عربستان سعودی سعی کرد هیئتی خلیجی به ریاست شیخ صباح الاحمد امیر کویت ترتیب دهد تا پیام مشترک خلیجی را به دولت آمریکا برساند با این مضمون که این کشورها از هر نوع گسترش مناسبات ایران و آمریکا و پیامدهای خطرناک آن بر منطقه ناراحت و نگران هستند. اما این ایده با مخالفت امیر کویت مواجه شد و شکست خورد.
عربستان سعودی درک می کرد که هم پیمان این کشور نمی تواند با برادر بزرگتر یعنی آمریکا وارد مقابله شود، بلکه به نظر می رسد بیشتر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس به دنبال ارتباط با ایران به صورت مستقیم یا از طریق میانجی ها هستند. در این راستا سلطان عمان به تهران سفر کرد و پیام قطری ها مبنی بر تمایل برای بازگرداندن روابط خود با تهران به حالت طبیعی را نیز به همراه آورد. محمد بن زاید الروس ولیعهد امارات نیز آمادگی کشورش را برای آغاز گفتگوهای راهبردی با تهران اعلام کرد.
سفر محمد جواد ظریف وزیر خارجه ایران به امارات و کویت و مواضع مثبت در این دیدارها نیز در این راستا بود، به این ترتیب سعودی ها به این نتیجه رسیدند که مزاج خلیجی ها دیگر به دنبال توافق با رویکردهای برادر بزرگتر نیست. نهایت نمود این رویکردها مخالفت صریح عمان با طرح عربستان در مورد اتحادیه خلیجی بود که روزنامه الحیات که با تامین مالی سعودی ها منتشر می شود از آن تحت عنوان تلاش های عمان و ایران برای فروپاشی شورای همکاری خلیج فارس نام برد. در همین راستا عربستان، عمان را به قطع کمک های شورای همکاری خلیج فارس تهدید کرد.
ظریف سعی کرد پیام اطمینان به عربستان سعودی ارسال کند و تمایل تهران را برای باز کردن صفحه ای جدیدی از روابط با ریاض اعلام کرد، اما این تلاش ها فایده ای نداشت و به نظر نمی رسید که ریاض به دنبال چرخش در روند فعالیت های دیپلماتیک خود باشد. این کشور همچنان روی عرصه سوریه حساب باز کرده و زمان اضافی در این عرصه می خواهد تا بتواند توازن را به آن بازگرداند.
ترکی الفیصل رئیس سابق دستگاه اطالعات عربستان سعودی در کنفرانس امنیتی گفتگوهای منامه مواضع واضح عربستان در قبال آنچه نفوذ ایران نامیده شد را به صورت علنی تکرار کرد و اتهاماتی را مبنی بر دخالت ایران در امور کشورهای عربی از بحرین گرفته تا فلسطین مطرح کرد. این در حالی بود که یک مقام سابق ایرانی تاکید کرد که جمهوری اسلامی ایران و کشورهای همسایه آن باید یاد بگیرند با هم همزیستی مسالمت آمیز داشته باشند و کشورهای عربی برای حمایت از خود نباید به غرب تکیه کنند.
این مقاله در پایان تاکید می کند اوضاع محلی عربستان سعودی نیز تحت تاثیر اوضاع نابسامان خارجی قرار دارد. این معنای همان سخن معروف است که سیاست خارجی هر کشوری انعکاسی از سیاست های داخلی است. به نظر می رسد در عربستان سعودی مسایل خارجی با مسایل داخلی آمیخته شده بگونه ای که گویا مسایل خارجی بویژه بخش هایی که مربوط به ماهیت اختلافی با دیگران از قبیل سوریه، ایران، عراق، حزب الله لبنان، اخوان المسلمین مصر، حوثی ها در یمن، حماس در فلسطین، قطر و عمان می باشد، بخشی از ماهیت مسایل داخلی این کشور است. برانگیختن اختلافات اینچنینی برای انتقال درگیریهای داخلی به خارج از این کشور است تا بتواند مانع از موفقیت هر روند دموکراتیک در خارج شود، چرا که این موفقیت ها بر عرصه داخلی تاثیرگذار خواهد بود.
به نظر می رسد مشغول شدن کامل به مسایل خارجی بویژه در زمینه سوریه برای رد تلویحی تن دادن به روند فراگیر اصلاحات در داخل این کشور است که باید شامل ابعاد افتصادی، سیاسی و اجتماعی باشد.
در سایه اطلاعاتی که بیان شد خطرات بزرگی پیرامون دولت سعودی در نتیجه همگرایی با پرونده های منطقه ای و فرار به جلوی این کشور وجود دارد و تغییرات ناگهانی در جدول ائتلاف ها و منافع غربی و بروز قدرت های جدید بین المللی و تغییرات ساختاری عمیق در اقتصاد دولت ها و در نتیجه کاهش جایگاه عربستان سعودی در استراتژی آمریکا از جمله عوامل اصلی این خطرات هستند.
بنابر این می توان نتیجه گرفت که عربستان سعودی نیازمند بازبینی انتقادی در مورد اقدامات سه سال اخیر این کشور است که نقش زیادی در از بین رفتن شبکه مناسبات عربی، منطقه ای و بین المللی این کشور داشته و آثار مستقیمی را بر امنیت ملی و راهبردی آن ایجاد کرده و باعث افزایش روند چالش های این کشور و فرو رفتن در بحران های منطقه ای شده است، اتفاقاتی که تاثیرات خطرناکی بر آینده این کشور در عرصه داخلی خواهد داشت و به ناچار باید اجرای روند اصلاحات فراگیر در این کشور در ابتدا از سیاست آغاز شده و با مسایل دفاعی به پایان برسد، در میانه این روند، اصلاحات اقتصادی و قضایی و اجتماعی و فرهنگی باید مد نظر قرار گیرد.