کد خبر 27425
تاریخ انتشار: ۱۱ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۷:۲۵

با تغيير نظام در مصر ممکن است ايران اولين کشوري باشد که رژيم جديد را به رسميت بشناسد.

به گزارش مشرق، تحولات زنجيره اي در کشورهاي آفريقايي خاورميانه و احتمال تسري اين تحولات به ديگر کشورهاي خاورميانه اين سوال را پيش مي آورد که سياست خارجي خاورميانه اي ايران در روزها و ماه هاي آتي دستخوش چه تغييرات و تحولاتي خواهد شد.

خبر، اين موضوع را با حجت الاسلام والمسلمين سيدهادي خسروشاهي اولين رئيس نمايندگي جمهوري اسلامي ايران در قاهره پس از انقلاب به بحث و بررسي گذاشت.

ايجاد تغييرات در سياست خارجي خاورميانه جمهوري اسلامي ايران را با چه شرايطي مفيد به فايده مي دانيد؟
تعيين کيفيت سياست خارجي خاورميانه اي کشور با وزير امور خارجه و در اصل با رئيس جمهوري است. بي ترديد تحولات اخير در مصر و برخي کشورهاي خاورميانه بر سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران در منطقه تأثيرگذار خواهد بود.

بنده از شش ماه قبل، و در مصاحبه هاي مطبوعاتي بطور مکرر، رسمي و غير رسمي اعلام کرده ام که مصر در آستانه انفجار است و نبايد در اين شرايط بر تغيير روابط با مصر متمرکز شد اما متأسفانه شاهد بوديم که يک نماينده از ايران به قاهره مي رود و براي اعزام توريست به اين کشور، رايزني هايي انجام مي گيرد. اين در حالي است که مصر به چهار نفر از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي ايران براي سفر به غزه از طريق رفح، ويزا نداد تا چه برسد به تبادل توريست.

بايد توجه داشت که حکومت در مصر در اختيار امن العام است نه حسني مبارک. امن العام مسئول امور داخلي و خارجي مصر است.

در هر حال مصر يکي از قدرت هاي خاورميانه است و رها کردن مصر در هر صورت نوعي اهمال در سياست خارجي به نظر مي رسد. به نظر شما ايران در قبال مصر بايد چه سياستي را در پيش بگيرد؟

مصر قدرت منطقه اي است ولي متأسفانه در اختيار سيا و موساد است و هرچه در توان داشت اطلاعات مربوط به عوامل و عناصر حرکت هاي اسلامي را در اختيار رژيم صهيونيستي قرار داد. حتي اخيراً مسئول موساد اعلام کرد که مصر هر نوع همکاري را که در مورد تروريست ها! لازم داشتيم با اسرائيل انجام داده و بسيار به ما کمک کرده است.

خيانت به مرحله اي رسيد که مصر در بحران تجاوز اسرائيل و قتل عام مردم غزه گذرگاه رفح را مسدود کرد و تا امروز هم مانع کمک رساني لازم به غزه است. اميدواريم در صورت تغيير نظام در مصر روابط ايران و مصر در اسرع وقت حسنه شود و حتي جمهوري اسلامي ايران اولين کشوري باشد که رژيم جديد را به رسميت بشناسد.

آيا احتمال تغيير در سياست هاي ايران در مورد مصر در سايه تحولات داخلي اين کشور وجود دارد؟
مصر در آستانه انفجار است و بي ترديد با تغيير نظام در اين کشور تهران بايد سريعاً حکومت جديد را به رسميت بشناسد و براي برقراري رابطه اقدام کند اما مانع اصلي هم اکنون «الامن العام» است و متأسفانه ديشب در آخرين اخبار شبکه هاي الجزيره و العربيه ديدم که رئيس اين باند، و رابط اصلي مصر با اسرائيل، يعني آقاي عمر سليمان به عنوان قائم مقام آقاي مبارک انتخاب شده است و اين به مفهوم آنست که متأسفانه مبارک هنوز صداي ملت را نشنيده است، و مانند شاه و بن علي، وقتي خواهد شنيد که «بايد برود».

چه عوامل داخلي بر شکل گيري روابط ايران و مصر مؤثر است؟

عوامل داخلي در ايران، براي شکل گيري روابط حسنه با مصر در آينده، ظاهراً مشکلي ندارد، بلکه اشکال اساسي در عوامل داخلي مصر گذشته و کنوني است که تحت تأثير عوامل خارجي، به ويژه امريکا و اسرائيل، عليرغم ابراز حسن نيت مکرر از سوي ايران، براي برقراري روابط حسنه اعلام آمادگي نکرده و هربار، بهانه اي را براي فرار از اين امر، مطرح ساخته است و متأسفانه دوستان ما در ايران هم رغبت غيرمعقولي براي اين امر از خود نشان دادند که نتيجه معکوس داشت.

به نظر شما دولت احتمالي پس از مبارک، سياست هايي که با ايران در تعارض است را ادامه خواهد داد؟
در مصر، به مجرد تغيير رژيم کنوني، ـ که به نظر من احتمالي نيست بلکه قطعي است و فقط دير و زود دارد، اين را از ماهها پيش من در گفتگوهاي خود اعلام کرده ام ـ بي ترديد هر دولتي که از سوي هر سازمان يا حزب و جمعيتي که بر سر کار بيايد، در مرحله نخست در ايجاد روابط با ايران پيشقدم خواهد شد و اين البته يک تصور ذهني و خيالي نيست، بلکه نتيجه برداشت من از ديدارها و گفتگوهاي حضوري با رهبري هم? سازمان ها و احزاب چپ و راست، اسلام گرا و حتي سکولار مصر (مانند حزب معروف الوفد) است.. غير از حزب حاکم مبارک، ـ الحزب الوطني الديمقراطي! ـ که کاريکاتوري و شبيه سازي از حزب رستاخيز شاه است، همه گروه ها و سازمان ها، بويژه اسلام گراها که در ميان مردم اکثريت مطلق دارند، خواستار برقراري روابط سياسي کامل با ايران هستند و...

به نظر شما دولت بعدي مصر پس از موج جديد در اين کشور مي تواند شريک قابل اعتمادي براي ايران باشد؟
اين امر بستگي به چگونگي برخورد ايران با نظام جديد مصر دارد. اگر ما از هم اکنون با تقبيح ديکتاتوري حاکم بر مصر و قتل عام مردم مسلمان در کوچه و خيابان، وظيفه شرعي و اخلاقي خود را ادا کنيم شکي نبايد داشته باشيم که حاکميت بعدي مصر، آن را در نظر خواهد داشت. پشتيباني و حمايت از مردم مصر، پس از پيروزي بر ديکتاتوري نمي تواند خيلي منشأ اثر باشد. ما از هم اکنون، بايد به هر وسيله مقدور از قيام حق طلبي مردم مصر در سطح بين المللي دفاع کنيم و به احتمال شفا يافتن اين بيمار در حال احتضار، نبايد آينده روابط خوب و قابل اعتماد شريک ساز را، خراب کنيم.

دليل اينکه نگاه فعلي رسانه هاي کشورمان به وقايع مصر بيشتر ايدئولوژيک است، چيست؟
بررسي مسائل سياسي جهان از سوي يک نظام مبتني بر ايدئولوژي بطور طبيعي قاعدتاً ايدئولوژيک خواهد بود، ولي اين امر، تضادي با مراعات جنبه هاي ديگر و مثلاً نگاه به وقايع مصر ندارد. و حتي مي توان بررسي يا نگاه ايدئولوژيک را که ناشي از باور دروني به يک هدف معنوي است، برتر از برداشت هاي ديگران دانست، ولي به شرط آنکه اين مسئله ـ يعني ايدئولوژي ـ فقط حربه اي براي از ميدان بدر کردن حريف نباشد!... ، البته من بيشتر بحث ها و نظريه هايي را که در اين رابطه مطرح شده است، مطالعه کرده ام و اغلب آن ها را منصفانه و منطقي مي دانم خواه انگيزه ايدئولوژيک داشته باشد يا منشأ ديگر. مهم مطرح ساختن موضوع و بحث درباره آنست که بطور طبيعي مجال و ميدان را براي ارزيابي و داوري نهايي، باز مي کند.