آقای مقدمدوست! بحث را از اینجا شروع کنیم که چرا برای ساخت اولین فیلمتان سراغ سینمای دینی آمدید و البته چرا در این حوزه سراغ ساخت فیلمی درباره نماز رفتید؟ شما خودتان سالها به عنوان منتقد سینمایی فعالیت کردهاید و میدانید که در این سالها، ساخت فیلمهای دینی کمتر و البته سختتر شده است.
اول بگذارید درباره این بحث منتقدبودن صحبت کنیم که به موضوع هم بیربط نیست. «منتقد» بخشی از یک جامعه مطبوعاتی - رسانهای محسوب میشود اما بنده در این جامعه مطبوعاتی - رسانهای کمتر کار نقد انجام دادهام. بیشتر مطالبی که من در این حوزه نوشتهام-که البته همچنان هم ادامه دارد- مطالبی است که اکثرا وجه آموزشی دارد. یعنی کمتر شرایطی بوده که بخواهم درباره فیلم بهخصوصی که در حال اکران است، چیزی بنویسم.
در کل، تصویری که با شنیدن کلمه «منتقد» به ذهن متبادر میشود، کسی است که نظر خود را مثلا راجع به فیلمهای روز بنویسد. من واقعا خیلی کم این کار را انجام دادهام و به عنوان یک عضو رسانه، فعالیتم بیشتر نگارش مطالبی بوده که وجه نظری و آموزشی داشته است. شاید فعالیت در همین بخش هم باعث ترغیب بیشترم شد که در حوزه سینمای دینی فعالیت کنم.
چطور؟
lدر هر صورت بخشی از دقت و تاملی که بنده از حیث نظری روی زبان سینما داشتم، به این بحث معطوف شده که چطور میشود مثلا فیلم دینی ساخت؟ یا اینکه چطور از ناحیه فکرکردن و تجزیه و تحلیل میشود به ساخت فیلمهای دینی رسید؟ از ناحیه دیگر که فیلمنامهنویس محسوب میشوم هم باید بگویم، یک فیلمنامهنویس اعمالی را انجام میدهد تا نهایتا به یک فیلمنامه برسد که این اعمال گاهی از ناحیه خود سوژه است. سوژهای که ما برای «سر به مهر» پیدا کرده بودیم، ذاتا مرتبط با نماز بود. از این وجه میتوان گفت نفسِ پیداکردن این سوژه هم یکی دیگر از دلایل رغبت به کارکردن در حوزه سینمای دینی بود.
سوژه چطور پیدا شد؟ شخصیت «صبا» ما به ازای بیرونی دارد؟
lدر هر صورت پیداشدن یک سوژه برای یک فیلمنامهنویس، اتفاقی همیشگی است. قبلا تعبیری درباره سوژه «سر به مهر» به کار برده بودم که به نظرم خیلی درست است. من میگویم سوژه «سر به مهر» به زبان ما آمد. یعنی داستان فیلم درباره کسی بود که ما آن را به عینه دیده بودیم و در خلال گفتوگوهایی که با آقای حمید نعمتالله سر یک فیلمنامه دیگری داشتیم، به زبانمان آمد.
به عبارتی، سوژه فیلم قبلا به واسطه مشاهدات در ذهن ما بایگانی شده بود، بعد در خلال گفتوگوها به زبان آمد و به چشم یک خریدار به آن نگاه کردیم و در نهایت هم به عنوان یک فیلمنامهنویس آن را پسندیدیم.
سوژه «سر به مهر» چه ویژگی داشت که میتوانست به عنوان یک فیلم سینمایی پذیرفته شود؟
یکی از وجوه این پسند، این بود که موضوع درباره «نماز» بود. برای کسی که دوست دارد در حوزه سینمای دینی کار کند، یک وجه از عناصر ایجاد رغبت میتواند این باشد که سوژهاش مستقیما مرتبط با نماز باشد.
به علاوه اینکه ما به عنوان سازندگان اثر، خودمان مایل بودیم راجع به نماز کاری انجام دهیم. پس در واقع تا اینجا میتوانم بگویم ما برای ساخت «سر به مهر» با سه عامل محرک و پیش برنده روبهرو بودیم؛ مطالعات نظری درباره سینمای دینی، پیداکردن سوژه جذاب و سوم هم رغبت و تمایل خودمان که دوست داشتیم درباره نماز کار کنیم. هر سه عامل در کنار هم باعث شد که به صورت جدی وارد پروسه ساخت «سر به مهر» شویم.
فکر میکنید در این دنیایی که هر فرد در محاصره صدها رسانه سهلالوصول است، سینما میتواند روی او تاثیر بگذارد و مثلا با دیدن یک یا چند فیلم ترسش از نماز خواندن از بین برود؟
بهطور قطع و با یقین میگویم که سینما میتواند روی یک فرد تاثیرگذار باشد. ما هم امیدواریم که «سر به مهر» بتواند این کار را انجام دهد.
اگر بخواهم همین موضوع خجالتکشیدن از نمازخواندن را مثال بزنم، نکته من این است که آن فرد به صورت روزانه در معرض تبلیغات گستردهای است که میتواند او را از نمازخواندن باز دارد اما در مقابل حجم عواملی که خنثیکننده این تبلیغات پیدا و پنهان هستند، خیلی کم است. سوال مشخصم این است که در این شرایط، «سر به مهر»ها که تعدادشان خیلی هم کم است، میتوانند کمک کنند؟
گاهی آدم مایل است کاری را انجام بدهد و گاهی هم درباره آن احساس تکلیف میکند که حتما باید کاری کند. این قضیه درباره خود نماز هم وجود دارد؛ یعنی شما تکلیف دارید که نمازتان را بخوانید. هر مانع و دشواری در این مسیر هم وجود داشته باشد، باز هم شما تکلیف دارید و در واقع میگویند مسئول نمازتان خود شما هستید. پس گاهی اوقات هرچه موانع بیشتر باشد، از تکلیف شما کم نمیشود و مستقیما مسئول کار خودتان هستید. حالا شما وقتی با این تمایل و تکلیف روبهرو هستید و فکر میکنید باید کاری را انجام بدهید، ضمن اینکه همه هیجاناتی که ممکن است داشته باشید، سعی میکنید همه شرایط را برای انجام آن فراهم کنید.
یعنی میشود این بحث را به نوعی تعمیم داد و گفت که ساخت «سر به مهر» در واقع یک تکلیف برای هادی مقدمدوست بوده است؟
به این تعبیر که میگویید خیر! چون من خدای ناکرده اصلا نمیخواهم فیلمم را به نمازخواندن تشبیه کنم. من از چنین تشبیهی کاملا حذر میکنم اما در عین حال میتوانم بگویم که ما دوست داشتیم و به عبارت دیگری عزم داشتیم که «سر به مهر» را بسازیم. به هر صورت این فیلم میتوانست ساخته نشود و حتی اصلا به ذهن ما هم نرسد.
متوجه حساسیت شما درباره این تشبیه هستم اما مقصودم این است که به نوعی میتوان گفت «صبا»ی فیلم شما از نمازخواندن در جامعه پیرامونیاش خجالت میکشد و از سوی دیگر هم خیلی از بچههای فیلمساز از آمدن به سمت موضوعات دینی اینچنینی در فضای فعلی سینمای ایران خجالت میکشند. منظورم تشبیه شرایط خجالتآور برای «صبا» و وضعیت فعلی ساخت فیلمهای دینی در سینمای ایران است.
همین هم که میگویید باعث میشود من مجبور باشم یک طرف تشبیه فیلم خودم را قرار بدهم و به همین دلیل میگویم این دو مقوله کلا بلاتشبیه هستند. حتی وقتی میگوییم این دو مقوله بلاتشبیه هستند هم به نوعی داریم در حوزه تشبیه کار میکنیم! در حالی که من اصلا نمیخواهم فیلمم به نماز تشبیه شود چون «سر به مهر» عمرا در حد نماز نیست. به نظرم اینطور باید بگوییم که ما باید برای اوامر دینیمان فیلم بسازیم و مزیتهای آن را به وسیله زبان سینما به تماشاچی منتقل کنیم. این کار یک وظیفه است که ما سعی کردیم در «سر به مهر» آن را به انجام برسانیم.
درباره همین وظیفهای که میگویید، قبول دارید که سینمای دینی در سالهای گذشته خیلی مهجور واقع شده است؟
پاسخدادن به این سول اول احتیاج به یک مطالعه جدی و عمیق دارد چون شاید از انصاف به دور باشد که فقط بخواهیم درباره حجم و تعداد حرف بزنیم. به نظر میآید اگر میخواهیم درباره کیفیت و کمیت سینمای دینی در سالهای گذشته سینمای ایران صحبت کنیم، نیاز به یک مطالعه وسیع، بسیط و عمیق داریم. طبیعتا در چنین شرایطی میتوان درباره علل، اسباب، آسیبها و... هر اتفاقی در این حوزه صحبت کنیم.
یعنی قبول ندارید که ما در حوزه سینمای دینی بهشدت ضعف داریم؟
نمیگویم قبول ندارم. من حتی فکر میکنم بخشی از این ضعف به فقر مطالعات نظری در زمینه سینمای دینی مربوط میشود.
این فقر مطالعات نظری به چه کسی مربوط میشود؟ فیلمساز، مسئول یا محقق حوزه و دانشگاه؟
این را من نباید پاسخ بدهم و البته پاسخدادن به آن هم به این راحتی نیست. به نظر فردی که اهل برنامهریزی فرهنگی است با داناییای که دارد میتواند بگوید انجام این مطالعات نظری برعهده کیست. من فکر میکنم سینماگر هم در این بخش سهمی دارد، اما بخشهای دیگر هم سهم دارند و در قبال آن مسئول هستند.
در کل فکر میکنم بخشها و دستگاههای مختلف در اینکه تبیین و تعریف برای سینمای دینی انجام شود سهامدار هستند؛ هم سینماگر مسئول است، هم آن فرد محقق در حوزه و دانشگاه، هم من منتقد و هم شمای مطبوعاتی.
یکی از اشکالاتی که فیلمسازان به حوزه ساخت فیلمهای دینی یا حتی فیلمهای دفاع مقدسی دارند این است که ساخت این دست از فیلمها را آنقدر سخت کردهاند که اکثر افراد ترجیح میدهند عطایش را به لقایش ببخشند. این اشکال را قبول دارید؟
نمیگویم این چیزی که شما میگویید تاثیر ندارد. ممکن است این یک دلیل از مجموعه دلایلی باشد که باعث میشود تعداد فیلمهای دینی که ساخته میشود به اندازه مورد نیاز یا مورد انتظار نباشد اما اینجا واجبتر میدانم که درباره این موضوع نگاهی از بالا و جامع داشته باشیم تا اینکه به سراغ یک علت خاص برویم که طبیعتا حرارت ژورنالیستی هم دارد. من فکر میکنم باید با یک نگاه محیطی و از بالا به همه عوامل و عللی بنگریم که وضع کنونی را به وجود آورده است و باعث شده خروجی آماری ما، امروز خروجی رضایتبخشی نباشد.
البته من مطلقا منکر مانعی که شما به آن اشاره میکنید، نمیشوم اما شما را دعوت میکنم که همه اسباب و دلایلی که در این حوزه وجود دارد را تجمیع کرده و بعد نتیجهگیری کنیم. فرض نکنیم اگر به شکل نوبتی قضایا بررسی شود، مشکلات حل میشود.
منظورتان از حل نوبتی مسائل چیست؟
غالبا وقتی افراد درباره اشکالات سینمای دینی یا سینمای دفاع مقدس بحث میکنند، میگویند فیلمنامهها را تصویب نمیکنند، بودجه نمیدهند، در بحث تئوریک و نظری کم کار میکنند و... همه ما با هم دعوا میکنیم و میگوییم مشکلی که من میگویم مهمتر است و باید اول از همه رفع شود یا حتی منکر تاثیرگذاری اشکالات دیگر میشویم. در نظر داشته باشید که وقتی سازوکاری خروجی خوبی ندشته باشد و عیب و ایرادش هم در چند نقطه باشد، اگر بخواهید به ژورنالیستیترین بخش موضوع توجه کنید، به نتیجهای نخواهید رسید. من میگویم اگر مثلا بخش تصویب فیلمنامه درست شود، بدین معنی است که دشواریهای بخش نظری دیگر وجود ندارد؟ خیر. مقصودم از حل نوبتی مشکلات این است.
به هر صورت حل این مشکلات میتواند ربطی به هم نداشته باشد.
نه، به هم ربط دارند.
از نظر پایهای؟
نه. مثلا همین بحث مشکل مطالعات نظری در سینمای دینی را در نظر بگیرید. من فکر میکنم بحث تبیین تعاریف جزو زیرساختهای سینماست. زیرساخت که فقط سالن سینما نیست، حمایت از پژوهش و مطالعات نظری هم جزو همین زیرساختهاست که برنامهریزی برای آن بر عهده مسئولان است، اما اجرایش بر عهده عوامل دیگری است که باعث میشود این حوزه از یک کار انفرادی خارج شده و به یک فعالیت مشترک بین مسئولان، سینماگران، اصحاب رسانه و منتقدان تبدیل شود.
بالاخره در میان همه آنها، یک نفر باید وظیفه اصلی یعنی وظیفه هماهنگکنندگی را برعهده داشته و پاسخگو باشد. آن یک نفر کیست؟
نهایتا مسئولان. بگذارید کمی توضیح بدهم. من نمیگویم بخش تصویب فیلمنامه و... مشکلاتی ندارد. اصلا منظورم این نیست. اتفاقا معتقدم مسئولان همیشه مسئول هستند چون اسمشان مسئول است! اما منظور من دعوت به یک نگاهِ محیط است. یعنی درک کنیم که معایب و نارساییهایی که وجود دارد را باید در نقاط مختلف شناسایی کرده و بعد موازی با هم به آن رسیدگی کنیم.
متاسفانه گاهی میل ژورنالیستی که در ما وجود دارد، باعث میشود فقط بخواهیم روی یک نقطه که برایمان جذابتر است تمرکز کنیم، در حالیکه شمای نوعی باید توجه داشته باشید همانطور که مسئولان مسئول هستند، شما هم مسئول هستید، فیلمساز هم مسئول است، منتقد هم مسئول است. یعنی باید به جای اینکه انگشت اتهاممان را فقط به سمت مسئولان یا فیلمساز ببریم، همه را در این چرخه دخیل بدانیم. البته در این میان، پرواضح است که مسئولان از بقیه مسئولتر هستند.
نکته دقیقا در همین مسئولتر بودن است! بالاخره یک نفر باید بیاید وسط و بگوید من همهچیز را گردن میگیرم و حالا چون گردن گرفتم، باید برایش سیاستگذاری هم بکنم. به نظرم مشکل ما دقیقا همین فردی است که قرار است آن وسط بایستد.
معلوم است این وظیفهای که میگویید برعهده مسئولان است.
خب! من میگویم آن یک مسئول هنوز پیدا نشده؟
قطعی صحبتکردن درباره این موضوع، نیاز به آمارگیری دارد.
بگذارید طور دیگری بپرسم. چرا سینمای اجتماعی ما در سالهای گذشته اینقدر بال وپر گرفت و رشد کرد اما سینمای دینی هنوز نتوانسته؟ چون سینمای اجتماعی دلسوز داشت؟
بله، سینمای اجتماعی بال و پر گرفت چون ما سنت سینمای اجتماعی داریم. یعنی این سنت در طول سالیان سال، خودش را پیدا کرده است و تعریفش را درک کردهاند. در این سالها مسئولان، فیلمسازان و حتی مخاطبان، به یک اتفاقنظر درباره سینمای اجتماعی دست پیدا کردهاند چون سنت سینمای اجتماعی داریم.
حالا باید ترتیبی داده شود که فیلمسازی درباره مسائل دینی و مذهبی هم به یک سنت تبدیل شود، همان اتفاقی که برای فیلم دفاع مقدس افتاد و باعث شد ژانر دفاع مقدس بعد از انقلاباسلامی در سینمای ایران پیدا شود. وقتی ژانر دفاعمقدس به یک سنت تبدیل شد، میتواند مسائل خودش را با کندی و سختی حل کرده و نیازهایش را هر طور که شده بالاخره برطرف میکند.
به نظرم مثالی که درباره سینمای دفاعمقدس زدید، خیلی مثال خوبی است. سینمای دفاعمقدس یک متولی هماهنگکننده به نام انجمن سینمای دفاعمقدس دارد. یک جایی بالاخره مسئول همهچیز است و در قبالش پاسخگوست اما الان اگر بروید از ۱۰ مسئول مختلف درباره سینمای دینی بپرسید، هرکدام میتوانند تقصیر را به گردن دیگری بیندازند؛ به نظرم حق هم دارند.
به نظرم مشکل اصلی عدم برقراری ارتباط بین عناصر مختلفی است که باید بنشینند و راجع به این موضوع کار کنند. آن هماهنگکنندهای که میگویید باید یک احساس نیاز مشترک بهوجود بیاورد. باید یک فراخوانی وجود داشته باشد که طبیعتا انتشار آن بر عهده مسئولان است چون آنها هستند که امکانات دارند.
این فراخوان و دعوت عمومی باید باعث شود که افراد بیایند نظراتشان را بدهند، درباره وضع موجود حرف بزنند، درباره افقها بحث کنند، ببینند که چگونه باید موانع از میان برداشته شود و از همه مهمتر اینکه در نهایت باید با یکدیگر به اتفاقنظری برسند که بهترسیم یک نقشه ختم شود. آن زمان میتوان گفت حرکتی درست، اصولی و واقعی شروع میشود. بگذارید یک موضوعی را هم همینجا روشن کنم. اگر آن اول شما میآمدید و میگفتید که سینمای دینی افت کرده و این تقصیر فیلمساز است، من میگفتم خیر، تقصیر مدیران است! چون معتقدم نمیتوان نقش فیلمساز، مسئول، محقق، منتقد و اصحاب رسانه را جدای از هم دید. قطعا حرفی که شما میزنید از ریشه دلسوزی است اما فقط روی یک نقطه متمرکز شده است، در حالی که میتوانید این نگاه را کمی جامعالاطرافتر کنید تا به نتیجه درستتری برسید. نکته دیگر هم این است که با عرض تاسف، باید دوستان مطبوعاتی را هم در این علل ناکامی مقصر دانست. چون آنها موتور محرک بسیاری از اتفاقات هستند.
در هر صورت اکثر رسانههای ما به حاضریخوری عادت کردهاند. بدین معنی که یا باید اثر یک اتفاق را ببینند و سراغش بروند یا اینکه متوجه شوند که آن موضوع دارد به نقطه بحران میرسد. به عنوان مثال الان اگر «سر به مهر» در زمان خوبی اکران میشد و مثلا فروش یک میلیاردی میکرد، رسانهها به فیلمسازان میگفتند چرا مثل «سر به مهر» فیلمی نمیسازید که هم مضمون داشته باشد و هم خوب بفروشد.
خب اینکه میگویید که چیز خوبی نیست. اینکه فقط به چیزی نگاه کنیم که قابل رویت شده است، خیلی کار سخت و پیچیدهای نیست اما اگر نگاه جستجوگر داشته باشیم و نیازسنجی کنیم، خودبهخود متوجه میشویم که در حوزه فیلمهای دینی خلاء داریم. آن وقت مثلا میتوانیم در مطبوعات شروع به طرح بحثهای نظری چگونگی ساخت فیلمی با مفاهیم دینی و با تاثیرگذاری بر مخاطب کنیم. همین دقت نظر در بچههای رسانه میتواند به رشد و بلوغ نگاه دینی مخاطب و البته جلب نظر فیلمساز و مسئول کمک کند وگرنه دیدن نیازها زمانی که به صورت ناهنجاری بروز میکنند و قابل رویت میشوند که هنر نیست.
هنر این است که قبل از طلوع آفتاب، ابتدا باور کنید که آفتاب وجود دارد و طلوع میکند و سپس برای استفاده از آن پیشبینی لازم را داشته باشید؛ وگرنه اینکه آفتاب طلوع کند، پوست شما را بسوزاند و بعد بروید دنبال کرم ضدآفتاب که کار بهخصوصی نکردهاید. یک نکتهای را هم توجه داشته باشید. متاسفانه ما عادت کردهایم به جای بررسی سهم تاثیر، درباره سهم تقصیر حرف بزنیم. همین باعث میشود که وقتی یک چیزی گم شد، به جای اینکه دنبال آن بگردیم، میگردیم کسی را که آن شیء را گم کرده پیدا کنیم! نمیگویم پیدا کردن مقصر لازم نیست اما حداقل باید گفت که اولویتی همزمان با پیدا کردن شیء دارد اما شما میبینید که هر اتفاقی میافتد همه میروند دنبال اینکه چه کسی بیشتر مقصر است! این روش نوبتی، روند رشد و توسعه را کند میکند.
حرف شما درست است اما نمیتوان نقش عوامل بازدارنده را هم کتمان کرد. سینما یک مقوله اقتصادی است. فلان فیلمساز حق دارد که بگوید فیلم دینی با این بلاهایی که در اکران به سرش میآید، نه تنها سود ندارد بلکه ضرر هم میدهد. فیلمساز علاقهمند باید با چه انگیزهای وارد این حوزه شود؟
بله، عوامل بازدارنده وجود دارد. بدون رودربایستی اگر کسی میخواهد در حوزه سینمای دینی کار کند باید انگیزه خیلی قوی داشته باشد. ضمن آنکه باید «اندازهها» را هم رعایت کند. اندازه یعنی وقتی شما درباره ناامیدی از بازگشت سرمایه در مدل فیلمسازی سینمایی دینی حرف میزنید که قطعا میتواند یک عامل بازدارنده باشد، فیلمساز علاقهمند باید سعی کند که فیلمی با اندازه بودجهای کار کند که حداقل بیضرر باشد نه اینکه سنگ بزرگ بردارد و بگوید یا دو میلیارد تومان بدهید که فیلمم را بسازم یا اینکه اصلا هیچی! معلوم است که اگر کسی سنگ بزرگ بردارد، عوامل بازدارنده بیشتر تاثیر خودشان را نشان میدهند تا اینکه او سراغ ساخت فیلمی با هزینه ۵۰۰میلیون تومانی برود که به بازگشت سرمایه نزدیکتر است.
نکته این است که خیلیها فکر میکنند شرایط ساخت فیلم دینی یا دفاع مقدسی باید کاملا ایدهآل باشد؛ در حالی که حداقل امروز، واقعیت بهگونه دیگری است.
بله. این مشکلاتی که شما میگویید واقعیت دارد. اینکه فیلمساز فقط مایل باشد که موضوعی را جلوی دوربین ببرد، کافی نیست بلکه باید واقعیتها را هم درنظر بگیرد. اگر من مایلم فیلم دینی بسازم، نباید توقعی داشته باشم که اسمش بشود امر موکول به محال! باید اندازه تمایلم را با اوضاع موجود تنظیم کنم که آنچه دوست دارم انجام بدهم، شدنی شود. به عنوان مثال گاهی میشنویم که وقتی به یک نفر که خودش برای ساخت فیلم دینی ابراز تمایل کرده، میگویند بیا و یک فیلم کم هزینه با ۴۰۰ میلیون تومان بساز، کلی ناراحت میشود و قهر میکند. خب طبیعی است که بگوییم آن فرد واقعا نمیخواهد کاری کند.
نکته اینجاست که یکسری معتقدند این پایین آوردن سطح انتظار برای ساخت فیلم دینی، به معنی کاهش کیفیت و... فیلم است.
خیر. تواضع به خرج دادن نسبت به تمایل، به معنی کوتاه آمدن از تمایل تا به اندازهای است که قابل اجرا شود. این اصلا به معنی سطحی و نازل شدن بحث نیست. فیلمساز در این مسیر تنها باید سعی کند که کمی انعطاف داشته باشد که قطعا این انعطاف به معنای کوتاه آمدن از اصول و ارکان نیست و باید کاملا واقعگرایانه انجام شود.
برگردیم سراغ «سر به مهر»؛ فیلمنامه را نوشتید و سپس دنبال سرمایهگذار رفتید یا اینکه از همان ابتدا قرار بود کار را با آقای شفیعی جلو ببرید؟
ما از ابتدا با آقای شفیعی جلو آمدیم و وقتی حساب و کتاب کردیم دیدیم که «سر به مهر» میتواند سرمایه خودش را برگرداند. ما قطعا به این موضوع فکر کردیم که چگونه باید در بخش خصوصی فیلمی درباره نماز بسازیم که ضرر نکنیم.
هدفتان از اینکه آنقدر مشخص به نماز خواندن در «سر به مهر» پرداختید چه بود؟ چون طبیعتا میتوانستید این موضوع را در بستر درام و به عنوان یک زیرلایه مطرح کنید، اما الان انگار میخواهید با نمایش صریح آن، تلنگری به مخاطب بزنید.
این تلنگر هم که میگویید یک بخشی از کار ما بود که مایل بودیم اتفاق بیفتد. درباره اینکه میگویید موضوع میتوانست در زیرلایه فیلم مطرح شود هم باید بگویم، این کار در شرایطی میتوانست اتفاق بیفتد که داستان ما چیز دیگری بود و حالا میآمدیم و در زیرلایههای آن، مباحث اعتقادی را مطرح میکردیم اما در «سر به مهر» موضوع و سوژه اصلی فیلم همان آدمی است که خجالت میکشد نماز خواندنش را ابراز کند. من فکر میکنم نمایش چنین چیزی با خودش یک تلنگر بهدنبال دارد که نظر مخاطب را جلب میکند. ضمن اینکه هدف معین دیگر ما این بود که تماشاچی از اینکه میشود از چنین ترسی عبور کرد احساس خشنودی کند. قطعا کسی در شرایط روحی «صبا» وقتی بتواند به عهدی که برایش مهم است عمل کند، احساس خشنودی خواهد کرد.
پس با این حساب مخاطب «سر به مهر» را باید کسانی دانست که به نماز خواندن معتقدند اما از ابراز آن خجالت میکشند؟
تا حدودی، اما فقط به این عده محصور نمیشود.
ایده «سر به مهر» مابهازای خارجی داشت یا اینکه حاصل تخیل شما و آقای نعمتالله بود؟
موضوع مربوط به یک آدم واقعی بود که از نماز خواندن خجالت میکشید و ما هم چندین جلسه درباره این ترس او صحبت کردیم. چون بحث برای 6-5 سال قبل است، خیلی جزئیاتش را به خاطر ندارم اما قطعا میدانم آن فرد، مشکلات حادی برای نماز خواندنش داشت و مشکلش به ترکیبی از عهد و اضطراب تبدیل شده بود. یعنی هم این عهد را داشت که حتما باید نماز بخواند و هم در کنارش اضطراب داشت و خجالت میکشید در یک جاهایی جلوی برخی افراد این کار را انجام دهد.
چنین ایدهای به ذات میتواند جالب باشد.
بله دقیقا. تو قول دادی کاری را انجام دهی و از آن طرف هم دربارهاش ترس و نگرانی داری. مصادیق این عهد و اضطراب در جامعه زیاد است و حالا در «سر به مهر» ما درگیر چنین موقعیتی درباره نماز خواندن هستیم. حتی ما صحنهای در فیلم داشتیم که عینا مربوط به یکی از موردهای ما بود که البته در نهایت حذفش کردیم. آن بنده خدا، برای فرار از چشمان دیگران، در پاگرد نماز میخواند. مشکل او آنقدر حاد بود که وقتی با هر رکوع و قعود چراغهای خودکار راهرو روشن میشد، دچار استرس میشد! شما الان ممکن است خندهتان بگیرد اما این عینا مشکل یکی از موردهای ما بود.
البته اینکه در یک جامعه اسلامی کسی از نماز خواندن جلوی سایرین خجالت بکشد، هم یکی از مشکلات ماست که به نظر میرسد دارد تشدید هم میشود. قبول دارید؟
این اتفاق همیشه و از قدیم میافتاده و به نظرم بستگی به این دارد که درجه ایمان یک نفر چقدر است.
ولی عوامل بازدارنده هم دارند تشدید میشوند.
این یک بحث جامعهشناسی است اما قطعا همانطور که میگویید نگرانکننده است. کلا فکر میکنم خیلی نگرانکننده است که بگوییم آمار بدقولی و بدعهدی در جامعهای دارد بالا میرود.
کمی هم درباره انتخاب بازیگر فیلمتان صحبت کنید. خیلیها میپرسند چرا لیلا حاتمی؟ گرچه معتقدم او خوب از پس بازی در این نقش برآمده است، اما شاید این سوال از اینجا نشات میگیرد که مثلا چنین فرآیندی به ایشان خیلی نمیآید.
وقتی این حرف را میزنیم، دور از جان شما یادمان میرود که سینما یک کار گروهی است. خانم حاتمی نه به عنوان یک بازیگر، بلکه به عنوان یک همراه در فیلم خیلی به من کمک کرد تا «سر به مهر»را بسازم.
به تعبیر دیگر، این فقط کارگردان نیست که یک فیلم را میسازد، بلکه بازیگر، فیلمبردار و سایر عوامل هم نقشی بسیار کلیدی دارند و به همین دلیل است که نمیتوان قوت و ضعف یک اثر را فقط به یک نفر نسبت داد. من وقتی به گذشته نگاه میکنم، میبینم خانم حاتمیبه عنوان یکی از اعضای تیم ساخت «سر به مهر» خیلی به من کمک کرد، همانطور که فیلمبردار کمکم کرد. اما حالا مانند مطبوعات که یک نفر مدیرمسئول دارد، در فیلم هم یک نفر پاسخگو است که اسمش شده کارگردان.
من معتقدم هر یک از عوامل در فیلم برای خودشان مهم هستند. اگر در یک کار گروهی چنین باوری وجود نداشته باشد، نمیتوان از قابلیتهای افراد استفاده کرد.
این را هم در نظر داشته باشید که خانم حاتمی آدمی نیستند که در فیلمی حضور پیدا کنند و نخواهند به آن کار کمک بکنند. ضمن اینکه نمیشود به صورت بیمنطق به ایشان گفت که شما فلان کار را انجام بده و هیچ حرفی هم نزن چون من کارگردان هستم! پس به جد میگویم که خانم حاتمی هم در ساخته شدن «سر به مهر» به عنوان فیلمی درباره نماز خواندن به اندازه همه ما سهیم و دخیل بودهاند.
اما در هر صورت پذیرفتن بعضی جنس از نقشها باعث میشود که بچههای رسانه کمی تعجب کنند. البته به نظر خودم این بحث خیلی جالب هم نیست، اما خب بالاخره تعجب میکنند دیگر!
lمگر لیلا حاتمی «هر شب تنهایی» را با آقای صدرعاملی و درباره امام رضا (ع) کار نکرد؟ من میپرسم چرا باید چنین چیزی عجیب باشد؟ اتفاقا به نظرم این تعجب عجیب است. اگر همه ما مسلمان هستیم پس چنین چیزی هم نباید عجیب باشد.
نکته دیگری که درباره «سر به مهر» وجود دارد و در جشنواره فجر هم موجب مطرح شدن بعضی انتقادات از سوی طیفی به شما شده بود، این است که شخصیت اصلی فیلم، سبک زندگیای کاملا غربی دارد و به تعبیری سبک زندگیاش ایرانی – اسلامی نیست. نمونهای هم که آورده بودند این بود که «صبا» به اینترنت اعتیاد دارد، از فستفود و آبمعدنی زیاد استفاده میکند و....
بله من هم چنین انتقاداتی را شنیده بودم. اما میتوان در شرایطی آن را پذیرفت که ما در «سر به مهر» به سمت ترویج این سبک زندگی گام برمیداشتیم نه تقبیح آن. ترویج باید ترکیبی از نمایش و تایید باشد اما اگر چیزی را نشان بدهیم و آن را تقبیح بکنیم اتفاقا نه تنها خاصیتی ترویجی پیدا نمیکند بلکه باعث میشود مخاطب هم به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه از آن فاصله بگیرد.
نمیتوان انتظار داشت که فیلمساز اصلا سبک زندگیهای دیگر را نشان ندهد. یک آدمی نمازخوان نبوده، زیست مجردی دارد، در اینترنت دنبال گربه خانگی میگردد، به فکر تور ارزانقیمت است، ساعت زندگیاش و کار و خوابش تنظیمات ندارد و مسائلی از این دست درباره او صدق میکند. خُب! من باید چگونه این آدم را ترسیم کنم؟ باید این آدم را با همان سبک زندگی که دارد ترسیم کنم، ولی برای اینکه شیوهمان ترویجی نباشد، باید دقت کنیم که آن نوع زیست را تایید نکنیم.
«صبا» در «سر به مهر» خودش از شرایطی که دارد ناراضی است. خودش میگوید خدایا اعتیاد به اینترنت از سرم بیفتد. او مشتاق است که یک زیستطبیعی و یک زندگی معمولی داشته باشد و از این سبک زندگی مجردی همراه با یک همخانه خسته شده است و این دلزدگی را نشان میدهد. من میگویم این کار عین تقبیح یک موضوع است. نمیشود گفت صرف نشان دادن یک عمل ترویج آن است کما اینکه من معتقدم خیلی اوقات حتی نمایش بعضی معضلات و مسائل مانعی بر ترویج آن است.
اما یکسری از دوستان معتقدند که نفس نمایش سبک زندگی غربی مذموم است.
من این را قبول ندارم. مقدمات تقبیح یک سبک زندگی، این است که ابتدا آن را نمایش بدهیم و به مخاطب بگوییم حالت ناپسند چیست و بعد همزمان و بهطور موازی، وضع مناسب را نیز پیشنهاد بدهیم. «صبا» خودش مایل است ازدواج کرده و از زیست مجردی نجات پیدا کند. میگوید خدایا عادت اینترنت از سر من بیفتد. تماشاچی وقتی این را میبیند احساس راحتی و آسودگی بیشتر میکند و وقتی خودش نزد خانوادهاش است احساس خوشایندی بیشتری دارد تا اینکه تنهاست و با کسی ارتباط ندارد. ما باید در این فیلم برای شخصیت «صبا» حرکتی را از نقطه منفی یک به صفر و سپس به یک نشان میدادیم و قصدمان هم این بود که حرکتی را از یک سبک زندگی به سبک زندگی دیگر ترسیم کنیم.
برای بخش آخر هم برویم سراغ وضعیت ممیزی و اکران. در نشست خبری فیلمتان در جشنواره فجر گفته شد که فیلمنامه «سربه مهر» دو، سه مرتبهای رد شده بود! برای خودم جالب است که بدانم اساسا چه ایراد ممیزی میتوان به ساخت فیلمی درباره نماز گرفت؟!
من واقعا مصادیقی که در این حوزه عنوان کردند را به خاطر ندارم چون حفظ کردن آنها اصلا برایم جالب نیست، اما در هر صورت وضعیت مبهمی داشتیم. ممکن بود توضیحاتی در این زمینه گفته شده باشد ولی قابل درک نبود و آدم از آن سر در نمیآورد.
اگر بخواهم خیلی مشخص پاسخ بدهم باید بگویم، هم بنده خیلی مایل نبودم این مباحث مبهم را به خاطر بسپارم و هم اینکه اصلا درست به خاطرسپردنی نبود!
از وضعیت اکران راضی هستید؟ به نظر میرسد باتوجه به اینکه پخشکننده قویای دارید، میتوانستید در فصل بهتری «سر به مهر» را اکران کنید.
بحث پخش، یک بحث فنی است که من در آن تخصصی ندارم. من تنها تلاش کردم بخش مربوط به خودم را درست انجام بدهم و در این مسیر هم دوست دارم نظرات دوستان را بشنوم تا بتوانم عیبهای کارم را برطرف کنم اما بخش پخش و اکران یک بحث کاملا تخصصی است که من از آن سررشتهای ندارم.
اما در هر صورت الان فروش فیلم خیلی امیدوارکننده نیست. باتوجه به اینکه شما تجربه نویسندگی سریال «وضعیت سفید» را هم دارید میگویم که شاید «سر به مهر» میتوانست در تلویزیون خیلی پرمخاطبتر باشد.
فروش فیلم خیلی هم ناامیدکننده نیست. باز هم عرض میکنم بحث اقتصادی فیلم بحث مفصلی را میطلبد که فقط به فروش فیلم در گیشه محدود نمیشود کما اینکه اکران فیلم هنوز تمام هم نشده است. اما در مورد انتخاب مدیوم بنده برایم مهم بود این فیلم در سینما کار شود تا انعکاس بیشتری پیدا کند.
مخاطب تلویزیون خیلی بیشتر از سینماست و این تعدد مخاطب میتوانست به هدفتان از ساخت «سر به مهر» خیلی کمک کند.
خودم فکر میکردم تاثیر مطرح کردن چنین موضوعی در سینما بیشتر است. البته انشاءالله تلویزیون هم آن نشان را میدهد. امیدوارم انعکاس «سر به مهر» در سینما بهگونهای باشد که تماشاچی با اشتیاق پای تلویزیون بنشیند و از فیلم استقبال کند. من معتقدم بازگشت سرمایه و دیده شدن فیلم در سینما دو مقوله کاملا جدا هستند. امیدوارم فیلم ما بتواند هم بازگشت سرمایه داشته باشد و هم در طول زمان در مدیومهای سینما و تلویزیون دیده شود.
مخاطبان محترم گروه فرهنگی مشرق می توانند مقالات، اشعار، مطالب طنز، تصاویر و هر آن چیزی که در قالب فرهنگ و هنر جای می گیرد را به آدرس culture@mashreghnews.ir ارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود.