به گزارش سرویس وبلاگستان مشرق، مصطفی افضل زاده در اخرین پست وبلاگ خود نوشت:
امیر تفرشی خبرنگار و کارشناس حوزه آمریکای لاتین است و چند سالیست در کشورهای مختلف آمریکای لاتین مشغول کار، تحصیل و زندگی است. امیر چند روز پیش در صفحه فیس بوک خود مطلب کوتاهی را نوشته بود که به نظرم جالب آمد و از او خواهش کردم با وجود مشغله ای که داشت در قالب یک مصاحبه کوتاه در خصوص آن مطلب با ما صحبت کند.
آقای تفرشی در حال حاضر ساکن کدام کشور هستید؟
در حال حاضر من در کشور اکوادور ساکن هستم.
مردم این کشور تا چه اندازه با ایرن و اسلام آشنا هستند؟
اینجا در بین عامه مردم آشنایی زیادی با ایران و اسلام وجود ندارد و با توجه به تبلیغات منفی گسترده ای که در تمام دنیا علیه اسلام و ایران می شود میتونیم در مجموع اینطور ادعا کنیم که در پس ذهن عموم مردم نقاط تیره یا لااقل ابهاماتی در خصوص عقیده و مرام ما وجود دارد. اما نکته قابل توجه در خصوص لاتینی ها یا شهروندان کشورهای آمریکای لاتین این است که وقتی در خصوص این نقاط ابهام با ایشان صحبت میکنی و مسایل را برایشان باز و تشریح میکنی، بدلیل بی تکلف و صمیمی بودنشان، حرف و منطق شما را می پذیرند و البته به عقیده شما احترام میگذارند. این موضوع را در عمل به دفعات تجربه کرده ام.
البته در سطح خواص و اقشار نخبه سطح آشنایی با ایران و اسلام متفاوت است. آنها معمولا شناخت بیشتری از ما دارند و عمدتا اینطور اظهار می کنند که آنچه درباره ما در سطح رسانه های بین المللی گفته می شود بیش از آنکه به حقیقت نزدیک باشد پروپاگاندایی در جهت منافع رقبای ما یا مراکز قدرت جهانی است.
شما در صفحه فیس بوک خود اقدام به انتشار تصویری کرده اید که در توضیح آن نوشته اید " نذری امام حسن(ع) در شب سال نوی میلادی برای همسایگان مسیحی ام" می شود در خصوص این عکس بیشتر توضیح بدید؟
امسال روز 28 صفر با شب اول ژانویه که آغاز سال مسیحی است همزمان شده بود. این شب برای مسیحیان مانند اول نوروز برای ما ایرانیان است و معمولا دور هم جمع می شوند و شاد هستند. ما در خانه مقدار بسیار محدودی شله زرد نذری امام مظلوم حسن مجتبی(ع) آماده کردیم و در بین همسایگان توزیع کردیم. برنامه خاصی هم دنبال نمی کردیم و یک مساله اعتقادی شخصی بوده است. البته به دلیل اینکه اینکار در اینجا و در این فرهنگ اقدامی عادی نیست سوالاتی در خصوص فلسفه و علت این عمل مطرح می شود که ما در حد توان مان توضیح می دهیم. معمولا هم مورد توجه و استقبال واقع می شود. دیروز یکی از همسایگان بعد از دریافت نذری و توضیحی که در مورد فلسفه اینکار دادیم گفت که از اینکه همسایه ماست خیلی خوشحال است و این موضوع باعث خوشبختی اوست! خب این واکنشها به نظرم جالب است...
به نظر شما میشود این کار شما را نوعی دیپلماسی مذهبی نامید؟ اگر نه چه اسمی برای این کار میشود گذاشت؟
نمی دانم چه اسمی روی اینکار می شود گذاشت و بنظرم اسمش خیلی مهم نیست.. نکته قابل توجه، اهمیت تبلیغ عملی است که در کنار تبلیغ لسانی باید مورد توجه قرار بگیرد. شخصا اعتقادی به تبلیغ لسانی در باب عقیده و مذهب ندارم و این تجربه ایست که در عالم واقع کسب کرده ام. تصور میکنم با حجم گسترده تبلیغات مخدوشی که در خصوص ما وجود دارد اگر از ابزارهای عملی برای اثبات حقانیت عقیده خود استفاده نکنیم تنها با حرف و سخنرانی و بیانیه از عهده تقابل با موج منفی عظیمی که با آن مواجه هستیم برنخواهیم آمد.
اقدام مشابهی در دهه محرم امسال در انگلیس رخ داد و برخی جوانان شیعه ایرانی الاصل به صورت خود جوش اقدام به توزیع بطری های آب که روی آن به انگلیسی نوشته شده بود "حسین کیست" کردند. این اقدامات خودجوش چقدر تاثیر در ترویج فرهنگ ایرانی اسلامی در جهان دارد؟
آن هم به نوعی یک نمونه از همین اقدامات عملی است که برایتان توضیح دادم. البته استفاده از بطری آب یک ابزار تبلیغاتی برای تشریح یک موضوع است که برادران و خواهران ما در انگلیس به این نتیجه رسیده اند که در دنیای پر حجم تبلیغات در آنجا، از این ابتکار برای جلب توجه شهروندان انگلیسی و ارایه توضیح در خصوص نهضت امام حسین(ع) استفاده کنند. آنچه که من پیش از این عرض کردم کمی فراتر از این مساله و ناظر بر تبلیغ از مجرای عمل است و ضمیر ناخودآگاه مخاطبان را هدف می گیرد و جنبه اقناعی عمیق تری دارد. یعنی شهروندان سایر ملل و معتقدین به سایر مذاهب، درستی و حقانیت عقیده شما را از نتایج عملی آن عقیده در اخلاق، رفتار، کردار و کسب و کار شما دریابند. طبیعتا این روش به مراتب دشوارتر و نیازمند زمان بیشتر است اما برآیند تجربیات محدود این حقیر اینست که در شرایط کنونی و روند تحولات اجتماعی در جهان، گریزی از آن نداریم.
سازمان ها و ارگان های زیادی در ایران مسؤولیت ترویج اسلام و انقلاب را در خارج از مرزهای کشورمان به عهده دارند. این سازمان ها چه میزان موفق بوده اند؟
نهادهای مورد اشاره شما زحمات بسیاری کشیده اند که طبیعتا قابل تقدیر است. البته در آمریکای لاتین من نشنیده ام که نهادهای دولتی از ایران به این امر اشتغال داشته باشند و اگر هم باشد بسیار محدود و کم اعتناء است. نه دولت گذشته و نه دولت فعلی در ایران منابعی برای این امر در آمریکای لاتین تخصیص نداده اند و اگر هم منابعی بوده است نتایج قابل مشاهده ای نداشته است که نیازمند آسیب شناسی است؛
یک نکته درخور توجه در این حوزه اینست که به عنوان یک رویکرد و وظیفه سازمانی و اداری در این عرصه نمی توان به نتایج مطلوب رسید. نکته مهم دیگر اصلاح روش "ریموت کنترلی" در این حوزه است! به این معنا که شما بدون در اختیار داشتن شناخت کافی و حقیقی از یک محیط و لحاظ مشخصه های خاص فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی و اقتصادی آن محیط، در تهران بنشینی و برای تبلیغ اسلام و یا رقیق کردن فضای عمومی یک کشور درباره عقیده و مرامی که داریم برنامه ریزی کنی و عواملت را برای اجرای آن برنامه راهی مقصد کنی! من این روش را ریموت کنترلی اسم گذاشته ام. به نظرم می رسد که روشی معمول در ایران است و برای جلوگیری از اتلاف منابع و زمان، باید این روش را اصلاح کنیم.