کد خبر 274709
تاریخ انتشار: ۱۴ دی ۱۳۹۲ - ۱۱:۵۳

برخی منابع خبر می‌دهند که یکی از برنامه‌های احتمالی سعودی‌ها در لبنان، پیگیری سناریوی ایجاد تنش بین ارتش لبنان و جنبش حزب‌الله و پیگیری جنگ داخلی در لبنان است.

به گزارش مشرق به نقل از فارس، این روزها فضای سیاسی و امنیتی لبنان به سوی آشفتگی پیش می‌رود و با توجه به دستگیری طراح حمله به سفارت جمهوری اسلامی ایران در بیروت که یک تبعه سعودی موسوم به ماجد الماجد است، تردیدی نیست که رژیم سعودی در تحولات ناخوشایند اخیر لبنان دخیل است.

این روزها نام بندر بن سلطان، شاهزاده شرور سعودی در تحولات لبنان مطرح است. اگر تبعه سعودی مزبور بدون هماهنگی با برخی مقامات سعودی اقدام به برنامه‌ریزی و اجرای طرح انفجار در نزدیکی سفارت ایران در بیروت کرده بود، نیازی نبود که عربستان سعودی خواستار بازگرداندن وی به ریاض شود و تا به این اندازه نگران حضور ایران در بازجویی از وی باشد. روزنامه الجمهوریه لبنان اخیرا از مخالفت سعودی‌ها با مشارکت ایران در بازجویی از ماجد الماجد خبر داده است.

هنوز از خاطرها نرفته است که چندی پیش، به بهانه برنامه‌ریزی ایران برای ترور سفیر عربستان سعودی در ایالات متحده که هرگز ثابت نشد، رسانه‌ها و رژیم‌های غربی چه جنجالی علیه ایران به راه انداختند. اما اکنون در برابر امر واضح دست داشتن رژیم سعودی در اقدام تروریستی علیه سفارت جمهوری اسلامی ایران در بیروت، کمتر رسانه غربی پیدا می‌شود که گزارشی منصفانه منتشر کرده باشد.

با این حال، به نظر می‌رسد شیطنت‌های رژیم سعودی بر ضد ثبات و امنیت در لبنان به همین بمب‌گذاری‌ها ختم نمی‌شود. برخی منابع مطلع پیش از این از هشدار آل‌سعود به حزب‌الله خبر داده بودند که در صورت دخالت این جنبش در عملیات قلمون لبنان را به آتش خواهند کشید، اکنون به نظر می‌رسد با سفر رئیس‌جمهور فرانسه به ریاض، پرده دیگری از سناریوی آل‌سعود برای به آتش کشیدن لبنان خود را نشان داده باشد، پرده‌ای که به مراتب خطرناک‌تر از بمب‌گذاری در بیروت است.

سفر اولاند به ریاض دو موضوع اصلی را پوشش می‌داد. یکی از این موضوعات توافق هسته‌ای ایران و 1+5 در ژنو بود که طبعا عربستان در خصوص آن زمین گسترده‌ای در اختیار ندارد. اما موضوع دوم به بحران سوریه و به تبع آن لبنان مربوط می‌شد. اینجا همان جایی است که سعودی‌ها احساس می‌کنند حرف برای گفتن زیاد دارند.

یادآوری این نکته ضروری است که بر اساس متن منتشر شده از مذاکرات به انجام رسیده در دیدار جان کری، وزیر خارجه ایالات متحده و عبدالله بن عبدالعزیز، پادشاه سعودی، کری ضمن سرزنش برخی سیاست‌های ریاض، به پادشاه عربستان هشدار داده بود که هر کاری می‌خواهد در سوریه انجام دهد، باید سریع‌تر انجام دهد وگرنه چاره‌ای از یک توافق وجود ندارد؛ توافقی که ظاهرا با کنفرانس صلح سوریه [مشهور به ژنو 2] در ارتباط است.

از همان زمان به بعد تلاش‌های رژیم سعودی برای پیش‌برد اهداف خود در سوریه دوچندان شده است و برای این منظور، ریاض چاره‌ای از اعمال فشار بر حزب‌الله ندارد چون تصور سعودی‌ها بر این است که از روزی نبرد به نفع اسد در سوریه تغییر کرده که پای حزب‌الله به عرصه میدانی باز شده است. این در حالی است که حزب‌الله زمانی وارد میدان نبرد در سوریه شد که روستاهای مرزی لبنانی در خطر حملات تروریست‌های تکفیری قرار گرفت و لازم بود که برای تامین امنیت مرزهای لبنان با سوریه یک نیروی لبنانی هم درگیر نبرد شود. کاری که حزب‌الله در سوریه کرده، بستن راه تدارکاتی تروریست‌ها از خاک لبنان است. نماد پیروزی‌های مشترک ارتش سوریه و حزب‌الله یکی نبرد قصیر بود و دیگری نبرد قلمون که البته هنوز به پایان نرسیده است.

درگیرساختن حزب‌الله در داخل لبنان و محصور کردن آن به مرزهای این کشور یکی از سیاست‌هایی است که سعودی‌ها دنبال می‌کنند. در لبنان نیروی مسلحی که بتواند حزب‌الله را به‌طور جدی به خود مشغول دارد، وجود ندارد مگر یکی: «ارتش لبنان». در گذشته روابط ارتش لبنان و حزب‌الله کاملا حسنه بوده است تا آنجا که بعضا ارتش با نیروهای تکفیری که دشمنان قسم‌خورده حزب‌الله و شیعیان لبنان هستند، درگیر شده است. بر اساس برخی اطلاعات کسب شده از منابع آگاه، یکی از پروژه‌های سعودی‌ها در لبنان تغییر این روند و قرار دادن ارتش و حزب‌الله در برابر یکدیگر است.

این در شرایطی است که حتی ارتش اسرائیل هم این روزها از رویارویی مستقیم با رزمندگان حزب‌الله در هراس است. تغییر یکباره تمام معادلات جنگ داخلی در سوریه با ورود حزب‌الله به میدان نشان داد که رزمندگان حزب‌الله از توان رزمی بالایی برخورداند و بخشی از توان موشکی خود را نیز در نبرد 33 روزه در سال 2006 نشان داده‌اند. با این وصف، ارتش لبنان برای تقابل با حزب‌الله – در صورت موفقیت پروژه درگیرسازی مدنظر سعودی‌ها – نیازمند تسلیحات پیشرفته‌تری است. تامین این سلاح‌ها در سناریوی مزبور بر عهده فرانسه است که دوره‌ای قیمومیت لبنان را بر عهده داشته و با ساختار ارتش این کشور آشنا است و در ضمن با مواضع خود در مذاکرات هسته‌ای ایران و 1+5، نزدیکی دیدگاه خود به اعراب حاشیه خلیج فارس را به اثبات رسانده است. تامین هزینه این تسلیحات هم طبق معمول بر عهده چاه‌های نفت عربستان است. گفته می‌شود 3 میلیارد دلار بودجه برای این کار در نظر گرفته شده است.

پیاده شدن چنین سناریویی در لبنان تبعات سنگینی از پی خواهد داشت. اولا درگیری ارتش و حزب‌الله عملا به معنای جنگ داخلی در لبنان و کشته شدن هزاران شهروند لبنانی خواهد بود. ثانیا، در صورت وقوع چنین جنگی قطعا ارتش لبنان با توجه به گرایش‌های مختلفی که درون آن وجود دارد دچار تجزیه خواهد شد. ثالثا، با فعال شدن گروه‌های تکفیری در لبنان نظیر النصره که موجودیت خود را در این کشور اعلام کرده، بخشی از سلاح‌های فرانسوی به این تروریست‌ها خواهد رسید و منطقه از آنچه هست نیز ناامن‌تر خواهد شد.

به‌نظر می‌رسد بندر بن سلطان و دوستانش قابلیت آن را دارند که برای رسیدن به اهدافشان بیش از اینها آتش‌افروزی کنند. در این میان آنچه باید به آن چشم دوخت، هوشیاری سیاست‌مداران و نظامیان لبنانی است. این روزها انتظار زیادی از میشل سلیمان، رئیس‌جمهور لبنان نمی‌توان داشت که حدودا یک‌سال است مواضع خود را به سوی عربستان چرخانده است و در سخنرانی‌های خود زنده ‌باد عربستان را پیش از زنده‌ باد لبنان بر زبان می‌آورد. از گروه 14 مارس و سعد حریری هم که هرگز نباید انتظار عقلانیت و دوری از درگیری داشت.

البته در این مسیر یک مانع وجود دارد. ارتش لبنان برای دست یافتن به سلاح‌های فرانسوی نیازمند تصویب کابینه است و اکنون در لبنان کابینه‌ای وجود ندارد. اما به هرحال راه برای دور زدن قانون در کشورهای عربی همیشه وجود دارد.

هدف نهایی از تمام این اقدامات که عربستان تنها مجری آنهاست، قدرت و نفوذ منطقه‌ای ایران و شکست محور مقاومت است، آرزویی که قطعا بندر بن سلطان و دوستانش به گور خواهند برد. ایران و دوستانش با گذار از بحرانی که دست‌های فرامنطقه‌ای با بازیگری عناصر تکفیری و سعودی فراهم آورده‌اند، می‌توانند بر قدرت و نفوذ منطقه‌ای خود بیفزایند.