آیا باید از سفر اردوغان به تهران استقبال کرد؟ اگر چنین است، ایران چه منافعی در تنش‌زدایی با ترک‌ها...

گروه بین‌الملل مشرق – شواهد حاکی از آن است که سفر «رجب طیب اردوغان»، نخست‌وزیر ترکیه به تهران نزدیک است. سخنگوی وزارت خارجه ترکیه در گفتگو با خبرنگار مشرق با تأیید خبر سفر نخست‌وزیر این کشور به ایران، از انجام این سفر در آینده نزدیک و همچنین سفر متقابل حجت‌الاسلام حسن روحانی، رئیس‌جمهور کشورمان به آنکارا خبر داد. به گفته «کنک اولان»، روابط تجاری دو کشور تا سال 2015 به 30 میلیارد دلار خواهد رسید و دو کشور از شرکای مهم تجاری یکدیگر هستند.

از زمان روی کار آمدن دولت یازدهم در ایران، وزرای خارجه ایران و ترکیه بارها دیدار کرده‌اند. به‌نظر می‌رسد این تحولات از روند بهبود روابط دو کشور حکایت دارد. اخیرا، «محمد فرازمند»، سفیر سابق جمهوری اسلامی ایران در بحرین نیز گفته بود که ایران و ترکیه موفق شده‌اند مواردی از اختلافات خود بر سر مساله بحران سوریه را حل و فصل کنند. از سوی دیگر اخباری که از سوریه می‌رسد حکایت از آن دارد که ترک‌ها مرزهای خود را بر روی تروریست‌های سلفی بسته‌اند. برخی رسانه‌های غربی هم گزارش می‌دهند که اردوغان دیگر به دنبال بلندپروازی‌های عثمانی‌گرایانه نیست.

این بدان معنا نیست که ترکیه با یک چرخش 180 درجه‌ای تمام مواضع پیشین خود در خصوص سوریه را کنار گذاشته و اکنون موافق ادامه ریاست‌جمهوری بشار اسد در این کشور است؛ اما بدان معناست که دریافته سیاست منطقه‌ایش طی 3 سال گذشته دچار اشکالات جدی است. اگر چنین نبود دلیلی نداشت که دست به تغییر در رویکردهای خود بزند.

این تغییر رویکرد از چه عللی نشات گرفته است؟ آیا باید از سفر اردوغان به تهران استقبال کرد؟ اگر چنین است، ایران چه منافعی در تنش‌زدایی با ترک‌ها خواهد داشت؟ این‌ها سوالاتی است که تلاش می‌شود در این نوشتار به‌طور مختصر به آنها پاسخ داده شود هرچند که بررسی دقیق‌تر شاید مجالی گسترده‌تر و پژوهش‌های کلان‌تر بطلبد.

* شکست سیاست‌های منطقه‌ای ترک‌ها و سعودی‌زدگی سیاست‌های سوریه‌ای غرب

دولت اردوغان در اوایل دهه 2000 میلادی با حمایت مردمی تصمیم گرفت که نگاه به خاورمیانه را جایگزین سیاست نگاه به غرب دولت‌های لائیک پیشین کند. جان‌مایه این سیاست طرح «تنش صفر با همسایگان» احمد داووداغلو، وزیر امور خارجه و مغز متفکر سیاست خارجی دولت حزب عدالت و توسعه بود.

بروز چنین رویکردی در سیاست خارجی ترکیه بدون پیش‌زمینه نبود. تغییر در ساختار قدرت بین‌المللی پس از سال 1991 زمینه‌ای را فراهم کرد که گروه‌های اسلام‌گرا بتوانند رشد کنند و در نتیجه سیاست خارجی ترکیه را از تمرکز به سوی غرب به ممالک اسلامی متوجه کنند.

با آغاز جنگ سرد پس از پایان جنگ جهانی دوم، آمریکایی‌ها سیاست کمربند آهنین به دور اتحاد جماهیر شوروی را در دستور کار خود قرار دادند. ترکیه یکی از حلقه‌های مهم این سیاست بود و عضویت این کشور در پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) هم از این روست. آمریکایی‌ها برای حفظ این حلقه زنجیر به‌هر ترتیب ممکن از نظامیان در ترکیه حمایت می‌کردند تا آنها نیز به نوبه خود حافظ سنت آتاتورک در غرب‌گرایی باشند. در سیاست‌های واشنگتن حتی تعریف شده بود که ترکیه به هر قیمت ولو به قیمت استفاده از نیروی نظامی نباید از اردوگاه غرب خارج شود. یکی از علل قدرتی که همواره نظامیان در ترکیه داشتند همین بود.

با پایان دوران جنگ سرد، طبیعی بود که کم‌کم ستاره بخت نظامیان در ترکیه رو به افول گذارد. افول نظامیان به‌طور طبیعی با افول سیاست خارجی غرب‌گرایانه همراه بود. کاهش نگرانی‌ها در خصوص ترکیه و فروافتادن آن در ورطه کمونیسم به‌طور طبیعی از نقش نظامیان در ترکیه کاست و رقبای جدی دیگری برای آنها برساخت. به‌طور طبیعی شانس اسلام‌گرایان برای برساختن جدی‌ترین هویت سیاسی رقیب در ترکیه بیشتر بود چرا که ریشه‌های اسلام‌خواهانه در میان مردم ترکیه همچنان باقی بود و با سرکوب دهه‌های صدارت نظامیان لائیک و متحدین سیاسی آنها نه‌تنها تضعیف نشده بود، بلکه چون آتشی زیرخاکستر آماده شعله کشیدن بود.

دولت اردوغان سرانجام پس از سال‌ها مبارزه اسلام‌گرایان ترک توانست در دهه 2000 میلادی بر سر کار بیاید و یکی پس از دیگری رقبای نظامی خود را از میدان سیاست به‌در کند. نتیجه روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه تغییر در سیاست خارجی بود که نگاه منطقه‌گرا از نتایج آن بود.

اگر سیاست ترک‌ها تنها بر مبنای بهبود روابط با همسایگان شکل می‌گرفت مطلقا ایرادی نداشت منتها ترک‌ها «مدل‌سازی» را هدف خود قرار دادند؛ این بخشی از همان سیاست مشهور «نوعثمانی‌گری» بود. اگر چه روابط ترکیه با بسیاری از کشورهای خاورمیانه از جمله سوریه بهبود یافت اما اردوغان به دنبال یک بلندپروازی برای احیای نفوذ ترک‌ها در کشورهای جدا شده از امپراطوری عثمانی بود. اردوغان نمی‌خواست دوباره بر این کشورها حاکم شود چون در عمل هم چنین امکانی نداشت اما قصد داشت الگویی از دموکراسی مبتنی بر هویت اسلام‌گرایانه را به این کشورها صادر کند و اوج گرفتن انقلاب‌ها در خاورمیانه این فرصت را برای وی فراهم آورد.

ائتلاف با تفکر اخوانی و در کنار آن ادبیات نسبتا تند ضداسرائیلی به اردوغان این فرصت را داد که در اکثریت اهل سنت کشورهای انقلابی برای خود و دولتش جایی دست و پا کند. مهم‌ترین منشور این ائتلاف، حزب عدالت و آزادی در مصر و رئیس‌جمهور برآمده از آن یعنی «محمد مرسی» بود. دوران حکومت مرسی در مصر دوران ماه عسل تفکر اردوغانیستی بود. حزب عدالت و آزادی مصر حتی در نام خود نیز از حزب عدالت و توسعه ترکیه تقلید کرده بود.

اردوغان تا به اینجا مسیر توسعه نفوذ خود را خوب پیموده بود و با حمایت تمام‌عیار از شورشیان سوریه در بین غربی‌ها هم حمایت برانگیخته بود. او از یک‌سو خود را منادی اسلام سیاسی و دموکراتیک در خاورمیانه نشان می‌داد و از سوی دیگر با غربی‌هایی که قصد داشتند یک جزء مهم محور مقاومت را در سوریه فلج کنند نرد عشق می‌باخت. با این حال یک جای محاسبات سیاست منطقه‌ای اردوغان اشتباه از آب درآمد و از همان‌جا ضربه خورد.

محور ریاض – تل‌آویو نمی‌توانست توسعه نفوذ محور اخوانی را تحمل کند. تفکر اخوانی هم برای اسرائیل یک خطر محسوب می‌شد و هم برای ریاض. سابقه اختلافات سعودی‌ها با اخوان سابقه‌ای طولانی است. این دو با همکاری نظامیان مصری و با استفاده از فرصتی که عملکرد ضعیف اقتصادی دولت مرسی در اختیارشان قرار می‌داد، با یک کودتای برنامه‌ریزی شده دولت قانونی مصر را از کار برکنار کردند و طومار آرزوهای بلندپروازانه اردوغان را در هم پیچیدند. اردوغان به نظامیان حاکم بر مصر بد و بیراه زیاد گفته اما در عمل کاری از دستش برنیامده است. متحد اردوغان در مصر در حال محاکمه است و اخوان‌المسلمین غیرقانونی اعلام شده و قانون اساسی مشروعیت‌بخش کودتا نیز تصویب شده است.

باخت اردوغان زمانی واضح‌تر شد که هم در میدان سیاست و هم در میدان نبرد، سعودی‌ها کنترل شورشیان سوری را در دست گرفتند. از یک‌سو سلفی‌هایی در میدان نبرد تقویت شدند که در آینده دشمن امنیت ملی ترکیه عضو ناتو هم خواهند بود و از سوی دیگر شورای ملی وابسته به تروریست‌های سوری در دست نیروهای نزدیک به ریاض افتاد. شاید اینجا بود که نخست‌وزیر ترکیه دانست که غربی‌ها وی را هم به عربستان فروخته‌اند.





اکنون اردوغان در حالی برای آمدن به تهران آماده می‌شود که در سیاست منطقه‌ای خود سرخورده شده است. وی همچنان مواضع خود بر ضد دولت سوریه را تکرار می‌کند اما خود نیز می‌داند که کودک نوعثمانی‌گرایی‌اش چندی است مرده است. صداهای ضدسوری اردوغان این روزها شبیه به رفتار مادر بهت‌زده از مرگ کودکی است که به‌جای نوزاد خود گریه می‌کند تا باور نکند که جگرگوشه‌اش از دنیا رفته است. مدت‌زمانی طول می‌کشد که سیاست خاورمیانه‌ای دولت ترکیه بتواند خود را با واقعیات موجود هماهنگ کند اما رفتارهای اخیر ترکیه نشان می‌دهد که روند این هماهنگ‌سازی احتمالا شروع شده است.

* فتح‌الله گولن و مشکلات داخلی اردوغان

نخست‌وزیر ترکیه تنها در سیاست منطقه‌ای خود با سرخوردگی مواجه نیست، در سیاست داخلی نیز اکنون با مشکلات جدی مواجه است. پس از بحران پارک گزی، اکنون وی با بحران فساد مالی مواجه است و حتی پسرش هم به فساد متهم شده است.

کسانی که با مسائل ترکیه آشنا هستند می‌دانند که اردوغان در دورانی که شهردار استانبول بود با مبارزه با فساد کسب محبوبیت کرد و همواره یکی از موفقیت‌های دولت خود را در کنار رشد شگفت‌آور اقتصادی، مبارزه با فساد در ترکیه عنوان کرده است. رشوه‌خواری که در تمام ارکان حکومتی و اداری در ترکیه جریان داشت، با آمدن دولت اردوغان تاحدودی رو به کاهش گذاشت.

با این حال اکنون دولت و نزدیکان اردوغان به همان چیزی متهم شده‌اند که وی سال‌ها با ادعای مبارزه با آن کسب محبوبیت می‌کرد. با این وصف وی یک ضربه بزرگ داخلی دیگر را متحمل شده و قطعا می‌داند این امر در انتخابات آتی برایش بی‌هزینه نخواهد بود.

از سوی دیگر، کسی که پشت پرده تمام این اتفاقات قرار دارد، متحد دیروز اردوغان و کسی است که اکنون در آمریکا به یکی از اصلی‌ترین معترضان به دولت حزب عدالت و توسعه بدل شده است: «فتح‌الله گولن». گولن مدعی نوعی اسلام لیبرال است که به‌خوبی توان هم‌زیستی با صهیونیسم را دارد.

«اندیشکده رند» سال‌ها پیش گولنیست‌ها را یک متحد بالقوه قابل اعتماد برای ایالات متحده در ترکیه خوانده بود. وی را اکنون باید نه‌تنها رقیب سیاسی اردوغان بلکه باید متحد بالقوه آینده واشنگتن در منطقه دانست. از سوی دیگر اردوغان به خوبی می‌داند که اسلام مدنظر گولن یک رقیب جدی برای اسلام اخوانی مدنظر اوست. اسلام گولنی هیچ‌کاری به سیاست ندارد، به‌عکس اسلام اردوغانی که همه کارش با سیاست است.

اردوغان خوب می‌داند مدل گولنیستی از مدل او به مذاق متحدین غربی‌اش خوش‌تر می‌آید و بعید نمی‌داند که پس از آنکه در مصر و سوریه به سعودی‌ها فروخته شد، این بار نیز غرب وی را به گولنیست‌ها فروخته باشد.

* اردوغان دل‌خسته از غربی‌ها و سعودی‌ها به تهران می‌آید

اردوغانی که اکنون به تهران می‌آید دبدبه و کبکبه دوران سابق را ندارد. شورشیان سوریه در میدان نبرد باخته‌اند و در عرصه سیاسی هم دیگر قرابت سابق را به ترکیه ندارند. در همین حال وی می‌داند که غربی‌ها و سعودی‌ها تمام آمال و آرزوهایش را نقش بر آب کرده‌اند.

اردوغان اکنون با چنین شرایطی است که به ایران پای می‌گذارد و ایران برای اردوغان یک خصوصیت جالب دارد: «هم با غرب در تقابل است و هم با سعودی‌ها در کشاکش منطقه‌ای.»

نخست‌وزیر ترکیه بهبود روابط با تهران را فرصتی برای نشان دادن پنجه‌های تیز خود به کسانی می‌بیند که کودک تازه‌رسیده نوعثمانی‌گرایی را به قتل رساندند. کسانی که محیط روانی آقای اردوغان را می‌شناسند احتمالا اذعان می‌کنند که وی سخت ماجراجو و انتقام‌جو است. بعید نیست که انتقام‌جویی از دوستان خائن، یکی از اهداف وی از بهبود روابط با تهران باشد.

از سوی دیگر اردوغان حتما یک چیز را طی دوران بحران سوریه فهمیده و آن اینکه ایران در حمایت از دوستان منطقه‌ای خود بسیار صادق‌تر از سعودی‌ها و غربی‌هاست. ایران امتحان خود را در حمایت از دولت قانونی سوریه به‌خوبی پس داد اما سعودی‌ها به‌راحتی آب خوردن دولت مرسی، متحد خود و ترکیه را سرنگون کردند.

* سفر اردوغان به تهران، فرصتی که باید با احتیاط با آن برخورد کرد

در چنین شرایطی سفر اردوغان به تهران قطعا یک فرصت برای ایران است؛ البته فرصتی که باید با دیده احتیاز به آن نگریست. نباید فراموش کرد که دولت ترکیه همچنان خواستار سرنگونی حکومت سوریه است و اگرچه مواضع خود را تعدیل کرده اما از آنها عدول نکرده است.

از سوی دیگر اعتماد به اردوغان پس از قریب به سال رفتارهای او در سوریه تا حدودی سخت به‌نظر می‌رسد. با این حال دلایلی وجود دارند که همچنان ایران را به بهبود روابط با ترکیه تشویق می‌کنند:

1- ایران و ترکیه دو همسایه‌اند و برای هم واقعیت ژئوپلتیک محسوب می‌شوند. کشورها همسایگانشان را انتخاب نمی‌کنند و مجبور به زیست در کنار آنها هستند. رفتار مسالمت‌آمیز دو همسایه در درازمدت می‌تواند برای هر دو منافعی را در بر داشته و از درگیری‌های احتمالی و رخ‌دادن تنگناهای امنیتی بکاهد؛

2- بین ایران و ترکیه سال‌های سال است که روابط زیرکشوری هم برقرار است. مردم دو کشور به‌خصوص در بخش خصوصی اقتصادی با یکدیگر روابط دارند و نمی‌توان از این روابط به سادگی گذشت؛

3- ایران در شرایط تحریم به سر می‌برد و در این میان کشوری چون ترکیه با روابط اقتصادی گسترده‌ای که با اروپا دارد می‌تواند به ایران کمک کند. پیش از این نیز برخی اخبار از دور زدن تحریم‌ها توسط تجار ترک حکایت داشته که اگرچه برای آنها سود داشته است اما این منفعت یک‌جانبه نبوده است؛

4- ایران هیچ‌گاه خود را در تقابل با جریان اخوانی تعریف نکرده، اگرچه اخوانی‌ها طی سال‌های اخیر تقابل با ایران را در دستور کار خود داشته‌اند. جمهوری اسلامی اخوان را جریانی اصیل در بین اسلام‌گرایان سنی می‌بیند که نمی‌توان از کنار آن به‌راحتی گذشت. از سوی دیگر جدا کردن این جریان اصیل سنی‌مذهب از بحران سوریه و تروریست‌های سلفی فرصتی است که با بهبود روابط با ترکیه به ایران رخ نشان خواهد داد؛

5- بهبود روابط ترکیه با ایران به‌خودی خود به تضعیف موضع سعودی‌ها می‌انجامد. ریاض ایران را در انزوا می‌خواهد و بهبود روابط با ترکیه این فرصت را از آل‌سعود خواهد گرفت.

به هر حال، بهبود روابط با ترکیه فرصتی برای ایران است که باید با دیده احتیاط به آن نگریست. قطعا این بهبود روابط به معنای عدول از مواضع اساسی ایران در سوریه نیست اما جریان اخوانی – ترکی هم باید بداند که اگر روزی تمایل به دوستی با محور مقاومت را داشته باشد، می‌تواند امیدوار باشد.