کد خبر 27957
تاریخ انتشار: ۱۶ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۰:۴۲

چرا در شهر هرت فوتبال و در عالم هپروت مديران آن اندکي فکر و تعقل و بي شتابزدگي وجود ندارد ؟ تا به کي دنبال توهم هستيم ؟
در ميان اصطلاحات فرهنگ عامه ترکيبهاي کلامي عجيبي مي بينيم که نمونه هاي آن " شهر هرت " و " عالم هپروت " است شايد نيازي به توضيح اضافي نباشد اما همه مي دانند شهر هرت جائي است که هيچ چيز آن سر جاي خود نيست و عالم هپروت ماوائي است که رويا پر دازي و خيال بافي به خوبي رواج دارد و حکايت آن کس را دارد که دنيا را آب مي برد و او را خواب و يا قصه سعدي است که خانه از پاي بست ويران است /خواجه در نقش ايوان است
را تداعي مي کند و متاسفانه بايد بگوئيم داستان فوتبال ما و مديريت ديار ما بخوبي بيانگر قصه هاي " شهر هرت " و " عالم هپروت " است ... خوب به ياد داريم که نخستين بار علي فتح الله زاده حکايت آوردن يک سر مربي بزرگ خارجي را در دو ماه مانده به بازيهاي جام ملتهاي آسيا داد و باعث جنجالي شد و بعد از او بسياري سخن از آوردن مربيان بزرگ خارجي کردند مرداني چون علي سعيد لو و علي کفاشيان و درميان مثلث علي ها ( فتح الله زاده – کفاشيان – سعيد لو ) باز اين فوتبال است که پس از دو هفته حذف از جام ملتهاي آسيا و ماهها گذشته از آن ادعاي آوردن يک سر مربي بزرگ ! خارجي و با داشتن اين همه علي همچنان چون همان علي خيالي است که تنها مانده و حوضش را مي نگرد حقيقتا از روز اول ندانستيم مربي خارجي بزرگ چه معنائي دارد ؟

تا آنجا که همه مي دانند مربي بزرگ کساني چون فرگوسن و ونگر و گوارديولا و مانچيني و مورينيو و ... هستند که در ميان فصل رقابتهاي بزرگ ارو پائي بر مسند پستهاي سر مربيگري خود هستند و نيازي ندارند که چون امثال تروسيه و يا ديگران به دنبال داشتن تيم به هتل تيمها سرک بکشند.

از سوي ديگر سر مربي بزرگ تنها يک نام نيست بلکه کارنامه بزرگ داشته باشد و چنين است که شايد امثال مارادو نا و زيکو و پله و دونگا و کرايوف و بکن بائر و پلاتيني و گو ليت و فن باستن و... نامهاي بزرگي باشند اما سر مربي بزرگي نمي توانند باشند همان طوري که جکي چار لتون برادر سر بابي چار لتون اسطوره فوتبال انگلستان سر مربي بزرگ تيم ملي ايرلند شمالي شد اما سر بابي چارلتون چون سر بابي مور هيچگاه مربيگري را تجربه نکردند و چنين است که تا به امروز هيچگاه جز نامهاي قديمي فوتبال در شايعات چيزي به نام سر مربي بزرگ نديديم از سوي ديگر مي پرسيم سر مربي بزرگ به غير از فاکتور کارنامه بايد مکتب داشته باشد و فوتبال ما دنبال چه مکتبي است ؟ آيا فوتبال ما مي خواهد فوتبال لاتين بازي کند ؟ يعني تکنيک و سرعت و پاسهاي سريع و... را چاشني کار خود کند و يا با قدرت بدني و بدون خلاقيت کار کند و يا اين که به روش فوتبالي که هميشه بازي مي کرده يعني سانترهاي بلند بازي کند ؟هر کدام از اين مکاتب با هم فرق دارد اما مديران فوتبال ما بدون هيچ گونه آگاهي هم به سراغ مکتب تهاجي فوتبال برزيل رفته و صحبت از زيکو مي کنند و در سوي ديگر دنبال کوئير‍‍ش پر تغالي مي روند که يک فوتبال تدافعي را نشان داده که اکثرا ناموفق بوده است .

از سوي ديگر چرا دنبال مربياني نمي روند که در منطقه هاي شبيه منطقه ما موفق بوده اند و باز به سراغ مرداني چون لومه مي روند که دستيار ژاگه بوده و درست است که درسال 2000 قهرمان اروپا شده و لي همه مي دانند تيم ژاگه در سال 1998 با همان ترکيب قهرمان اروپا شد و بعدها لومه هيچگاه از دستاوردهاي خود در فرانسه به جائي نرسيد که شاهد آن بازيهاي جام جهاني 2002 بود و از سوي ديگر لومه در تونس و مراکش که شرايط مناسب سخت افزاري نداشته ناموفق بوده است همين اتفاق براي کوئيرش اتفاق افتاده است او يک مرد درجه دوم از بعد رواني است او در رئال مادريد موفق نبود چون شخصيت کاريزماتيک نداشت از سوي ديگر چرا کسي به کارنامه ناموفق او در آفريقاي جنوبي و امارات نگاهي نکرده و نمي انديشد او بدون امکانات بالا و ستاره هاي بزرگ به جائي نمي رسد هر چند که در رئال مادريد هم با داشتن اين امکانات به جائي نرسيد مي پرسيم چرا فوتبال ما به دنبال مربيان ترکيه نمي رود ؟ چرا فوتبال ما مردي چون مصطفي دنيزلي را بعنوان مدير فني تيمهاي ملي به ايران نمي آورد ؟

چرا به دنبال چر خاندن لقمه به دور سر خود هستيم امروز در امارات کاتانيچ سر مربي است که شايد کسي او را سر مربي بزرگي نمي دانست اما او با جوانان امارات خوب کار کرده است در فوتبال ما هم مرداني داشتيم چون رايکوف و استانکو پابلوکوويچ که بسيار موفق تر حتي از اوفارل بودند از سوي ديگر بيائيم براي يک بار هم شده نگاهي با ديده غير هيجان زده داشته باشيد بر روي نيمکت ژاپن زاکه روني نشسته است مردي که بسياري از همين آقايان فدراسيون نشين شايد امروز اگر بيکار بود او را بزرگ نمي دانستند بر روي نيمکت استراليا هم مربي نشسته است که کمتر از هم وطنان مشهورش چون يو آخيم لو و کلينزمن و دام نام دارد و... چرا در شهر هرت فوتبال و در عالم هپروت مديران آن اندکي فکر و تعقل و بي شتابزدگي وجود ندارد ؟ تا به کي دنبال توهم هستيم ؟