گروه فرهنگی مشرق - امروز قبل از شروع فیلم قصهها یکی از منتقدین (احتمالاً از همونایی که مهرجویی میگفت) با رفقاش داشتن درباره بعضی فیلمها حرف میزدند و تحلیل میکردن تا رسیدن به معراجیها.
یکیشون گفت که قراره فیلم دهنمکی رو پنجشنبه سانس آخر نمایش بدن. همین آقای منتقد گفت خوبه میرم خونه میخوابم. رفیقش گفت یعنی نمیخواهی فیلمشو ببینی؟ گفتن که نه بابا ارزش دیدن نداره.
باز رفیقش گفت بالاخره که یه بار باید دید تا اگه خواستیم دهنش رو سرویس کنیم (دقیقا با همین لحن) بازم نگه فیلم ندیده نقد کردن. آقای منتقد گفت که من قبلا به اندازه کافی دهنش رو سرویس کردم.
رفیق بغلیش گفت روز تشییع پرتو مهتدی که رفته بودیم قطعه هنرمندان دیدم که همه کشتههای معراجیها رو هم تو این قطعه دفن کردند یعنی کارگر فیلم رو کنار هنرمند خاک کردن.
همین آقای منتقد باز گفت که کاشکی به جای اینا خود دهنمکی منفجر میشد میرفت پیکارش تا خیال ما رو هم راحت میکرد که رفیقش گفت نه بابا اون وقت میشد شهید این سینما و اون وقت بیشتر دهنمون سرویس میشد.
یکیشون گفت که قراره فیلم دهنمکی رو پنجشنبه سانس آخر نمایش بدن. همین آقای منتقد گفت خوبه میرم خونه میخوابم. رفیقش گفت یعنی نمیخواهی فیلمشو ببینی؟ گفتن که نه بابا ارزش دیدن نداره.
باز رفیقش گفت بالاخره که یه بار باید دید تا اگه خواستیم دهنش رو سرویس کنیم (دقیقا با همین لحن) بازم نگه فیلم ندیده نقد کردن. آقای منتقد گفت که من قبلا به اندازه کافی دهنش رو سرویس کردم.
رفیق بغلیش گفت روز تشییع پرتو مهتدی که رفته بودیم قطعه هنرمندان دیدم که همه کشتههای معراجیها رو هم تو این قطعه دفن کردند یعنی کارگر فیلم رو کنار هنرمند خاک کردن.
همین آقای منتقد باز گفت که کاشکی به جای اینا خود دهنمکی منفجر میشد میرفت پیکارش تا خیال ما رو هم راحت میکرد که رفیقش گفت نه بابا اون وقت میشد شهید این سینما و اون وقت بیشتر دهنمون سرویس میشد.
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
بی فیض ادب لاف هنر چند توان زد؟ سهل است که بوزینه هنر داشته باشد