عماد افروغ گفت: به نظر من با انقلاب ایران یک بار دیگر دنیا توانست بشنود و ببیند و توجه داشته باشید، دیدن امر ارادی است. این نشان می‌دهد ما عاقل شدیم و با فعل ارادی‌مان سعی کردیم بهتر بشنویم و ببینیم.

به گزارش مشرق، دکتر عماد افروغ، پژوهشگر و استاد دانشگاه از اینکه خود را «روشنفکر» بنامد، ابایی ندارد اما خود از منتقدان روشنفکران ایرانی است و یکی از چالش‌های انقلاب اسلامی ایران را مواجهه روشنفکران سکولار و پیرو میشل فوکو و مارتین هایدگر با انقلاب می‌داند. او با تأسف اعلام می‌کند جای روشنفکرانی که ملتزم به انقلاب اسلامی و حقیقت‌گرا باشند خالی است که حقیقت را در وجه هستی‌شناسی آن باور داشته باشند. هر چه باشد، افروغ، روشنفکری است که در پارادایم‌ انقلاب اسلامی می‌گنجد هر چند زبان تلخ او به مذاق برخی خوشایند نباشد. با این متفکر درباره اینکه چرا انقلاب اسلامی را آمریکاییان نتوانستند پیش بینی کنند و در روز های بهمن کجا بوده است به گفت‌وگو نشستیم که در ذیل می‌آید:

*روزهای انقلاب کجا بودید؟ 

من قبل از انقلاب در انگلستان مشغول تحصیل بودم با اوج گرفتن تظاهرات انقلاب اسلامی احساس کردم که باید جای دیگری باشم این بود که از تعطیلات «ژانویه» استفاده کردم به ایران برگشتم. البته به هنگام انتقال پرونده تحصیلی به ایران متوجه شدم که اگر انقلاب نمی‌شد مرا دستگیر می‌کردند.

 در مدتی که در ایران بودم، همانند سایر اقشار انقلابی در تظاهرات شرکت می‌کردم. با اتمام تعطیلات ژانویه مجددا به انگلستان برگشتم. اما وضع روحی مناسبی برای ادامه تحصیل نداشتم.

بنابراین آن سال را مرخصی تحصیلی گرفتم و به منظور فراگرفتن آموزش نظامی از طریق سوریه عازم لبنان شدم. در لبنان در قلعه‌ای نزدیک شهر «نبطیه»، به نام قلعه «ارنون» آموزش می‌دیدم.

با 3 نفر از بچه‌های فعال دانشجویی که در انگلستان مشغول تحصیل بودند به لبنان سفر کردیم، ساز و کار رفتن این گروه چهار نفره ما نیز جالب بود.

 قبل از بهمن ماه من از انگلستان برگشتم و برای آموزش نظامی به سوریه رفتیم و از سوریه به لبنان رفتیم. 12 بهمن ایران نبودم. به جز یک دو یا سه روزی که در تهران بودیم کاملا در شیراز بودم. در تظاهرات شهر شیراز شرکت کردم و شاهد بسیاری از زیبایی‌ها در تظاهرات بودم.

یادم است که مردم شعار بسیار قشنگ می‌دادند که ارتش دنیا دشمن می کشد و ارتش ایران برادر می‌کشد و این شعار ارتشی‌ها را به گریه انداخت. 

خاطره دیگر این بود که من در تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی فعال بودم و زمانی شناسایی شدم دیدم یکی از گاردی‌ها مرا تعقیب می‌کند پا به فرار گذاشتم و در حین فرار به کوچه بی بستی رسیدم و گمان کردم دستگیر شدم البته آن زمان  تا جایی که من یادم است ارتشی به داخل خانه کسی نمی‌آمد. که یکی از دوستان ما دست به ابتکار جالب زد و به این گروهبان ارتشی فحش داد و او را بی‌غیرت خواند و او دست از تعقیب ما برداشت.

*لحظه پیروزی انقلاب اسلامی چه احساسی داشتید؟

 ـ ما از زمانی که انقلاب اسلامی شکل گرفته بود احساس سیالی داشتیم که شناور بود. راه که می‌رفتیم احساس لذت داشتیم. احساس می کردیم پا در زمین و قلب و روح در آسمان داریم.   

حسی که سرشار از پرواز و اوج گرفتن بود که من هیچ تشبیهی برای چنین حسی ندارم.

*اینچنین حس نمی‌کردید که همه آرزو‌های تاریخی برای تحقق جامعه اسلامی دارد به وقوع می‌پیوندد؟

ـ حس شناور و سیال پرواز داشتم. فکر می‌کردم کشور از خفت و خواری و حقارت ملی که متاسفانه در زمان پهلوی به مردم تحمیل شده بود، خارج می شود و به همین دلیل احساس عزت می‌کردم.

یکی از ریشه‌های انقلاب نیز همین احساس حقارت بود.  چون مردم ایران قادر نبودند حقارت را تحمل کنند. وقایع قبل از پیروزی انقلاب یک فرایند است. بعد از انقلاب در خارج از کشور از ما می‌پرسیدند اهل کدام کشور هستید با افتخار می‌گفتم اهل جمهوری اسلامی ایران هستم.

*چرا آمریکاییان انقلاب اسلامی را درک نکرده بودند؟

ـ در تحولات بعد از رنسانس دین مرده بود و حالا چرا دین مرده بود سوال دیگری است؟ امام و انقلاب اسلامی خدا را در ساحت خردورزی و فعالیت‌های علمی زنده کرد و علاوه بر آن در روابط اجتماعی معنویت را تقویت کرد.

* چنین رهیافتی بود که فیلسوفی مانند میشل فوکو را به ایران کشاند؟

ـ میشل فوکو می‌فهمد که وضعیت دیگری و امر دیگری اتفاق افتاده است. حال چگونه این امر دیگر را تفسیر می‌کند و چه مبنای تئوریک برای آن در نظر می‌گیرد را من قبول ندارم برای اینکه معتقدم که آن امر دیگر بایستی به درستی تحلیل شود و ما این امر دیگر را در کنار دیگرها قرار ندهیم.

اینکه این امر دیگر اتفاق افتاده است متفاوت است حرفی نیست اما این امر متفاوت خاص است. نباید این را تفاوت گرایانه تحلیل کنیم و بعد بگوییم هیچ قطیعتی وجود ندارد و نباید انقلاب‌ اسلامی را در خرده سیاست، اقتصاد و روایت تحلیل کرد.

انقلاب اسلامی یک امر دیگری است که حکایت از یک امر مطلق می‌کند خدا خرد نیست و کلان است انقلاب بازگشت خدای مطلق در دوران جدید است که یک امر دیگر محسوب می‌شود.

اما این امر دیگر، دیگری نبوده است که نوظهور باشد. این برای ما به عنوان انسان در مقطعی نوظهور بوده است که در زمانی دیده و فهم نمی‌شده است. اما خوشبختانه هیچگاه نبوده است که خدا نباشد. دنیا  به خدا پشت کرده بود و ما نمی‌دیدیم دنیا خودش را به کری و کوری زده بود.

به نظر من با انقلاب یک بار دیگر دنیا توانست بشنود و ببیند و توجه داشته باشید دیدن امر ارادی است. و این نشان می دهد ما عاقل شدیم و با فعل ارادی مان سعی کردیم بهتر بشنویم و ببینیم.

اینگونه نبود که خدا پنهان شده بود. خدا همیشه گشوده است، تو به عنوان انسان معاصر که دچار غفلت شده بودی خودت را عاقل کن و شنوا کن. تو موانع و حجاب‌ها را از خودت دور کن تا خدا را ببینی. خودت را بشناس تا خدا را بشناسی تو سعی کن این حجاب‌ها و موانع را کنار بگذاری.

با انقلاب اسلامی، غرب نتیجه منطقی تفکر اومانیستی خودش را دید که این تفکر اومانیستی منتهی به نهیلیسم و هیچ‌انگاری شد. در واقع نتیجه منطقی اومانیسم خود بنیادی و خدا‌گریز تفکر نهیلیستی و هیچ انگارانه است.

انقلاب اسلامی فرصتی بود تا رجعتی دوباره به خدا صورت بگیرد که مطابق این تفسیر خدا صرفا دیگر از منظر تفسیر تکلیف‌گرایانه به انسان نگاه نمی‌کند. تفسیری از انسان ارائه می‌شود که این تفسیر جدید مغایرتی با اختیار او ندارد. این نکته و پیام انقلاب اسلامی است و متاسفانه مغفول مانده است و بعضی رابطه متقارن با حق انسان و توحید برقرار می‌شود.

بشر با انقلاب اسلامی متوجه شد چاره درد رابطه خدا با انسان قابل حل است. این تفسیر جدید از خدا مغایرتی با خدا و اختیار انسان ندارد این نکته و پیام با انقلاب اسلامی است.

*آیا می‌شود گفت انقلاب اسلامی آلترنانتو معرفت‌شناسانه برای تمدن غرب است؟

 بله همین را می‌گویم. انقلاب اسلامی می‌گوید امکان ندارد از انسان بگویی، از خالقش نگویی. برای اینکه وقتی از انسان می‌گویی یعنی از امر با قابلیت و ظرفیت می‌گویی و از ذات انسان می‌گویی. حال در این مقطع سوال پیش می‌آید آیا این ذات خالقی دارد یا ندارد؟ اگر خالق نداشته باشد پا در هوا می‌شود که به نهیلیسم می‌رسد.

اگر می‌خواهیم از حق انسان صحبت کنیم در یک کلام از خدا صحبت می‌کنیم که خدای قابلیت ساز‌ است و انسان فعلیت ساز است.

منبع: فارس