ساعت 7 شب 13 آذرماه سال جاری درگیری خونینی بین چند جوان تبهکار در خیابان شاندیز منطقه ابوذر به پلیس گزارش شد و دقایقی بعد تیمی از تجسس کلانتری 161 تهران خود را به صحنه رساند.
مأموران با مراجعه به این محله با اهالی وحشتزده کوچه که منتظر پلیس بودند روبهرو شدند. عربدهکشیها و ناسزاگویی از داخل یک خانه قدیمی شنیده میشد. مأموران تصمیم گرفتند با شکستن در وارد خانه تبهکار قدیمی به نام مهدی شوند که در این شاخه عملیاتی به بن بست خوردند.
مأموران تجسس این بار از دیوار بلند که قسمتی از آن نیز با ایرانیت حصاربندی شده بود بالا رفتند و به سختی به داخل حیاط نفوذ کردند و پنج جوان تبهکار را که در چهاردیواری خانه به جان هم افتاده و صحنهای خونین را رقم زده بودند، به دام انداختند. بررسیهای میدانی نشان داد هر پنج پسر شرور که هم پاتوقی بودهاند با ضربات قمه و چاقو و تبر زخمی شدهاند و نیاز به درمان دارند.
بلافاصله تیمی از اورژانس برای مداوای جوانان تبهکار در صحنه حاضر شد و همزمان مأموران در بازرسی از خانه شش گوشی موبایل، دستگاههای ضبط و پخش و یک موتورسیکلت که همگی سرقتی بودند را همراه با 10پایپ برای مصرف شیشه به دست آوردند.
جالب اینکه مأموران در جستوجوی خانه با زن 31 سالهای بهنام «سهیلا» که درگوشهای از یک اتاق پنهان بـود روبه رو شدند که وی در همان بازجوییهای ابتدایی ادعا کرد با برادرش برای اجاره یکی از اتاقها به آنجا رفته است و ارتباطی با درگیری خونین ندارد.
تیم تجسس در ادامه بررسیهای خود دریافت هر پنج جوان در حال عادی نبودند و بهخاطر اختلاف بر سر مواد مخدر با هم درگیر شده تا جایی که یکی از آنان با تبر به سوی دو جوان دیگر حمله کرده و آسیب جدیای به آنان وارد کرده است.
با بهبود وضعیت پنج جوان شرور، مأموران آنان را تحت بازجویی قرار دادند و با یک تبهکار که در زمینه زندانی شدن رکورددار است روبهرو شدند.
یکی از این شرورها به پلیس گفت: امروز همراه با یکی از همدستانم برای تسویهحساب موادهایی که چند روز پیش به مهدی داده بودم به خانهاش آمدم ولی وی حاضر به پرداخت پول نشد و با ناسزاگویی میخواست مرا از خانهاش بیرون بیندازد که با هم درگیر شدیم و وی با تبری که در خانهاش بود به سویمان حملهور شد و ما هم که چارهای جز دفاع از خودمان نداشتیم با چاقو و قمه با وی درگیر شدیم.
البته دو جوان دیگر هم آنجا بودند که آنان نیز با ما درگیر شدند و اگر پلیس سر نمیرسید شاید به قتل میرسیدیم.مأموران که پی برده بودند خانه متعلق به مهدی از سرشناسهای دنیای شرارت و تبهکاری است از آنجایی که نتوانسته بودند حریف قفل در خانه شوند، از دیوار خود را به داخل پاتوق اراذل و اوباش رسانده بودند، به بررسی قفل پرداخته و متوجه شدند قفل و چفت در دستساز است و این جوان شرور برای اینکه پلیس نتواند با دستور قضایی وارد خانهاش شود این قفل را طراحی کرده است.
بررسی آلبوم مجرمان مشخص کرد مهدی در مدت زمان خیلی کمی 60 بار بازداشت و روانه زندان شدهاست که همین رکورد تازهای است و وی پس از آزادی دوباره دست به فعالیتهای تبهکارانهاش زده و آسایش را از اهالی منطقه ابوذر گرفته است.
چندین تن از اهالی منطقه شاندیز ابوذر نیز گفتند: اینجوان خانهاش را تبدیل به پاتوق معتادان وتبهکاران کرده و آسایش و آرامش را از ما گرفته است و رفتوآمد این افراد در محلهمان امنیتمان را به خطر انداخته و هرگاه به وی اعتراض میکنیم، این جوان با قلدری ما را تهدید میکند، البته وقتی هم توسط پلیس دستگیر میشود دوباره پس از چند ماه آزاد میشود و روز از نو روزی از نو!
بنابر گزارش شوک، با دستور بازپرس دادسرای یافتآباد هر پنج تبهکار شرور تا رسیدگی پروندهشان در دادگاه عمومی و جزایی روانه زندان شدند.
گفتوگو با شرور قدیمی
مهدی با سر وکلهای بانداژ شده به دیوار تکیه داده و همه جای بدنش جای زخمهای قدیمی است. جوانی که 60 بار از سوی پلیس دستگیر شده است خونسردی خاصی دارد.
چند ساله هستی؟
32 ساله.
تا چندم درس خواندی؟
دوم راهنمایی.
خانواده داری؟
پدر و مادرم چند سال پیش از دنیا رفتهاند، دو خواهر و یک برادر دارم و همسرم نیز چندماهی است که از خانه قهر کرده است.
چرا؟
بهخاطر کارهایم، وی دیگر نمیخواهد با من زندگی کند و میخواهد جدا شود.
چند سابقه داری؟
شش سابقه زندان دارم.
به چه اتهامهایی؟
یک بار مواد مخدر و بقیه به خاطر درگیری و برهم زدن نظم عمومی.
کجا زندگی میکنی؟
خانه پدریام زندگی میکنم.
چند بار توسط پلیس دستگیر شدی؟
نمی دانم 50 یا 60 بار، دقیقاً نمیدانم.
چرا صورت و بدنت زخمی است؟
بعضی از آنها خودزنی است، بعضیها هم به خاطر درگیر شدن با اراذل و اوباش!
اختلاف ها و درگیری هایت با دیگران بیشتر سر چه مسائلی است؟
خودم هم نمیدانم، بیشترشان دوست دارند با من درگیر شوند.
چطور؟
چپ چپ نگاه میکنند یا گیر میدهند، من هم مجبور میشوم با آنان درگیر شوم.
چرا از چاقو و قمه استفاده میکنی؟
بهخاطر اینکه آنها هم چاقو و قمه دارند!
شنیدم جزو اراذل و اوباش سطح یک پایتختی؟!
بله، هر 15 روز یکبار به پلیس امنیت میروم و امضا میزنم.
درگیر شدن و چاقوکشی را دوست داری؟
نه.
پس چرا اینقدر دعوا میکنی؟
متأسفانه آدم کلهشقی هستم. از بچگی با دوستان و همبازیهایم درگیر میشدم و آنان را کتک میزدم، وقتی بزرگتر شدم خواسته و ناخواسته هر کسی که به من نگاه چپ میکرد یا با من مخالفت میکرد را به باد کتک میگرفتم و بعدها از چاقو و قمه نیز استفاده کردم.
برادر و خواهرانت چه کار میکنند؟
ازدواج کردهاند و جای دیگری زندگی میکنند، خواهرانم فارغالتحصیل رشته نقشهکشی هستند و الآن نیزکار میکنند، برادرم هم در زمینه ساخت و ساز فعالیت دارد، از شانس همه شان آدمحسابی هستند، فقط من ناتو در آمدم.
از دعوا و درگیری خسته نشدی؟
سکوت.
درگیری روز گذشتهتان بهخاطر چه چیزی بود؟
سر حساب و کتاب بود و من نمیخواستم زیر بار حرف زور بروم و قصد بیرون انداختن آنان را داشتم که با من درگیر شده و با قمه به سویم حملهور شدند و من هم جوابشان را دادم.
نمیترسی با چاقو و قمه حمله میکنی کسی کشته شود؟
من حرفهای ضربه میزنم، با پشت قمه و چاقو که تیز نیست به حریفانم ضربه میزنم.
بهنظرت آخر و عاقبتات چیست؟
شاید در یکی از همین درگیریها کشته شوم یا تا آخر عمر زندان بمانم.