طلبه‌ای جوان که به خاطر خرید منزل از طرف طلبکارانش تحت فشار است در اثر این فشار با قهر و رفتن همسرش روبه‌رو می‌شود و فشار روحی حاصل از این جدایی او را شکننده می‌کند. حضور یکی از طلبکاران و تهدیدهای او باعث می‌شود طلبه‌ی جوان برای اولین بار تصمیم بگیرد که با منبر رفتن پول مورد نیازش را به دست بیاورد؛

گروه فرهنگی مشرق - فیلم‌هایی که تهیه‌کنندگی‌شان بر عهده‌ی رضا میرکریمی است همواره نشانه‌هایی از سینمای میرکریمی را دارد و شبیه یکی از ساخته‌های وی است، انگار وی در تهیه‌کنندگی هم دنبال علایق خاص خودش است و ردپایی از خود به جا می‌گذارد. فیلم حق‌السکوت تا حد زیادی شبیه فیلم زیر نور ماه است، روایت ساده و صمیمی زندگی طلبگی و دغدغه‌های مادی و معنوی آنان، شرح رفاقت‌ها و شوخی‌های عالم طلبگی که برخی در حق‌السکوت و برخی در زیر نور ماه پررنگ‌تر بود؛ اما پس از گذشت بیش از یک دهه از ساخت فیلم زیر نور ماه، دیگر پرداختن به زندگی خصوصی و مسائل و مشکلات طلبه‌ها موضوع بدیعی نیست و خودبه‌خود جذابیتی برای یک فیلم محسوب نمی‌شود. امروزه کسی که می‌خواهد برای ساختن فیلم به سراغ زندگی طلبگی برود، می‌بایست سوژه‌ای بدیع و تازه را در دل زندگی طلبه پیدا کند، سوژه‌ای که برای مردم و مخاطبین سینما تازگی داشته باشد. سوژه‌ی طلبه‌ای که برای تأمین نیاز مادی خود مجبور می‌شود پول منبر رفتن بگیرد، هرچند قصه‌ای تازه است؛ اما چندان غیرعادی نیست؛ زیرا در کنار روحانیونی که بدون چشم‌داشت منبر می‌روند طلابی هم هستند که حق‌الزحمه‌ای را برای منبر رفتن می‌گیرند؛ لذا مخاطب با این زاویه از زندگی طلبه به‌خوبی آشناست.

طلبه‌ای جوان که به خاطر خرید منزل از طرف طلبکارانش تحت فشار است در اثر این فشار با قهر و رفتن همسرش روبه‌رو می‌شود و فشار روحی حاصل از این جدایی او را شکننده می‌کند. حضور یکی از طلبکاران و تهدیدهای او باعث می‌شود طلبه‌ی جوان برای اولین بار تصمیم بگیرد که با منبر رفتن پول مورد نیازش را به دست بیاورد؛ اما وقتی موفق به این کار می‌شود طلبکار باز هم دست برنمی‌دارد و باعث مشکلات دیگری برای وی می‌شود. فیلم ریتم کند ولی یک‌دستی دارد، قصه‌ی فیلم در نوع خود از جذابیت‌هایی برخوردار است؛ اما در نیم‌ساعت میانی، ریتم کند شده و رخدادها رو به تکرار می‌رود. در چند سکانس پایانی تنش حاکم بر داستان به نقطه‌ی اوج خود می‌رسد.

طلبه‌ی جوان در دو جای فیلم بر سر دوراهی قرار می‌گیرد و می‌بایست یا طریق مادیات را پیش بگیرد یا از خیر پول گذشته و مرام و منش و به‌اصطلاح «زی» طلبگی را حفظ کند. در بار اول او مجبور می‌شود طریق مادیات را پیش بگیرد و تن به آنچه دوست ندارد، بدهد؛ اما در نوبت دوم که دست بردن به وجوهات مردم است از این کار سر باز می‌زند، هرچند همین تعهد باعث می‌شود طلبکار عرصه را بر او تنگ کرده و آبرویش را خدشه‌دار کند؛ اما وی باز دست از اعتقاد و منش خود برنمی‌دارد و در پایان همه‌ی چیزهایی را که برای به دست آوردنش زحمت کشیده، از دست می‌دهد و فارغ‌البال سر کلاس مکاسب می‌نشیند و این فراغت و آزادگی او را به همسرش می‌رساند.

در این فیلم زندگی روحانی بدون معنویت فرض شده است، طلبه‌ی جوان از خدا و ائمه حرف می‌زند و درس دین می‌خواند؛ ولی زندگی‌اش کاملاً درگیر مادیات است و اثری از توکل و ارتباط معنوی با خدا را در زندگی وی نمی‌بینیم. آیا دین شاخه‌ای از معارف بشری و روحانی تنها متخصص امور دین است، نه کسی که دین را در زندگی جای می‌کند؟ در فیلم هیچ نشانه و عملی که نشان دهد طلاب اعتقاد به معنویات دارند، دیده نمی‌شود. معنویات فیلم نیز چیزی غیر از جنس دینی و مورد اقبال است. کمک طلبه‌ی جوان به پیرزن روستایی تنها کنش مثبت و اخلاقی وی در فیلم است که هرچند عملی پسندیده و مورد تحسین اسلام است؛ اما با آنچه ما به‌عنوان معنویات دینی می‌شناسیم متفاوت است و نوعی سکولاریزه کردن دین است. این بدین معنی نیست که چنین اعمال اخلاقی و پسندیده‌ای دینی نیست، بلکه اتفاقاً نیکی در حق خلق خدا بخشی از دین است؛ اما سوا کردن و گزینش اخلاقیات در دین و ارج نهادن به برخی اخلاقیات که جهان‌شمول‌تر است تلاش در سکولاریزه کردن دین است؛ زیرا دین را از برخی ارزش‌هایی که در تضاد بیشتری با فرهنگ مادی امروز است تهی می‌کند و به یک دین بی‌خطر تبدیل می‌کند.

تنهایی و زندگی‌های سرشار از سکوت از نشانه‌های زندگی مدرن است. روایت زندگی سرد و بی‌روح طلبه‌ی جوان خواسته یا ناخواسته نشانه‌ای است از ورود آفات مدرنیته به زندگی طلبگی. زندگی طلاب و علمای دین هم هرچند با سرعت کمتر ولی به ناگزیر از جریان مدرنیزاسیون پیروی می‌کند. فیلم حق‌السکوت این زنگ خطر را به صدا درمی‌آورد که زندگی در جوامع بی‌رحم و مادی ممکن است به جای اینکه طلاب را به مقابله با عوارض مادی‌گرایی در جامعه فراخواند، آن‌ها را گرفتار این روند ویرانگر غربی شدن و مادی شدن کند. رابطه‌ی فروپاشیده‌ی طلبه‌ی جوان با همسرش که تحت تأثیر مسائل اقتصادی رخ داده است اشاره‌ی خوبی به این آسیب فزاینده دارد.

بااین‌همه، فیلم حق‌السکوت به‌واسطه‌ی شتاب‌زدگی نتوانسته است به‌خوبی پیام خود را مخابره کند و به‌اصطلاح «در نیامده است». رخدادها خیلی سریع و بدون ایجاد باور در مخاطب رخ می‌دهد، طلبه‌ی جوان به‌راحتی تصمیم می‌گیرد حق منبر بگیرد، به‌راحتی و با اولین تهدید طلبکار به دست بردن به وجوهات فکر می‌کند و به‌سرعت اعتبار خودش را در میان اهالی روستا و شهرستان محل تبلیغ از دست می‌دهد. این شتاب‌زدگی و سرعت در رقم خوردن اتفاقات کلیدی فیلم به باور آن توسط مخاطب لطمه می‌زند. فیلم در جایی که می‌بایست از ریتم تندی برخوردار باشد، ریتم کندی دارد و طلبه در کوچه‌های روستا بی‌هدف می‌گردد؛ ولی وقتی قرار است اتفاقی در فیلم بیفتد این اتفاق با سرعت و بدون مقدمه و مؤخره و بدون تعلیق رخ می‌دهد و این عجله در پردازش قصه، «حق‌السکوت» را به فیلم تلویزیونی شبیه‌تر می‌کند تا فیلم سینمایی که با تدوین دیگری شاید این نقص تا حد زیادی برطرف شود.

منبع: فرهنگ امروز