گروه بینالملل مشرق - فراماسونری، یک سازمان سری جهانی است که بر آمریکا و اکثر کشورهای غربی سلطه دارد.
خبرگزاری «نون» عراق در مطلب زیر اعترافات یک شخصیت فراماسون آمریکایی درباره دلایل اشغال عراق توسط نظامیان آمریکایی را نقل کرده است.
این خبرگزاری به نقل از وی نوشت: هیچکس نمی تواند درک کند عراق برای ما در این سازمان فراماسونری (IFB) چقدر مهم است. ما موفق شدیم با دو دلیل برای اشغال عراق اذهان عمومی را گمراه کنیم و آن از طریق تمرکز بر دو عامل معروف است که همگان بر آن اتفاق نظر دارند:
1. اینکه عراق از لحاظ جغرافیایی مرکز خاورمیانه است و سلطه بر آن به منزله سلطه بر قلب خاورمیانه از لحاظ جغرافیایی، نظامی و تمدنی است.
2. عراق از لحاظ اقتصادی نیز بزرگترین ذخایر نفتی را در اختیار دارد و در کنار این باید دو رودخانه مهم و بسیاری از معادن با اهمیت کشف شده و کشف نشده را به آن اضافه کرد.
ولی در حقیقت باید گفت که این دو دلیل در درجه دوم اهمیت و استراتژی پنهانی ما قرار دارد، اگر چه همانطور که برای همگان توضیح دادیم، جزء دلایل اساسی ما بودند؛ ولی هیچ موقع مجبور نبودیم به خاطر دو دلیل مذکور عراق را اشغال کنیم چرا که صدام آماده هر گونه امتیازدهی برای ما بود، او حاضر بود حق سرمایه گذاری نفتی را آنگونه که تمایل داریم در اختیار ما قرار دهد و آمادگی برای همکاری کامل نظامی با ما از جمله ایجاد پایگاه های نظامی مشترک در نقاط مختلف عراق را داشت. ولی جاه طلبی ها و زیاده خواهی ما از این کشور بسیار فراتر از امکانات و امتیازدهی های صدام به ما بود؛ چرا که تا حد زیادی منافع نفتی و نظامی را پشت سر گذاشته و به منافع راهبردی سیاسی، اعتقادی و تاریخی مربوط می شد. این کشور یکی از مهمترین نقاط جهان در استراتژی کلان ما برای سلطه بر جهان بود، از این رو دلایل حضور مستقیم ما در عراق موارد ذیل بود:
1) از لحاظ سیاسی و دینی این کشور نقطه بسیار مهمی به شمار می رود، ملت عراق دارای تنوع جمعیتی مربوط به دو مذهب شیعه و سنی است (در کنار پیروان این دو مذهب، کردها، ترکمن ها، مسیحیان و دیگر قومیت ها قرار دارند) و به طور مستقیم در قلب دو قطب اسلامی درگیر یعنی قطب شیعه ایرانی و قطب سنی سعودی واقع شده است. این موقعیت عراق را به تنها کشوری از لحاظ جغرافیایی و جمعیتی به عرصه درگیری طرفین نزاع و تعمیق شکاف در جهان اسلامی به طور کلی و میان شیعه و سنی تبدیل کرده است. ( این نکته را توضیح خواهیم داد)
2) از لحاظ نمادین و درونی این کشور یکی از بزرگترین اسراری است که ما سعی در مخفی کردن آن داریم. عراق دارای اهمیت معنوی و تاریخی بسیاری مهم برای ما اعضای (IFB) می باشد، خوشبختانه هیچکس جز ما متوجه آن نشده است. هرگز نمی تواند تصادفی باشد که رئیس جمهور بوش، سال 1991 را سال اعلام جنگ علیه عراق انتخاب می کند تا پایان «نظام دو قطبی رقیب» و تجلی «نظام جدید جهانی» یا تولد اولین تمدن جهانی یکپارچه در تاریخ را اعلام کند.
ارزش تاریخی و باطنی اصلی عراق برای ما:
ما از رهگذر باورهای درونی موروثی، معتقدیم که جهان را قدرت های بزرگ مخفی و ناشناخته تحت کنترل و سیطره خود دارند. زبان آن، نمادهای معروف هستی و از مهمترین آنها برج های ستارگان است.
این قدرت های بزرگ از زمان خلقت زمین برخی مناطق را به عنوان پایگاه های ثابت برای خود انتخاب کرده اند. به نظر می رسد که خاورمیانه را به عنوان سرزمین فعالیت و نوآوری تاریخی و تمدنی خود برگزیده اند. این قدرت ها دو پایتخت را برای آن انتخاب کرده اند، یکی عراق به عنوان مرکز خلاقیت آتشین تاثیرگذار و سلطه طلب و دیگری مصر به عنوان کانون ثبات و آرامش.
به همین خاطر این دو کشور به عنوان مرکز تمدن و تاریخ خاورمیانه و کل جهان قدیم در طول هزاران سال باقی ماند. این مسئله هرگز اتفاقی نیست که این دو کشور پایگاه نخستین و بزرگترین تمدن های بشری باشند چرا که این تمدن ها ساخته و پرداخته قدرت های بزرگ ناشناخته بودند.
حائز اهمیت است که توضیح دهیم، تمدن مصر مایه نگرانی ما نیست؛ چرا که در طول تاریخ به عنوان تمدن مسالمت آمیز بوده است و کشوری سلطه طلب نبوده است و تنها به دلایل دفاعی وارد نبرد خارجی شده است؛ چرا که همیشه معطوف و متکی بر خود و روابطش با همسایگان مبتنی بر حمایت و دفاع بوده است و نه سلطه طلبی و جنگ. مصر یک تمدن معنوی اخروی است که اساس و جوهر آن مقدس شمردن زندگی اخروی است، به همین خاطر بزرگترین نماد آن اهرام است که در اصل قبر پادشاهان می باشد و کتاب مقدس آن «کتاب مرگ» با محتوای چگونگی عبور از روز حساب و رسیدن به آخرت است است!
در حالی که تمدن بین النهرین دقیقا نقطه مقابل و در تناقش با تمدن مصر است، تمدنی مادی و دنیوی که اعتقادی به زندگی اخروی و بهشت موعود ندارد بلکه هدف آن دنیا و کامجویی است، از این رو بزرگترین نمادهای آن برج بابل و باغ های معلق است، این ها از نمادهای دنیوی و هدف اصلی آن سرگرمی و کامجویی است. کتاب مقدس آن داستان گلگامش است که به صراحت از غیر ممکن بودن نیل به جاودانگی و اینکه هدف غایی انسان برخورداری از دنیا می باشد، سخن می گوید.
بله درست است، روح حاکم عراق در تضاد با روح حاکم بر مصر است ( طبق ادعای وی)، چرا که روحی آتشین و سلطه طلب بر آن حاکم است. عراق از زمان بابلی ها و آشوریان پایگاه امپراطوری های بزرگ سلطه طلب و خطرناکترین امپراطوری عباسیان است که طی قرن ها بر نیمی از آسیا و شمال آفریقا حکمرانی کرده اند، بوده است. این کشور همچنین پایگاه و پایتخت امپراطوری های بزرگ مثل امپراطوری اسکندر مقدونی و ساسانیانی که مدائن را به عنوان پایتخت خود انتخاب کردند، بوده است.
به همین خاطر ما در IFB باور داریم که تمدن مصر امکان رقابت با ما را ندارد، از این رو همیشه دارای روابط مثبت و حسنه با آن بودیم تا جایی که آن را به عنوان یکی از ارکان مقدس در باور درونی خود قرار دادیم و بسیار از چهره های دینی خود را نیز از تمدن مصر برگرفتیم. ما همیشه در رسانه ها، کنفرانس ها، دانشگاه ها، موزه و کتابخانه تلاش می کنیم آن را در کانون توجهات خود قرار دهیم.
اما تمدن عراق به خاطر نزدیک بودن به ما بزرگترین رقیب ما بود، تمدن غربی ما تصویری جدید و به روز شده از آن است، یعنی اوج تمدن مادی و دنیوی. ما به خوبی می دانیم و اعتراف می کنیم که ریشه های تمدن غرب به بابل باز می گردد، ما نمی توانیم منکر این مسئله باشیم ولی از اعلام صریح آن بیمناک هستیم تا این تمدن ما را به سرقت نبرده و بر ما چیره نشوند و شاهد این باشیم که بغداد تبدیل به پاریس، لندن و نیویورک شده است.
این تمدن همچون روحی است که ما نیازمند تقدیس آن در اعماق وجود خود هستیم ولی تنها بعد از حصول یقین از توان سلطه بر آن می خواهیم بدان اعتراف کنیم. ما همانند نوجوانی هستیم که نیاز به پختگی و آمادگی دارد تا بتواند با معلم اول خود آشتی کند و با آن به تفاهم رسیده و از تجربیات و ثروت های آن بهره مند شود. عراق به همان میزانی که قدرتمند، غنی و بزرگ است، تمدن حائز اهمیت و خطرناک برای ما به شمار می رود، همچون حیوان درنده ای که نیاز به قدرت، سلطه، فریب، اطاعت پذیری و گرسنگی برای رام شدن دارد.
به موضوع صدام توجه کنید، اندکی بی توجهی، حمایت و تساهل از جانب ما کافی بود تا او به صورت ناگهانی طرح امپراطوری خود را در خاورمیانه از طریق نفوذ به ایران و اشغال کویت و سلطه بر عربستان شروع کند، تا رویای امپراطوری موروثی و دارای اصل و ریشه در سرزمینش را محقق سازد!
به همین خاطر سیاست ما در سالیان متمادی در قبال این تمدن مهم حول دو محور اصلی می چرخد:
- بایکوت آن در رسانه ها و نهادهای ذی ربط به رغم تقدس نهانی و درونی که برای آن قائل هستیم. حتی تا جایی که در صدد بی اعتبار کردن آن از طریق تمرکز بر موضع تورات نسبت به آن و مسئله دشنام یهودیان و عذاب الهی بر بابل و تخریب آن هستیم. همچنین نقش عرب ها و مسلمانان و تمدن عباسی در جریان روشنفکری اروپا نادیده گرفته می شود. داستان هزار و یک شب و حکایت های بردگان و کنیزکان تنها تصویر رسانه ای موجود از این تمدن است.
- در عین حال، ما با تمام امکانات و توان تلاش می کنیم تاریخ و جزئیات و این تمدن را از طریق کاوش ها و مطالعات مخفیانه بشناسیم، به این امید که به تمام اسرار آن دست یافته و بر آن سلطه یابیم و آمادگی برای مقابله با اتفاقات غیر منتظره را داشته باشیم.
ما معتقدیم که قدرت های بزرگ و بنیانگذاران این تمدن اسرار بزرگی را بر جای گذاشته اند، چه بسا قدرت های متعلق به سیارات دیگر در تاسیس این تمدن در سومر و بابل نقش داشته اند. از این رو یکی از مهمترین اهداف حمله ما به عراق و اشغال آن، سلطه بر آثار مهم آن و کاوش های باستانی مخفیانه در برخی آثار مربوط به این اسرار پنهانی و حائز اهمیت است.
اولین اقدام ما برای سرقت موزه عراق و تخریب آن به منظور بایکوت و سرپوش گذاشتن بر تصاحب برخی آثار مهم در حمله ما به عراق، تصادفی نیست. ما همچنین دو پایگاه باستانی شهر بابل و اور را تحت کنترل خود درآورده و در طی چند سال برای سرپوش گذاشتن بر عملیات مخفیانه کاوش، این اماکن باستانی را تبدیل به اردوگاه نظامی کردیم و به دنبال برخی آثار مهم بودیم که در رمزگشایی از این تمدن بزرگ و سلطه بر آن به ما کمک می کرد.
بله کاملا درست است، ما ادعا کردیم که برای آبادانی عراق آمدیم، ولی صراحتا نگفتیم که ما بعد از اینکه این کشور را برای بررسی و پی بردن به اسرار آن ویران کرده و سپس آباد خواهیم کرد، بنابراین ما با سلطه معنوی و تاریخی بر عراق سلطه عملی خود را بر کل خاورمیانه و سپس کل جهان تضمین می کنیم.
اوایل هزاره دوم پروژه تخریبی ما ایجاب می کرد که جهان اسلام را بر اساس فرقه ای تقسیم کنیم، تا بتوانیم این نزاع مورد نظر را تحمیل کنیم و به مرحله جنگ خونین میان طرفین برسیم. ما عراق را انتخاب کردیم چرا که بهترین شرایط را برای نزاع میان شیعه و سنی را دارد.
شیعیان عراق از لحاظ جمعیت برتری داشته و از لحاظ تاریخی نیز مظلوم واقع شده اند و در مجاورت شیعیان ایران قرار دارند؛ در مقابل سنی ها از لحاظ جمعیتی اندک ولی تاثیرگذار و با تجربه هستند و از لحاظ فرقه ای از طرف همسایه های عربی خود به ویژه سنی های عربستان حمایت می شوند. بنابراین موقعیت جغرافیایی عراق و همسایگی آن با ایران و عربستان و دیگر کشورهای شرقی جهان عرب و همچنین ترکیه و شکاف فرقه ای آن باعث شد ما این کشور را به عنوان بهترین میدان برای نزاع شیعیان ایران و سنی های سلفی عربستان انتخاب کنیم!
مسلما دلایل دیگر نیز وجود دارد، این کشور تنها محل تلاقی دو قطب فرقه ای نیست بلکه اقوام مختلف کشورهای خاورمیانه از جمله عرب ها، کردها، ترکمن ها، مسیحیان و سایر اقوام در آنجا حضور دارند.
بنابراین ما عراق را تضعیف کرده و از لحاظ اقتصادی و انسانی در دهه نود فلج کردیم، به برکت حمایت دوستانمان در میان رهبران کرد، اسرائیلی و سعودی موفق شدیم رهبران شیعه عراق و سنی هایی که از دست صدام آزرده خاطر بودند را قانع کنیم تا به بهانه مبارزه با دیکتاتوری و ایجاد دمکراسی، همچون ابزاری در خدمت پروژه تخریبی ما در عراق و کل جهان اسلام باشند!
در اینجا باید به نقش صدام اشاره کنیم، وی از زمان به قدرت رسیدن در سال 1979 خدمات فراوانی به ما کرده است، چرا که رهبران بعثی را اعدام کرد و سپس وارد جنگ ویرانگر با ایران شد و به کویت حمله کرد و تمام بهانه های لازم را برای حمله به عراق و محاصره و تحقیر و در نهایت اشغال آن را برای ما فراهم کرد. حتی بیچاره بعد از سرنگونی اش نیز به ما خدمت کرد، چرا که ما موفق شدیم از طریق نمایش دادگاه تلویزیونی از او قهرمان سنی عربی بسازیم که قربانی این نمایش افراد متعصب شیعی بودند، این موضوع نقش تعیین کننده ای در تغذیه درگیری فرقه ای داشت!
از سال 2003 ما توانستیم فراتر از تصورات و پیش بینی هایمان عراق را به میدان نبرد و مثالی برای رسوایی تمام مسلمانان و عرصه ای برای درگیری خونین میان دو قطب شیعه و سنی تبدیل کنیم. حتی این کشور را سرزمینی محنت بار برای مسیحیان، صائبیان و دیگر گروه ها و پیش از آن نیز اسطوره ای برای درد و رنج های کردها قرار دادیم. بله، طی دو دهه ما عراق را به سرزمینی ویران و مرکز سیاهی و نابودی تبدیل کردیم، امیدواریم که در آینده آن را به سرزمین ثبات و آرامش و نعمت ها و مرکز خاورمیانه دمکراتیک و همگام با منافع خود تبدیل کنیم.
استراتژی فعلی ما در عراق
خلاصه سیاست فعلی ما در عراق این است که برای سالیان متمادی از لحاظ سیاسی و نظامی تحت سلطه کامل ما باشد ( به صورت مستقیم یا غیر مستقیم). عامل مهمی که در تحقق بخشی به آن موفق شدیم و برای ابقای آن تلاش می کنیم این است که عراق را از لحاظ فرقه ای و قومی تجزیه کنیم، به گونه ای که نتواند دارای یک دولت مرکزی قوی باشد.
همیشه شاهد این موضوع هستید، زمانی که کردها قدرت گرفته و عرب ها ضعیف می شوند ما به ایجاد اختلاف میان کردها و ایجاد شرایط مناسب برای حمله به آنها از جانب کشورهای همسایه مبادرت می ورزیم.
به محض اینکه عرب ها قدرت می گیرند، آتش نزاع فرقه ای را در میان آنها شعله ور می کنیم و بستر را برای ایفای نقش کردها و استفاده از برگ برنده کرکوک فراهم می کنیم. اگر شاهد اتحاد میان گروه های مختلف عراق، ایجاد نوع اعتماد به دولت، احساس ثبات و آرامش و پیدایش گرایش های ملی مخالف آمریکا باشیم، مزدوران خود را تحریک کرده و زمینه را برای عناصر تروریستی به منظور ایجاد بی ثباتی در بدنه حکومت و زنده کردن کینه های فرقه ای و تشویق جوانان به مهاجرت و در نتیجه توجیه تکیه بر ما به منظور حفاظت از خود در برابر تروریست ها را فراهم می کنیم!
آیا می دانید، ما به افزایش نفوذ ایران در عراق تشویق می کنیم و در عرصه رسانه ای تلاش می کنیم این نفوذ را برای ایجاد ترس در کشورهای عربی و ترکیه و درگیر کردن آنها در عراق، بسیار بزرگ و فراتر از حد جلوه دهیم، همچنین از این رهگذر در میان عراقی ها ترس و وحشت ایجاد کرده و آنها را به سمت توسل به ما برای نجات از تهدید ایران سوق می دهیم.
به عنوان مثال به موضوع تاخیر در تشکیل دولت در طی ماه های طولانی اشاره می کنیم. کافی بود ما به برخی از رهبران طرف های دیگر در حد اندک اعمال فشار کنیم تا مجبور شوند برای تشکیل دولت توافق کنند. ولی ما ترجیح می دهیم که بی طرف باشیم و نقش یک پدر ناصح و خوب که قدرت کافی در قبال فشارهای ایران، عربستان و سوریه ندارد را ایفا کنیم. همه اینها، تنها به خاطر ضعف دولت و بی اعتمادی مردم عراق به نخبه ها و رهبران خود و حمایت از احساس بچه گانه آنها مبنی بر اینکه نیاز به نقش پدرانه ما حمایتی ما جهت تامین امنیت کشورشان صورت می گیرد!
از مهمترین دلایل موفقیت ما در سلطه بر تفکر و ذهنیت عراقی ها و مردم جهان این است که ما این توهم را ایجاد کرده ایم که می خواهیم به خاطر شکست سیاست هایمان، خاک عراق را ترک کنیم. هر از گاهی به نمایش رسانه ای در زمینه عقب نشینی ها نظامی به عنوان ابزاری برای فریب و نیرنگ متوسل می شویم، در حالی که باید در مورد موضوع ذیل اندکی هوشیاری و تدبیر به خرج دهیم:
ما در منطقه سبز در بغداد بزرگترین و قوی ترین سفارت تاریخ بشریت را بنا کرده ایم، مساحت آن 104 هکتار و 6 برابر سازمان ملل در نیویورک و ده برابر سفارت ما در پکن است. هزینه آن حدود یک میلیارد دلار و هزینه سالانه مدیریت آن نیز یک میلیارد دلار است، 20 باب ساختمان و 1000 کارمند دارد، برای خود شهری مستقل به حساب می آید چرا که دارای ساختمان های مسکونی، بازارها، تجهیزات رفاهی، ژنراتورهای برق و دستگاه های تصفیه می باشد و امکان زندگی مستقل برای چندین سال وجود دارد!
پس چگونه ممکن است انسانی حتی با درک و خرد بچه گانه باور کند که ما یک چنین سفارت اسطوره ای در کشوری را ساخته ایم و مدعی هستیم که در حال ترک این کشوریم !؟
خبرگزاری «نون» عراق در مطلب زیر اعترافات یک شخصیت فراماسون آمریکایی درباره دلایل اشغال عراق توسط نظامیان آمریکایی را نقل کرده است.
این خبرگزاری به نقل از وی نوشت: هیچکس نمی تواند درک کند عراق برای ما در این سازمان فراماسونری (IFB) چقدر مهم است. ما موفق شدیم با دو دلیل برای اشغال عراق اذهان عمومی را گمراه کنیم و آن از طریق تمرکز بر دو عامل معروف است که همگان بر آن اتفاق نظر دارند:
1. اینکه عراق از لحاظ جغرافیایی مرکز خاورمیانه است و سلطه بر آن به منزله سلطه بر قلب خاورمیانه از لحاظ جغرافیایی، نظامی و تمدنی است.
2. عراق از لحاظ اقتصادی نیز بزرگترین ذخایر نفتی را در اختیار دارد و در کنار این باید دو رودخانه مهم و بسیاری از معادن با اهمیت کشف شده و کشف نشده را به آن اضافه کرد.
ولی در حقیقت باید گفت که این دو دلیل در درجه دوم اهمیت و استراتژی پنهانی ما قرار دارد، اگر چه همانطور که برای همگان توضیح دادیم، جزء دلایل اساسی ما بودند؛ ولی هیچ موقع مجبور نبودیم به خاطر دو دلیل مذکور عراق را اشغال کنیم چرا که صدام آماده هر گونه امتیازدهی برای ما بود، او حاضر بود حق سرمایه گذاری نفتی را آنگونه که تمایل داریم در اختیار ما قرار دهد و آمادگی برای همکاری کامل نظامی با ما از جمله ایجاد پایگاه های نظامی مشترک در نقاط مختلف عراق را داشت. ولی جاه طلبی ها و زیاده خواهی ما از این کشور بسیار فراتر از امکانات و امتیازدهی های صدام به ما بود؛ چرا که تا حد زیادی منافع نفتی و نظامی را پشت سر گذاشته و به منافع راهبردی سیاسی، اعتقادی و تاریخی مربوط می شد. این کشور یکی از مهمترین نقاط جهان در استراتژی کلان ما برای سلطه بر جهان بود، از این رو دلایل حضور مستقیم ما در عراق موارد ذیل بود:
1) از لحاظ سیاسی و دینی این کشور نقطه بسیار مهمی به شمار می رود، ملت عراق دارای تنوع جمعیتی مربوط به دو مذهب شیعه و سنی است (در کنار پیروان این دو مذهب، کردها، ترکمن ها، مسیحیان و دیگر قومیت ها قرار دارند) و به طور مستقیم در قلب دو قطب اسلامی درگیر یعنی قطب شیعه ایرانی و قطب سنی سعودی واقع شده است. این موقعیت عراق را به تنها کشوری از لحاظ جغرافیایی و جمعیتی به عرصه درگیری طرفین نزاع و تعمیق شکاف در جهان اسلامی به طور کلی و میان شیعه و سنی تبدیل کرده است. ( این نکته را توضیح خواهیم داد)
2) از لحاظ نمادین و درونی این کشور یکی از بزرگترین اسراری است که ما سعی در مخفی کردن آن داریم. عراق دارای اهمیت معنوی و تاریخی بسیاری مهم برای ما اعضای (IFB) می باشد، خوشبختانه هیچکس جز ما متوجه آن نشده است. هرگز نمی تواند تصادفی باشد که رئیس جمهور بوش، سال 1991 را سال اعلام جنگ علیه عراق انتخاب می کند تا پایان «نظام دو قطبی رقیب» و تجلی «نظام جدید جهانی» یا تولد اولین تمدن جهانی یکپارچه در تاریخ را اعلام کند.
ارزش تاریخی و باطنی اصلی عراق برای ما:
ما از رهگذر باورهای درونی موروثی، معتقدیم که جهان را قدرت های بزرگ مخفی و ناشناخته تحت کنترل و سیطره خود دارند. زبان آن، نمادهای معروف هستی و از مهمترین آنها برج های ستارگان است.
این قدرت های بزرگ از زمان خلقت زمین برخی مناطق را به عنوان پایگاه های ثابت برای خود انتخاب کرده اند. به نظر می رسد که خاورمیانه را به عنوان سرزمین فعالیت و نوآوری تاریخی و تمدنی خود برگزیده اند. این قدرت ها دو پایتخت را برای آن انتخاب کرده اند، یکی عراق به عنوان مرکز خلاقیت آتشین تاثیرگذار و سلطه طلب و دیگری مصر به عنوان کانون ثبات و آرامش.
به همین خاطر این دو کشور به عنوان مرکز تمدن و تاریخ خاورمیانه و کل جهان قدیم در طول هزاران سال باقی ماند. این مسئله هرگز اتفاقی نیست که این دو کشور پایگاه نخستین و بزرگترین تمدن های بشری باشند چرا که این تمدن ها ساخته و پرداخته قدرت های بزرگ ناشناخته بودند.
حائز اهمیت است که توضیح دهیم، تمدن مصر مایه نگرانی ما نیست؛ چرا که در طول تاریخ به عنوان تمدن مسالمت آمیز بوده است و کشوری سلطه طلب نبوده است و تنها به دلایل دفاعی وارد نبرد خارجی شده است؛ چرا که همیشه معطوف و متکی بر خود و روابطش با همسایگان مبتنی بر حمایت و دفاع بوده است و نه سلطه طلبی و جنگ. مصر یک تمدن معنوی اخروی است که اساس و جوهر آن مقدس شمردن زندگی اخروی است، به همین خاطر بزرگترین نماد آن اهرام است که در اصل قبر پادشاهان می باشد و کتاب مقدس آن «کتاب مرگ» با محتوای چگونگی عبور از روز حساب و رسیدن به آخرت است است!
در حالی که تمدن بین النهرین دقیقا نقطه مقابل و در تناقش با تمدن مصر است، تمدنی مادی و دنیوی که اعتقادی به زندگی اخروی و بهشت موعود ندارد بلکه هدف آن دنیا و کامجویی است، از این رو بزرگترین نمادهای آن برج بابل و باغ های معلق است، این ها از نمادهای دنیوی و هدف اصلی آن سرگرمی و کامجویی است. کتاب مقدس آن داستان گلگامش است که به صراحت از غیر ممکن بودن نیل به جاودانگی و اینکه هدف غایی انسان برخورداری از دنیا می باشد، سخن می گوید.
بله درست است، روح حاکم عراق در تضاد با روح حاکم بر مصر است ( طبق ادعای وی)، چرا که روحی آتشین و سلطه طلب بر آن حاکم است. عراق از زمان بابلی ها و آشوریان پایگاه امپراطوری های بزرگ سلطه طلب و خطرناکترین امپراطوری عباسیان است که طی قرن ها بر نیمی از آسیا و شمال آفریقا حکمرانی کرده اند، بوده است. این کشور همچنین پایگاه و پایتخت امپراطوری های بزرگ مثل امپراطوری اسکندر مقدونی و ساسانیانی که مدائن را به عنوان پایتخت خود انتخاب کردند، بوده است.
به همین خاطر ما در IFB باور داریم که تمدن مصر امکان رقابت با ما را ندارد، از این رو همیشه دارای روابط مثبت و حسنه با آن بودیم تا جایی که آن را به عنوان یکی از ارکان مقدس در باور درونی خود قرار دادیم و بسیار از چهره های دینی خود را نیز از تمدن مصر برگرفتیم. ما همیشه در رسانه ها، کنفرانس ها، دانشگاه ها، موزه و کتابخانه تلاش می کنیم آن را در کانون توجهات خود قرار دهیم.
اما تمدن عراق به خاطر نزدیک بودن به ما بزرگترین رقیب ما بود، تمدن غربی ما تصویری جدید و به روز شده از آن است، یعنی اوج تمدن مادی و دنیوی. ما به خوبی می دانیم و اعتراف می کنیم که ریشه های تمدن غرب به بابل باز می گردد، ما نمی توانیم منکر این مسئله باشیم ولی از اعلام صریح آن بیمناک هستیم تا این تمدن ما را به سرقت نبرده و بر ما چیره نشوند و شاهد این باشیم که بغداد تبدیل به پاریس، لندن و نیویورک شده است.
این تمدن همچون روحی است که ما نیازمند تقدیس آن در اعماق وجود خود هستیم ولی تنها بعد از حصول یقین از توان سلطه بر آن می خواهیم بدان اعتراف کنیم. ما همانند نوجوانی هستیم که نیاز به پختگی و آمادگی دارد تا بتواند با معلم اول خود آشتی کند و با آن به تفاهم رسیده و از تجربیات و ثروت های آن بهره مند شود. عراق به همان میزانی که قدرتمند، غنی و بزرگ است، تمدن حائز اهمیت و خطرناک برای ما به شمار می رود، همچون حیوان درنده ای که نیاز به قدرت، سلطه، فریب، اطاعت پذیری و گرسنگی برای رام شدن دارد.
به همین خاطر سیاست ما در سالیان متمادی در قبال این تمدن مهم حول دو محور اصلی می چرخد:
- بایکوت آن در رسانه ها و نهادهای ذی ربط به رغم تقدس نهانی و درونی که برای آن قائل هستیم. حتی تا جایی که در صدد بی اعتبار کردن آن از طریق تمرکز بر موضع تورات نسبت به آن و مسئله دشنام یهودیان و عذاب الهی بر بابل و تخریب آن هستیم. همچنین نقش عرب ها و مسلمانان و تمدن عباسی در جریان روشنفکری اروپا نادیده گرفته می شود. داستان هزار و یک شب و حکایت های بردگان و کنیزکان تنها تصویر رسانه ای موجود از این تمدن است.
- در عین حال، ما با تمام امکانات و توان تلاش می کنیم تاریخ و جزئیات و این تمدن را از طریق کاوش ها و مطالعات مخفیانه بشناسیم، به این امید که به تمام اسرار آن دست یافته و بر آن سلطه یابیم و آمادگی برای مقابله با اتفاقات غیر منتظره را داشته باشیم.
ما معتقدیم که قدرت های بزرگ و بنیانگذاران این تمدن اسرار بزرگی را بر جای گذاشته اند، چه بسا قدرت های متعلق به سیارات دیگر در تاسیس این تمدن در سومر و بابل نقش داشته اند. از این رو یکی از مهمترین اهداف حمله ما به عراق و اشغال آن، سلطه بر آثار مهم آن و کاوش های باستانی مخفیانه در برخی آثار مربوط به این اسرار پنهانی و حائز اهمیت است.
اولین اقدام ما برای سرقت موزه عراق و تخریب آن به منظور بایکوت و سرپوش گذاشتن بر تصاحب برخی آثار مهم در حمله ما به عراق، تصادفی نیست. ما همچنین دو پایگاه باستانی شهر بابل و اور را تحت کنترل خود درآورده و در طی چند سال برای سرپوش گذاشتن بر عملیات مخفیانه کاوش، این اماکن باستانی را تبدیل به اردوگاه نظامی کردیم و به دنبال برخی آثار مهم بودیم که در رمزگشایی از این تمدن بزرگ و سلطه بر آن به ما کمک می کرد.
بله کاملا درست است، ما ادعا کردیم که برای آبادانی عراق آمدیم، ولی صراحتا نگفتیم که ما بعد از اینکه این کشور را برای بررسی و پی بردن به اسرار آن ویران کرده و سپس آباد خواهیم کرد، بنابراین ما با سلطه معنوی و تاریخی بر عراق سلطه عملی خود را بر کل خاورمیانه و سپس کل جهان تضمین می کنیم.
ارزش سیاسی و دینی عراق
اوایل هزاره دوم پروژه تخریبی ما ایجاب می کرد که جهان اسلام را بر اساس فرقه ای تقسیم کنیم، تا بتوانیم این نزاع مورد نظر را تحمیل کنیم و به مرحله جنگ خونین میان طرفین برسیم. ما عراق را انتخاب کردیم چرا که بهترین شرایط را برای نزاع میان شیعه و سنی را دارد.
شیعیان عراق از لحاظ جمعیت برتری داشته و از لحاظ تاریخی نیز مظلوم واقع شده اند و در مجاورت شیعیان ایران قرار دارند؛ در مقابل سنی ها از لحاظ جمعیتی اندک ولی تاثیرگذار و با تجربه هستند و از لحاظ فرقه ای از طرف همسایه های عربی خود به ویژه سنی های عربستان حمایت می شوند. بنابراین موقعیت جغرافیایی عراق و همسایگی آن با ایران و عربستان و دیگر کشورهای شرقی جهان عرب و همچنین ترکیه و شکاف فرقه ای آن باعث شد ما این کشور را به عنوان بهترین میدان برای نزاع شیعیان ایران و سنی های سلفی عربستان انتخاب کنیم!
مسلما دلایل دیگر نیز وجود دارد، این کشور تنها محل تلاقی دو قطب فرقه ای نیست بلکه اقوام مختلف کشورهای خاورمیانه از جمله عرب ها، کردها، ترکمن ها، مسیحیان و سایر اقوام در آنجا حضور دارند.
بنابراین ما عراق را تضعیف کرده و از لحاظ اقتصادی و انسانی در دهه نود فلج کردیم، به برکت حمایت دوستانمان در میان رهبران کرد، اسرائیلی و سعودی موفق شدیم رهبران شیعه عراق و سنی هایی که از دست صدام آزرده خاطر بودند را قانع کنیم تا به بهانه مبارزه با دیکتاتوری و ایجاد دمکراسی، همچون ابزاری در خدمت پروژه تخریبی ما در عراق و کل جهان اسلام باشند!
از سال 2003 ما توانستیم فراتر از تصورات و پیش بینی هایمان عراق را به میدان نبرد و مثالی برای رسوایی تمام مسلمانان و عرصه ای برای درگیری خونین میان دو قطب شیعه و سنی تبدیل کنیم. حتی این کشور را سرزمینی محنت بار برای مسیحیان، صائبیان و دیگر گروه ها و پیش از آن نیز اسطوره ای برای درد و رنج های کردها قرار دادیم. بله، طی دو دهه ما عراق را به سرزمینی ویران و مرکز سیاهی و نابودی تبدیل کردیم، امیدواریم که در آینده آن را به سرزمین ثبات و آرامش و نعمت ها و مرکز خاورمیانه دمکراتیک و همگام با منافع خود تبدیل کنیم.
استراتژی فعلی ما در عراق
خلاصه سیاست فعلی ما در عراق این است که برای سالیان متمادی از لحاظ سیاسی و نظامی تحت سلطه کامل ما باشد ( به صورت مستقیم یا غیر مستقیم). عامل مهمی که در تحقق بخشی به آن موفق شدیم و برای ابقای آن تلاش می کنیم این است که عراق را از لحاظ فرقه ای و قومی تجزیه کنیم، به گونه ای که نتواند دارای یک دولت مرکزی قوی باشد.
همیشه شاهد این موضوع هستید، زمانی که کردها قدرت گرفته و عرب ها ضعیف می شوند ما به ایجاد اختلاف میان کردها و ایجاد شرایط مناسب برای حمله به آنها از جانب کشورهای همسایه مبادرت می ورزیم.
به محض اینکه عرب ها قدرت می گیرند، آتش نزاع فرقه ای را در میان آنها شعله ور می کنیم و بستر را برای ایفای نقش کردها و استفاده از برگ برنده کرکوک فراهم می کنیم. اگر شاهد اتحاد میان گروه های مختلف عراق، ایجاد نوع اعتماد به دولت، احساس ثبات و آرامش و پیدایش گرایش های ملی مخالف آمریکا باشیم، مزدوران خود را تحریک کرده و زمینه را برای عناصر تروریستی به منظور ایجاد بی ثباتی در بدنه حکومت و زنده کردن کینه های فرقه ای و تشویق جوانان به مهاجرت و در نتیجه توجیه تکیه بر ما به منظور حفاظت از خود در برابر تروریست ها را فراهم می کنیم!
آیا می دانید، ما به افزایش نفوذ ایران در عراق تشویق می کنیم و در عرصه رسانه ای تلاش می کنیم این نفوذ را برای ایجاد ترس در کشورهای عربی و ترکیه و درگیر کردن آنها در عراق، بسیار بزرگ و فراتر از حد جلوه دهیم، همچنین از این رهگذر در میان عراقی ها ترس و وحشت ایجاد کرده و آنها را به سمت توسل به ما برای نجات از تهدید ایران سوق می دهیم.
به عنوان مثال به موضوع تاخیر در تشکیل دولت در طی ماه های طولانی اشاره می کنیم. کافی بود ما به برخی از رهبران طرف های دیگر در حد اندک اعمال فشار کنیم تا مجبور شوند برای تشکیل دولت توافق کنند. ولی ما ترجیح می دهیم که بی طرف باشیم و نقش یک پدر ناصح و خوب که قدرت کافی در قبال فشارهای ایران، عربستان و سوریه ندارد را ایفا کنیم. همه اینها، تنها به خاطر ضعف دولت و بی اعتمادی مردم عراق به نخبه ها و رهبران خود و حمایت از احساس بچه گانه آنها مبنی بر اینکه نیاز به نقش پدرانه ما حمایتی ما جهت تامین امنیت کشورشان صورت می گیرد!
از مهمترین دلایل موفقیت ما در سلطه بر تفکر و ذهنیت عراقی ها و مردم جهان این است که ما این توهم را ایجاد کرده ایم که می خواهیم به خاطر شکست سیاست هایمان، خاک عراق را ترک کنیم. هر از گاهی به نمایش رسانه ای در زمینه عقب نشینی ها نظامی به عنوان ابزاری برای فریب و نیرنگ متوسل می شویم، در حالی که باید در مورد موضوع ذیل اندکی هوشیاری و تدبیر به خرج دهیم:
ما در منطقه سبز در بغداد بزرگترین و قوی ترین سفارت تاریخ بشریت را بنا کرده ایم، مساحت آن 104 هکتار و 6 برابر سازمان ملل در نیویورک و ده برابر سفارت ما در پکن است. هزینه آن حدود یک میلیارد دلار و هزینه سالانه مدیریت آن نیز یک میلیارد دلار است، 20 باب ساختمان و 1000 کارمند دارد، برای خود شهری مستقل به حساب می آید چرا که دارای ساختمان های مسکونی، بازارها، تجهیزات رفاهی، ژنراتورهای برق و دستگاه های تصفیه می باشد و امکان زندگی مستقل برای چندین سال وجود دارد!
پس چگونه ممکن است انسانی حتی با درک و خرد بچه گانه باور کند که ما یک چنین سفارت اسطوره ای در کشوری را ساخته ایم و مدعی هستیم که در حال ترک این کشوریم !؟