*نقش و تاثیرگذاری دولت انگلستان در عصر پهلوی اول به چه صورتی بوده است؟
دولت انگلستان در ایران بسیار بانفوذ بود و به عبارت روشنتر میتوان گفت که به گردن رژیم پهلوی حق داشت. دلایل این موضوع هم عبارتند از:
1- در مورد کودتا و تغییر سلطنت و رساندن آن به پهلویها کمک فراوان کرده بود. یعنی سلطنت رضا شاه را پیش انداخت؛ 2- انگلستان کمک کرد که شبکه جاسوسی شوروی در ایران کشف شود. در سال 1309 یک جاسوس شوروی – که ارمنی و روس بود- به نام آقابیگف به غرب پناهنده میشود. او اطلاعاتی به بلژیک میبرد که در آنجا منتشر شد. بر اساس این اطلاعات معلوم میشود که 140-150 نفر جاسوس شوروی در ایران حضور دارند. موضوعی که کسی در داخل از آن اطلاع نداشت. مثلا رضاشاه نمیدانست که رئیس تلگرافخانهاش برای شورویها کار میکند. حتی تا آنجا که مطالعه و تحقیق شده، تیمورتاش هم برای شورویها کار میکرده - بدون اینکه منکر زحمات تیمورتاش برای رضاشاه باشیم-. بابت این خدماتی که انگلیسیها به رضاخان کردند، او خیلی از آنها حساب می برد، خیلی هم از اینها وحشت داشت. هم مدیون اینها بود، هم مرعوب و هم مجذوب. برای همین بود که هر چه اینها میگفتند اجرا میکرد.
*درباره مذاکرات میان ایران و سه کشور و اینکه چه سرزمینهایی از ایران جدا شد، مشخصا توضیح میدهید؟
جریان شطالعرب و اروندرود این بود که تمام دنیا و جوامع جهانی رای دادند که این رودخانه دو قسمت است: یک قسمت برای عراق است و یک قسمت برای ایران. یعنی براساس خط تالوگ یعنی میانالقعر. ولی انگلیسیها به رضاشاه فشار آوردند برای اینکه عراق عضو پیمان سعدآباد بشود شما باید در مورد اروند کوتاه بیایید. باقر کاظمی وزیر وقت امورخارجه ایران در خاطراتش میگویند: ما نزد رضاشاه رفتیم، نوریسعید وزیر عراق آمد و گریه و زاری کرد که بگذارید این رودخانه مال ما بشود. شما دریای فارس و دریای مکران (عمان) را دارید، اما ما هیچ چیز نداریم.
رضاشاه گفت: خُب اروند را به اینها بدهیم.
به اینها داد چون انگلیسیها به رضاخان فشار آورده بودند. خود باقر کاظمی(وزیر خارجه ایران) میگوید: به نظرم از جایی به رضاخان فشار آورده بودند.
درباره ترکیه هم، پیمانی که ما بستیم به نام پیمان سعدآباد، این پیمان را انگلیسیها، ظاهرا برای مبارزه با آلمان نازی، ایتالیاییها و شوروی درست کرده بودند. چرا آلمان نازی؟ برای اینکه آلمان نازی خیلی نفوذ داشت. در مشرقزمین همه طرفدار آلمان بودند، در ایران طرفدار آلمان زیاد بودند. ایتالیا هم بانفوذ بود برای اینکه در سومالی و شاخ آفریقا مستعمره داشت. ایتالیاییها بحرین را در جنگ جهانی دوم بمباران کردند. بنابراین در 1316 که دوسال به جنگ جهانی اول مانده بود انگلیسی ها فشار آوردند و ما ارتفاعات آرارات را به دولت ترکیه دادیم برای اینکه دولت ترکیه ادعا داشت که ایران نمی تواند از آرارات مراقبت کند. از سوی دیگر رضاشاه در 1313 به ترکیه رفته بود و خیلی تحت تاثیر قرار گرفته بود و به زیان ایران این کار را کرد.
در این بین قرار شد روابط ایران و افغانستان هم با حکمیت ترکها درست شود و افغانستان هم به عضویت پیمان سعدآباد درآید. افغانستان کشور دورافتادهای بود و البته در کنار هندوستان. هندوستان آن موقع مستعمره انگلستان بود. آنطور که من از مرحوم مسعود کیهان استاد جغرافیا دانشگاه که استاد من بود شنیدم، او قسم میخورد که «دشت ناامید» را هم ما به افغانستان دادیم. حدود 3-4هزار کیلومتر مربع بود که در پیمان سعدآباد ما اینها را هم دادیم.
*برخی معتقدند که این پیمان اتفاقا برای مقابله با نفوذ انگلیس و روس، از سوی رضاشاه طراحی شد. در واقع رضاشاه به دنبال ایجاد یک پیمان منطقهای برای مقابله با نفوذ این دو کشور بود.
نهخیر، انگلستان به خاطر مقابله با آلمان نازی این کار را کرد. آلمان نازی در فلسطین، مصر، ایران، عراق و خاورمیانه خیلی نفوذ داشت. شما میدانید که سوریه و لبنان مستعمره فرانسه بودند. وقتی جنگ شروع شد و فرانسه سقوط کرد، هواپیماهای آلمان آمدند در سوریه و لبنان نشستند. اینها تا عراق هم آمدند. در سال 1320 در عراق کودتایی به نام کودتای «چهار سرهنگ» که به نفع آلمان بود صورت گرفت. از آن سو هواپیماهای آلمانی تا موصل آمدند. این هواپیماها بنزین نداشت. مذاکرات محرمانهای با رضاشاه کردند که دولت ایران از سهمیه ارتش که 10هزار حلب در ماه بود به هواپیماهای عراق بدهد ولی رضاشاه زیر بار نرفت. بنابراین دولت، تحت فشار دولت انگلستان موافقت کرد همه شطالعرب را به عراق بدهد. به همین دلیل بعدها صدامحسین در سال 1980 که قرارداد الجزیره را بهم زد گفت ما تحت فشار، الجزیره را امضا کردیم وگرنه تمام آب برای ما بوده، تمام شطالعرب مال ماست و هیچ سهمی ایران ندارد.
بنابراین سال 1316 متاسفانه ما تسلیم شدیم و برای اینکه عراق را به قرارداد کذایی سعدآباد بکشانیم، شطالعرب را تمام به عراق واگذار کردیم. در قرارداد سعدآباد ایران با این کشورها پیمان بست و در کنار آن، این امتیازها را داد. یکی از امتیازات این است که ما شط العرب را تمام به عراق دادیم.
درباره دشت ناامید هم، رضاعلی دیوانبیگی -استاندار مازندران- در خاطراتش میگوید هنگامی که ژنرال فخرالدین پاشا که به عنوان حَکَم از ترکیه برای حل اختلافات ایران و افغانستان آمد دخالت کند، دولت ایران گفت هر چه ترکها بگویند ما قبول داریم. ترکها و افغانها هر دو از اهل تسنن بودند، به همین دلیل طرف هم را گرفتند. او می گوید ژنرال فخرالدین در مازندران گفت شما که استان به این قشنگی دارید، چرا بر سر این دشت های سوزان سیستان و بلوچستان با افغانستان دعوا دارید. من گفتم به شما چه مربوط است؟ دیوانبیگی عصبانی شد. میگوید برگشتم به ژنرال گفتم به شما چه مربوط است، ما هر جا داشته باشیم برای ایران است. این چه حرفی است شما میزنید که ما چون مازندران را داریم سیبستان و بلوچستان را از دست بدهیم؟ در هر صورت آنجا هم ما دشت ناامید را به افغانستان دادیم. الآن هم این مشکلی که ما داریم و افغانها آب را برگرداندهاند و سیستان و بلوچستان خشک شده، بهخاطر این است. خاطرات علم را بخوانید. نوشته است آقای هویدا امضایی کرد -که خودش میگوید لعنت بر هویدا- که سیستان و بلوچستان تا بیست سال دیگر خشک میشود.
در زمان حکومت داوود خان در افغانستان دولت ایران نوکر آمریکا بود. آمریکا گفت یک میلیارد به داوودخان کمک کنید. ارث پدریشان بود انگار که ما باید به اینها پول میدادیم. اما داوودخان قبول نکرد و گفت ما نداریم که پس بدهیم مگر به ما مجانی بدهید.