به گزارش مشرق، دیمیتری ترنین در مطلبی که در روزنامه نیویورک تایمز در تاثیر وقایع اوکراین بر روسیه منتشر کرده، مینویسد: «در حالی که مسکو از پایان خشونتها در اوکراین استقبال میکند اما اساسا توافق امضا شده در این کشور را یک حکم تحمیل شده از جانب مخالفان تحت حمایت غرب در اوکراین میدانست.
مخالفان اوکراینی در شهر کییف قدرت را تصرف کرده و مسکو نگران است که این بحران تا مدتها ادامه پیدا کند: برخی گروههای افراط گر در اوکراین همچنان سلاح در دست دارند؛ در جامعه اوکراین اختلافات سیاسی، فرهنگی و منطقهای عمیقی وجود دارد؛ نخبگان سیاسی اوکراین دچار آشفتگی هستند و وضعیت اقتصادی این کشور به سرعت رو به وخامت است.
این آشوب تا حد بسیار زیادی متعلق به اوکراین است و روسیه تاکنون برخلاف آنچه که عمدتا گفته شده تاثیر چندانی بر آن نداشته است.
عمومیترین افسانهای که درباره نقش مسکو در بحران اوکراین گفته شده، این است که یانوکوویچ عروسک خیمه شب بازی ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه است، اما در واقعیت پوتین بسیار از همتای اوکراینی خود ناخرسند است! برای پوتین یانوکوویچ یک فرد غیرقابل اعتماد است که تا ابد میان روسیه و اتحادیه اروپا مردد باقی میماند. اکنون وی تبدیل به یک نیروی سوخته برای پوتین شده و از شهر کییف به شهر خارکوف که یک شهر روس زبان در شرق اوکراین است فرار کرده است.
مسکو به خوبی میداند که میلیاردرهای اوکراینی که اغلب آنها از یانوکوویچ حمایت میکردند عمدتا مخالف روسیه هستند. اگرچه آنها عملا بر اوکراین حکمرانی میکنند اما نگران هستند که غولهای تجاری ثروتمندتری که در همسایگی آنها هستند بر آنها غلبه کنند. حتی آن دسته از میلیاردرهایی که سرمایههای خود را در روسیه به دست آوردند نظیر پترو پروشنکو، حامی مالی اعتراضات اوکراین، ترجیح میدهند سرمایه خود را در غرب حفظ کنند.
اعتراضات اوکراین هنگامی بالا گرفت که یانوکوویچ از امضای توافق نامه به اصطلاح همکاری میان اوکراین و اتحادیه اروپا که براساس آن قرار بود اقداماتی نظیر ایجاد منطقه تجارت آزاد میان دو طرف انجام شود خودداری کرد. به رغم آنچه که یانوکوویچ ادعا میکند این کرملین نبود که او را مجبور به این کار کرد.
مسکو سال گذشته میلادی با اعمال تحریمهای غیر رسمی بر محصولات اوکراینی صراحتا این پیام را داد که نمیخواهد کییف توافق با اتحادیه اروپا را امضا کند. اما در نهایت یانوکوویچ تابع محاسبات خود و نه توصیهها و تذکرات پوتین بوده است. علت اساسی اینکه یانوکویوچ تردید داشته نگرانی در خصوص اینکه وی در صورت امضای این توافقنامه در سال 2015 بار دیگر به ریاست جمهوری نرسد، بود.
وی در مقطعی فهمید که این توافق منجر به هیچ گونه حمایت مالی از جانب اتحادیه اروپا نخواهد شد و راهی را نیز برای تعدیل کاهش اجتناب ناپذیر تجارت اوکراین با روسیه و یا جلوگیری از ضربه به صنایع سنگین اوکراین که متعلق به دوران شوروی سابق هستند باقی نخواهد گذاشت.
در جریان مناقشات چند ماهه در شهر کییف برخلاف آنچه که جریان شایعات در این شهر و یا رسانههای بینالمللی تبلیغ میکردند نقش عملی مسکو در این مناقشهها چندان برجسته نبود.
میخائیل زورابوف، سفیر روسیه در اوکراین به طرزی آشکار در این کشور از انظار عمومی غایب بود. همچنین کرملین به همه نمایندگان مجلس دوما دستور داد تا از اظهارنظر درباره اوکراین خودداری کنند.
دیمیتری روگوزین، معاون نخست وزیر روسیه و از سفرای سابق روسیه در ناتو که سابقه اظهارنظرهای جسورانه درباره غرب را داشته عمدتا در خصوص تحولات اوکراین ساکت بوده است.
تنها مقام روسی که علاقهای مداوم در خصوص اوکراین از خود نشان داد سرگئی گلازیف، مشاور امور یکپارچگی اوراسیای ولادیمیر پوتین بود که طی کنفرانسها و مقالاتی که نوشته است در خصوص هزینههای فراوان روی آوردن اوکراین به اتحادیه اروپا هشدار داد.
مسلما پوتین چندین بار از جمله در سوچی و مسکو پذیرای یانوکویوچ بوده است. در ماه دسامبر نیز روسیه پیشنهاد داد تا 15 میلیارد دلار از اوراق قرضه دولت اوکراین را خریداری کرده و قیمت فروش گاز خود به اوکراین را تا یک سوم کاهش دهد. این پیشنهادها هرگونه کمک مشروطی که اتحادیه اروپا ممکن بود از طریق صندوق بینالمللی پول به اوکراین بدهد را تحت الشعاع قرار می داد. این حمایت مالی بدون هیچ قید و شرطی ارائه شد در حالی که هدف دوگانه آن کمک به اوکراین در اجتناب از قصور در پرداخت بدهی و ایجاد حسن نیت به منظور روابط اقتصادی نزدیکتر بین دو طرف در آینده بود. با این وجود این پیشنهاد با توجه به بیثباتیهای سیاسی در شهر کییف یک پیشنهاد پرریسک بود.
همانگونه که ولادیمیر پوتین شخصا ابراز کرده اقدام مسکو در حمایت از اوکراین براساس این اعتقاد بود که اوکراینیها و روسیها مردمی واحد هستند. این اعتقاد صراحتا اعتقادی غلط است چرا که خود اوکراینیها نیز دست کم تا حال حاضر هنوز مردمی واحد نبوده اند. شما تنها میتوانید دو شهر "لووف" و "سواستوپل" را با یکدیگر مقایسه کنید.
مناطق غربی اوکراین که در دوران استالین به اتحاد شوروی سابق ملحق شدند شدیدا ضد روس هستند در حالی که مناطق شرقی و جنوبی آن دوستدار روسیه بوده و شبه جزیره کریمه عمدتا متشکل از قومیت روس است. برای اکثریت نخبگان اوکراینی استقلال این کشور از اتحاد جماهیر شوروی سابق فراتر از هر چیز، به معنی استقلال از روسیه بود. در اوکراین عملا هیچ سیاستمداری وجود ندارد که بتوان او را هوادار روسیه نامید. چنین چیزی برخلاف طبیعت ملی اوکراین است.
بنابراین پیشنهاد پوتین برای آنکه اوکراین و روسیه از طریق اتحادیه گمرکی همگرایی اقتصادی نزدیکتری برقرار کنند برای بسیاری از اوکراینیها خوشایند نبود.
این پیشنهاد همچنین به صورت بالقوه برای روسیه خطرناک بود. براساس این طرح مسکو باید پول زیادی را به اوکراین تزریق میکرد و به این کشور در نهادهایی نظیر کمیسیون اقتصادی اوراسیا اختیارات بیشتری را میداد در حالی که تضمین چندانی وجود نداشت که اوکراین به مجرد بازیابی خود از وضعیت بد مالی فعلی، دوباره از روسیه جدا نشود.
انقلاب فوریه اوکراین را میتوان یک موهبت در لباس مبدل برای مسکو دانست چرا که این گفته را که روسیه نمیتواند بدون اوکراین به عنوان شریک جزء خود یک قدرت بزرگ باشد بیاعتبار میکند. مسکو نیاز ندارد که بر مردم بیشتری حکومت کند بلکه نیاز دارد تا وضعیت تحصیلات، بهداشت و استانداردهای شغلی زندگی مردم خود را ارتقا دهد. به رغم آنچه که برخی از اوکراینیها به آن سوء ظن هستند بعید است که مسکو به دنبال تجزیه اوکراین باشد تا بخشهای جنوبی و شرقی آن را به خود ملحق کند. چنین اقدامی به معنی جنگ داخلی در همسایگی روسیه خواهد بود و روسیه بسیار از چنین چیزی انزجار دارد.
در حال حاضر بهترین گزینه مسکو این است که کنار ایستاده و منتظر باشد و به صورت کاملا آرام حامی تمرکززدایی از قدرت در اوکراین شود.
اگرچه فدرال کردن اوکراین در کییف و غرب اوکراین به عنوان گامی به سوی تقسیم نهایی این کشور ارزیابی میشود اما چنین چیزی میتواند به حفظ وحدت در اوکراین کمک کند.
مناطق متنوع اوکراین در صورت داشتن خودمختاری فرهنگی و مالی بیشتر میتوانند به آسانی بیشتری زندگی کرده و در کنار یکدیگر همزیستی داشته باشند و تعادل را میان خود حفظ کنند.
حمایت از تمرکززدایی قدرت در اوکراین یک راهبرد واقعگرایانه و بلند مدت برای روسیه خواهد بود هرچند که مسکو تاکنون چنین راهبردی را در پیش نگرفته است.»
مخالفان اوکراینی در شهر کییف قدرت را تصرف کرده و مسکو نگران است که این بحران تا مدتها ادامه پیدا کند: برخی گروههای افراط گر در اوکراین همچنان سلاح در دست دارند؛ در جامعه اوکراین اختلافات سیاسی، فرهنگی و منطقهای عمیقی وجود دارد؛ نخبگان سیاسی اوکراین دچار آشفتگی هستند و وضعیت اقتصادی این کشور به سرعت رو به وخامت است.
این آشوب تا حد بسیار زیادی متعلق به اوکراین است و روسیه تاکنون برخلاف آنچه که عمدتا گفته شده تاثیر چندانی بر آن نداشته است.
عمومیترین افسانهای که درباره نقش مسکو در بحران اوکراین گفته شده، این است که یانوکوویچ عروسک خیمه شب بازی ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه است، اما در واقعیت پوتین بسیار از همتای اوکراینی خود ناخرسند است! برای پوتین یانوکوویچ یک فرد غیرقابل اعتماد است که تا ابد میان روسیه و اتحادیه اروپا مردد باقی میماند. اکنون وی تبدیل به یک نیروی سوخته برای پوتین شده و از شهر کییف به شهر خارکوف که یک شهر روس زبان در شرق اوکراین است فرار کرده است.
مسکو به خوبی میداند که میلیاردرهای اوکراینی که اغلب آنها از یانوکوویچ حمایت میکردند عمدتا مخالف روسیه هستند. اگرچه آنها عملا بر اوکراین حکمرانی میکنند اما نگران هستند که غولهای تجاری ثروتمندتری که در همسایگی آنها هستند بر آنها غلبه کنند. حتی آن دسته از میلیاردرهایی که سرمایههای خود را در روسیه به دست آوردند نظیر پترو پروشنکو، حامی مالی اعتراضات اوکراین، ترجیح میدهند سرمایه خود را در غرب حفظ کنند.
اعتراضات اوکراین هنگامی بالا گرفت که یانوکوویچ از امضای توافق نامه به اصطلاح همکاری میان اوکراین و اتحادیه اروپا که براساس آن قرار بود اقداماتی نظیر ایجاد منطقه تجارت آزاد میان دو طرف انجام شود خودداری کرد. به رغم آنچه که یانوکوویچ ادعا میکند این کرملین نبود که او را مجبور به این کار کرد.
مسکو سال گذشته میلادی با اعمال تحریمهای غیر رسمی بر محصولات اوکراینی صراحتا این پیام را داد که نمیخواهد کییف توافق با اتحادیه اروپا را امضا کند. اما در نهایت یانوکوویچ تابع محاسبات خود و نه توصیهها و تذکرات پوتین بوده است. علت اساسی اینکه یانوکویوچ تردید داشته نگرانی در خصوص اینکه وی در صورت امضای این توافقنامه در سال 2015 بار دیگر به ریاست جمهوری نرسد، بود.
وی در مقطعی فهمید که این توافق منجر به هیچ گونه حمایت مالی از جانب اتحادیه اروپا نخواهد شد و راهی را نیز برای تعدیل کاهش اجتناب ناپذیر تجارت اوکراین با روسیه و یا جلوگیری از ضربه به صنایع سنگین اوکراین که متعلق به دوران شوروی سابق هستند باقی نخواهد گذاشت.
در جریان مناقشات چند ماهه در شهر کییف برخلاف آنچه که جریان شایعات در این شهر و یا رسانههای بینالمللی تبلیغ میکردند نقش عملی مسکو در این مناقشهها چندان برجسته نبود.
میخائیل زورابوف، سفیر روسیه در اوکراین به طرزی آشکار در این کشور از انظار عمومی غایب بود. همچنین کرملین به همه نمایندگان مجلس دوما دستور داد تا از اظهارنظر درباره اوکراین خودداری کنند.
دیمیتری روگوزین، معاون نخست وزیر روسیه و از سفرای سابق روسیه در ناتو که سابقه اظهارنظرهای جسورانه درباره غرب را داشته عمدتا در خصوص تحولات اوکراین ساکت بوده است.
تنها مقام روسی که علاقهای مداوم در خصوص اوکراین از خود نشان داد سرگئی گلازیف، مشاور امور یکپارچگی اوراسیای ولادیمیر پوتین بود که طی کنفرانسها و مقالاتی که نوشته است در خصوص هزینههای فراوان روی آوردن اوکراین به اتحادیه اروپا هشدار داد.
مسلما پوتین چندین بار از جمله در سوچی و مسکو پذیرای یانوکویوچ بوده است. در ماه دسامبر نیز روسیه پیشنهاد داد تا 15 میلیارد دلار از اوراق قرضه دولت اوکراین را خریداری کرده و قیمت فروش گاز خود به اوکراین را تا یک سوم کاهش دهد. این پیشنهادها هرگونه کمک مشروطی که اتحادیه اروپا ممکن بود از طریق صندوق بینالمللی پول به اوکراین بدهد را تحت الشعاع قرار می داد. این حمایت مالی بدون هیچ قید و شرطی ارائه شد در حالی که هدف دوگانه آن کمک به اوکراین در اجتناب از قصور در پرداخت بدهی و ایجاد حسن نیت به منظور روابط اقتصادی نزدیکتر بین دو طرف در آینده بود. با این وجود این پیشنهاد با توجه به بیثباتیهای سیاسی در شهر کییف یک پیشنهاد پرریسک بود.
همانگونه که ولادیمیر پوتین شخصا ابراز کرده اقدام مسکو در حمایت از اوکراین براساس این اعتقاد بود که اوکراینیها و روسیها مردمی واحد هستند. این اعتقاد صراحتا اعتقادی غلط است چرا که خود اوکراینیها نیز دست کم تا حال حاضر هنوز مردمی واحد نبوده اند. شما تنها میتوانید دو شهر "لووف" و "سواستوپل" را با یکدیگر مقایسه کنید.
مناطق غربی اوکراین که در دوران استالین به اتحاد شوروی سابق ملحق شدند شدیدا ضد روس هستند در حالی که مناطق شرقی و جنوبی آن دوستدار روسیه بوده و شبه جزیره کریمه عمدتا متشکل از قومیت روس است. برای اکثریت نخبگان اوکراینی استقلال این کشور از اتحاد جماهیر شوروی سابق فراتر از هر چیز، به معنی استقلال از روسیه بود. در اوکراین عملا هیچ سیاستمداری وجود ندارد که بتوان او را هوادار روسیه نامید. چنین چیزی برخلاف طبیعت ملی اوکراین است.
بنابراین پیشنهاد پوتین برای آنکه اوکراین و روسیه از طریق اتحادیه گمرکی همگرایی اقتصادی نزدیکتری برقرار کنند برای بسیاری از اوکراینیها خوشایند نبود.
این پیشنهاد همچنین به صورت بالقوه برای روسیه خطرناک بود. براساس این طرح مسکو باید پول زیادی را به اوکراین تزریق میکرد و به این کشور در نهادهایی نظیر کمیسیون اقتصادی اوراسیا اختیارات بیشتری را میداد در حالی که تضمین چندانی وجود نداشت که اوکراین به مجرد بازیابی خود از وضعیت بد مالی فعلی، دوباره از روسیه جدا نشود.
انقلاب فوریه اوکراین را میتوان یک موهبت در لباس مبدل برای مسکو دانست چرا که این گفته را که روسیه نمیتواند بدون اوکراین به عنوان شریک جزء خود یک قدرت بزرگ باشد بیاعتبار میکند. مسکو نیاز ندارد که بر مردم بیشتری حکومت کند بلکه نیاز دارد تا وضعیت تحصیلات، بهداشت و استانداردهای شغلی زندگی مردم خود را ارتقا دهد. به رغم آنچه که برخی از اوکراینیها به آن سوء ظن هستند بعید است که مسکو به دنبال تجزیه اوکراین باشد تا بخشهای جنوبی و شرقی آن را به خود ملحق کند. چنین اقدامی به معنی جنگ داخلی در همسایگی روسیه خواهد بود و روسیه بسیار از چنین چیزی انزجار دارد.
در حال حاضر بهترین گزینه مسکو این است که کنار ایستاده و منتظر باشد و به صورت کاملا آرام حامی تمرکززدایی از قدرت در اوکراین شود.
اگرچه فدرال کردن اوکراین در کییف و غرب اوکراین به عنوان گامی به سوی تقسیم نهایی این کشور ارزیابی میشود اما چنین چیزی میتواند به حفظ وحدت در اوکراین کمک کند.
مناطق متنوع اوکراین در صورت داشتن خودمختاری فرهنگی و مالی بیشتر میتوانند به آسانی بیشتری زندگی کرده و در کنار یکدیگر همزیستی داشته باشند و تعادل را میان خود حفظ کنند.
حمایت از تمرکززدایی قدرت در اوکراین یک راهبرد واقعگرایانه و بلند مدت برای روسیه خواهد بود هرچند که مسکو تاکنون چنین راهبردی را در پیش نگرفته است.»