شکوهِ «کربلا، کربلا، ما داریم می آییم» چنان پر و پیمان بود که پیرمرد را لنگ لنگان و بیمار، به جایگاه آورد تا همه به تماشا بنشینند، دستاورد فراموشی و روزمره‌گی را. گناهی که تاوان سنگین آن را، مرتکبانش پس خواهند داد.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، «اکبر شریعت» رزمنده 40 ساله‌ی دارابی، زمانی که در «قرارگاه کربلا»، در «ظهر عاشورای 1405 قمری» (14 مهر 1363 شمسی)، سروده‌ی ساده‌ و خالی از آرایه های ادبی خود را با شور و حال می خواند، تصور هم نمی کرد که «کربلا، کربلا، ما داریم می آییم» مدتی بعد، به یکی از ماندگارترین یادگارهای سال های دفاع مقدس تبدیل شود. از آن روز به بعد، دیگر کسی «اکبر شربعت» را ندید و خبری از او نداشت اما «کربلا، کربلا»ی او، به بخشی جدایی ناپذیر از تاریخِ دهه ی اول انقلاب تبدیل شد.
30 سال پس از آن «ظهر عاشورا» در «قرارگاه کربلا»، جوانانی از «شیراز» و «تهران»، مردی را که بسیاری تصور می کردند، سال ها پیش، رخ در نقاب خاک کشیده،  یا به شهادت رسیده، در کوچه پس کوچه های «شیراز» پیدا کردند و در آستانه ی نوروز 1392 شمسی، خاطره ی «نبرد برای کربلا»، خانه تکانی شد.
روز سه شنبه، 13 اسفند 1392، در «سازمان فرهنگی-رسانه ای اوج»، از پیرغلام اهل بیت، «اکبر شریعت» تجلیل شد. «اکبر شریعت» 70 ساله، خسته و شکسته دل، بیمار و از نفس افتاده، آمد اما، شکوهِ «کربلا، کربلا، ما داریم می آییم» چنان پر و پیمان بود که پیرمرد را لنگ لنگان، به جایگاه آورد تا همه به تماشا بنشینند، دستاورد فراموشی و روزمره‌گی را. گناهی که تاوان سنگین آن را، مرتکبانش پس خواهند داد.


«اکبر شریعت» در «اوج» -13 اسفند 1392

بگذریم... پیرمرد آمد و بزرگوارانه تقاضای حاضران را پذیرفت که یک بار دیگر بخواند: «کربلا، کربلا، ما داریم می آییم». گرچه پارازیت های بی رحمِ زمان، توان را از صدای «اکبر شریعت» بود و لرزش دستانش، دل را می لرزاند اما، شنیدن آن آوای غرور انگیز، از همان حنجره، بار دیگر، اشک را بر چشمان شنوندگان جاری ساخت.
فیلمی که خواهید دید، توسط خبرنگار گروه جهاد و مقاومت مشرق ثبت شده است. تلاش کرده ایم برای جلوگیری از افت کیفیت زیاد، فیلم را کمتر فشرده کنیم و به همین دلیل، حجم بالای آن، با توجه به مشکلات سایبری کشورمان، علاقه مندان را به زحمت خواهد انداخت که پیشاپیش از این بابت پوزش می طلبیم.
و در پایان تشکر ویژه از از کسی که فرصت این دل‌تکانی و گریستن را برای ما فراهم کرد، «برادرم! احسان حسنی! دمت گرم و سرت خوش باد»


«اکبر شریعت» و تصوبری از برادر شهیدش «مسلم»