کد خبر 291206
تاریخ انتشار: ۱۴ اسفند ۱۳۹۲ - ۲۳:۳۱

وزیر محترم امور خارجه در واکنش به تحولات اوکراین به ابراز یک جمله کوتاه بسنده کرد: «از آنچه در اوکراین می‌گذرد نگرانیم!» در این اظهارنظر دکتر ظریف مشخص نیست که ما چرا نگرانیم؟ نگران چه بخشی از ماجرا هستیم؟ چه چیزی را قانونی و چه چیزی را غیرقانونی می‌دانیم؟ و در نهایت در این منازعه پرشدت چه نظری داریم.

به گزارش مشرق، سعدالله زارعی در یادداشتی به نقد مواضع وزارت خارجه کشورمان و همچنین محمد جواد ظریف در قبال تحولات اکراین پرداخت و نوشت: تحولات اوکراین نگاه تازه‌ای به صحنه بین‌الملل را در پی داشته است. منازعه نسبتاً پرشدت غرب و روسیه بر سر مسائل اوکراین نشان می‌دهد که صحنه بین‌الملل در سالهای آینده و تا شکل‌گیری یک نظام مشخص حقوقی در این صحنه دستخوش رخدادهای پرتنش خواهد بود، این تحولات سبب گمانه‌زنی‌های زیادی در سطح بین‌الملل شده است. بعضی از ناظران آن را نشانه شکل‌گیری مجدد نظام دو قطبی و باز تولید مناسبات پس از جنگ جهانی دوم دانستند. بعضی دیگر از این ناظران قدرت‌نمایی روسیه در ماجرای اوکراین را نشانه بالینی بازگشت روسیه به عرصه جدی رقابت‌های بین‌المللی تلقی کردند و بعضی دیگر از تحلیل‌گران این تنش‌ها را آخرین رویارویی‌ها و اعلام وجود نظام پیشین بین‌الملل دانستند.
تحولات اوکراین و ادبیاتی که در این روزها در عرصه بین‌الملل شکل گرفت به خوبی اهمیت دوباره ابزارهای امنیتی- نظامی را نشان داد. تا پیش از این بعضی از نظریه‌پردازان حوزه بین‌الملل با اشاره به تمرکز توجهات در آمریکا، اروپا و آسیا در مسائل اقتصادی می‌گفتند اقتصاد به مرور به جای مسائل نظامی نشسته و از اهمیت آن در پازل قدرت ملی و بین‌المللی کاسته است. بعضی دیگر از اساتید دانشگاهی با اشاره به تحول عظیم در حوزه مخابرات و الکترونیک معتقد بودند توانمندی‌های الکترونیکی، اهمیت ابزارهای نظامی را تحت تأثیر قرار داده و از اولویت خارج کرده است. بعضی دیگر هم با اشاره به قدرت رسانه و افکار عمومی می‌گفتند قدرت نرم رسانه بر قدرت سخت نظامی غلبه کرده و آن را به حاشیه برده است. اما تحولات اوکراین نشان داد که این گزاره‌ها از آنچنان استحکامی برخوردار نیستند. بدون تردید اقتصاد و سرمایه، مخابرات و الکترونیک، رسانه و افکار عمومی و... نقش برجسته‌ای دارند ولی هنوز این موضوعات در پازل قدرت یک کشور به موضوع درجه اول تبدیل نشده است. هنوز قدرت نظامی به همراه هوشمندی رهبران در استفاده درست و بهنگام از آن در فرمول قدرت جایگاه ویژه‌ای دارد. در تحولات اوکراین، روسیه با استفاده از نیروی دریایی خود موفقیت برنامه غرب درباره اوکراین را با سؤالات و ابهامات زیادی مواجه کرد. متقابلاً آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها هم- البته به گونه‌ای احتیاط‌آمیز- از «گزینه نظامی» سخن به میان آوردند. این خود گواه آن است که در قدرت ملی یک کشور قدرت نظامی حرف تعیین‌کننده‌ای می‌زند. برای اثبات این نظریه علاوه بر اظهارات اخیر مقامات روسیه و آمریکا می‌توان از طریق برهان خلف نشان داد که کشوری نظیر ژاپن که از قدرت اقتصادی نسبتاً مناسبی برخوردار است ولی به دلیل فقدان توانمندی‌های نظامی نمی‌تواند در تحولات جهانی و منطقه‌ای معطوف به قدرت به ایفای نقش ملی خود بپردازد و لذا همواره در ذیل سیاست قدرت‌های دیگر تعریف می‌شود یا مثلاً کشوری مانند قطر تا چندی پیش از یک شبکه تلویزیونی بسیار پرقدرت برخوردار بود ولی به دلیل اینکه فاقد قابلیت‌های نظامی- امنیتی بود، نتوانست موفقیتی به همراه بیاورد تا جائی که «خالد محمد العطیه» وزیرخارجه قطر در تاریخ سوم بهمن ماه گذشته در مصاحبه‌ای گفت: «تنها چیزی که ما همیشه تلاش می‌کنیم تا متحدانمان را به آن تشویق کنیم این است که در هر موضوعی در منطقه، ما را نیز سهیم کنند یا دست کم ما را هم مد نظر داشته باشند».
نیروی نظامی به شرطی که تحت یک رهبری هوشمند قرار داشته باشد این توانایی را دارد که در لحظه حساس، سرنوشت یک منازعه را به نفع کشور و ملت خود برگرداند. این اتفاق در ماجرای اوکراین افتاد. ارتش روسیه در این ماجرا بدون آنکه به سمت کسی شلیک کند به اوضاع مسلط شد و مانع شکل‌گیری یک توطئه بزرگ امنیتی علیه روسیه گردید. از آن طرف به تجربه دریافته‌ایم که راه غلبه بر یک کشور و از کار انداختن سایر ابزارهای قدرت آن، تضعیف موقعیت نظامی آن کشور است. به دو مثال توجه کنید: در یک مقطعی، اقتصاد ژاپن و میزان تولید ناخالص داخلی این کشور از آمریکا هم جلوتر بود و کالاهای ژاپنی هم بازارهای بین‌المللی را به تسخیر درآورده بودند اما دیری نپائید که آمریکایی‌ها با یکی دو تشر و با افزایش تعرفه گمرکی به روی کالاهای ژاپنی این کشور را از نفس انداختند. مورد دوم مواجهه غرب با ایران است. تاریخ 35 ساله اخیر ما می‌گوید که تضعیف قدرت نظامی ایران همواره در دستور کار غرب بوده است. همین حالا که مذاکرات هسته‌ای میان ایران و غرب جریان دارد، مقامات آمریکایی و انگلیسی همواره در هنگام مذاکره و پیش و پس از آن روی قدرت نظامی ایران تمرکز کرده و راه حل پرونده هسته‌ای را در کاستن از قدرت نظامی می‌دانند و در نهایت وقتی که می‌خواهند دلایل مذاکره هسته‌ای با ایران را ذکر کنند به اطمینان یافتن از مهار قدرت نظامی ایران اشاره می‌نمایند. این موارد به خوبی نشان می‌دهد که هر کشوری برای پاسداری از قدرت ملی خود باید موقعیت نظامی خود را دائماً تقویت نماید. کما اینکه همین قدرت‌های نظامی دنیا که در ادبیات صادراتی اقتصاد، رسانه،‌ الکترونیک و تکنولوژی را برتر از قدرت نظامی معرفی می‌کنند و برای آن به تئوری‌پردازی در مجامع علمی دنیا و از جمله - از طریق واسطه‌ها- در دانشگاه‌های ما سرگرم هستند، خود دائماً بر توانایی‌های نظامی خود می‌افزایند و هیچ گزارشی مبنی بر اینکه یکی از این کشورها از میزان نفرات نظامی و یا از میزان تانک‌های خود کاسته باشد، منتشر نشده است! همین دو هفته پیش رسانه‌های آمریکایی فاش کردند که ارتش آمریکا طی سه سال اخیر بمب‌های اتمی خود را نوسازی و به روزرسانی کرده است!
نکته دیگر در تحولات اوکراین بود که موضع قاطع روس‌ها و چابکی رئیس جمهور پوتین در واکنش، سبب منفعل شدن غرب گردید. این که غربی‌ها از تحریم اقتصادی سخن می‌گویند و ناتو در مقابل تحرک نظامی ارتش روسیه و مانور اخیر آن دست به کاری نمی‌زند و به عبارت‌پردازی‌  بسنده می‌کند نشان می‌دهد که غرب در حالت انفعال قرار دارد. حال تصور کنید که روسیه به جای واکنش صریح و سریع به صدور بیانیه و اظهار نظرات رسانه‌ای در مخالفت با وقایع سوم اسفند اوکراین، بسنده می‌کرد، امروز نظامیان ناتو در دریای سیاه و دریای آزرف مستقر بودند و مرزهای روسیه در معرض تهدید امنیتی بود و از اعتبار روسیه کاسته شده بود. این موضوعات به خوبی بیانگر آن است که دستگاه تصمیم‌گیر در یک کشور در هنگام مواجه شدن با پدیده‌ای که برای امنیت و منافع ملی کشورشان خطرناک است، باید قاطع عمل کرده و از اظهارات دوپهلو اجتناب نماید. بدترین نوع موضع‌گیری یک کشور در چنین رخدادهایی استفاده از کلمات مبهم- مثل این که ما از تحولات اوکراین نگران هستیم- است چرا که موضع مبهم یک کشور را در موضع قطعی باخت قرار می‌دهد. موضع مبهم گرفتن گاهی از قرار گرفتن در کنار طرف بازنده هم مضرتر است. از این منظر بد نیست نگاهی به موضعگیری ایران در قبال تحولات اوکراین بیاندازیم.
بعید است که در دنیا کسی تردید داشته باشد در این که ایران در زمره کشورهای «برون‌نگر» در عرصه سیاست خارجی است. از آنجا که نظام سیاسی ایران از یک سو برآمده از یک مکتب جهانی و از سوی دیگر برخاسته از یک انقلاب بزرگ با داعیه‌های کلان بین‌المللی است، نمی‌تواند سیاست درون‌نگر داشته و مثل خیلی از کشورهای دیگر- که سیاستشان درون‌نگر است- در قبال تحولاتی در اندازه تحولات اوکراین سکوت کند. تاثیر درازمدت تحولات منطقه اوکراین و تاثیر شکل‌گیری منازعه‌ای میان غرب و روسیه آنقدر فراگیر است که منافع و موقعیت ملی ما را هم تحت تاثیر قرار می‌دهد. از سوی دیگر ما از ماجرا و تحولاتی حرف می‌زنیم که یکی از طرف‌های اصلی آن یک «همسایه» ماست، همسایه‌ای که در گروهی از موارد با ما اشتراک منافع و در نتیجه اشتراک نظر دارد. کما اینکه از منظر ملی روسیه بخش زیادی از نگرانی‌های امنیتی و سیاسی خود را با کمک ایران حل می‌کند و متقابلا ایران نیز از حمایت روسیه در پرونده سوریه، لبنان، عراق، افغانستان، هسته‌ای و... استفاده می‌کند. علاوه بر این در این ماجرا به هر حال روسیه پنجه در پنجه دشمن ما یعنی غرب دارد خود این ماجرا هم ما را وادار می‌کند که از شکست دشمن خود خشنود باشیم ولو این که انتقاداتی هم به طرف روس داشته باشیم.  
جمع‌بندی تحولات اوکراین و انطباق ابعاد آن با منافع و امنیت ملی ایران خیلی کار سختی هم نبوده است. با این وجود وزیر محترم امور خارجه در واکنش به تحولات اوکراین به ابراز یک جمله کوتاه بسنده کرد: «از آنچه در اوکراین می‌گذرد نگرانیم!» در این اظهارنظر دکتر ظریف مشخص نیست که ما چرا نگرانیم؟ نگران چه بخشی از ماجرا هستیم؟ چه چیزی را قانونی و چه چیزی را غیرقانونی می‌دانیم؟ و در نهایت در این منازعه پرشدت چه نظری داریم. حالا در این ماجرا سه فرض جدی وجود دارد: 1- یانوکوویچ یا یکی از افراد جبهه‌ای که او در آن قرار دارد دوباره به قدرت بازگردند 2- تیموشنکو یا یکی از افراد جبهه‌ای که او در آن قرار دارد بر اوضاع مسلط شود 3- طرفین به مصالحه برسند و یک دولت ترکیبی بر سر کار بیاید. در کدام یک از این سه گزینه، ایران می‌تواند بگوید من برای حل بحران کاری کرده و متناسب با آن توقعی دارم. یانوکوویچ و تیموشنکو طبعا باید به ظریف بگویند ما که سر در نیاوردیم شما در کجای قصه قرار داشتید. اگر کار به مصالحه هم برسد ایران با این موضع نمی‌تواند نقشی به عهده بگیرد.
ما به عنوان یک کشور برون‌نگر که سرمنشأ بسیاری از تحولات جهانی هستیم و کم نیستند تحلیلگرانی که می‌گویند مقاومت جدی 35 ساله ایران به روس‌ها آموخته است که می‌توان با قدرت در برابر غرب ایستاد و آن را وادار به عقب‌نشینی و انفعال کرد با این وصف ما باید تحولات اوکراین را به منزله یک فرصت مهم تلقی کرده و از آن برای بسط قدرت و نفوذ خود استفاده کنیم. چگونگی این استفاده و بخصوص استفاده از آن برای مقاومت در برابر زیاده‌خواهی غرب در پرونده هسته‌ای خود به یک یادداشت مستقل نیازمند است.