در حالی وزیر ورزش و جوانان در ماه‌های اخیر این مجموعه را به پیش برده که شمار مشاوران و دلیل انتصاب آنها تاکنون مبهم بوده است.

گروه ورزشی مشرق، مدیریت فاکتورهای متعددی دارد که برخی از آنها، بیش از سایرین مطرح می‌شوند و مورد نظر قرار می گیرند. دقت در تصمیم‎گیری و دلایل آنها یکی از مواردی است که مشمول این قاعده می شود. به همین دلیل هر نوع تصمیم‌گیری مبنای سیاست‌گذاری کلان خود را تعریف می‌کند که البته این سیاست گذاری باید خود را در راستای اهداف راهبردی و کاربردی معرفی کند. بسیاری مواقع می بینیم که این موارد مبنای تحلیل عملکرد و کارنامه اشخاص است.

در حقیقت، انتخاب افراد شایسته یکی از مهمترین بخش‌های توانمندسازی نیروی انسانی است. اتفاقی که می تواند بهره وری یک مجموعه مدیریتی را به میزان قابل توجهی افزایش دهد. این موضوعی است که برخی بدان با دیده تردید در ورزش نگاه می کنند و آینده این مجموعه را نگران کننده می دانند.


زمانی که ساوه شمشکی به دلیل بازنشستگی نتوانست در انتخابات اسکی شرکت کند، وزیر او را به عنوان مشاور خود معرفی کرد. بار دیگر این موضوع در ذهن تداعی می شود که اگر این شخص توانمند بود که اماره ها و ادله ها چنین گزاره ای را تائید نمی کنند، چرا مجوز تداوم خدمت فراهم نشده است ...

وزارت مشاوران و ورزش!
به نظر می‌رسد وزارت ورزش و جوانان بیش از هر دوره دیگر در برداشتن گام‌هایی اصرار دارد که می تواند در آینده تبعات منفی و نامطلوب خود را نشان دهد. این در شرایطی است که برخی عنوان می داشتند حضور ورزشی ها و تحصیل کرده های آن می تواند موجب رسیدن به توفیقاتی ویژه شود؛ اما این روزها این مورد با ابهام و نگرانی بسیاری مواجه شده است. کار به جایی رسیده که حتی ورزشی ها نیز شروع به انتقاد کرده اند.

وزارت ورزش و مدیران کنونی آن را می توان در همین راستا تحلیل کرد. اگرچه در راس این مجموعه فردی ورزشی و تحصیلکرده قرار گرفته؛ اما فاقد تجربه اجرایی است و همین نیز موجب شده تا نگرانی هایی ایجاد شود. این را نیز در نظر بگیرید که همراهان وی در این مجموعه نیز عموما فاقد سابقه یا عقبه جدی در مدیریت هستند. همین نیز موجب شده تا برخی انتصاب ها و تصمیم ها در عمل منجر به بن بست و بروز مشکلاتی جدی شود.

در ماه های اخیر وزیر ورزش و جوانان تصمیمات و رفتارهایی داشته که عموما احساسی و فاقد استدلال چندان است. مروری بر گزینش‌هایی که وی در چند وقت اخیر داشته، می تواند تائیدی بر این ادعا باشد و نشان دهد سطح کار در این وزارتخانه در چه میزانی است. در واقع، شائبه رفتارهای احساسی، انفعالی برابر جریان های سیاسی و ... وجود دارد و هر چه می گذرد،  بیشتر نیز می شود.

ماجرای کمیته و انتصابی مبهم
مصداق بارز این تصمیمات احساسی را می توان در انتخابات کمیته ملی المپیک دید؛ آنجایی که بهرام افشارزاده به دلیل بازنشستگی و عدم صدرو مجوز دولت در آن لحظه، حق شرکت در انتخابات را نداشت. وقتی وزیر ورزش شرایط  حاکم بر مجمع را دید، آن زمانی که مجمع برای افشارزاده ایستاد و دست زد، در یک تصمیم ناگهانی از دبیرکل سابق خواست که مشاورش در امور بین‌الملل شود.

هرچند امور بین‌الملل وزارت ورزش با آن‌چیزی که به صورت امور تدارکاتی در کمیته ملی المپیک وجود دارد، تفاوت ماهوی و شکلی دارد؛ اما چه اتفاقی موجب شد تا وزیر به یک باره چنین تصمیمی بگیرد؟ البته اینکه کمیته المپیک در تمامی ادوارش در بحث بین‌الملل با تعریفات اصلی این موضوع فاصله داشته و این ارگان بیش از اینکه یک دریچه بزرگ به سوی امور بین الملل باشد، بیشتر در نقش تدارکاتچی برخی فدراسیون‌ها، دادن پول به رشته‌هایی خاص و البته اعزام تیم و اسکان آن شده، بحث اصلی این مطلب نیست؛ اما چرا وزیر به یک باره چنین تصمیمی گرفت؟ مبنای این اقدام را در چه موردی باید جست؟ اگر وزیر و مشاورانش معتقد به توانمندی افشارزاده بودند، نباید مجوز تداوم حضورش را فراهم می کردند؟ و ... پرسش های بسیاری دیگر که دلالت بر ابهام بر انتصاب وزیر و همراهانش دارد.


در کنار نامشخص بودن جایگاه این انتصاب ها در ساختمان و ساختار وزارت ورزش، در فدراسیون ها نیز عناوینی فاقد تعریف است. این ابهامات نشان می دهد وزیر و یارانش تدبیری دقیق و کارشناسی در این حوزه ها نداشته اند. نبود مجوزی قانونی یا به عبارتی، جایگاهی تعریف شده منتهی به پرسش های بی جوابی شده است ...

چراهای بی جواب دیگر
زمانی که عیسی ساوه شمشکی به دلیل بازنشستگی نتوانست در انتخابات فدراسیون اسکی شرکت کند، وزیر او را به عنوان مشاور خود معرفی کرد. بار دیگر این موضوع در ذهن تداعی می شود که اگر این شخص توانمند بود که اماره ها و ادله ها چنین گزاره ای را تائید نمی کنند، چرا مجوز تداوم خدمت فراهم نشده است؟ همین عنوان مشاور در راستای توسعه قایقرانی به احمد دنیامالی ابلاغ شد. البته اینها تنها اقدامات وزیر نبوده؛ اما سوال این است که مبنای این انتصابات به عنوان مشاور چه بوده است؟ بگذریم که در مواردی شائبه هایی نیز درباره برخی اشخاص وجود داشته که برخی رسانه ها اسنادی را نیز در این راستا منتشر کرده اند.

از سویی، اگر قرار باشد هر فدراسیون یک مشار به این کیفیت داشته باشد، دیگر چه نیازی به فدراسیون، رئیس و تشکیلاتی چنین عریض و طوبل است؟ با این انتصابات، اداره کل امور فدراسیون‌ها در ساختار وزارتخانه ورزش چه معنایی دارد و چه لزومی بر فعالیتش وجود دارد؟ اکنون بدنه کارشناسی وزارتخانه باید خود را با کدام جهت هماهنگ کند؟

در کنار این موارد، تعریف نشدن جایگاه این مشاوران در ساختار فدراسیون ها و روند عملکردشان است. یعنی در کنار نامشخص بودن جایگاه این انتصاب ها در ساختمان و ساختار وزارت ورزش، در فدراسیون ها نیز عناوینی فاقد تعریف است. این ابهامات نشان می دهد وزیر و یارانش تدبیری دقیق و کارشناسی در این حوزه ها نداشته اند. نبود مجوزی قانونی یا به عبارتی، جایگاهی تعریف شده منتهی به پرسش های بی جوابی شده است.

فرجام کار چه خواهد شد؟
در این بین، سوالات بی پاسخی برابر وزیر ورزش قرار دارد. اگر قرار است مشاوری وجود داشته باشد، همه فدراسیون‌ها به آن نیاز دارند. اگر هم قرار است تنها یکی دو فدراسیون مشاور داشته باشند، قطعا باید دلایلی منطقی در خصوص انتصاب آنها وجود داشته باشد. اینکه براساس احساس یا دلایلی مانند فشارهای سیاسی انتصاباتی صورت بگیرد، اصولا اقدام قابل قبول و قابل دفاعی نیست.

مشخص نبودن حوزه اختیارات و مبنای انتصابات یعنی ساوه شمشکی مسئولیت کاروان ایران در المپیک زمستانی را دارد و دنیامالی هم در دفتر ریاست می‌نشیند. این مصادق بارز دخالت در کار رئیس یا سرپرست فدراسیون است. با روندی که وزیر ورزش در پیش گرفته پیش بینی می‌شود در صورت اتمام دوره چهار ساله‌ دولت، وی باید در ورزشگاهی چندین هزار نفری با مشاوران خود مراسم خداحافظی را برگزار کند.