کد خبر 29782
تاریخ انتشار: ۲۶ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۱:۴۰

آيا تجمع نهايتا 400-300 نفر از جمعيت 75 ميليوني ايران و يا از جمعيت 12 ميليوني تهران براي مخالفت و ضديت با انقلاب و نظام، نشانه پايگاه مردمي عظيم و گسترده جمهوري اسلامي ايران نيست؟

به گزارش مشرق، حسين شريعتمداري در سرمقاله روز سه شنبه کيهان نوشت:

1- «سرکار مرادي» را تقريباً همه زندانيان سياسي رژيم شاه مي شناسند و يا، با نام او که در همه بندها پيچيده بود، آشنا هستند. سرکار مرادي، گروهبان پليس بود و هيکلي بسيار تنومند و غول آسا داشت. در اذيت و آزار بر و بچه هاي زنداني و بهانه جويي و گزک گيري از آنها اگرچه دست کمي از بقيه همکاران خود نداشت ولي آدم بد ذات و پليدي نبود. سرکار مرادي بعد از قيام مردم تبريز به سمت انقلاب گرايش پيدا کرده بود و ظاهراً به همين علت از پست «وکيل بند»ي برکنار شده و به يک نگهبان ساده تنزل جايگاه پيدا کرده بود.
يکي از روزهاي پاييز سال 1356 بود. ملاقاتي ها مقدار قابل توجهي سيب آورده بودند. بند ما به «بند ابدي ها» معروف بود و در مقايسه با ساير بندها که زندانياني با محکوميت هاي کمتر داشت، از برخي آزادي ها نظير در اختيار داشتن چراغ خوراک پزي نفتي و... برخوردار بود. آن روز تصميم گرفته شد سيب ها را تبديل به مربا کنيم- گفتني است که معلوم نيست به چه علت، تهيه کمپوت آزاد ولي تبديل آن به مربا ممنوع بود! و جيره کتک داشت- آب را در ديگ بزرگي جوش آورديم و شکر را درون آن ريختيم، تابعد از آن که به اصطلاح قوام آمد و غليظ شد، سيب ها را به آن اضافه کنيم و به شدت مراقب بوديم مبادا سرکار مرادي که آن روز وکيل بند بود سر برسد و متوجه ماجرا شود. نگارنده و برادر عزيزم آقاي دکتر خسرو صادقي آن روز نوبت کارگري بند داشتيم و مشغول کار بوديم. وقتي شکر را درون آب جوش ريختيم متوجه ذرات ريز آشغال شديم که روي آب آمده بود. هيچکدام تجربه مرباپزي نداشتيم و نمي دانستيم که بايد با اين آشغال ها چه کنيم. در همين حال، سرکار مرادي از راه رسيد و با نگاهي مشکوک به نگارنده و دکتر صادقي نگريست و پرسيد؛ داريد چيکار مي کنيد؟ گفتيم؛ داريم کمپوت درست مي کنيم. با ترديد گفت؛ مبادا مربا درست کنيد؟ پاسخ منفي بود. براي اطمينان نگاهي به درون ديگ انداخت و با تعجب گفت؛ چرا آشغال ها را جدا نمي کنيد؟ پرسيديم چه جوري؟ مگر مي شود با قاشق و ملاقه آشغال ها را بيرون آورد؟ خيلي طول مي کشد و زحمت زيادي هم دارد. سرکار مرادي پوزخندي زد و بلند بلند گفت؛ اينارو باش! بلد نيستند چند تا آشغال رو از ديگ بيرون بندازند، اونوقت مي خواهند اعليحضرت همايوني رو از تخت پايين بکشند! از قياسش خنده مان گرفت! پرسيد تخم مرغ داريد؟ برايش آورديم، تخم مرغ را شکست، زرده آن را به دکتر صادقي داد و گفت؛ بده شريعتمداري بالا بکشه که قوي بشه! و بعد سفيده تخم مرغ را درون ديگ آب جوش انداخت، سفيده بلافاصله منعقد شد و در حال انعقاد همه آشغال ها به آن چسبيدند. سفيده را همراه با آشغال ها بيرون آورده و درون سطل زباله انداخت و گفت؛ حالا ياد گرفتيد که آشغال هاي شکر را چه جوري جدا مي کنند و دور مي ريزند؟ گفتيم بايد از شکري استفاده کنيم که آشغال نداشته باشد و سرکار مرادي در حالي که بار ديگر ديگ را معاينه مي کرد که مبادا به جاي کمپوت مشغول تهيه مربا باشيم، گفت؛ شکر بي آشغال وجود ندارد، هر جا شکر هست، آشغال هم هست. بايد راه جدا کردن آشغال را ياد بگيريد.
2- بعد از خيزش عظيم و ميليوني ملت هاي مسلمان در مصر، تونس، يمن و اردن عليه حاکميت هاي آمريکايي کشورشان، آمريکا و متحدانش که با ناباوري شاهد رويش انقلاب اسلامي برخاسته از ايران عليه حاکمان دست نشانده خود در خاورميانه و آفريقا بودند، ابتدا همه توان خود را براي مهار اين خيزش ها به کار گرفتند و هنگامي که مشاهده کردند کاري از دستشان برنمي آيد و به قول امام راحل ما(ره) «آمريکا هيچ غلطي نمي تواند بکند» براي انحراف تغيير ماهيت اين خيزش ها از «اسلامي» به «ناسيوناليستي» دست به کار شدند- دقيقاً همان فرمولي که در جريان انقلاب اسلامي به کار گرفته و مطابق اسناد به دست آمده از لانه جاسوسي، در پي تغيير بستر انقلاب از رهبري اسلامي امام خميني(ره) به جبهه ملي و نهضت آزادي بودند- بعد از ناکامي اين ترفند و بروز و نمايش مقتدرانه دهها نشانه که از اسلامي بودن انقلاب هاي مصر و تونس و اردن و يمن و... حکايت مي کرد و علاوه بر آمريکا و سران ديکتاتور عرب، جيغ بنفش اسرائيل را پرصداتر از هميشه به آسمان بلند کرده بود، همه نگاه ها متوجه کانون اصلي و موتور محرکه اين خيزش ها، يعني جمهوري اسلامي ايران شد.
اعتراف مقامات رسمي آمريکا، اسرائيل، کشورهاي اروپايي و سران برخي از کشورهاي عربي به اين واقعيت که خيزش ها و انقلاب هاي کنوني منطقه از ايران اسلامي الگو گرفته به اندازه اي فراوان است که فهرست آنها نيز مثنوي هفتاد من کاغذ است. اين اخبار طي چند هفته گذشته در کيهان آمده است و در اين وجيزه به چند نمونه اخير آن اشاره مي کنيم؛
«روزنامه انگليسي تايمز: کابوس اوباما، تبديل مصر به ايران دوم بود که در حال تحقق است»، «روزنامه آمريکايي واشنگتن تايمز: مصر از آمريکا جدا شده و به ايران مي پيوندد»، «هفته نامه آلماني اشپيگل: ملت ايران با راه اندازي انقلاب مصر، با حسني مبارک تسويه حساب کردند»، «منوشه امير در سايت وزارت خارجه اسرائيل: شعارهاي اسلامي مردم مصر خيلي خطرناک است. اين نگراني بسيار جدي است که واقعيت تلخ(!!) 32 سال پيش ايران در مصر تکرار شود و اسلامگراها حاکميت اين کشور متحد اسرائيل را در دست بگيرند»، «جاناتان اسپاير کارشناس مرکز مطالعات جهاني هرتزليا-اسرائيل- در واشنگتن پست: ايران هسته تحولات حساس خاورميانه است و پيوسته کشورهاي بيشتري به منظومه ايران مي پيوندند»، «روزنامه آلماني دي سايت: اسرائيل از تکرار انقلاب اسلامي در مصر وحشت دارد و هر روز تنهاتر و تنهاتر مي شود»، «نتانياهو نخست وزير رژيم صهيونيستي در روزنامه هاآرتص: خميني[ره] از همه طرف اسرائيل را محاصره کرده است»، «جمع بندي نهايي کنفرانس هرتزليا در اسرائيل که از سوي سرتيپ داني روچيد، رئيس کنفرانس اعلام شد: هواداران ايران در منطقه رو به افزايش و گسترش هستند و خاورميانه را به تسخير خود درآورده اند» و...
3- وقتي آمريکا و متحدان اسرائيلي و اروپايي و عرب آن نه فقط به صراحت اعتراف مي کنند، بلکه به وضوح مي بينند که خيزش ها و انقلاب هاي اخير در منطقه از ايران اسلامي ريشه گرفته بسيار بديهي است که چاره کار و نقطه رهايي از اين کابوس وحشتناک را در ايران اسلامي جستجو کنند. اما، چگونه؟ طي 32 سال گذشته براي مقابله با جمهوري اسلامي ايران، همه ترفندها و راه کارهايي که در چنته داشته اند را به ميدان آورده و نه فقط نتيجه اي نگرفته اند، بلکه در جريان به کارگيري هر يک از اين ترفندها بر قدرت و اقتدار ايران اسلامي افزوده اند، و به قول امام راحلمان(ره):«آمريکا براي مقابله با جمهوري اسلامي ايران هر کاري که از دستش برمي آمده انجام داده است و اگر کاري مانده باشد که انجام نداده باشد به خاطر آن است که توان آن را نداشته است» غائله آفريني در مناطق مرزي، بهره گيري از گروههاي تروريست، طرح چند کودتا، جنگ تحميلي 8 ساله، بمباران شهرها و مناطق مسکوني، تحريم هاي اقتصادي، جنگ نفتکش ها، صدور قطعنامه ها از سوي شوراي امنيت سازمان ملل، مقابله با برنامه هسته اي و آخرين نمونه از اين دست، فتنه 88 و در همه اين ميدان ها معلوم شده است که به قول حضرت امام(ره) آمريکا هيچ غلطي نمي تواند بکند. حالا شما بفرمائيد که چه بايد بکند؟! تنها راه آن است که مهره هاي سوخته خود را بار ديگر به کار بگيرد و به هر قيمتي که شده و با هر تعدادي که ممکن است، يک تجمع به راه بيندازد و با تهيه فيلم و عکس و سپس بزرگنمايي بي نهايت کوچک ها و درشت نمايي بي نهايت ريزها از طريق رسانه هاي خود به ملت هاي مسلمان منطقه بگويد؛ «اگر ايران اسلامي الگوي انقلاب شماست، مردم - يعني همان چند نفر- در ايران از نظام اسلامي خود راضي نيستند»!
خب! اين مأموريت را چه کساني بايد برعهده بگيرند؟ هنوز چند روزي بيشتر از حماسه عظيم 22 بهمن 89 نگذشته است، و فرياد دهها ميليوني مردم در حمايت از انقلاب مصر و تونس و اردن و يمن هنوز در فضا طنين انداز است و شعارهاي پرصلابت مرگ بر آمريکا و مرگ بر اسرائيل آنها نيز.
حالا فتنه 88 را به ياد آوريد، حمايت آشکار و بي پرده مثلث آمريکا، اسرائيل و انگليس از موسوي، خاتمي و کروبي و ائتلاف تمامي جريانات و گروه هاي ضدانقلاب، نظير بهايي ها، منافقين، سلطنت طلب ها، مارکسيست ها، تروريست هاي ريگي و کومه له و دموکرات و... همه در جريان فتنه 88 سوختند و دود شدند و به هوا رفتند، نرفتند؟! ولي به قول «زئيف شف» استراتژيست معروف اسرائيلي، «ذغال حاصل از چوب سوخته هم قابل سوزاندن است» و اينگونه بود که بار ديگر به سراغ مهره هاي سوخته رفتند. همان ها که نتانياهو با افتخار درباره آنها مي گفت؛ «اصلاح طلبان بزرگترين سرمايه اسرائيل در ايران هستند» و شيمون پرز در جريان فتنه انکار نمي کرد که «اصلاح طلبان در ايران به نمايندگي از اسرائيل با جمهوري اسلامي مي جنگند» و...
4- چند روز پيش موسوي و کروبي که در جريان فتنه 88 همراه با خاتمي و ساير عوامل فتنه، آشکارا به ساز آمريکا و انگليس رقصيده بودند و فرمول ديکته شده مثلث آمريکا، انگليس و اسرائيل را بي کم و کاست به اجرا گذاشته بودند، علناً به نفع اسرائيل و آمريکا شعار داده بودند و در مناظره هاي تلويزيوني زمان انتخابات به صراحت گفته بودند ماجراي فلسطين به ما ربطي ندارد و... اعلام کردند که قصد دارند روز 25 بهمن براي حمايت از مردم مصر راهپيمايي کنند! و براي اين راهپيمايي درخواست مجوز کردند! آنها به خوبي مي دانستند که در هيچ کشوري به ستون پنجم افشا شده دشمن اجازه حضور در عرصه را نمي دهند. و از سوي ديگر، حمايت از مردم مصر و تونس که عليه اسرائيل و آمريکا، يعني کارفرمايان موسوي و کروبي و خاتمي خروش برداشته اند، به گروه خون اين مهره هاي سوخته نمي خورد. ولي ماجرا چيز ديگري بود. آنها اين بار هم از سوي همان کارفرمايان قبلي مأموريت داشتند... به دو نمونه زير که فقط اندکي از بسيارهاست توجه کنيد. منوشه امير، اسرائيلي ايراني تبار - منوچهر ساچمه چي تهراني- و مدير چند ده ساله راديو اسرائيل طي مقاله اي در سايت وزارت خارجه رژيم صهيونيستي تأکيد مي کند که «اگرچه موسوي و کروبي براي حمايت از مردم مصر درخواست مجوز راهپيمايي کرده اند ولي قرار است در صورت صدور مجوز، شعارها عليه رژيم اسلامي ايران باشد و حمايت اين رژيم از آشوب هاي مصر- يعني همان خروش يکپارچه مسلمانان مصر عليه آمريکا و انگليس- را محکوم کنند.» منوشه امير در همين يادداشت پيش بيني مي کند که جمهوري اسلامي ايران به موسوي و کروبي مجوز نمي دهد و مي افزايد؛ «اگر اين مجوز صادر شود، مردم مصر و تونس خواهند ديد که رژيم اسلامي ايران هيچگونه دستاوردي براي مردم نداشته است که بتواند الگوي ساير ملت ها باشد.»! از سوي ديگر؛ «جو بايدن» معاون رئيس جمهور آمريکا در پاسخ به پرسش نمايندگان «سنا» چند نمونه از اقدامات آمريکا براي مقابله با انقلاب مصر را برمي شمارد و از جمله با اشاره به درخواست مجوز راهپيمايي از سوي موسوي و خاتمي مي گويد «تظاهرات روز 14 فوريه- 25 بهمن- در ايران، هر چند که در ظاهر قرار است براي پشتيباني از مردم مصر باشد ولي هدف اصلي آن ابراز ناخرسندي از رژيم ايران است که اعتراض به حمايت رژيم تهران از شورش هاي مصر و تونس را نشان مي دهد».
5- در پي اعلام راهپيمايي- بخوانيد کاريکاتوري- روز 25 بهمن، تمامي رسانه هاي آمريکايي، اروپايي، صهيونيستي به گونه اي حيرت انگيز به صف شدند و سايت هاي اينترنتي وابسته به آنها نيز براي حمايت و پوشش اين به اصطلاح راهپيمايي!! اعلام آمادگي کردند. بي بي سي برنامه ديروز خود را 2 ساعت زودتر آغاز کرد، سايت وزارت خارجه اسرائيل براي حمايت از آن، صفحه ويژه باز کرد، تلويزيون العربيه- عربستان- برنامه هاي عادي خود را متوقف کرد و...
و سرانجام ديروز «کوه» موش زائيد و اگرچه تعداد اندکي از اراذل و اوباش اجاره اي کوشيدند در چند نقطه تهران ابراز وجودي چند دقيقه اي کنند ولي با حقارتي مثال زدني روبرو شده و جمع شدند... شبکه تلويزيوني CNN با نااميدي اعلام کرد؛ «عدم حضور معترضان در خيابان ها در 14 فوريه- 25 بهمن- نشان داد که جنبش سبز واقعا مرده است». شبکه تلويزيوني بي بي سي با ذوق زدگي اعلام کرد، يک گزارش زنده از تهران دارد و گزارشگر اين شبکه موبايل خود را براي پخش صداي- به قول بي بي سي معترضان- به ميان جمعيت برد و اين شعار از شبکه بي بي سي که غافلگير شده بود، پخش شد؛ «بي بي سي حيا کن مملکت رو رها کن ، مرگ بر انگليس، مرگ بر اسرائيل» سايت يوتيوب YOU TUBE و سايت هاي «فيس بوک»، «بالاترين» و توئيتر، تصاويري از آشوب هاي خردادماه 88 را به عنوان تظاهرات روز 25 بهمن ماه جا زدند که خيلي زود با اعتراض کاربران روبرو شد که «کدام احمقي در هواي سرد و زير صفر درجه زمستان تهران، با تي شرت به خيابان مي آيد و کدام ديوانه اي در اين هواي سرد با روزنامه تا شده خودش را باد مي زند»؟!
6- و بالاخره، اگرچه گفتني در اين باره فراوان است ولي به همين اندازه بسنده مي کنيم که آيا تجمع نهايتا 400-300 نفر از جمعيت 75 ميليوني ايران و يا از جمعيت 12 ميليوني تهران براي مخالفت و ضديت با انقلاب و نظام، نشانه پايگاه مردمي عظيم و گسترده جمهوري اسلامي ايران نيست؟ يک کيلو شکر هم خيلي بيشتر از اين آشغال دارد. ندارد؟!
نمي دانم «سرکار مرادي» کجاست؟ زنده است؟ فوت کرده؟ و... هرکجا هست يادش به خير که مي گفت؛ شکر بي آشغال وجود ندارد... و آشغال ها را چه آسان مي توان جمع کرد و دور ريخت.