کد خبر 29796
تاریخ انتشار: ۲۶ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۲:۲۵

مربي تيم ملي فوتبال ايران با بيان اينکه موضوع مجيدي يک سناريو بود، گفت: صحبت درباره اين بازيکن به قداست مربيگري‌ ضربه مي‌زند.

به گزارش مشرق، عليرضامنصوريان از همه چيز سخن گفت؛ از تيم ملي، از مصاحبه نکونام، از قطبي، از استقلال و مجيدي و هر آنچه که در تيم ملي ‌گذشته بود.
گفت‌وگوي تفصيلي فارس با مربي تيم ملي فوتبال ايران را در زير مي‌خوانيد:

* 2 ماه از خانه خارج نشدم

اصغر حاجيلو عامل اصلي حضور من در تيم ملي و در واقع سرپرست تيم ملي مرا به قطبي نزديک کرد. پس از اينکه مقابل راه‌آهن شکست خورديم و از تيم پاس جدا شدم، حدود 2 ماه از خانه بيرون نيامدم. در حالي که هنگامي که به عنوان بازيکن در فوتبال فعاليت مي‌کردم، کارنامه خوبي داشتم و با به دست آوردن جام قهرماني از استقلال خداحافظي کردم.

* قطبي نسبت به دستيار ايراني بدبين بود

حضور دوباره من در فوتبال به زماني برمي‌گردد که افشين قطبي به دنبال کمک مربي مي‌گشت. در جلساتي که حاجيلو با قطبي برگزار کرد، براي اين پست کانديدا شدم. با توجه به بدبيني قطبي در خصوص کمک ايراني، 15 جلسه به صورت تلفني با وي صحبت ‌کردم. قطبي در ابتدا عنوان کرد که اعتقادي به کمک ايراني ندارد، اما من تلفني از مشکلات فوتبال گفتم و همه نوع اطلاعات را در اختيار وي قرار دادم تا در بازي با تايلند با وي شروع به کار کردم، البته شروع رسمي کارم به بعد از اين مسابقه موکول شد.
بعد از بازي با تايلند به تيم ملي اضافه شدم که از آن زمان تاکنون حدود يک سال مي‌گذرد. اين مدت زمان خوبي بود تا به تجربيات من اضافه شود و هم زمينه خوبي نسبت به تيم پاس پيدا کنم. برخلاف بسياري از بازيکنان که در پاس حضور داشتند، از آن دوران با تلخي ياد نمي‌کنم.

* پاس تلنگر محکمي بود

پاس به نوعي تلنگر محمکي براي من بود و زماني که از اين تيم جدا شدم، نگاهم نسبت به بسياري از مسائل تغيير کرد. شايد اگر در اين تيم 10 پيروزي پي‌درپي کسب مي‌کردم، آگاهي امروز را نداشتم و با اين ديد نمي‌توانستم مربيگري کنم. فکر مي‌کنم هر چيزي زمان خودش را مي‌طلبد. مربيگري مانند بچه‌دار شدن است؛ تا زماني که بچه‌دار نشوي نمي‌تواني آن را لمس کني و من امروز به اين نکته پي بردم.

* مبلغ قراردادم را باور نمي‌کنيد

تفاوت مربيگيري در تيم ملي و باشگاه‌ها در اين است که سرعت رشد و افت در تيم ملي دو برابر مي‌شود. همه نگاه‌ها اول معطوف به تيم ملي است، بعد به استقلال و پرسپوليس. هنگامي که با قطبي صحبت کردم، ميزان دستمزد قرارداد را بر عهده خودم گذاشت. مبلغ آن را نمي‌گويم چرا که مقدار آن به قدري کم است که نه شما باور مي‌کنيد و نه مردم. من براي اينکه از اعتبار فوتبال ايران براي خودم هزينه کنم، اين قرارداد را قبول کردم و به مسائل مالي آن نگاه نکردم.

* قطبي گفت به اندازه 25 براي من کار کرده‌اي

براي فعاليت در تيم به عنوان کمک مربي با چند تن از بزرگان از جمله حسن روشن و ناصر حجازي مشورت و با تعيين شرح وظايف کارم را آغاز کردم. البته مي‌دانستم که قطبي با توجه به اينکه در فوتبال حرفه‌اي و بين‌المللي کار کرده، محدوده فعاليتم را مشخص خواهد کرد. پس از تعيين حدود وظايفم براي تيم ملي نه چيزي کم گذاشتم و نه فراتر از آن گام برداشتم، اما در داخل تيم با اينکه در شرح وظايف من مطرح نشده بود، براي بالا بردن شرايط روحي تيم و کم‌کردن فاصله قطبي با بازيکنان، کارهايي انجام دادم. هنگام جدا شدن از قطبي، وي حرف قشنگي به من زد و گفت: از نمره 20 براي مربيگري، شما 15 برابر ايده‌آل بوديد؛ با اينکه حذف شديم، اما شما براي من به اندازه نمره 25 کار کرديد.

* در پاس تنها شدم

اگر امروز و بعد از تيم ملي پيشنهاد مربيگري تيم پاس را مطرح مي‌کردند، قبول نمي‌کردم. من با دل صاف وارد تيم پاس شدم و مربيگري در اين تيم براي من زود نبود. مي‌توانستم تيم را جمع کنم، اما در پاس تنها شدم. مربيگري من در اين تيم هيچ کمکي در تيم ملي نکرد و من با زمينه فوتبال خودم به تيم ملي آمدم. هنگامي که با افشين قطبي براي حضور در تيم ملي صحبت کردم، وي گفت: تجربه 20 ساله تو در فوتبال ايران و اروپا به درد ما مي‌خورد.

*قسم خوردم حافظ تيم ملي باشم

روزي که وارد تيم ملي شدم قسم خوردم که حافظ آن باشم و شخص برايم مهم نباشد. در تيم ملي به گونه‌اي کار کردم که در قبال وجدانم آسوده‌ام، اما بعد از بازي با کره يک چيزي در دلم مانده بود که مي‌خواستم به قطبي بگويم و نتوانستم، اگرچه حاجيلو آن را انتقال داد. ترجيح مي‌دهم اين حرفم را رسانه‌اي نکنم و اجازه بدهيد بين خودمان بماند.
در دوران بازيگري افتخارم يک چيز است و آن اينکه به پيکره مجموعه ضربه نزنم. حتي اگر کسي باعث ايجاد خطايي مي‌شد که ممکن بود به پيکره تيم ملي آسيبي وارد کند، به وي تذکر مي‌دادم.

* رنگ برايم مهم نبود

اگر مي‌خواستم خودخواهي کنم و دنبال اسم و مقام باشم و جايگاهم در استقلال محفوظ بماند (البته جايگاهم محفوظ است و لازم نيست براي حفظ آن مانوري انجام دهم، يک جايگاهي مانند ناصر حجازي و هواداران، بين من و هواداران استقلال وجود دارد)، دست من در تيم ملي باز بود و مي‌توانستم تعداد زيادي از بازيکنان استقلال را به تيم ملي دعوت کنم، اما چون قسم خوردم حافظ منافع پرچم ايران باشم چنين کاري را انجام ندادم. از خط خوردن هادي نوروزي در جام ملت‌ها ناراحت بودم، اما نمي‌توانستم آن را به کسي بگويم زيرا دستم بسته بود. من نفر آخر نبودم و عضوي از مجموعه فوتبال بودم. متأسفانه فوتبال ما به سلسله مراتب توجهي نمي‌کند. من فقط مي‌توانستم ايده‌هايم را مطرح کنم و جمع‌بندي نهايي بر عهده قطبي بود.
هنگام بازي با روسيه که مربيگري تيم ملي به من واگذار شد، با مشورت کريم باقري، نوروزي را به تيم ملي دعوت کردم. حق او بود که در جام ملت‌ها نيز در ليست 23 نفره تيم ملي باشد و ديديم که در بازي با روسيه به اندازه يک جام ملت‌ها بازي کرد.

* صحبت درباره مجيدي به قداست مربيگري ضربه مي‌زند

دوست ندارم در مورد مجيدي صحبت کنم. مقوله او بازي کردن است و مقوله من مربيگري. او بازيکن است و من مربي؛ اگر در مورد فرهاد مجيدي صحبت کنم به قداست مربيگري ضربه زده‌ام. ترجيح مي‌دهم زمانم را براي فوتبال کشورم صرف کنم نه فرهاد مجيدي. براي او آرزوي موفقيت دارم و دوست ندارم حالا که بازي خوبي در استقلال انجام مي‌دهد، با حاشيه روبه‌رو شود.

*روبه‌روي فرهاد نيستم

من روبه‌روي فرهاد نيستم. وي جواني کرد، زماني که همه گله‌هايش را در رسانه‌ها مطرح کرد، مي‌توانست با يک تلفن به من گله کند. فرهاد مانند برادر کوچک من است. گله فرهاد در مورد برادرش (فرزاد) بود. اين در حالي بود که در زمان مربيگري‌ام در پاس تلاش کردم فرزاد را به اين تيم بياورم.

* فرهاد بهانه‌اي بود براي سناريو

يک بار در هتل آکادمي گفتم که براي من حاشيه درست مي‌کنند. فرهاد مجيدي هم اگر در آن مقطع نبود، ميلاد ميداودي يا حنيف و يا شريفات يا مبعلي را برايم علم مي‌کردند. هر کسي در استقلال محبوب باشد شرايطش دشوار مي‌شود. موضوع فرهاد يک سناريو بود و اگر فرهاد هم نبود يک نفر ديگر را مطرح مي‌کردند.
اسم فرد مهم نبود، مهم اين بود که مي‌خواستند عليه من اين برنامه را اجرا کنند. من قسم خوردم به خاطر هوادار و پيشکسوت و تيم استقلال، کاري عليه استقلال انجام ندهم. اگر احساس کنم جايگاهم به استقلال ضربه مي‌زند به اين تيم کاري ندارم، همان‌طور که امروز براي ديدن بازي‌هايش به ورزشگاه نمي‌روم. خانواده‌ام استقلالي است. جلوي پدرم قسم خوردم کاري عليه استقلال انجام ندهم.

* آقاي مظلومي؛‌ کجاي دنيا روحيه‌ بازيکن با حضور در تيم ملي تضعيف مي‌شود؟

احترام خاصي براي مظلومي قائلم، اما گله من از او اين است حالا که شريفات براي اولين بار به تيم‌ملي دعوت شده، بايد به او افتخار مي‌کرد نه اينکه فضايي را ايجاد کند که باعث ايجاد آسيب به پيکره تيم ملي شود.
من در هيچ کجاي دنيا نشنيده و نديده‌ام که بازيکن در تيم ملي روحيه‌اش خراب ‌مي‌شود. شريفات، ميداودي، مجيدي و مبعلي همه به کنار، يک بازيکن از فولاد گستر تبريز دعوت کنيم بايد باعث افتخارش باشد که وارد اردوي تيم ملي مي‌شود.

*پيراهن تيم ملي بي‌ارزش شده که اين‌طور حرف مي‌زنند

حتماً پيراهن تيم ملي بي‌ارزش شده که هر کسي مي‌تواند به خود جرأت داده و بگويد بازيکن با حضور در تيم ملي روحيه‌اش ضعيف شده است. بازيکنان در باشگاه‌ها بايد به گونه‌اي تربيت شوند که تيم ملي براي آنها يک الگو باشد. دوست ندارم عليه کسي صحبت کنم. علني کردن موضوع درست نيست. مسئولان استقلال اگر با تيم ملي مشکل داشتند نبايد گله‌شان را مطبوعاتي مي‌کردند و مي‌توانستند با حاجيلو صحبت کنند. به شريفات گفتم به خاطر بازي خوب در استقلال تو را به تيم ملي دعوت کردم که مزد زيبا بازي کردن را بگيري. نمي‌دانستم سرباز هستي. 25 نفر از 75 ميليون نفر به تيم ملي مي‌روند. حالا بايد ديد خدا اين لياقت را به چه کساني مي‌دهد.
وقتي کسي در استقلال و پرسپوليس بال و پر بگيرد و در سکوها جايگاه پيدا کند، زندگي برايش سخت مي‌شود. بعد از اتفاقاتي که در باشگاه استقلال افتاد، من حتي براي تماشاي بازي استقلال نرفتم که مبادا حضورم براي مربي اين تيم تنش ايجاد کند.

* قطبي چهره دوم ندارد

افشين قطبي هميشه به عنوان يک دوست و بزرگتر برايم قابل احترام است. فضايي که وارد آن شده‌ام را قطبي کليد زده است. او براي تيم ملي بسيار زحمت کشيد و من نکات زيادي را از او ياد گرفتم و سعي کردم آنها را در بازي با روسيه اعمال کنم. اينکه برخي مي‌گويند قطبي چهره ديگري هم داشت را قبول نمي‌کنم. 11 ماه با او کار کردم، اما چهره دوم او را نديدم.

* مورينيو هم قبلا مترجم بوده است

در مورد اينکه عده‌اي معتقد هستند قطبي زماني آناليزور بوده و بعد سرمربي تيم ملي شده و براي مربيگري تجربه ندارد، درست نيست. مورينيو هم قبلاً مترجم بوده و با تلاش به مربيگري رسيده است. افشين قطبي هم بايد رشد مي‌کرد و خدا اين تصميم را مي‌گيرد که کجا شرايط را فراهم کند که شرايط رشد قطبي در ايران و پرسپوليس بود. کره براي او در سال 2007 استارت خورد. در ايران هيچ جا بهتر از تيم ملي و استقلال و پرسپوليس نيست و قطبي پس از 6 سال با پرسپوليس قهرمان شد، آن هم در شرايطي که 6 امتياز از اين تيم کسر شده بود.

* قطبي در تمرين، برنامه‌ريزي و آناليز کردن بي‌نظير بود

11 ماه با قطبي کار کردم و اعتقاد دارم او در تمرين، برنامه‌ريزي و آناليزکردن بي‌نظير بود و تنها چيزي که در فوتبال ايران لازم داشت، حمايت مديريتي بود. وي علاوه بر نقاط مثبت، نقطه ضعف هم داشت و نقطه ضعف او اين بود که به حمايت مديريتي احتياج داشت، زيرا مدت زمان زيادي از ايران دور بوده و به نوع مديريت اروپا عادت داشت. کساني که با قطبي کار کرده‌‌اند به شدت از او حمايت مي‌کردند مثل ادووکات.

* مديريت ورزش ايران قائم به فرد است

مديريت ورزش ايران قائم به فرد است. زماني که يک مربي تغيير مي‌کند همه کادر فني ايران تغيير مي‌کند، به همين دليل هيچ گونه حاشيه امنيت مديريتي در ايران نداريم. در تيم ملي بايد جوابگوي 75 ميليون نفر باشيم، اما در استقلال و پرسپوليس اين گونه نيست و فقط هواداران هستند. بعد از جام ملت‌ها کادر فني و در رأس قطبي به عنوان سرمربي متهم رديف اول مي‌شود. بهترين روشي که مردم ما احساس سبکي کنند اين است که قطبي در يک برنامه زنده صحبت کند.

* قطبي گلايه داشت؛ نکونام بايد خويشتنداري مي‌کرد

بازيکن نبايد به خود اجازه دهد قداست کادر فني را بشکند. نکونام از نوع بازي در جام ملت‌ها ناراحت بود، اما معتقدم وي مهمترين پارچه فوتبال ايران يعني بازوبند کاپيتاني در دستانش است. درست است که کمي عصبي بود اما بايد قدري خويشتنداري مي‌کرد. وقتي کاپيتان چيزي مي‌گويد بازيکنان ديگر فضا را براي خود باز مي‌بينند.

* هيچ حرف بدي از قطبي نشنيدم

بين دو نيمه بازي با کره چيزي نشنيدم. من با قطبي جلسات خصوصي داشتم که حتي در آن جلسات هم يک کلمه حرف بد نمي‌زد. قطبي از نحوه عملکرد بازيکنان ناراضي نبود، اما از مصاحبه‌هاي پس از بازي گله داشت. وي معتقد بود فوتبال يک کار حرفه‌اي است. او مي‌گفت: دايره زندگي خيلي کوچک است و دايره فوتبال کوچکتر.

* کار پايه در ايران انجام نمي‌‌شود

حسرت قهرماني ما در آسيا 39 ساله شد. بسياري از مربيان آمدند و رفتند، اما ايراد کار مشخص نشد، البته ايراد کار مربوط به فدراسيون فوتبال نيست. اگر ما 30 سال قهرمان بوديم و امسال به اين عنوان نمي‌رسيديم، مي‌توانستيم از فدراسيون ايراد بگيريم. مشکل فدراسيون فوتبال از سال 1354 و زماني است که ديگر نتوانستيم به اين عنوان دست يابيم. براي پيدا کردن مشکل نبايد داخل فدراسيون برويم، بلکه لازم است براي پيدا کردن ايراد کار به دنبال يک کار سيستماتيک و ساختار پايه‌اي باشيم.

* ژاپن از هفتمي آسيا به نهمي جهان رسيد

21 سال پيش ژاپن مقابل ايران شکست خورد، اما از آن زمان تا کنون توانسته خود را از رتبه هفتم آسيا به 10 تيم برتر جهان ارتقا دهد. از 5 سال پيش که کنفرانس بزرگ بين مربيان ژاپن برگزار شد، مربيان برآورد کردند که 10 سال ديگر يعني تا سال 2015 بين 10 تيم‌ برتر جهان قرار گيرند و ديديم که پس از جام جهاني در رده‌بندي فيفا در جايگاه نهمي قرار گرفتند.
وقتي ژاپن از ايران شکست خورد به دنبال هزينه براي سرمربي و بازيکن و يا تغيير ليگ نبود، بلکه در کليت همه چيز را تغيير داد. به عنوان مثال وقتي مي‌خواهند در سال 2010 جزء بهترين‌هاي دنيا باشند، کودکان 5 ساله را با کارتون‌هاي فوتبالي آموزش مي‌دهند، ليگ را قوي مي‌کنند، بازيکن خارجي مي‌آورند، روي پايه‌ها کار کرده و برنامه‌ريزي دقيق مي‌کنند و سپس با امکانات سخت‌افزاري يعني زمين براي فوتباليست فضاي راحت و امنيت ايجاد مي‌کنند. پس از آن فرهنگ فوتبال را در کشور به گونه‌اي رشد مي‌دهند که مردم به همان نسبت متوقع شوند. در ايران بر عکس است.

* در خواب قهرماني فرو رفته‌ايم

در سال 53 قهرمان آسيا بوديم و پس از آن نتوانستيم به اين عنوان دست يابيم. اکنون نيز در خواب قهرماني فرو رفته‌ايم. پتانسيل فوتبال ما با توجه به بازي‌هاي خياباني بالا است، اما کار پايه در ايران انجام نمي‌شود، زيرا شرايط مالي براي مربيان پايه فراهم نيست چون براي هيچ کسي نمي‌صرفد و آنها مزد زحمات خود را نمي‌گيرند. در ايران چند مربي حرفه‌اي پايه مي‌توانيم نام ببريم؟ در مقابل همه مربيان باشگاهي را مي‌شناسيم، مربيان پايه در ايران سوخته هستند اما در اروپا به اين مربيان بها داده شده و يا حداقل امکانات مالي خوب براي زندگي آنها فراهم مي‌کنند.

* فرهنگ ورزش ما غلط است

فوتبال ما همان نقص کليت ورزش را دارد و کليت ورزش نيز از فرهنگي نشأت مي‌گيرد که در جامعه وجود دارد. ما بايد 3 چيز را تغيير دهيم: اول اينکه حسادت را از بين ببريم، سپس پيشرفت همديگر را ببينيم و در آخر در پي منافع شخصي خودمان نباشيم. اين موارد نيار به ساختار 10 ساله دارد. فرهنگ ورزش ما غلط است؛ هر وقت توانستيم پيشرفت ديگران را ببينيم، ديگران هم مي‌توانند پيشرفت ما را ببينند.
آموزش و پرورش با تشکيل مدارس فوتبال کار را از پايه شروع کرده است. اميدوارم اين کار زيربنايي مقطعي نبوده و در رشته‌هاي ديگر مانند واليبال، بسکتبال و ... نيز صورت گيرد. از کار وزير آموزش و پرورش خوشحال شدم، من و حاجيلو را دعوت کرد. لازم است امکانات کافي در اختيار اشخاصي که مي‌خواهند مدارس فوتبال را راه‌اندازي کنند، قرار گيرد، البته مدارس فوتبال هزينه‌بر است و دولت بايد مقداري از اين هزينه‌ها را تقبل کند تا مردم به به ورزش روي بياورند، آن وقت است که مي‌توانيم بگوييم براي سال 2014 حرفي براي گفتن داريم.

* خوشحالم که جوان‌ترين مربي تاريخ فوتبال ايران شدم

هنگامي که مربيگري تيم ملي در بازي با روسيه بر عهده من واگذار شد، احساس سرمربيگري به من دست نداد. من به عنوان برادر بزرگتر در کنار بازيکنان در نيمکت ايران در بازي مقابل روسيه نشستم. به همه ملي‌پوشان گفتم يک بازي به من محول شده که اميدوارم از آن سربلند بيرون بياييم. در اين بازي دوست دارم طوري بازي کنيد که حقانيت شما ثابت شود و بار سنگين شکست مقابل کره بر دوش ما بيفتد. شما بايد راه فوتبال را ادامه دهيد، وقتي سر شما در فرودگاه پايين است اين براي ما يک درد است، براي خودتان فوتبال بازي کنيد، فکر کنيد راهي باري ما باز شده که اگر مقابل روسيه شکست نخوريد فوتبال دگرگون خواهد شد. سي‌و پنجمين مربي بودم که در نيمکت نشستم البته خوشحالم که از نظر جوان‌ترين مربي يک رکورد براي من باقي ماند.

* فدراسيون مي‌خواهد بمانم

رغبت فدراسيون به ادامه همکاري با من به قبل از جام ملت‌ها مربوط مي‌شود. مذاکراتي بين من و مسئولان فدراسيون صورت گرفت. همان طوري که با قطبي شرح وظايف را فهميدم لازم است با مربي جديد ايران نيز در مورد وظايفم در تيم ملي گفت‌وگويي انجام دهم. اگر حضور من در تيم ملي فقط به صورت فيزيکي باشد، چهره خوشايندي ندارد و حتي ممکن است برايم دردسر ايجاد کند. کفاشيان از عملکرد من در بازي با روسيه اظهار خوشحالي کرد.حضور فيزيکي در تيم ملي افتخار است، حتي اگر در تدارکات هم باشم براي من افتخار است.

* 2 پيشنهاد مربيگري دارم

2 پيشنهاد براي مربيگري دارم که البته از ليگ برتر نيست و نتيجه آن پس از پايان قرارداد با فدراسيون فوتبال مشخص مي‌شود. تا ارديبهشت با فدراسيون فوتبال قرار دادم و احترام به آن باعث مي‌شود فعلاً کاري صورت نگيرد.

* با مبعلي مشکلي نداشتم

از مربيانم به ويژه ناصر حجازي و منصور پورحيدري تشکر مي‌کنم که افتخار شاگردي آنها را داشتم اما از مظلومي گله دارم چون خودش مربي است. دوست ندارم شرايطي فراهم شود که بازيکن حس ميهن‌پرستي و پرچم پرستي‌اش از بين رود. اگر بحث ايمان مبعلي است، او قديمي تيم ملي است. وقتي او را در بازي با روسيه صدا کردم 20 ثانيه بعد کنار زمين بود. هيچ مشکلي هم بين ما در آخر بازي پيش نيامد.

* تشکر از نيمکت تيم ملي

از ميرزاپور و نصرتي که بازيکنان را ترو خشک مي‌کردند، قدرداني مي‌کنم. هر زماني که به گردان، پژمان نوري، بنگر، فرشيد طالبي و ساير بازيکنان نيمکت نشين تيم‌ملي نگاه مي‌کردم، با لبخند آنها انرژي مثبت به من منتقل مي‌شد.
اي کاش در بازي مقابل کره گل را نمي‌خورديم. اين گل حاصل تلاش‌هاي تيم ملي را بر هم زد. همان بازيکنان در بازي مقابل روسيه به ميدان رفتند. فقط شرح وظايف را تغيير دادم و از صحبت‌هاي سرمربي روسيه در اردو نهايت استفاده را بردم.