به گزارش مشرق، شرکت «آل اشپورت» اسپانسر خارجی پیراهن تیم ملی فوتبال ایران به فدراسیون پیشنهاد داده تا به ازای فروش هر پیراهن تیم ملی که توسط این اسپانسر تولید میشود، مبلغ یک یورو به سازمان محیط زیست ایران برای حمایت از یوز ایرانی تعلق گیرد. در این سوی ماجرا اما به نظر میرسد که فدراسیون درج آرم یوز روی پیراهن تیم ملی را پایان کار میداند؛ آرمی که به اسم کارگروه یوز ثبت شده و براساس قوانین باید از فواید اقتصادی آن، سهمی هم به کارگروه و یوز برسد. کارگروهی که به گفته «آرش نورآقایی» ایدهپرداز و همچنین «هومن جوکار» مدیر پروژه بینالمللی یوز ایرانی، برنامههای زیادی برای اجرا دارد و نیازمند حمایت مالی است.
از سوی دیگر فلسفه ایجاد چنین طرح و ایدهای هم از ابتدا جلب توجه نگاه ملی و جهانی به وضعیت یوز ایرانی و دریافت کمکهای مالی است اما «ترابیان» دبیر کمیته بازاریابی فدراسیون فوتبال کشور دیدگاه تعجب برانگیزی را مطرح می کند وی به روزنامه ایران میگوید فدراسیون تنها زمانی میتواند سهمی برای کارگروه یوز در قبال درج آرم یوز روی پیراهن تیم ملی پرداخت کند که خود از آنها خواسته باشد چنین آرم و نشانی را طراحی کنند در حالی که این فدراسیون هرگز چنین چیزی نمیخواسته بلکه طرحی پیشنهاد شده و فدراسیون هم پذیرفته روی پیراهن بیاید.
این پاسخ تأملبرانگیز این سوال را پیشروی میآورد که آیا فدراسیون نمیداند هدف گروهی که یوز ایرانی را به برزیل بردند، چه بوده است؟ آنها در ابتدا هم به دنبال دریافت کمکهای مالی و معنوی برای حفاظت از یوز بودهاند؟ آیا فدراسیون و سایر ارگانها و نهادها هیچ وظیفهای در قبال محیط زیست و یوز ایرانی ندارند؟ یک سؤال دیگر هم باقی میماند. افکارعمومی میگویند با توجه به این که فدراسیون فوتبال کشور هیچ برنامهای برای بهرهبرداری از فرصت بزرگ جام جهانی به نفع محیط زیست کشور ندارد، آیا با این نگاه میتوان قبول کرد که واقعاً یوز ایرانی به جام جهانی
رفته است؟
نقطه پایان یا آغاز!
افکار عمومی سؤال دیگری را هم میپرسند. آیا درج نقش یوز روی پیراهن تیم ملی پایان کار است؟ پاسخ عموم به این سؤال منفی است چون اعتقاد دارند که تازه آن فرصت بزرگ به دست آمده است اما پاسخ فدراسیون منفی است چون فدراسیون هیچ برنامه دیگری برای پیراهن تیم ملی و فرصت پیش آمده برای یوز ایرانی ندارد.
این درحالی است که «آرش نورآقایی»، پژوهشگر میراث فرهنگی به روزنامه ایران میگوید که این موقعیت میتواند فرصتهای اقتصادی زیادی برای فدراسیون و بانک پاسارگاد که تنها اسپانسر تیم ملی در کشور است، به وجود بیاورد. البته «فیروزبخش»، مدیر روابط عمومی بانک ترجیح میدهد وارد گفتوگو با روزنامه ایران درباره یوز و پیراهن تیم ملی نشود و خبرنگار ما را به سمت دبیر کمیته بازاریابی فدراسیون راهنمایی میکند. در این میان اما بازار غیر رسمی همچنان کار خود را میکند.
در زمانی که فدراسیون فکر میکند درج نقش یوز روی پیراهن نقطه پایان ماجرا است اما پیراهن تیم ملی با آرم یوز که به نظر میرسد از روی پیراهن تیم ملی ایران در بازی با گینه برداشته شده، در خیابان منیریه تهران به قیمت 150 هزار تومان به فروش میرسد. البته فروش این پیراهن تنها به منیریه محدود نمیشود.
بازاریهای تجریش هم پیراهن را روی هوا زدهاند و با قیمت 25 هزار تومان به فروش میرسانند. آن هم زمانی که آل آشپورت در حال برنامهریزی است تا از بابت فروش هر پیراهن یک یورو به یوز ایرانی کمک کند. اما این سؤال پیش میآید که با توجه به توزیع این پیراهنها، فرصتی برای خرید پیراهن آل اشپورت باقی میماند؟! آن طور که هومن جوکار به خبرنگار ما میگوید، همچنین آل اشپورت در نامهای به سازمان محیط زیست، از طرح زیبای یوز تشکر کرده است.
به گفته نماینده این شرکت، حضور یوز ایرانی روی پیراهن تیم ملی باعث شده تا پیراهن طراحی شده توسط این شرکت آلمانی به عنوان یکی از 3 طرح زیبای جام جهانی معرفی شود. آنها پیشنهاد فروش پیراهن اصل تیم ملی به هواداران را به محیط زیستیها هم دادهاند.
«علی جعفری»، نماینده شرکت آلاشپورت در خاورمیانه اعتقاد دارد در صورت اجرای این طرح، ضمن تداوم حمایتها از یوز ایرانی، در قبال فروش پیراهن اصل تیم ملی به هواداران توسط فدراسیون، فدراسیون فوتبال نیز از فروش پیراهنها منتفع خواهد شد.
البته برای فروش این پیراهن باید ساز و کارهایی اندیشه شود تا بتوان فواید فروش پیراهن را صرف حفاظت از یوز و زیستگاههایش کرد.
آرش نورآقایی هم اعتقاد دارد که فدراسیون میتواند از قبل این طرح منفعت اقتصادی زیادی به دست بیارود اما از صحبتهای ترابیان برمیآید که برای فدراسیون همه چیز تمام شده است.
این درحالی است که «هومن جوکار» میگوید که کارگروه یوز ایدههای خلاقانه فراوانی برای یوز دارد اما بودجه ندارد تا این سؤال پیش بیاید که چرا فدراسیون از این فرصت استفاده نمیکند؟ چرا این گروه را دعوت نمیکند تا ایدههایی را که هم به نفع فوتبال و هم به نفع محیط زیست است، اجرا کنند. آن هم در میدانی که 5/3 میلیارد نفر در جهان به تماشای آن خواهند نشست و اخبار آن به 50 زبان ترجمه خواهد شد.
آرش نورآقایی اعتقاد دارد که جام جهانی برزیل یک فرصت بزرگتر است که کمترین استفاده از آن شده. او اعتقاد دارد که اطلاعرسانیها باعث شده تا حمایتها و بویژه کمکهای معنوی زیادی به یوز بشود.
اطلاعرسانی که باعث بیمه شدن یوزها و یوزبانها شد و راه یوز را به صدا و سیما باز کرد تا سریال «پایتخت» یک بار دیگر صدای دردهای آخرین بازمانده تیزپاترین گربهسان جهان شود و کمی از مشکلات محیطبانان را به گوش عموم برساند.
هومن جوکار هم از دانشآموزان تهرانی سخن به میان میآورد که کلیپی را در حمایت از یوزها و محیطبانان یوز ساختند و به پدر و مادرهایشان فروختند تا با پول آن عیدی را به محیطبانان یوز بدهند.
عیدی به همراه یک سیدی از فعالیتهای خود در حمایت از یوز که به گفته جوکار، به خوشحالی بسیار زیاد آنها منجر شد. گروه «خورشید سیاه» تنها گروه موسیقی کشور که درباره محیط زیست میخواند نیز به میدان آمد تا با آهنگ «اشک سیاه» آژیر قرمز وضعیت یوز آسیایی را به سبک راک به صدا درآوردند.
نورآقایی میپرسد آیا نباید در حوزه بینالمللی هم فعالیت خود را ادامه بدهیم؟ آیا نباید برای سؤالهایی که حاضران در برزیل درباره عکس روی پیراهن یوز از تیم ملی میپرسند، آماده باشیم؟ آیا بازیکنانی که به عنوان سفیران ایرانی به برزیل میروند، توضیح کاملی درباره عکس یوزی که روی پیراهنشان است، دارند؟ او میگوید ما میتوانیم تیم ملی را قبل از حضور در برزیل با یوز آشنا کنیم و اگر فدراسیون فرصتش را به وجود بیاورد، در حوزه بینالمللی خیلی میتوان فعالیت کرد؛ فعالیتهایی که باز پاشنه آشیلش همکاری فدراسیون است.
به گفته نورآقایی، باید ساز وکارها، اندیشیده و اجرا شود. جوکار هم میگوید که کارگروه یوز ایدههای بسیار زیادی دارند اما آیا بخش مردمی توان مالی اجرای آنها را هم دارد؟ پاسخ بدون شک منفی است. آرش نورآقایی میگوید فرصت پیش آمده در جام جهانی میتواند از لحاظ اقتصادی به نفع فدراسیون شود. جوکار اعتقاد دارد که کارگروه باید به فعالیتهای خود ادامه بدهد.
ایدههای خود را به فدراسیون بدهد و از آنها برای اجرا، اعتبار بگیرد. او هم هشدار میدهد که نباید از کنار فرصت به دست آمده به راحتی گذشت. آرش نورآقایی اعتقاد دارد که اگر نتوان از این فرصت بینالمللی استفاده کرد، یعنی ما یک فرصت بزرگ را سوزاندهایم.
او میگوید یک بار در طول تاریخ انقراض این گونه، این فرصت پیش میآید که بتوانیم هزینه مالی برای تحقیقات درباره یوز بگیریم و زیستگاههایش را امن کنیم.اما اگر فرصت از دست برود، خسران زیادی به دنبال خواهد داشت.
اما ترابیان میگوید که تنها توافق ما این بوده که آرم را روی پیراهن بگذاریم و هیچ کار اضافه دیگری انجام نمیدهیم.
آرش نورآقایی میگوید: «کمک یک یورویی در قبال فروش هر پیراهن حداقل میتواند یک کیلو گوشت برای کوشکی ( یوز معروف ایرانی در خراسان جنوبی) باشد.» اما سؤال اینجاست که با توجه به این که هیچ نظارتی روی بازار پوشاک وجود ندارد و لباس تیم ملی در حال فروش است، آیا یوز میتواند از همین فرصت کوتاهی که آل اشپورت به وجود آورده، استفاده کند؟ آل اشپورتی که برخلاف داخلیها خوب میداند که این فرصت میتواند سکوی پرش این شرکت هم باشد.
آل اشپورت تنها اسپانسر تیم ملی ایران است. مسألهای که به انتقادهای داخلی هم منجر شده است.
برخی از منتقدان میگویند چرا برندهای شناخته شده دیگر که سایر کشورها استفاده میکنند، انتخاب نشدهاند؟ اما آل اشپورت با پیراهن تیم ملی و به خاطر نقش یوز توانسته یکی از سه لباس زیبای جام جهانی باشد.
به عبارت دیگر 50 یوز باقی مانده فرصتی برای خیز آل اشپورت شده است. در این سوی ماجرا اما حرفهای ترابیان نشان میدهد که حضور و همراهی 50 یوز در کنار بازیکنان تیم ملی هیچ اهمیتی ندارد و تنها یک آرم است که روی پیراهن آنها قرار دارد.
ترابیان حتی در پاسخ به این نکته که براساس قوانین وقتی یک طرح و آرمی توسط گروهی ثبت میشود باید سهمی از فروش و استفاده به آن گروه برسد، میگوید که ما قراردادی با این گروه نداریم.
همچنین او در پاسخ به این پرسش که آیا فدراسیون حاضر است با کارگروه قرار داد ببندد تا آنها بتوانند به فعالیتهای تبلیغی خود برای یوز ادامه بدهند، میگوید: «پولی وجود ندارد که بخواهد قراردادی بسته شود و سهم گروهها در آن لحاظ شود» تا این سؤال پیش بیاید که آیا پولی وجود ندارد، یا ما طرحی برای استفاده از فرصتی که پیش آمده، نداریم؟ از سوی دیگر آیا میتوان با بهانه نداشتن پول سهم یک گروه را که میخواهند خرج نماد ملی کنند، در نظر نگرفت؟ آیا این رفتار فدراسیون هم مساوی با رفتاری که صدا و سیما در قبال طراحان یوز داشت، نیست؟ آیا این مسأله باز هم به سرخوردگی مردم و افکار عمومی برای مشارکت مردمی منجرخواهد شد؟
منبع: روزنامه ایران
از سوی دیگر فلسفه ایجاد چنین طرح و ایدهای هم از ابتدا جلب توجه نگاه ملی و جهانی به وضعیت یوز ایرانی و دریافت کمکهای مالی است اما «ترابیان» دبیر کمیته بازاریابی فدراسیون فوتبال کشور دیدگاه تعجب برانگیزی را مطرح می کند وی به روزنامه ایران میگوید فدراسیون تنها زمانی میتواند سهمی برای کارگروه یوز در قبال درج آرم یوز روی پیراهن تیم ملی پرداخت کند که خود از آنها خواسته باشد چنین آرم و نشانی را طراحی کنند در حالی که این فدراسیون هرگز چنین چیزی نمیخواسته بلکه طرحی پیشنهاد شده و فدراسیون هم پذیرفته روی پیراهن بیاید.
این پاسخ تأملبرانگیز این سوال را پیشروی میآورد که آیا فدراسیون نمیداند هدف گروهی که یوز ایرانی را به برزیل بردند، چه بوده است؟ آنها در ابتدا هم به دنبال دریافت کمکهای مالی و معنوی برای حفاظت از یوز بودهاند؟ آیا فدراسیون و سایر ارگانها و نهادها هیچ وظیفهای در قبال محیط زیست و یوز ایرانی ندارند؟ یک سؤال دیگر هم باقی میماند. افکارعمومی میگویند با توجه به این که فدراسیون فوتبال کشور هیچ برنامهای برای بهرهبرداری از فرصت بزرگ جام جهانی به نفع محیط زیست کشور ندارد، آیا با این نگاه میتوان قبول کرد که واقعاً یوز ایرانی به جام جهانی
رفته است؟
نقطه پایان یا آغاز!
افکار عمومی سؤال دیگری را هم میپرسند. آیا درج نقش یوز روی پیراهن تیم ملی پایان کار است؟ پاسخ عموم به این سؤال منفی است چون اعتقاد دارند که تازه آن فرصت بزرگ به دست آمده است اما پاسخ فدراسیون منفی است چون فدراسیون هیچ برنامه دیگری برای پیراهن تیم ملی و فرصت پیش آمده برای یوز ایرانی ندارد.
این درحالی است که «آرش نورآقایی»، پژوهشگر میراث فرهنگی به روزنامه ایران میگوید که این موقعیت میتواند فرصتهای اقتصادی زیادی برای فدراسیون و بانک پاسارگاد که تنها اسپانسر تیم ملی در کشور است، به وجود بیاورد. البته «فیروزبخش»، مدیر روابط عمومی بانک ترجیح میدهد وارد گفتوگو با روزنامه ایران درباره یوز و پیراهن تیم ملی نشود و خبرنگار ما را به سمت دبیر کمیته بازاریابی فدراسیون راهنمایی میکند. در این میان اما بازار غیر رسمی همچنان کار خود را میکند.
در زمانی که فدراسیون فکر میکند درج نقش یوز روی پیراهن نقطه پایان ماجرا است اما پیراهن تیم ملی با آرم یوز که به نظر میرسد از روی پیراهن تیم ملی ایران در بازی با گینه برداشته شده، در خیابان منیریه تهران به قیمت 150 هزار تومان به فروش میرسد. البته فروش این پیراهن تنها به منیریه محدود نمیشود.
بازاریهای تجریش هم پیراهن را روی هوا زدهاند و با قیمت 25 هزار تومان به فروش میرسانند. آن هم زمانی که آل آشپورت در حال برنامهریزی است تا از بابت فروش هر پیراهن یک یورو به یوز ایرانی کمک کند. اما این سؤال پیش میآید که با توجه به توزیع این پیراهنها، فرصتی برای خرید پیراهن آل اشپورت باقی میماند؟! آن طور که هومن جوکار به خبرنگار ما میگوید، همچنین آل اشپورت در نامهای به سازمان محیط زیست، از طرح زیبای یوز تشکر کرده است.
به گفته نماینده این شرکت، حضور یوز ایرانی روی پیراهن تیم ملی باعث شده تا پیراهن طراحی شده توسط این شرکت آلمانی به عنوان یکی از 3 طرح زیبای جام جهانی معرفی شود. آنها پیشنهاد فروش پیراهن اصل تیم ملی به هواداران را به محیط زیستیها هم دادهاند.
«علی جعفری»، نماینده شرکت آلاشپورت در خاورمیانه اعتقاد دارد در صورت اجرای این طرح، ضمن تداوم حمایتها از یوز ایرانی، در قبال فروش پیراهن اصل تیم ملی به هواداران توسط فدراسیون، فدراسیون فوتبال نیز از فروش پیراهنها منتفع خواهد شد.
البته برای فروش این پیراهن باید ساز و کارهایی اندیشه شود تا بتوان فواید فروش پیراهن را صرف حفاظت از یوز و زیستگاههایش کرد.
آرش نورآقایی هم اعتقاد دارد که فدراسیون میتواند از قبل این طرح منفعت اقتصادی زیادی به دست بیارود اما از صحبتهای ترابیان برمیآید که برای فدراسیون همه چیز تمام شده است.
این درحالی است که «هومن جوکار» میگوید که کارگروه یوز ایدههای خلاقانه فراوانی برای یوز دارد اما بودجه ندارد تا این سؤال پیش بیاید که چرا فدراسیون از این فرصت استفاده نمیکند؟ چرا این گروه را دعوت نمیکند تا ایدههایی را که هم به نفع فوتبال و هم به نفع محیط زیست است، اجرا کنند. آن هم در میدانی که 5/3 میلیارد نفر در جهان به تماشای آن خواهند نشست و اخبار آن به 50 زبان ترجمه خواهد شد.
آرش نورآقایی اعتقاد دارد که جام جهانی برزیل یک فرصت بزرگتر است که کمترین استفاده از آن شده. او اعتقاد دارد که اطلاعرسانیها باعث شده تا حمایتها و بویژه کمکهای معنوی زیادی به یوز بشود.
اطلاعرسانی که باعث بیمه شدن یوزها و یوزبانها شد و راه یوز را به صدا و سیما باز کرد تا سریال «پایتخت» یک بار دیگر صدای دردهای آخرین بازمانده تیزپاترین گربهسان جهان شود و کمی از مشکلات محیطبانان را به گوش عموم برساند.
هومن جوکار هم از دانشآموزان تهرانی سخن به میان میآورد که کلیپی را در حمایت از یوزها و محیطبانان یوز ساختند و به پدر و مادرهایشان فروختند تا با پول آن عیدی را به محیطبانان یوز بدهند.
عیدی به همراه یک سیدی از فعالیتهای خود در حمایت از یوز که به گفته جوکار، به خوشحالی بسیار زیاد آنها منجر شد. گروه «خورشید سیاه» تنها گروه موسیقی کشور که درباره محیط زیست میخواند نیز به میدان آمد تا با آهنگ «اشک سیاه» آژیر قرمز وضعیت یوز آسیایی را به سبک راک به صدا درآوردند.
نورآقایی میپرسد آیا نباید در حوزه بینالمللی هم فعالیت خود را ادامه بدهیم؟ آیا نباید برای سؤالهایی که حاضران در برزیل درباره عکس روی پیراهن یوز از تیم ملی میپرسند، آماده باشیم؟ آیا بازیکنانی که به عنوان سفیران ایرانی به برزیل میروند، توضیح کاملی درباره عکس یوزی که روی پیراهنشان است، دارند؟ او میگوید ما میتوانیم تیم ملی را قبل از حضور در برزیل با یوز آشنا کنیم و اگر فدراسیون فرصتش را به وجود بیاورد، در حوزه بینالمللی خیلی میتوان فعالیت کرد؛ فعالیتهایی که باز پاشنه آشیلش همکاری فدراسیون است.
به گفته نورآقایی، باید ساز وکارها، اندیشیده و اجرا شود. جوکار هم میگوید که کارگروه یوز ایدههای بسیار زیادی دارند اما آیا بخش مردمی توان مالی اجرای آنها را هم دارد؟ پاسخ بدون شک منفی است. آرش نورآقایی میگوید فرصت پیش آمده در جام جهانی میتواند از لحاظ اقتصادی به نفع فدراسیون شود. جوکار اعتقاد دارد که کارگروه باید به فعالیتهای خود ادامه بدهد.
ایدههای خود را به فدراسیون بدهد و از آنها برای اجرا، اعتبار بگیرد. او هم هشدار میدهد که نباید از کنار فرصت به دست آمده به راحتی گذشت. آرش نورآقایی اعتقاد دارد که اگر نتوان از این فرصت بینالمللی استفاده کرد، یعنی ما یک فرصت بزرگ را سوزاندهایم.
او میگوید یک بار در طول تاریخ انقراض این گونه، این فرصت پیش میآید که بتوانیم هزینه مالی برای تحقیقات درباره یوز بگیریم و زیستگاههایش را امن کنیم.اما اگر فرصت از دست برود، خسران زیادی به دنبال خواهد داشت.
اما ترابیان میگوید که تنها توافق ما این بوده که آرم را روی پیراهن بگذاریم و هیچ کار اضافه دیگری انجام نمیدهیم.
آرش نورآقایی میگوید: «کمک یک یورویی در قبال فروش هر پیراهن حداقل میتواند یک کیلو گوشت برای کوشکی ( یوز معروف ایرانی در خراسان جنوبی) باشد.» اما سؤال اینجاست که با توجه به این که هیچ نظارتی روی بازار پوشاک وجود ندارد و لباس تیم ملی در حال فروش است، آیا یوز میتواند از همین فرصت کوتاهی که آل اشپورت به وجود آورده، استفاده کند؟ آل اشپورتی که برخلاف داخلیها خوب میداند که این فرصت میتواند سکوی پرش این شرکت هم باشد.
آل اشپورت تنها اسپانسر تیم ملی ایران است. مسألهای که به انتقادهای داخلی هم منجر شده است.
برخی از منتقدان میگویند چرا برندهای شناخته شده دیگر که سایر کشورها استفاده میکنند، انتخاب نشدهاند؟ اما آل اشپورت با پیراهن تیم ملی و به خاطر نقش یوز توانسته یکی از سه لباس زیبای جام جهانی باشد.
به عبارت دیگر 50 یوز باقی مانده فرصتی برای خیز آل اشپورت شده است. در این سوی ماجرا اما حرفهای ترابیان نشان میدهد که حضور و همراهی 50 یوز در کنار بازیکنان تیم ملی هیچ اهمیتی ندارد و تنها یک آرم است که روی پیراهن آنها قرار دارد.
ترابیان حتی در پاسخ به این نکته که براساس قوانین وقتی یک طرح و آرمی توسط گروهی ثبت میشود باید سهمی از فروش و استفاده به آن گروه برسد، میگوید که ما قراردادی با این گروه نداریم.
همچنین او در پاسخ به این پرسش که آیا فدراسیون حاضر است با کارگروه قرار داد ببندد تا آنها بتوانند به فعالیتهای تبلیغی خود برای یوز ادامه بدهند، میگوید: «پولی وجود ندارد که بخواهد قراردادی بسته شود و سهم گروهها در آن لحاظ شود» تا این سؤال پیش بیاید که آیا پولی وجود ندارد، یا ما طرحی برای استفاده از فرصتی که پیش آمده، نداریم؟ از سوی دیگر آیا میتوان با بهانه نداشتن پول سهم یک گروه را که میخواهند خرج نماد ملی کنند، در نظر نگرفت؟ آیا این رفتار فدراسیون هم مساوی با رفتاری که صدا و سیما در قبال طراحان یوز داشت، نیست؟ آیا این مسأله باز هم به سرخوردگی مردم و افکار عمومی برای مشارکت مردمی منجرخواهد شد؟
منبع: روزنامه ایران