به گزارش مشرق، رهبر معظم و فرزانه انقلاب اسلامى سال ۱۳۹۳ را با عنوان «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملى و مدیریت جهادى» نامگذارى کرده و در کلیدواژه مهمى در جریان سخنرانى بسیار مهم خود در اولین روز سال در حرم مطهر ثامن الحجج علیه السلام، فرهنگ را مهمتر از اقتصاد معرفى کردند.
از سوى دیگر معظم له در ۱۵ اسفندماه سال ۱۳۹۲ و طى دیدار اعضاى محترم مجلس خبرگان رهبرى، سخنانى ایراد فرمودند که بىشک باید مورد توجه مسئولان عرصه فرهنگ قرار گیرد.
حضرت آیتالله العظمى خامنهاى در این دیدار توجه به فرهنگ دینى و انقلابى را یکى از وظایف خطیر مسئولان دانستند و با اشاره به اظهار نگرانى نمایندگان مجلس خبرگان در رابطه با مسائل فرهنگى کشور، تأکید کردند: «من هم از مسائل فرهنگى نگرانم و در این نگرانى نمایندگان محترم خبرگان سهیم هستم.»
از سوى دیگر در هفته گذشته شاهد بودیم که جمعى از اساتید دروس خارج و سطوح عالى و مدیران مدارس حوزه علمیه قم در نامهاى به مقام معظم رهبرى، بر نگرانىهاى دلسوزان نظام اسلامى از بازگشت عناصر معلومالحال به عرصه فرهنگ تأکید کردند و خواستار مراقبت و نظارت مسئولان دستگاههاى فرهنگى بر زیرمجموعههاى خود شدند. در این نوشتار سعى داریم براى چرایى اهمیت فرهنگ و تقدم آن بر اقتصاد و همچنین دلایل نگرانى رهبر معظم انقلاب اسلامى از اوضاع فرهنگ کشور اشاراتى داشته باشیم.
رهبر معظم انقلاب در سخنرانى اولین روز بهار امسال در حرم رضوى، از فرهنگ بهعنوان «هوایى که تنفس مىکنیم» یاد کردند تا به این ترتیب بار دیگر اهمیت عرصه فرهنگ را به مردم و مسئولان یادآورى کنند. همان فرهنگى که دو دهه قبل نسبت به هجمه علیه آن از طریق «ناتوى فرهنگى» هشدار دادند و چندى بعد بروز و ظهور آن عینیت یافت.
نقطه مرکزى و گوهر فرمایشات مقام معظم رهبرى این بود که باید فرهنگ در کشور ما بر تمامى ابعاد اجتماعى حاکم باشد و تکیهگاه اقتصاد و سیاست در نظر گرفته شود و براى فرهنگ و کار فرهنگى در کشور یک سرمایهگذارى ویژه و فوقالعاده صورت بگیرد. اما متأسفانه در دولت جدید هم شاهد استمرار مظلومیت فرهنگ هستیم و مجدداً شاهد ظهور رویکردهایى نسبت به مقوله فرهنگ هستیم که فرهنگ را درجه دو و درجه سه در نظر مىگیرند و آن را فرع بر اقتصاد و سیاست و پیشرفت اقتصادى و سیاسى مىدانند.
از سوى دیگر، کار فرهنگى، نیازمند عزم ملى و حرکتى جهادى و انقلابى است. فرهنگ عمومى ما در سالهاى اخیر دستخوش نابسامانىهاى فراوان بوده است. این نابسامانى بیش از هر چیزى ریشه در ناآگاهى دارد. احیاى سنت امر به معروف و نهى از منکر در حوزه فرهنگ مىتواند پشتوانه محکمى براى این هدف مقدس باشد.
رویکرد مسئولان در این عرصه باید مبتنى بر استفاده از نقد و نظر کسانى باشد که بهدلیل ارتباط دائمى و مستمر با مسائل فرهنگى، آسیبها و ضعفهاى آنرا مىشناسند و قادرند نورى را فراراه مسئولان براى رسیدن به نتیجه مطلوب روشن کنند. احساس استغنا از نظر فعالان دلسوز فرهنگى، سم مهلکى است که مسئولان را به وادى ناکجاآباد خواهد کشاند. این مهم از سوى رهبر معظم انقلاب نیز مورد تأکید قرار گرفته است: «اعتقاد من این است که مجموعه انقلابى کشور که بحمدالله تعداد بىشمارى از آنها در بین جوانهاى ما، در بین صاحبنظران ما، اساتید ما، بزرگان ما، تحصیلکردههاى ما حضور دارند مىتوانند با منطقِ محکم وارد میدان بشوند، نقّادى کنند. نقاط ضعف را و نقاط منفى را به رخ ما مسئولان بکشانند. گاهى مىشود که مسئول، متوجّه نیست چه دارد مىگذرد در متن جامعه، اما آن جوان در متن جامعه است، او مىفهمد؛ آن عزم ملّى و مدیریّت جهادى که عرض کردیم در زمینه فرهنگ، این است.»
اصلاح جامعه بدون اصلاح فرهنگ آن میسر نیست. تلاشهاى اقتصادى و اجتماعى زمانى مىتوانند شاهد مقصود را در آغوش بگیرند که الزامات مورد نظر آنها در فرهنگ جامعه نهادینهشده باشد. ابعاد فرهنگ و تأثیر آن، بر خلاف باور برخى، به احداث مراکز آموزشى خلاصه نمىشود. گستره فرهنگ و کار فرهنگى از جزئىترین فعالیتهاى فردى تا جدىترین مسؤولیتهاى اجتماعى کشیده شده است. به تعبیر رهبر معظم انقلاب «فرهنگ از اقتصاد هم مهمتر است.» بههمیندلیل ورود به عرصه فرهنگ و فعالیتهاى فرهنگى، بهدلیل ابعاد گسترده آن، باید ورودى کارآمد، مداوم، همراه با مدیریت راهبرى و در یک کلام حرکتى جهادى باشد. تعبیرى که از سوى مقام معظم رهبرى بارها مورد استفاده قرار گرفت و نهایتاً سال ۱۳۹۳ با آن نامگذارى شد. «واقع قضیّه این است که کارزار فرهنگى از کارزار نظامى اگر مهمتر نباشد و اگر خطرناکتر نباشد، کمتر نیست؛ این را بدانید؛... واقعاً یک میدان کارزار است اینجا» چنین راهبرد ویژهاى نیازمند طرح یک مختصات خاص براى فعالیتهاى فرهنگى است. بدون در نظر گرفتن نیازها و لوازم مورد نیاز براى فعالیتهاى فرهنگى، نمىتوان به پایان مطلوب آنها دل بست. بههمیندلیل جا دارد به شناخت ویژگىهاى کار فرهنگى مطلوب در بیان مقام معظم رهبرى بپردازیم و به این پرسش مهم و اساسى پاسخ دهیم که اصولا براى توفیق در فعالیتهاى فرهنگى به چه لوازمى نیاز داریم؟ از چه موانعى باید بگذریم؟ و باید مراقب چه پرتگاههایى باشیم؟
مراقب رخنه هاى فرهنگى باشیم
دهها سال است که ایرانیان با معضلى به نام غربزدگى روبهرو هستند. انقلاب اسلامى ایران در واقع تقابلى جدى با رویکرد وابستهساز غربگرایان، در همه جوانب آن، به غرب بود. برخى معتقد بودند براى پیشرفت باید از فرق سر تا انگشت پاى ایرانى، رنگ و بوى فرنگى بگیرد.
با وجود پیروزى انقلاب اسلامى و مبارزه بى امان با پدیده شوم تهاجم فرهنگى، امروزه با رخنههاى متعدد فرهنگى روبهرو هستیم. نماد بارز رخنه فرهنگى، استحاله ارزشهایى است که با وجود صبغههاى اعتقادى اسلامى و ایرانى، باید با لعاب تازهاى از فرهنگ غربى، به بیمارى کشنده استحاله فرهنگى مبتلا شوند. در حقیقت ارائه ارزشهاى ضد دینى و ضد ایرانى، با قالبى ظاهراً موجه، به طالبان آن، فاجعهاى است که این روزها در جریان است. برخى به بهانه صدور ارزشهاى انقلابى و با ادعاى تلاش براى مقابله با تهاجم فرهنگى، بهدنبال ایرانیزه و اسلامیزه کردن تعابیرى هستند که اصالتاً در برابر ارزشهاى ملى و مذهبى ما قرار دارند. مفهوم هزار وجه آزادى یکى از این دامهاى مخوف و هراسانگیز است. برخى از افراد هر نوع حساسیت نسبت به فعالیتهاى ضدفرهنگى را، محدودکننده آزادى مىدانند و مدعىاند، آزادى یکى از ستونهاى بىبدیل شکلگیرى انقلاب اسلامى است. به تعبیر مقام معظم رهبرى: «آزادى غیر از ولنگارى است؛ آزادى غیر از رهاسازى همه ضابطهها است. آزادى که نعمت بزرگ الهى است، خودش داراى ضابطه است؛ بدون ضابطه، آزادى معنى ندارد... اینکه ببینیم کسانى با استفاده از هنر، با استفاده از بیان، با استفاده از ابزارهاى گوناگون، با استفاده از پول، راه مردم را بزنند، ایمان مردم را مورد تهاجم قرار بدهند، در فرهنگ اسلامى و انقلابى مردم رخنه ایجاد کنند، ما بنشینیم تماشا کنیم و بگوییم که آزادى است، اینجور آزادى در هیچ جاى دنیا نیست!»
درک عمیق مفاهیم فرهنگى، هم براى مردم و هم براى مسؤولان، مىتواند ضمن بالابردن هوشیارى آنها، از رخنههاى فرهنگى جلوگیرى کند و این خود یکى از مهمترین ویژگىهاى یک فعالیت فرهنگى صحیح است.
شاهراه فرهنگ اسلامى- ایرانى
کار فرهنگى در قالب بهاصطلاح هیئتى آن، فرجام مناسبى نخواهد داشت. در حالت بسیار خوشبینانه، بدون شناختن ابعاد کار فرهنگى و اهداف مورد نظر آن، با هرزرفتن و نابودشدن سرمایههاى مادى و معنوى، بدون هیچ تغییر مطلوبى، روبهرو خواهیم شد. برخى به بهانه توصیه و نقد، هویت و اعتقادات بنیادین مردم ایران را به سخره مىگیرند و نام آنرا نقد و نقادى فرهنگى مىگذارند. غافل از اینکه نقد و نقادى، خود نیازمند آداب و فرهنگ ویژه است. به تعبیر مقام معظم رهبرى: «من در مورد تذکّرات، معتقدم باید با منطق محکم و با بیان روشن، نقطهنظرات صحیح را ارائه بدهند. با تهمتزنى و جنجالآفرینى، بنده موافق نیستم؛ با تکفیرکردن و متهمکردن این و آن، بنده موافق نیستم.»
نادیده گرفتن خطوط انقلاب اسلامى و هویت اصلى ملت ایران، تحقیر اخلاق ایرانى و فرهنگ اسلامى و مقایسهاى احساسى و توأم با لاابالىگرى، زمینه سستشدن عزم راسخ ملى و توسعه بیمارى سرطانى تردید را در میان مردم بهوجود خواهد آورد. در چنین حالتى ضربهپذیرى فرهنگ عمومى، که در میان غبار تردید حالتى مضاعف به خود گرفته است، راه را براى نفوذ فرهنگ بیگانه و از خود بیگانگى فرهنگى هموار خواهد کرد. بنابراین دفاع از هویت ایرانى و اسلامى و حفظ و ترویج ارزشهاى آن، مىتواند یکى از مهمترین اهداف هر فعالیت فرهنگى باشد. این مسأله موضوعى است که از سوى مقام معظم رهبرى بهعنوان یک راهبرد در سال ۱۳۹۳، مورد تأکید قرار گرفته است.
اکنون در شرایطى بار دیگر «جهتگیرى» مثبت در حوزه فرهنگ در نامگذارى سال اهمیت یافته که طى چند سال گذشته مشغولیتهاى سیاسى و اقتصادى مانع از آن شده است که توسعه فرهنگى مورد توجه دولتها- چنانکه باید - قرار گیرد و نگاه بخش عمدهاى از شهروندان چنان معطوف به معضلات معیشتى شده که در واقع از این عرصه «حساسیتزدایى» شده و بسترى ایجادشده براى رشد برخى آسیبها که به تعبیر رهبر معظم انقلاب، حتى عرصههاى اقتصادى و سیاسى را هم با مشکلاتى روبهرو ساخته است.
اگرچه طى همین مدت، کم نبوده حرکتهاى خودجوشى که باعث شده تا دفاع از فرهنگ انقلابى و جهادى مورد توجه قرار گیرد، اما از آنجا که همچنان بخش عمدهاى از سیاستهاى فرهنگى در اختیار نهادهاى دولتى و حاکمیتى است، مقابله با تمامى آسیبهاى فرهنگى موجود، باید از طریق یک عزم ملى صورت گرفته و مدیریت جزیرهاى و بخشى نگرانه، نمىتواند ظرفیت کافى براى رفع مشکلات را داشته باشد.
بنابراین در راستاى ایجاد یک حرکت ملى براى ساماندهى حوزه فرهنگ، همه دستگاههاى فرهنگى کشور از صدا و سیما و سازمان تبلیغات اسلامى و حوزههاى علمیه گرفته تا وزارتخانههاى فرهنگى و مدیریت شهرى و دیگر دستگاههاى دخیل در این امر، همه و همه باید از شانه خالى کردن از زیر بار مسؤولیت خوددارى کرده و با پرهیز از این بهانه همیشگى که «حوزه فرهنگ به تمامى در اختیار ما نیست»، براى تحقق شعار امسال تلاش کنند.
از آنجا که فرهنگ برخلاف اقتصاد، موضوعى کمیتپذیر و قابل سنجش نیست، نمىتوان براى آسیبهاى فرهنگى نیز متر و معیار روشنى تعریف کرد، با این وجود همانطورکه رهبر معظم انقلاب نیز فرمودند، آنچه در حوزه فرهنگ اهمیت دارد، جهتگیرى درست است و این همان نکته مهمى است که براى درک درست آن باید برنامهریزى بیشترى انجام داد و بدیهى است که این برنامهریزىها تنها متوقف به دولت و مسؤولان دولتى نبوده و همه بخشهاى جامعه را در بر مىگیرد. هنرمندان، اساتید دانشگاه و روشنفکران و اهالى رسانه بهخوبى مىدانند که یک سریال تلویزیونى چگونه مىتواند با تعریف دقیق مؤلفههاى شخصیت اصلى خود، بر زیست خصوصى مردم تأثیر بگذارد و یک خانواده تجملگرا را به سادهزیستى ترغیب کرده و بالعکس، یک جامعه با قناعت را تبدیل به مصرفگرا کند.
قدرت نرم فرهنگ
«فرهنگ از اقتصاد هم مهمتر است. چرا؟ چون فرهنگ، بهمعناى هوایى است که ما تنفس مىکنیم؛ شما ناچار هوا را تنفس مىکنید، چه بخواهید چه نخواهید؛ اگر این هوا تمیز باشد،آثارى دارد در بدن شما؛ اگر این هوا کثیف باشد آثار دیگرى دارد. فرهنگ یک کشور مثل هواست، اگر درست باشد، آثارى دارد.»
به باور تمامى اندیشمندان حوزه علوم انسانى، تمدنسازى و به دست آوردن قدرت نرم براى تأثیرگذارى در عرصه جهانى، بدون توجه به فرهنگسازى امکانپذیر نمىباشد. با نگاهى به رویکرد قدرتهاى جهانى این موضوع بهخوبى اثبات مىشود که اهمیت فرهنگ از اقتصاد نیز بیشتر است.
نمونه این مسأله را مىتوان در بحران اوکراین و کشمکش قدرتهاى بزرگ یافت. اوکراین سالهاست که از چتر حمایتى روسیه برخوردار است. روسها براى حفظ اوکراین از ابزارهاى مالى استفاده کردند تا آنجا که علاوه بر کمکهاى اقتصادى، حاملهاى انرژى این کشور را نیز با تخفیف تأمین مىکردند.
در گذر زمان اوکراین به جامعهاى دو پاره تبدیل شد. عدهاى از افراد جامعه طرفدار غرب و عدهاى دیگر طرفدار روسیه شدند. کشورهاى غربى و در رأس آن آمریکا، با هجوم فرهنگى به اوکراین، توانستند با کمترین هزینه و بدون نیاز به لشکرکشى نظامى، مردم این کشور را بهسوى خود جذب کنند. آنچه که در اینجا اهمیت دارد آن است که غرب توانسته است با استفاده از فرهنگ خود، اروپاى شرقى را تحت تأثیر قرار دهد.
اما در مقابل، آنچه که روسیه از کمبود آن رنج مىبرد، نداشتن مدل فرهنگى براى ارائه به جامعه جهانى است. با نگاهى به مدل حکومتى روسها درمىیابیم که آنها مدل بدیلى را براى حکومت خود ندارند. حکومت روسیه اقتباسى از لیبرال دموکراسى غربى است. در واقع روسها ترویجگر مدل حکومتى خاصى نیستند.
همچنین ارزشهاى حاکم بر جامعه روسیه نیز، اقتباسى از فرهنگ غرب است و ارزشهاى فرهنگى مخصوص به خود را ندارد. براى همین است که پوتین براى حفظ جزیره کریمه مجبور به لشکرکشى نظامى مىشود و اوکراین را نیز تهدید اقتصادى مىکند. این در حالى است که اگر روسها با استفاده از ابزار فرهنگى به تمدنسازى مشغول مىشدند، بدون نیاز به تهدیدکردن اوکراین، مردم این کشور را بهسوى خود جذب مىنمودند. شاید این سؤال به ذهن برسد که اوکراین از مشکلات اقتصادى رنج مىبرد و بههمینخاطر به سمت غرب متمایل شده است. درست است که اوکراین مشکلات اقتصادى دارد، اما اگر روسیه در طى این سالها فرهنگسازى نموده بود و ترویجگر فرهنگ ابداعى خود بود، اوکراین این شرایط سخت را تحمل مىکرد چراکه از طریق باور و عقیده با روسیه همراه بود.
تداوم قدرت نرم یک کشور، بدون شکلدادن به فرهنگ، امکانپذیر نیست. هرچند قدرت نرم غرب رو به افول است، اما باید این واقعیت را پذیرفت که عامل بهوجودآمدن تمدن غرب، فرهنگ و ارزشهاى حاکم بر آن بوده است که در عصر حاضر توانسته با استحاله فرهنگ کشورهاى جهان سوم، نفوذ فرهنگى خود را افزایش دهد.
اگر کمى به عقبتر برگردیم و به تحولات بیدارى اسلامى در منطقه نگاهى بیندازیم، مشاهده مىکنیم که با انقلاب در کشورهاى عربى نظیر مصر، لیبى، تونس و حتى کشورهاى در حال مبارزه مانند بحرین و یمن، نشانى از تمایل این کشورها به سمت روسیه وجود ندارد. رقابت اصلى میان اسلامگرایان و لیبرالهاى طرفدار غرب مىباشد. به نظر مىرسد بسیارى از کشورها که متمایل به روسیه مىباشند، بیشتر تحت تأثیر گفتمان ضدیت با غرب روسها قرار دارند تا ارزشها و فرهنگ این کشور.
مىتوان این مسأله را با جمهورى اسلامى مقایسه کرد. جمهورى اسلامى گفتمانى را بهوجود آورده است که علاوه بر آنکه در برگیرنده مدل بدیلى از حکومت اسلامى مىباشد، ترویجگر فرهنگ و ارزشهاى اسلامى نیز مىباشد و این مسأله سبب افزایش دامنه نفوذ ایران در منطقه و سایر مناطق جهان شده است.
دیدگاه جهانىشدن نیز در این راستا بهوجود آمده است. یکى از مهمترین جنبههاى فرآیند جهانىشدن، بعد فرهنگى آن است. نظریهپردازان این دیدگاه معتقدند که در حوزه فرهنگ، یکپارچگى جهانى در حال شکلگیرى است. بر اساس این دیدگاه، ارزشها و هویت غرب سراسر جهان را فراخواهد گرفت.
تمامى تلاش غرب در این حوزه این مىباشد که ارزشهاى لیبرال دموکراسى را جهانشمول نماید. تنها مانع این فرایند، تمدن اسلامى است که نظریهپردازان غربى همچون هانتینگتون از فرهنگ اسلامى بهعنوان دشمن لیبرال دموکراسى یاد مىکنند. بر این اساس، چالش میان فرهنگ غرب با فرهنگ اسلام، حالت رقابتى خود را از دست داده و به شکل دشمنى رسیده است.
در این راستا، غرب بهخوبى مىداند که با لشکرکشى قادر به از بین بردن ارزشها و هویت اسلامى کشورها نمىباشد. بههمینخاطر، به هجوم فرهنگى روى آورده است. مهمترین ابزار در این هجوم، «رسانه» مىباشد که با تولید فیلم، موسیقى، کتاب و... مردم کشورهاى اسلامى را به مصرفکننده محصولات غربى درآورده است.
بنابراین چارهاى جز مقابله باقى نمىماند. مقابلهاى که منجر به حفظ تمدن اسلامى و مصونماندن از تأثیرات فرهنگ غربى خواهد شد. در این میان راهکارهایى را براى حصول نتیجه مىتوان به کار گرفت که در ذیل به آنها اشاره مىکنیم:
۱- مهندسى فرهنگى کشور: منظور از مهندسى فرهنگى، در وهله اول تعریفى مشخص از فرهنگ کشور است و سپس متمرکزنمودن مدیریت فرهنگى است. در صورتىکه نهادى مشخص متولى امور فرهنگى کشور باشد، یکپارچگى فرهنگى در کشور بهوجود خواهد آمد. در حال حاضر چندین سازمان متولى امور فرهنگى مىباشند. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، صدا وسیما، معاونت فرهنگى سازمانها و وزارتخانهها از جمله شهردارىها، دانشگاهها و.... بهنوعى مجریان اصلى ترویج فرهنگ جمهورى اسلامى مىباشند که مشاهده مىشود هر کدام افراط و تفریطهاى خاص خود را دارند و این مسأله به تعارض فرهنگ منجر مىشود. در همین زمینه مقام معظم رهبرى مىفرمایند: «یکى از مهمترین تکالیف ما در درجه اول، مهندسى فرهنگى کشور است؛ یعنى مشخص کنیم که فرهنگ ملى، فرهنگ عمومى و حرکت عظیم درونزا و کیفیتبخش، که اسمش فرهنگ است و در درون انسانها و جامعه بهوجود مىآید، چگونه باید باشد؟ اشکالات و نواقصاش چیست و چگونه باید رفع شود؟ کندىها و معارضاتش چیست؟ مجموعهاى لازم است که اینها را تصویر کند و بعد مثل دست محافظى، هواى این فرهنگ را داشته باشد.»
۲- به تصویر کشاندن تأثیرات منفى فرهنگ غرب بر خانواده از طریق رسانههاى تصویرى و نوشتارى؛
۳- به تصویر کشاندن ابعاد تهاجم فرهنگى غرب از طریق رسانههاى تصویرى و نوشتارى؛
۴-شناساندن فرهنگ تلفیقى اسلامى - ایرانى و عدم افراط در هر یک از بخشهاى آن؛
۵- تولید نرمافزارهاى فرهنگى با هدف معرفىنمودن فرهنگ اصیل کشور؛
۶- تهیه مستندهاى سیاسى در رابطه با تنفر مردم منطقه از فرهنگ غرب؛
۷-تهیه مستندهاى فرهنگى با موضوعاتى همچون آثار مخرب ماهواره بر خانواده و....
سخن آخر
ما داراى فرهنگ غنى ایرانى اسلامى هستیم که اگر به خود آییم و رفتار فرهنگى مهاجم را بهخوبى بشناسیم و مراقبت دایمى ومستمر داشته باشیم، نه تنها از داشتههاى خود پاسدارى خواهیم کرد بلکه مؤلفههاى فرهنگ خودى را به دیگران القا خواهیم کرد. تاریخ هم همین را مىگوید. ما تنها ملتى هستیم که علىرغم انواع مخاطرات سیاسى و تاریخى، «گسست فرهنگى» نداشتهایم و مهاجمان را در فرهنگ خود ذوب کردهایم. هجوم مغولها به ایران با آن همه تخریب وکشتار از یادمان نرفته و نخواهد رفت. اما غناى فرهنگى ما علىرغم گسست سیاسى و تاریخى، توانست ازمیان مهاجمان، هنرمندانى بسازد و آنان را در فرهنگ ایرانى اسلامى مستحیل نماید. این راه درتاریخ بارها طى شده است و باز هم طى خواهد شد و هرگز ملت ما شاهد گسست فرهنگى نخواهد بود.
ما مىتوانیم در دنیاى پرشتاب فناورى و جریانِ نامبارکِ اضمحلال خردهفرهنگها توسط جهانىشدن، فرهنگ خود را پاس بداریم و آنرا گسترش دهیم؛ به دو «شرط»: اول آنکه با ساماندهى فرهنگى، تعارضهاى فرهنگى جامعه را از بین ببریم و خود را به یک «اندام وارگى فرهنگى» برسانیم و دو دیگر، خود و همدیگر را هشیار سازیم تا غفلت نکنیم.
از سوى دیگر معظم له در ۱۵ اسفندماه سال ۱۳۹۲ و طى دیدار اعضاى محترم مجلس خبرگان رهبرى، سخنانى ایراد فرمودند که بىشک باید مورد توجه مسئولان عرصه فرهنگ قرار گیرد.
حضرت آیتالله العظمى خامنهاى در این دیدار توجه به فرهنگ دینى و انقلابى را یکى از وظایف خطیر مسئولان دانستند و با اشاره به اظهار نگرانى نمایندگان مجلس خبرگان در رابطه با مسائل فرهنگى کشور، تأکید کردند: «من هم از مسائل فرهنگى نگرانم و در این نگرانى نمایندگان محترم خبرگان سهیم هستم.»
از سوى دیگر در هفته گذشته شاهد بودیم که جمعى از اساتید دروس خارج و سطوح عالى و مدیران مدارس حوزه علمیه قم در نامهاى به مقام معظم رهبرى، بر نگرانىهاى دلسوزان نظام اسلامى از بازگشت عناصر معلومالحال به عرصه فرهنگ تأکید کردند و خواستار مراقبت و نظارت مسئولان دستگاههاى فرهنگى بر زیرمجموعههاى خود شدند. در این نوشتار سعى داریم براى چرایى اهمیت فرهنگ و تقدم آن بر اقتصاد و همچنین دلایل نگرانى رهبر معظم انقلاب اسلامى از اوضاع فرهنگ کشور اشاراتى داشته باشیم.
رهبر معظم انقلاب در سخنرانى اولین روز بهار امسال در حرم رضوى، از فرهنگ بهعنوان «هوایى که تنفس مىکنیم» یاد کردند تا به این ترتیب بار دیگر اهمیت عرصه فرهنگ را به مردم و مسئولان یادآورى کنند. همان فرهنگى که دو دهه قبل نسبت به هجمه علیه آن از طریق «ناتوى فرهنگى» هشدار دادند و چندى بعد بروز و ظهور آن عینیت یافت.
نقطه مرکزى و گوهر فرمایشات مقام معظم رهبرى این بود که باید فرهنگ در کشور ما بر تمامى ابعاد اجتماعى حاکم باشد و تکیهگاه اقتصاد و سیاست در نظر گرفته شود و براى فرهنگ و کار فرهنگى در کشور یک سرمایهگذارى ویژه و فوقالعاده صورت بگیرد. اما متأسفانه در دولت جدید هم شاهد استمرار مظلومیت فرهنگ هستیم و مجدداً شاهد ظهور رویکردهایى نسبت به مقوله فرهنگ هستیم که فرهنگ را درجه دو و درجه سه در نظر مىگیرند و آن را فرع بر اقتصاد و سیاست و پیشرفت اقتصادى و سیاسى مىدانند.
از سوى دیگر، کار فرهنگى، نیازمند عزم ملى و حرکتى جهادى و انقلابى است. فرهنگ عمومى ما در سالهاى اخیر دستخوش نابسامانىهاى فراوان بوده است. این نابسامانى بیش از هر چیزى ریشه در ناآگاهى دارد. احیاى سنت امر به معروف و نهى از منکر در حوزه فرهنگ مىتواند پشتوانه محکمى براى این هدف مقدس باشد.
رویکرد مسئولان در این عرصه باید مبتنى بر استفاده از نقد و نظر کسانى باشد که بهدلیل ارتباط دائمى و مستمر با مسائل فرهنگى، آسیبها و ضعفهاى آنرا مىشناسند و قادرند نورى را فراراه مسئولان براى رسیدن به نتیجه مطلوب روشن کنند. احساس استغنا از نظر فعالان دلسوز فرهنگى، سم مهلکى است که مسئولان را به وادى ناکجاآباد خواهد کشاند. این مهم از سوى رهبر معظم انقلاب نیز مورد تأکید قرار گرفته است: «اعتقاد من این است که مجموعه انقلابى کشور که بحمدالله تعداد بىشمارى از آنها در بین جوانهاى ما، در بین صاحبنظران ما، اساتید ما، بزرگان ما، تحصیلکردههاى ما حضور دارند مىتوانند با منطقِ محکم وارد میدان بشوند، نقّادى کنند. نقاط ضعف را و نقاط منفى را به رخ ما مسئولان بکشانند. گاهى مىشود که مسئول، متوجّه نیست چه دارد مىگذرد در متن جامعه، اما آن جوان در متن جامعه است، او مىفهمد؛ آن عزم ملّى و مدیریّت جهادى که عرض کردیم در زمینه فرهنگ، این است.»
اصلاح جامعه بدون اصلاح فرهنگ آن میسر نیست. تلاشهاى اقتصادى و اجتماعى زمانى مىتوانند شاهد مقصود را در آغوش بگیرند که الزامات مورد نظر آنها در فرهنگ جامعه نهادینهشده باشد. ابعاد فرهنگ و تأثیر آن، بر خلاف باور برخى، به احداث مراکز آموزشى خلاصه نمىشود. گستره فرهنگ و کار فرهنگى از جزئىترین فعالیتهاى فردى تا جدىترین مسؤولیتهاى اجتماعى کشیده شده است. به تعبیر رهبر معظم انقلاب «فرهنگ از اقتصاد هم مهمتر است.» بههمیندلیل ورود به عرصه فرهنگ و فعالیتهاى فرهنگى، بهدلیل ابعاد گسترده آن، باید ورودى کارآمد، مداوم، همراه با مدیریت راهبرى و در یک کلام حرکتى جهادى باشد. تعبیرى که از سوى مقام معظم رهبرى بارها مورد استفاده قرار گرفت و نهایتاً سال ۱۳۹۳ با آن نامگذارى شد. «واقع قضیّه این است که کارزار فرهنگى از کارزار نظامى اگر مهمتر نباشد و اگر خطرناکتر نباشد، کمتر نیست؛ این را بدانید؛... واقعاً یک میدان کارزار است اینجا» چنین راهبرد ویژهاى نیازمند طرح یک مختصات خاص براى فعالیتهاى فرهنگى است. بدون در نظر گرفتن نیازها و لوازم مورد نیاز براى فعالیتهاى فرهنگى، نمىتوان به پایان مطلوب آنها دل بست. بههمیندلیل جا دارد به شناخت ویژگىهاى کار فرهنگى مطلوب در بیان مقام معظم رهبرى بپردازیم و به این پرسش مهم و اساسى پاسخ دهیم که اصولا براى توفیق در فعالیتهاى فرهنگى به چه لوازمى نیاز داریم؟ از چه موانعى باید بگذریم؟ و باید مراقب چه پرتگاههایى باشیم؟
مراقب رخنه هاى فرهنگى باشیم
دهها سال است که ایرانیان با معضلى به نام غربزدگى روبهرو هستند. انقلاب اسلامى ایران در واقع تقابلى جدى با رویکرد وابستهساز غربگرایان، در همه جوانب آن، به غرب بود. برخى معتقد بودند براى پیشرفت باید از فرق سر تا انگشت پاى ایرانى، رنگ و بوى فرنگى بگیرد.
با وجود پیروزى انقلاب اسلامى و مبارزه بى امان با پدیده شوم تهاجم فرهنگى، امروزه با رخنههاى متعدد فرهنگى روبهرو هستیم. نماد بارز رخنه فرهنگى، استحاله ارزشهایى است که با وجود صبغههاى اعتقادى اسلامى و ایرانى، باید با لعاب تازهاى از فرهنگ غربى، به بیمارى کشنده استحاله فرهنگى مبتلا شوند. در حقیقت ارائه ارزشهاى ضد دینى و ضد ایرانى، با قالبى ظاهراً موجه، به طالبان آن، فاجعهاى است که این روزها در جریان است. برخى به بهانه صدور ارزشهاى انقلابى و با ادعاى تلاش براى مقابله با تهاجم فرهنگى، بهدنبال ایرانیزه و اسلامیزه کردن تعابیرى هستند که اصالتاً در برابر ارزشهاى ملى و مذهبى ما قرار دارند. مفهوم هزار وجه آزادى یکى از این دامهاى مخوف و هراسانگیز است. برخى از افراد هر نوع حساسیت نسبت به فعالیتهاى ضدفرهنگى را، محدودکننده آزادى مىدانند و مدعىاند، آزادى یکى از ستونهاى بىبدیل شکلگیرى انقلاب اسلامى است. به تعبیر مقام معظم رهبرى: «آزادى غیر از ولنگارى است؛ آزادى غیر از رهاسازى همه ضابطهها است. آزادى که نعمت بزرگ الهى است، خودش داراى ضابطه است؛ بدون ضابطه، آزادى معنى ندارد... اینکه ببینیم کسانى با استفاده از هنر، با استفاده از بیان، با استفاده از ابزارهاى گوناگون، با استفاده از پول، راه مردم را بزنند، ایمان مردم را مورد تهاجم قرار بدهند، در فرهنگ اسلامى و انقلابى مردم رخنه ایجاد کنند، ما بنشینیم تماشا کنیم و بگوییم که آزادى است، اینجور آزادى در هیچ جاى دنیا نیست!»
درک عمیق مفاهیم فرهنگى، هم براى مردم و هم براى مسؤولان، مىتواند ضمن بالابردن هوشیارى آنها، از رخنههاى فرهنگى جلوگیرى کند و این خود یکى از مهمترین ویژگىهاى یک فعالیت فرهنگى صحیح است.
شاهراه فرهنگ اسلامى- ایرانى
کار فرهنگى در قالب بهاصطلاح هیئتى آن، فرجام مناسبى نخواهد داشت. در حالت بسیار خوشبینانه، بدون شناختن ابعاد کار فرهنگى و اهداف مورد نظر آن، با هرزرفتن و نابودشدن سرمایههاى مادى و معنوى، بدون هیچ تغییر مطلوبى، روبهرو خواهیم شد. برخى به بهانه توصیه و نقد، هویت و اعتقادات بنیادین مردم ایران را به سخره مىگیرند و نام آنرا نقد و نقادى فرهنگى مىگذارند. غافل از اینکه نقد و نقادى، خود نیازمند آداب و فرهنگ ویژه است. به تعبیر مقام معظم رهبرى: «من در مورد تذکّرات، معتقدم باید با منطق محکم و با بیان روشن، نقطهنظرات صحیح را ارائه بدهند. با تهمتزنى و جنجالآفرینى، بنده موافق نیستم؛ با تکفیرکردن و متهمکردن این و آن، بنده موافق نیستم.»
نادیده گرفتن خطوط انقلاب اسلامى و هویت اصلى ملت ایران، تحقیر اخلاق ایرانى و فرهنگ اسلامى و مقایسهاى احساسى و توأم با لاابالىگرى، زمینه سستشدن عزم راسخ ملى و توسعه بیمارى سرطانى تردید را در میان مردم بهوجود خواهد آورد. در چنین حالتى ضربهپذیرى فرهنگ عمومى، که در میان غبار تردید حالتى مضاعف به خود گرفته است، راه را براى نفوذ فرهنگ بیگانه و از خود بیگانگى فرهنگى هموار خواهد کرد. بنابراین دفاع از هویت ایرانى و اسلامى و حفظ و ترویج ارزشهاى آن، مىتواند یکى از مهمترین اهداف هر فعالیت فرهنگى باشد. این مسأله موضوعى است که از سوى مقام معظم رهبرى بهعنوان یک راهبرد در سال ۱۳۹۳، مورد تأکید قرار گرفته است.
اکنون در شرایطى بار دیگر «جهتگیرى» مثبت در حوزه فرهنگ در نامگذارى سال اهمیت یافته که طى چند سال گذشته مشغولیتهاى سیاسى و اقتصادى مانع از آن شده است که توسعه فرهنگى مورد توجه دولتها- چنانکه باید - قرار گیرد و نگاه بخش عمدهاى از شهروندان چنان معطوف به معضلات معیشتى شده که در واقع از این عرصه «حساسیتزدایى» شده و بسترى ایجادشده براى رشد برخى آسیبها که به تعبیر رهبر معظم انقلاب، حتى عرصههاى اقتصادى و سیاسى را هم با مشکلاتى روبهرو ساخته است.
اگرچه طى همین مدت، کم نبوده حرکتهاى خودجوشى که باعث شده تا دفاع از فرهنگ انقلابى و جهادى مورد توجه قرار گیرد، اما از آنجا که همچنان بخش عمدهاى از سیاستهاى فرهنگى در اختیار نهادهاى دولتى و حاکمیتى است، مقابله با تمامى آسیبهاى فرهنگى موجود، باید از طریق یک عزم ملى صورت گرفته و مدیریت جزیرهاى و بخشى نگرانه، نمىتواند ظرفیت کافى براى رفع مشکلات را داشته باشد.
بنابراین در راستاى ایجاد یک حرکت ملى براى ساماندهى حوزه فرهنگ، همه دستگاههاى فرهنگى کشور از صدا و سیما و سازمان تبلیغات اسلامى و حوزههاى علمیه گرفته تا وزارتخانههاى فرهنگى و مدیریت شهرى و دیگر دستگاههاى دخیل در این امر، همه و همه باید از شانه خالى کردن از زیر بار مسؤولیت خوددارى کرده و با پرهیز از این بهانه همیشگى که «حوزه فرهنگ به تمامى در اختیار ما نیست»، براى تحقق شعار امسال تلاش کنند.
از آنجا که فرهنگ برخلاف اقتصاد، موضوعى کمیتپذیر و قابل سنجش نیست، نمىتوان براى آسیبهاى فرهنگى نیز متر و معیار روشنى تعریف کرد، با این وجود همانطورکه رهبر معظم انقلاب نیز فرمودند، آنچه در حوزه فرهنگ اهمیت دارد، جهتگیرى درست است و این همان نکته مهمى است که براى درک درست آن باید برنامهریزى بیشترى انجام داد و بدیهى است که این برنامهریزىها تنها متوقف به دولت و مسؤولان دولتى نبوده و همه بخشهاى جامعه را در بر مىگیرد. هنرمندان، اساتید دانشگاه و روشنفکران و اهالى رسانه بهخوبى مىدانند که یک سریال تلویزیونى چگونه مىتواند با تعریف دقیق مؤلفههاى شخصیت اصلى خود، بر زیست خصوصى مردم تأثیر بگذارد و یک خانواده تجملگرا را به سادهزیستى ترغیب کرده و بالعکس، یک جامعه با قناعت را تبدیل به مصرفگرا کند.
قدرت نرم فرهنگ
«فرهنگ از اقتصاد هم مهمتر است. چرا؟ چون فرهنگ، بهمعناى هوایى است که ما تنفس مىکنیم؛ شما ناچار هوا را تنفس مىکنید، چه بخواهید چه نخواهید؛ اگر این هوا تمیز باشد،آثارى دارد در بدن شما؛ اگر این هوا کثیف باشد آثار دیگرى دارد. فرهنگ یک کشور مثل هواست، اگر درست باشد، آثارى دارد.»
به باور تمامى اندیشمندان حوزه علوم انسانى، تمدنسازى و به دست آوردن قدرت نرم براى تأثیرگذارى در عرصه جهانى، بدون توجه به فرهنگسازى امکانپذیر نمىباشد. با نگاهى به رویکرد قدرتهاى جهانى این موضوع بهخوبى اثبات مىشود که اهمیت فرهنگ از اقتصاد نیز بیشتر است.
نمونه این مسأله را مىتوان در بحران اوکراین و کشمکش قدرتهاى بزرگ یافت. اوکراین سالهاست که از چتر حمایتى روسیه برخوردار است. روسها براى حفظ اوکراین از ابزارهاى مالى استفاده کردند تا آنجا که علاوه بر کمکهاى اقتصادى، حاملهاى انرژى این کشور را نیز با تخفیف تأمین مىکردند.
در گذر زمان اوکراین به جامعهاى دو پاره تبدیل شد. عدهاى از افراد جامعه طرفدار غرب و عدهاى دیگر طرفدار روسیه شدند. کشورهاى غربى و در رأس آن آمریکا، با هجوم فرهنگى به اوکراین، توانستند با کمترین هزینه و بدون نیاز به لشکرکشى نظامى، مردم این کشور را بهسوى خود جذب کنند. آنچه که در اینجا اهمیت دارد آن است که غرب توانسته است با استفاده از فرهنگ خود، اروپاى شرقى را تحت تأثیر قرار دهد.
اما در مقابل، آنچه که روسیه از کمبود آن رنج مىبرد، نداشتن مدل فرهنگى براى ارائه به جامعه جهانى است. با نگاهى به مدل حکومتى روسها درمىیابیم که آنها مدل بدیلى را براى حکومت خود ندارند. حکومت روسیه اقتباسى از لیبرال دموکراسى غربى است. در واقع روسها ترویجگر مدل حکومتى خاصى نیستند.
همچنین ارزشهاى حاکم بر جامعه روسیه نیز، اقتباسى از فرهنگ غرب است و ارزشهاى فرهنگى مخصوص به خود را ندارد. براى همین است که پوتین براى حفظ جزیره کریمه مجبور به لشکرکشى نظامى مىشود و اوکراین را نیز تهدید اقتصادى مىکند. این در حالى است که اگر روسها با استفاده از ابزار فرهنگى به تمدنسازى مشغول مىشدند، بدون نیاز به تهدیدکردن اوکراین، مردم این کشور را بهسوى خود جذب مىنمودند. شاید این سؤال به ذهن برسد که اوکراین از مشکلات اقتصادى رنج مىبرد و بههمینخاطر به سمت غرب متمایل شده است. درست است که اوکراین مشکلات اقتصادى دارد، اما اگر روسیه در طى این سالها فرهنگسازى نموده بود و ترویجگر فرهنگ ابداعى خود بود، اوکراین این شرایط سخت را تحمل مىکرد چراکه از طریق باور و عقیده با روسیه همراه بود.
تداوم قدرت نرم یک کشور، بدون شکلدادن به فرهنگ، امکانپذیر نیست. هرچند قدرت نرم غرب رو به افول است، اما باید این واقعیت را پذیرفت که عامل بهوجودآمدن تمدن غرب، فرهنگ و ارزشهاى حاکم بر آن بوده است که در عصر حاضر توانسته با استحاله فرهنگ کشورهاى جهان سوم، نفوذ فرهنگى خود را افزایش دهد.
اگر کمى به عقبتر برگردیم و به تحولات بیدارى اسلامى در منطقه نگاهى بیندازیم، مشاهده مىکنیم که با انقلاب در کشورهاى عربى نظیر مصر، لیبى، تونس و حتى کشورهاى در حال مبارزه مانند بحرین و یمن، نشانى از تمایل این کشورها به سمت روسیه وجود ندارد. رقابت اصلى میان اسلامگرایان و لیبرالهاى طرفدار غرب مىباشد. به نظر مىرسد بسیارى از کشورها که متمایل به روسیه مىباشند، بیشتر تحت تأثیر گفتمان ضدیت با غرب روسها قرار دارند تا ارزشها و فرهنگ این کشور.
مىتوان این مسأله را با جمهورى اسلامى مقایسه کرد. جمهورى اسلامى گفتمانى را بهوجود آورده است که علاوه بر آنکه در برگیرنده مدل بدیلى از حکومت اسلامى مىباشد، ترویجگر فرهنگ و ارزشهاى اسلامى نیز مىباشد و این مسأله سبب افزایش دامنه نفوذ ایران در منطقه و سایر مناطق جهان شده است.
دیدگاه جهانىشدن نیز در این راستا بهوجود آمده است. یکى از مهمترین جنبههاى فرآیند جهانىشدن، بعد فرهنگى آن است. نظریهپردازان این دیدگاه معتقدند که در حوزه فرهنگ، یکپارچگى جهانى در حال شکلگیرى است. بر اساس این دیدگاه، ارزشها و هویت غرب سراسر جهان را فراخواهد گرفت.
تمامى تلاش غرب در این حوزه این مىباشد که ارزشهاى لیبرال دموکراسى را جهانشمول نماید. تنها مانع این فرایند، تمدن اسلامى است که نظریهپردازان غربى همچون هانتینگتون از فرهنگ اسلامى بهعنوان دشمن لیبرال دموکراسى یاد مىکنند. بر این اساس، چالش میان فرهنگ غرب با فرهنگ اسلام، حالت رقابتى خود را از دست داده و به شکل دشمنى رسیده است.
در این راستا، غرب بهخوبى مىداند که با لشکرکشى قادر به از بین بردن ارزشها و هویت اسلامى کشورها نمىباشد. بههمینخاطر، به هجوم فرهنگى روى آورده است. مهمترین ابزار در این هجوم، «رسانه» مىباشد که با تولید فیلم، موسیقى، کتاب و... مردم کشورهاى اسلامى را به مصرفکننده محصولات غربى درآورده است.
بنابراین چارهاى جز مقابله باقى نمىماند. مقابلهاى که منجر به حفظ تمدن اسلامى و مصونماندن از تأثیرات فرهنگ غربى خواهد شد. در این میان راهکارهایى را براى حصول نتیجه مىتوان به کار گرفت که در ذیل به آنها اشاره مىکنیم:
۱- مهندسى فرهنگى کشور: منظور از مهندسى فرهنگى، در وهله اول تعریفى مشخص از فرهنگ کشور است و سپس متمرکزنمودن مدیریت فرهنگى است. در صورتىکه نهادى مشخص متولى امور فرهنگى کشور باشد، یکپارچگى فرهنگى در کشور بهوجود خواهد آمد. در حال حاضر چندین سازمان متولى امور فرهنگى مىباشند. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، صدا وسیما، معاونت فرهنگى سازمانها و وزارتخانهها از جمله شهردارىها، دانشگاهها و.... بهنوعى مجریان اصلى ترویج فرهنگ جمهورى اسلامى مىباشند که مشاهده مىشود هر کدام افراط و تفریطهاى خاص خود را دارند و این مسأله به تعارض فرهنگ منجر مىشود. در همین زمینه مقام معظم رهبرى مىفرمایند: «یکى از مهمترین تکالیف ما در درجه اول، مهندسى فرهنگى کشور است؛ یعنى مشخص کنیم که فرهنگ ملى، فرهنگ عمومى و حرکت عظیم درونزا و کیفیتبخش، که اسمش فرهنگ است و در درون انسانها و جامعه بهوجود مىآید، چگونه باید باشد؟ اشکالات و نواقصاش چیست و چگونه باید رفع شود؟ کندىها و معارضاتش چیست؟ مجموعهاى لازم است که اینها را تصویر کند و بعد مثل دست محافظى، هواى این فرهنگ را داشته باشد.»
۲- به تصویر کشاندن تأثیرات منفى فرهنگ غرب بر خانواده از طریق رسانههاى تصویرى و نوشتارى؛
۳- به تصویر کشاندن ابعاد تهاجم فرهنگى غرب از طریق رسانههاى تصویرى و نوشتارى؛
۴-شناساندن فرهنگ تلفیقى اسلامى - ایرانى و عدم افراط در هر یک از بخشهاى آن؛
۵- تولید نرمافزارهاى فرهنگى با هدف معرفىنمودن فرهنگ اصیل کشور؛
۶- تهیه مستندهاى سیاسى در رابطه با تنفر مردم منطقه از فرهنگ غرب؛
۷-تهیه مستندهاى فرهنگى با موضوعاتى همچون آثار مخرب ماهواره بر خانواده و....
سخن آخر
ما داراى فرهنگ غنى ایرانى اسلامى هستیم که اگر به خود آییم و رفتار فرهنگى مهاجم را بهخوبى بشناسیم و مراقبت دایمى ومستمر داشته باشیم، نه تنها از داشتههاى خود پاسدارى خواهیم کرد بلکه مؤلفههاى فرهنگ خودى را به دیگران القا خواهیم کرد. تاریخ هم همین را مىگوید. ما تنها ملتى هستیم که علىرغم انواع مخاطرات سیاسى و تاریخى، «گسست فرهنگى» نداشتهایم و مهاجمان را در فرهنگ خود ذوب کردهایم. هجوم مغولها به ایران با آن همه تخریب وکشتار از یادمان نرفته و نخواهد رفت. اما غناى فرهنگى ما علىرغم گسست سیاسى و تاریخى، توانست ازمیان مهاجمان، هنرمندانى بسازد و آنان را در فرهنگ ایرانى اسلامى مستحیل نماید. این راه درتاریخ بارها طى شده است و باز هم طى خواهد شد و هرگز ملت ما شاهد گسست فرهنگى نخواهد بود.
ما مىتوانیم در دنیاى پرشتاب فناورى و جریانِ نامبارکِ اضمحلال خردهفرهنگها توسط جهانىشدن، فرهنگ خود را پاس بداریم و آنرا گسترش دهیم؛ به دو «شرط»: اول آنکه با ساماندهى فرهنگى، تعارضهاى فرهنگى جامعه را از بین ببریم و خود را به یک «اندام وارگى فرهنگى» برسانیم و دو دیگر، خود و همدیگر را هشیار سازیم تا غفلت نکنیم.