به گزارش مشرق به نقل از فردا، پاتريک پهلوي در اين مصاحبه به افشاگري درباره خاندان پهلوي مي پردازد و مي گويد: آمريکا و رضا پهلوي من را در اروپا خفه کردهاند، نميتوانم کتاب چاپ کنم. مثل اينکه وجود ندارم، سرويسهاي مخصوص آمريکا به من اجازه حرف زدن هم نميدهند. اگر حرف بزنم صداي قطرهاي که از طاق بيفتد را هم نميدهد.
وي در ادامه به بيان خاطره اي که از اولين ديدار خود با شاه به ياد دارد مي پردازد و آن را اينطور عنوان مي کند: بار اول من را به کاخ سفيد در خيابان پهلوي (وليعصرعج) بردند. شاه با لباس نظامي و تمام مدالهايش ايستاده بود، ثريا هم آن طرف بود، من فقط هفت سالم بود، واقعا از آنها ترسيدم، مثل خرگوش فرار کردم.
وي در خصوص درباريان شاه نيز گفت: اطرافيان همه دزد بودند، دربار شاه اعجوبهاي بود. از زماني که مسلمان شدم ديگر به دربار نرفتم ولي قبل از آن ميرفتم و اوضاع را ميديدم. واقعا خجالتآور بود.
نوه رضا خان در ادامه پيرامون شکاف در دربار پهلوي اظهار مي دارد: تنها کسي که در اين انقلاب نبود، گارد شاهنشاهي بود. زماني که مردم ميگفتند «مرگ بر شاه» درباريان کاديلاک خود را کنار ميگذاشتند و با مردم شعار ميدادند. شاه ديگر کسي را نداشت و نميتوانست بماند. البته فرح، عامل مهمي براي انقلاب بود، از بس کارهاي زننده کرد.
پهلوي به زندگي خود در ايران پس از انقلاب اسلامي اشاره و عنوان مي کند: سال 1982 دادگاهي شدم. شنيدم که قرار است حکم اعدام برايم صادر شود. (البته اين را آقاي پسنديده به من گفت). آيتالله گيلاني به آيتالله خميني گفت که فلاني (من) بيگناه است. گويا آيتالله خميني چند خط نوشتند که من را رها کنند. البته به چشم نديدم ولي شنيدم.
وي همچنين فرح و رضا پهلوي را دليل اصلي مرگ پسر عموي خود -عليرضا- دانست و گفت: عليرضا پسر حساسي بود، فرح و رضا نميگذاشتند عليرضا بالا بيايد و خفهاش ميکردند، مطمئنم. شايد اين يکي از دلايل خودکشي بود.
در ادامه اين پرونده مفصل خسر معتضد، پژوهشگر و تاريخ نويس از زندگي پاتريک پهلوي چنين مي گويد: پاتريک پس از انقلاب نام خود را از پهلوي به اسلامي تغيير داد و حتي با مراجعه به مقامات انقلاب، مورد بخشودگي قرار گرفت. بر سر املاکش در گرگان اختلاف پيدا کرد، مردم نيز اذيتش ميکردند و به همين دليل مجبور شد از ايران کوچ کند.
عباس سليمي نمين، رييس دفتر مطالعات تدوين تاريخ ايران نيز اذعان مي دارد که پاتريک پس از اخراج از دربار، به تدريج به جريانات مخالف پيوسته و اقدام به مبارزه علني و آشکار عليه عموي خود کرد و در نقطه مقابل محمدرضا -که به ضديت با دين اقدام ميورزيد- قرار گرفت.
وي گفت: درست است که در مخالفت علي با محمدرضا، انگيزه شخصي - ماجراي قتل پدر- وجود داشت اما مشخصه غالب مخالفت علي با پهلوي و سلطه آمريکا، گرايش وي به مذهب بود. او در مخالفت با محمدرضا دربار را با آن جاذبههاي دنيوي رها کرد و حتي شنيدهها حاکي از آن است که وي براي رفع فقر و بيعدالتي، گروهي تشکيل داده و به روستايي رفته و به فعاليت ميپرداخت.
سليمي نمين بيان کرد: علي اسلامي (پهلوي) پس از پيروزي انقلاب اسلامي هم در ايران ماند، برخلاف آنچه همگان ميگويند، وي در آن سالها هيچگاه به زندان نيفتاد چرا که همواره نسبت به رفتار و عملکرد محمدرضا و پهلويها معترض بود، علي براي ماندن در ايران مشکلي نداشت اما وي مدتي پس از پيروزي انقلاب از ايران رفت. گفته شده که او پس از خروج از ايران در وضعيت مالي خوبي به سر نميبرد تاحدي که از داخل کشور به علي کمک مالي شده است.
"اکبر نبوي، فيلم ساز هم که از نزديک با پاتريک ارتباط داشته و دو هفته هم با وي زندگي کرده و از وي مستندي براي پخش آماده کرده است، تاکيد مي کند که علي هيچ موقع از پدر بزرگش مثبت ياد نميکرد، هميشه نسبت به رضاشاه و محمدرضا منفي و تند بود.
نبوي در خصوص علي پهلوي مي افزايد: مدتي است از جنبش سبز ناراحت است، مي گويد اينها خيلي به مردم دروغ گفتند، مي گويد آقاي موسوي دروغ مي گويد.