کد خبر 303431
تاریخ انتشار: ۳ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۰۹:۲۲

چرخش مالی که فیلم های من ایجاد کرده است نزدیک 40 میلیارد تومان است که برابر است با نزدیک به 150 تا از فیلمهای سینمایی که در سینمای ایران تولید و اکران شده است.

گروه فرهنگی مشرق - 24 فروردین سال 1393 شمسی درست 15 سال بعد از آن شب، یک نظرسنجی از وزارت ارشادی منتشر شد که قاعدتاً نباید میانه خوبی با ده‌نمکی داشته باشد.در این نظرسنجی از مردم تهران خواسته شده بود که محبو‌ب‌ترین کارگردان‌های ایرانی را انتخاب کنند و ده‌نمکی در مکان دوم بعد از ابراهیم حاتمی‌کیا و اصغر فرهادی، دو کارگردان محبوب و مشهور ایرانی ایستاده بود و این ماجرای روزگار امروز ما با ده‌نمکی است. مسعود ده‌نمکی، حالا دیگر فیلم‌ساز شده است. او قابل‌ نادیده‌گرفتن نیست و مسئله دقیقاً همین‌جا اتفاق می‌افتد. همه قرارها و مدارها برای پایان دوران ده‌نمکی این روزها در سینماهای سطح کشور در حال به‌هم ریختن است و فعلاً این مهمترین چیزی است که در مورد ده‌نمکی می‌توان گفت: او را نمی‌توان نادیده گرفت.
 
**
 
آقای ده‌نمکی‌ ظاهرتان نشان می‌دهید خیلی خسته شده‌اید. تاریخ زندگی شما پر است از این تحمل‌نشدن‌ها، نابردباری‌ها، هجمه و حمله‌ها به سمت شما... و تصور ما این بود که هر چه‌قدر دشمنی‌ها با شما بیشتر شود انگیزه‌تان بیشتر می‌شود، اما ظاهرا در این دوره خیلی دل‌آزرده و خسته شده‌اید. این تلخی انتهای معراجی ها حال و روز این چند دوره شماست؟
 
نه، جنگی که ما می شناختیم واقعا همین بود. بدون کم‌وکاست. خنده و شوخی سرجایش بود ولی صحنه هایی که بچه‌ها مظلومانه و به تلخی شهید می‌شدند هم بود. نمی شود مردم را فریب داد. من همیشه فکر می‌کردم اگر یک فیلم دفاع مقدسی بسازم که صحنه هایی از جنگ در آن باشد که  مظلومیت بچه های جنگ را نشان دهد همین برای من بس است. برای یک بار هم که شده باید این کار را بکنم حتی اگر دیگر نتوانم بعد از آن فیلمی بسازم و سعی کردم در معراجی ها این اتفاق بیافتد.
 
این روزها سوء تفاهمات مختلفی در باب یک مبحث پایه‌ای در مورد سینما در بین محافل و جریان‌های مختلفی سینمایی در جریان است و احساس می‌کنم سردرگمی گیج‌کننده‌ای در بین بچه‌های انقلابی در باب این مساله به وجود آمده است. این‌‌که بالاخره معیار ارزش‌گذاری در سینما برای آدم‌هایی که سینما برایشان بت نیست و برای حرف زدن به دنبال سینما آمده‌اند چیست؟ حاتمی‌کیا این روزها غوغایی به پا کرده است و صریحا در حال طرح این بحث است که سینمایی که مساله‌اش مساله مردم و انقلاب نباشد ارزشی برای ما ندارد. از خود شما هم بارها شنیده‌ایم که در برابر همجه مخالفان فیلمتان و انتقادهای آنها از کیفیت فیلم می‌گویید اگر حرف شما درست است پس چرا مردم به پای این فیلم‌ها می‌نشینند.
 
من فکر می‌کنم مساله اصلی اینجاست که فضای عمومی جریان رسانه‌ای در سینمای ایران فضای شبه روشنفکری است و این رسانه‌ها در بعد سینمای دفاع مقدس فقط قائل به سینمای ضدجنگ هستند. وقتی این رسانه ها با فیلمی دفاع مقدسی روبرو می‌شوند یا بایکوتش می‌کنند و یا اگر نتوانند و مصلحتشان ایجاب نکند که محتوای فیلم را بزنند به سراغ فرم می‌روند و به دروغ می‌گویند بازی و فرم و قصه و دوربین فیلم درست نیست.
 
فیلمی که مخاطب ندارد جزء سینما نیست؛ حالا می‌خواهد ارزشی باشد یا نباشد
 
اینها در واقع زخم خورده همان محتوا هستند، به دلایلی نمی‌خواهند رودرروی محتوا قرار گیرند، پس فرم را بهانه می‌کنند و گرنه اگر تخصصی به سینما نگاه کنند سینما چیزی جز سه ضلع صنعت، رسانه و هنر نیست. اگر فیلمی یکی این سه ضلع را نداشته باشد دیگر سینما نیست و فیلم هایی که می سازند و مخاطب ندارد یعنی جزء سینما نیست، حالا می‌خواهد فیلم ارزشی باشد یا نباشد.
 
داشتن مخاطب جزو فاکتورهای مهم سینمای مدرن دنیاست. «ماتریکس» مخاطب ندارد؟ ایدئولوژیک هم هست مخاطب هم دارد. صرف اینکه «ماتریکس» به تعابیر آخرالزمانی و موعود از منظر یهود می پردازد نباید مخاطب داشته باشد؟ چون ایدئولوژیک و معناگراست نباید مخاطب داشته باشد؟ نه، اتفاقا باید به شکلی این حرف را بزند که مخاطب داشته باشد وگرنه به ضد خودش تبدیل می‌شود.
 
ولی همین‌ها اگر خودشان فیلمی بسازند که حتی فرم هم ندارد ممکن است در جشنواره هم این فیلم را هو کنند، ولی وقتی به پای کار رسانه‌ای می‌رسند از این فیلم تعریف می‌کنند و بزرگش می‌کنند ولی بچه مسلمان‌ها به آدمهای خودشان هم رحم نمی‌کنند. رسانه های سینمای انقلاب چون تازه وارد نقد و رسانه‌ی سینما شده‌اند، دنبال به رسمیت شناخته شدن‌اند و همین باعث شده است که از این طرف بام بیفتند و نگاه فرمالیستی پیدا کنند و این نگاه شبه روشنفکری در بین بچه های رسانه انقلاب نفوذ پیدا کند.
 
خود شما اگر قرار باشد معیاری را برای ارزش گذاری یک فیلم  معرفی می کنید روی چه نقطه‌ای تمرکز می‌کنید.
 
من فکر می کنم این هایی که مدعی رسانه انقلاب اسلامی هستند باید الگوی خود را شهید آوینی قرار دهند و بعد تحلیل فیلم کنند. ما فقط نقد فیلم نداریم. نگاه شهید آوینی به یک فیلم به صورت تحلیلی و نشانه شناسی وکشیدن لایه های فیلم از درون آن است. کاری که منتقدان دهه شصت می کردند اما الان دیده نمی شود و اصلا این ها چنین نشانه ها و لایه‌هایی را متوجه نمی شوند. این آدم‌ها اگر می خواهند وارد حوزه تحلیل فیلم شوند باید سواد خود را بالا ببرند و مثلا نشانه شناسی بلد شوند. اتفاقا در مورد چیزهایی حرف می زنند که اصلا بلد نیستند، درمورد فرم، ریتم یا قاب بندی حرف می‌زنند که اصلا نه درسش را خوانده‌اند و نه تجربه‌اش را دارند.
 
در جبهه فرهنگی انقلاب  نقدهایی می نویسند فقط برای اینکه ثابت کنند ما هم سینمایی‌نویس شده‌ایم
 
جالب است که در جبهه فرهنگی انقلاب چنین نقدهایی می نویسند فقط برای اینکه ثابت کنند ما هم سینمایی‌نویس شده‌ایم. آدم‌ها به صرف به کار بردن چهار تا واژه و اصطلاح سینمایی که از این طرف و آن طرف یاد گرفته‌اند که منتقد نمی‌شوند. من فکر می کنم که بخشی از این سوءتفاهمات به این برمی گردد.
 
بخش دیگری از این سوءتفاهمات هم به تعبیر حضرت آقا به این برمی‌گردد که خاکریز فرهنگ و هنر، خاکریز فتح نشده‌ی انقلاب است و اساسا قواعد بازی را برای شما نوشته‌اند و تا موقعی که در این قواعد بازی نکنید اصلا شما را به رسمیت نمی شناسند و برای همین است که بچه های خودمان در زمین آنها بازی می کنند  و این سوء تفاهمات شکل می‌گیرد.
 
تسنیم: این انحراف از چه زمانی وارد سینمای انقلاب شد؟ شاید در فضای فیلم‌های روشنفکری این اتفاق قابل‌هضم باشد، اینکه فیلم بسازیم و کسی فیلم ما را نبیند و بعد هم ادعا کنیم که فیلم ما برای تاریخ  و قرون آینده ساخته شده است، اما این حرف در بین بچه‌های انقلابی سینما خیلی نچسب است. اینکه ما فیلم انقلابی و ارزشی بسازیم و کسی نبیند و بعد هم شروع کنیم به غر زدن که وضعیت فرهنگی و سطح مخاطبان پایین آمده و فیلم ما را «نمی‌فهمند» و...
 
من فکر می‌کنم این مساله بیشتر به ضعف ساختار فیلم از نوع انتخاب بازیگر تا نوع اجرای قصه بر میگردد. البته قابل انکار نیست که سینمای ما با ریزش مخاطب مواجه است. ما در فرهنگ سازی اینکه مخاطب به سینما برود مشکل داریم. اما نکته مهم اینجاست که این مخاطب به سینما برود تا چه فیلمی را ببیند؟ مگر سینمای ایران در طول سال چند فیلم مناسب مردم ایران تولید می کند که حالا نظام سوبسید هم بدهد که مردم را به سینما بکشد.
 
سینما باید نسبت به نظام اعتمادسازی کند و در مسیر باورهای نظام باشد
 
علاوه بر اینکه این رابطه یکطرف هم نیست، من اعتقاد دارم که سینما باید نسبت به نظام اعتمادسازی کند و در مسیر باورهای نظام باشد. کجای دنیا بودجه‌ی میلیارد خرج می‌کنند و در اختیار کسانی قرار دهند که در مسیر سیاستگذاری اپوزیسیون آن نظام فیلم بسازند. اما چنین چیزی در ایران هست.
 
علاوه بر آن، ما رشد نامتوازنی از رسانه‌های بصری در جامعه داریم. نیل پستمن دوره‌های رسانه ای برای جامعه  غرب را به سه دوره تقسیم می کند؛ دوره فرهنگ شفاهی، دوره فرهنگ رسانه‌های مکتوب و دوره فرهنگ دیداری شنیداری. ولی برای غربی‌ها با اینکه از اختراع چاپ و دوره گوتنبرگ سال‌ها گذشته است، همچنان تیراژ روزنامه ها میلیونی‌ است و صفهای آنچنانی برای سینماهایشان دارند. ولی جامعه ما از رسانه های مکتوب به سرعت به سمت رسانه های دیداری شنیداری رفته است و در آن سمت هم  به جای سینما رفتن و پول دادن برای فیلم به سمت رسانه هایی چون ماهواره و شبکه تلویزیونی رفته است و سینمای جمعی و سالنی جای خود را به سینمای خانگی داده است.الان شرایط به گونه‌ای شده است که ممکن است فیلمی مخاطب سینمایی نداشته باشد ولی نسخه ویدئویی همین فیلم مخاطب میلیونی داشته باشد. «رسوایی» را در سینماها تقریبا یک، یک و نیم میلیون مخاطب دیدند ولی نسخه ویدیویی اش در فروش اول، یک میلیون نسخه فروش کرد، یعنی یک میلیون خانوار این فیلم را دیدند و از روی این نسخه کپی هم می‌شود و فکر  می‌کنم 15؛ 16 میلیون نفر فیلم را از این طریق دیدند.
 
این یعنی قالب رسانه در جامعه ما تغییر کرده است. بنابراین در جامعه‌ی ما فروش بالای یک فیلم الزاما اثبات کننده خوب بودن آن نیست. و الزاما هر فیلمی که مردم نرفتند آن را  ببینند هم فیلم بدی نیست. این تنها متر و ملاک ارزشگذاری نیست و تنها یک ضلع از آن چیزی است که سینما را تعریف میکند.
 
آقای دهنمکی یک سوال صریح می‌پرسم، چرا دهنمکی بین سینما‌دارها این‌قدر محبوب است
 
و مردم
 
و مردم... اما بین خود سینماگرها محبوبیتی ندارد.
 
مسعود ده نمکی هم اگر فیلمی می ساخت که مخاطب نداشت مطمئنا مثل سایر آدم‌هایی که آمدند و فیلم دفاع‌مقدسی هم ساختند تحمل می شد و کسی هم با او کاری نداشت. من فکر می‌کنم اصل قضیه به این برمی‌گردد که این دوستان خودشان را در فیلم‌های من می‌بینند.
 
مخالفان فیلم‌های من؛ خودشان را در این فیلم‌ها می‌بینند
 
کسانی که علیه «اخراجی های 2» برخاستند خودشان را در این فیلم می‌دیدند؛ در صحنه‌ای از فیلم که جواد رضویان بحث هجو منافقین را طرح می‌کند و می‌گوید که اگر ما نمی رفتیم جنگ شما به صدام می‌گفتید آق دایی روی سخنش با چه کسانی است؟ اینها همان کسانی هستند که در روزنامه‌هایشان حرفهای ضدجنگ می‌زدند و می‌گفتند چرا جنگ را ادامه دادید. حالا جواب حرفهای ضد جنگشان در فیلم می بینند. یا آقایانی که از روحانیت فیلم می سازند و نظام هم برای آنها به‌به و چه چه می کند حالا می‌بینند که فیلمی در مورد روحانیت ساخته شده است که این‌قدر هم از آن استقبال شده است. و اتفاقا بر خلاف تصویر آنها از روحانیت که روحانی گوشه‌گیری است که فقط زندگی فردی دارد، روحانی ساخته می‌شود که زندگی اجتماعی دارد و آبروی خودش را برای هدایت مردم به خطر می اندازد، مسلم است که موضع می‌گیرند.
 
بخش زیادی از مخالفت ها با من و فیلم‌هایم به مسائل ایدئولژیک واعتقادی بر می گردد و بخش دیگری هم حسادت و حب و بغض است  
 
بنابراین من معتقدم که بخش زیادی از مخالفت ها با من و فیلم‌هایم به مسائل ایدئولژیک واعتقادی بر می گردد و بخش دیگری هم حسادت و حب و بغضهایی است که وجود دارد. برای آدمی که از یک جنس دیگر بوده و به تعبیری که می‌گویند سینمایی نبوده است و حالا وارد سینما شده است و فیلم‌هایش اینجوری فروش می‌کنند طبیعتا حسادت‌هایی هم به وجود می‌آید. یکی از این آقایان گفته بود ما دوست داریم جریان سازی که «اخراجی‌ها» در سینمای ایران داشته فقط برای یکی از فیلم‌های ما هم رخ دهد. شما نگاه کنید در جشنواره فجر به فیلم‌نامه‌ای جایزه می‌دهند که کپی دست چندم فیلم «اخراجی‌ها»ست و حتی سکانس هایی از آن  تقلید مستقیمی از این فیلم است. تمام فاکتورهایی که برای فروش لازم است را در فیلم هایشان قرار می دهند ولی باز هم از فیلم هایشان استقبال نمی شود.
 
حکایت این آدمها شبیه آن آدمی است که نسبت به همسایه اش حسادت داشت و آخر سر به نوکرش گفت مرا بکش و جنازه ام را توی حیاط خانه او بیانداز تا متهم به قتل من شود یعنی حاضر بود زندگی خودش را از دست بدهد ولی این حسادت تخلیه شود. این جماعت همینطورند و حاضرند حتی سینما نابود شود ولی فردی که فیلم پر مخاطب می سازد و سینما را از رکود خارج می کند دیگر فیلم نسازد. مجموع فروش 5 فیلم من 30 میلیارد تومان است و 10 میلیارد هم به شبکه سینمای خانگی آورده است. این یعنی چرخش مالی که  فیلم های من ایجاد کرده است نزدیک 40 میلیارد تومان است که برابر است با نزدیک به 150 تا از فیلمهای سینمایی که در سینمای ایران تولید و اکران شده است.
 
اگر این 5 فیلم هیچ ارزش هنری نداشته باشند که به نظر من دارد و دیدیم که از فرم، تکنیک، نوع حرکت دوربین‌هاو جلوه‌های ویژه این فیلمها چه طور تقلید کردند؛ فقط همین زنده نگه داشتن سینما در روزگار اخیر کافی نیست؟  آیا فیلم را زیبنده این حرفها و بد وبیراه ها می‌کند؟ به قول آقای حاتمی کیا جز بد و بیراه و آسمان و ریسمان بافتن حرفی برای گفتن ندارند.
 
«اخراجی ها 1» بود که فصل اکران نوروزی را برای سینمای ایران آورد
 
فروش معراجی ها در اسفند ماه که فصل مرده اکران سینمای ایران است نزدیک 2 میلیارد بود. به راحتی نشان داد این گونه فیلم ها در هرفصلی اکران شود مخاطب خودشان را دارند. اصلا «اخراجی ها 1» بود که فصل اکران نوروزی را برای سینمای ایران آورد وگرنه یک ماه قبل از عید و یک ماه بعد از عید کسی به سینما نمی رفت. حالا ما دیگر در نوروز فیلم نمی سازیم تا این ها هم راحت شوند و ببینیم این دوستان چطور فیلم می سازند.
 
واقعیت دارد که دیگر فیلم نمی‌سازید؟
 
ده نمکی: نمی دانم، شاید دیگر به این شکل، برای جذب مخاطب گسترده فیلم نسازم و به فیلم های فکر کنم که به قول بعضی ها برای ماندن در تاریخ و برای جلوگیری از تحریف تاریخ انقلاب است.
 
تسنیم: آقای ده‌نمکی مگر می‌توانید...
 
می‌خواهید بگوید ده‌نمکی می تواند فیلمی بسازد که نفروشد؟ بالاخره یک بار باید این را ثابت کنم که می توانم فیلمی بسازم که نفروشد.
 
در همین سینما آدمهایی از نسل اول سینمای ایران هستند که منتقدها در روزنامه هایشان به نام استاد از آن‌ها یاد می کنند. اینها بعد از هر بار اکران فیلمم با من تماس می گیرند به من فروش خوب فیلم را تبریک می گویند . حالا کسی مثل آقای حاتمی کیا اینقدر بزرگ هست که این حرف را رسانه ای هم می کند ولی کسانی هستند که به صورت درگوشی به من تبریک می گویند. برای «اخراجی ها 1»  آدم بزرگی به من گفت که این فیلم از همه‌ی کار اول های ما بهتر است ، در حالی که همه‌ی ما از سینما بودیم ولی این آدم از سینما نیامده است.
 
فکر می‌کنند راز موفقیت من جاروجنجال است، سر «معراجی‌ها» سکوت کردم تا ثابت کنم فیلم‌هایم بدون جنجال هم می‌فروشد
 
سر فیلم «رسوایی» چندین نفر از این کارگردان هابا من تماس گرفتند به من تبریک گفتند و یا تعدادی از این کارگردان ها هنوز هم با من تماس می‌گیرند و می پرسند که تو چه کار می‌کنی فیلم هایت فروش می کند و اصطلاحا می‌گویند رمز گشایی کن. عموما فکر می‌کنند رمز و رازش جنجال است ولی من سر معراجی ها سکوت کردم تا ثابت کنم این فیلم بدون جنجال هم فروش می رود.
 
خیلی دوست دارم بدانم در جواب دوستانی که می‌گویند رمزگشایی کن از رازورمز پرفروش ساختن چه می‌گویید؟
 
این موضوع دو بخش دارد یک بخش، بخش مادی ماجرا است که به نظر من نوع سوژه، بازیگرها، فیلم‌نامه و حتی اسم فیلم و حواشی می تواند یک فیلم را متفاوت از دیگر کارها کند. یک فاکتور مهم دیگر هم زمان شناسی است، اینکه حرف دقیقا سر موقعش‌اش زده شود و  البته بخش عمده ماجرا هم اطمینان مخاطب به یک رسانه و یک فرد است. اگر من در کاری نسبت به مخاطب کم‌فروشی کنم مطمئنا در کار بعدی از فیلم های من استقبال نمی شود. اگر مخاطب حس کند که این برند که لطف خدا نصیب کارگردان کرده است دیگر تکراری شده است و کم فروشی می‌کند حتما در آثار بعدی این فیلمساز به سینما نمی رود.
 
بخش دوم کار هم این است که لطف خدا باید همراه آدم باشد تا توانایی برقراری ارتباط با فطرت آدم‌ها را به او بدهد. یک بنده خدایی می‌گفت که من مرتب به جلسات اخلاق آقای دولابی می‌رفتم. روزی  به ایشان می‌گفتم من آدم‌هایی را این‌جا می‌بینم که هیچ‌کجا دور هم جمع نمی‌شوند. از چپ و راست و جناح های مختلف، آدم می بینم. کسانی در این جلسات هستند که بیرون از این جا در روزنامه هایشان همدیگر را قلع و قمع می‌کنند. آقای دولابی به این بنده خدا گفته بود که من در این جلسات، این‌ها را جایی می برم که دیگر در آن دعوا نیست. اختلاف نیست، برخورد نیست. به تعبیر من با زبان فطرت با آنها صحبت می‌کرد و سراغ اشتراکاتی می‌رفت که بین همه آدمها وجود دارد. یکی از بزرگترین رموز موفقیت کارهای من در جذب مخاطب این است که با زبان فطرت با مخاطبم حرف می زنم. الگوی من در سبک حرف زدن، زبان مثنوی هست. همین مباحث حکمی، اخلاقی و عرفانی را به زبان تمثیل بیان می‌کنم.  سینما همین است و همین هنر است که بتوانیم چنین مسائل غامضی را به زبان درام به مخاطب منتقل کنیم. حالا یک زمانی هست که منتقدها این سواد را دارند و مفاهیمی اینچنینی را می توانند از فیلم بیرون بکشند ولی گاهی هم هست که نمی تواند مفهوم اجل و مرگ را از فیلم «معراجی ها» بیرون بکشد. ولی مخاطب به خاطر فطرت پاکش زبان فیلم را می فهمد.
 
آقای ده‌نمکی فکر می‌کنم نقطه مشترک منتقدان، سینمایی و رسانه‌ها در مواجهه با آثار شما این است که همه آنها با یک پیش‌فرض ثابت در مورد شما، پیش‌فرضی که از سابقه کاری غیرسینمایی شما برآمده است در مورد فیلم‌هایتان قضاوت می‌کنند و این دقیقا همان کاری است که مردم انجام نمی‌دهند. حق می‌دهید به این دوستان که با پیش‌فرض به سراغ شما بیایند؟ دوران غیرسینمایی پرجنجال و هیاهویی داشته‌اید.
 
زیاد دوست ندارم وارد این بحث شوم، چون یک بخشی از آن حرفهای آزاردهنده ای است که خودم به لحاظ شخصیتی نمیتوانم به آن بپردازم. اما پیش‌فرض این دوستان به نظرم یک زمینه ای دارد، زمینه ی بزرگ سی سال مبارزه پس از جنگ، و این چیزی نیست که برای امروز و دیروز باشد.
 
نظرسنجی پارک ملت را بزرگترین نظرسنجی سینمایی اعلام کردند، محبوب‌ترین فیلم که اخراجی ها شد به مردم توهین کردند
 
من دیده‌ام که این پیش‌فرض گاهی اوقات این‌قدر واضح می‌شود که باعث می‌شود به مردم توهین هم کنند. در برنامه پارک ملت یک نظر سنجی برای روز ملی سینما برگزار شد و از مردم خواست که بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران را انتخاب کنند.  تا قبل از این که نتیجه آرای مردم اعلام شود، در بوق و کرنا کرده بودند که این بزرگترین نظر سنجی تاریخ سینماست و یک میلیون در آن شرکت کردند و...  اما بعد از اینکه آرا بیرون آمد و اسم اخراجی‌ها درآمد، شروع کردند به توهین به مردم.
 
انتخاب‌های جریان جبهه فرهنگی انقلاب هم از مردم فاصله گرفته است.یعنی دقیقا همان اشکالی که اصولگراها به روشنفکرها می‌گرفتند
 
این تفاوت نگاه در بین آرای طیف بچه مسلمانها هم وجود دارد. تا دیروز همین بچه مسلمانها انتقاد می کردند که چرا جریان شبه روشنفکری با مردم فاصله دارد. اکثر همین بچه مسلمانها در رسانه‌هایشان به «معراجی» ها فحش دادند و این نشان می‌دهد که در  اکثر رسانه ها و مجلات جبهه فرهنگی انقلاب  با مردم فاصله افتاده است و این یعنی انتخاب‌های جریان جبهه فرهنگی انقلاب هم از مردم فاصله گرفته است.یعنی دقیقا همان اشکالی که اصولگراها به روشنفکرها می‌گرفتند.یا همین نظرسنجی محدودی که ارشاد انجام داد و محبوب‌ترین کارگردان‌ها را انتخاب کرد که من اعتقاد دارم هر چه این نظرسنجی گسترده تر می‌شود و کل کشور را در بر می‌گرفت نتیجه آن دیگر اصلا خوشایند ارشاد و روشنفکرها نبود.به خاطر همین هم هست که هر جا در نظرسنجی‌ها می‌بازند آن را بایکوت می‌کنند.
 
آقای ده‌نمکی امروز در جایگاهی ایستادید که ده سال پیش، بیست سال پیش تصورش هم شبیه به افسانه بود.یکی از مشهورترین و محبوب‌ترین کارگردان‌های ایرانی بین مردم و پولسازترین آدم سینمای ایران. در جایگاهی که امروز ایستاده اید دوست دارم به تمام گذشته‌تان نگاه کنید و بگویید دوست دارید چه بخشی از زندگیتان حذف شود. اگر دانسته‌های امروز را داشتید کدام مسیر زندگی‌تان را عوض می‌کردید؟
 
امام می‌گفت ما برای یک لحظه هم از جنگ پشیمان نیستیم. من هم به همان حرف استناد می‌کنم، از کلیت مسیری که رفتم راضی هستم، شاید جایی خطاهای تاکتیکی داشتم و به دلیل عدم اطلاع و یا غلبه عصبانیت کارهایی را کرده باشم اما کلیت مسیر درست بوده است.
 
اگر تجربه‌ای که امروز داشتم را در جشنواره فجر چند سال  پیش داشتم هرگز آن اعتراض‌ها را به داوری سر فیلم «اخراجی‌های 1» نمی‌کردم
 
مثلا اگر تجربه‌ای که امروز داشتم را در جشنواره فجر چند سال  پیش داشتم هرگز آن اعتراض‌ها را به داوری سر فیلم «اخراجی‌های 1» نمی‌کردم. ولی من آنموقع در جریان جشنواره و داوری ها نبودم و فکر می‌کردم بنا هست عدالتی باشد و بعدها بود که فهیدم عدالت نیست بلکه سلیقه است سلیقه ای هم که مطابق سلیقه ما نیست و به تعبیر آقای حاتمی کیا سلیقه ای دیگر پسند است.
 
دوست داشتم امروز به جای پنج فیلم، ده فیلم ساخته بودم
 
یا اینکه حتما سعی می‌کردم که سرعت کار هایم را بیشتر کنم، مثلا دوست داشتم امروز به جای پنج فیلم، ده فیلم ساخته بودم ولی در کل همه‌ی این مسائل برحسب توفیقی است که نصیب آدم می شود. دهه شصت برای من دهه‌ی جبهه و جنگ بود و دهه‌ی هفتاد دهه کارهای سیاسی و روزنامه نگاری من بود و دهه‌ی هشتاد دهه ی فیلم سازی من و این دهه فکر می کنم دهه‌ی کارهای مرجع مکتوب و کتاب درآوردن من باشد و البته گوشه چشمی هم به سینما خواهم داشت.
 
فکر می کنم پر انتقاد ترین دهه‌ی زندگی شما همان دهه‌ی هفتاد باشد و خیلی از پیش فرضهایی که در موردش صحبت کردیم مربوط به همان دهه هفتاد و فعالیت های سیاسی شما باشد.
 
 الان هم  خیلی پر چالش است شما اگر همین دعواها از فقر و فحشا گرفته تا اخراجی ها را جمع کنید در کل سینمای ایران این همه دعوا و جنجال برای هیچ فیلم وجود نداشته است و این جنجال ادامه دار ظاهرا تمامی ندارد. ولی همه این ها به تعبیری مثل همان قطاری است که تا حرکت می کند بچه ها به سمت آن سنگ پرت می‌کنند. تا قطار ایستاده است کسی به آن سنگ نمی‌زد، قطار من به حرکت درآمده است و فکر می کنم همه‌ی اینها هزینه‌ی مبارزه است و مبارزه ادامه دارد.
منبع: تسنیم