«ربوکاپ»(ژوزه پاجیلیا) که بازسازی فیلمی به همین نام است که در سال 1987به نمایش درآمده بود داستان الکس جی مورفی (Joel Kinnaman) پلیس وظیفه شناسی است که در حین انجام یک ماموریت مهم تا آستانه مرگ پیش می رود. دانشمندان با همکاری اداره پلیس، با انجام یک عمل جراحی بینظیر مانع از مرگ وی شده و بخش اعظم بدن وی را با تکنولوژی ساخت ربات مرمت میکنند. آلکس مورفی پس از بهبودی، تبدیل به موجودی نیمه آهن و نیمه انسان میشود و قدرت تازه ای کسب میکند.
اما این شرح فصل افتتاحیهی فیلم است: «سال 2028م است. فیلم از استودیوی ضبط برنامهای تلویزیونی بهنام نواک شروع میشود. مجری برنامه- با بازی ساموئل ال. جکسون- ادعا میکند که روباتهای آمریکایی بدون به خطر انداختن جان حتی یکی از نیروهای انسانی این کشور، توانستهاند صلح و آرامش را به تمام دنیا هدیه کنند و تنها در خود آمریکاست که مردم از این موهبت بزرگ بیبهره ماندهاند. او سپس ارتباطی مستقیم با مسئول بلندپایهی اتاق جنگ پنتاگون برقرار میکند تا دربارهی عملیاتی که توسط روباتهای مورد اشاره در حال انجام است، اطلاعات کسب کند؛ عملیات آزادسازی تهران، پایتخت ایران!»
تهرانِ سال 1406 در روبوکاپ(پلیس آهنی) مخروبهایست کثیف که ظاهرا از چند ده سال قبل رنگ هیچ پیشرفتی را به خود ندیده و ایرانیان نیز دیوانههایی تشنهی خونریزی هستند که بویی از منطق و انسانیت نبردهاند. در دستپخت ضدایرانی جدید آمریکاییها با تروریستهای ایرانی روبرو هستیم که تولید ماشینهای جنگی را توجیه میکنند؛ کار به جایی رسیده که بچههای کوچک ایرانی هم تروریست هستند.
نکتهی جالب اما آن است که داستان اصلی روبوکاپ اساسا هیچ ربطی به ایران ندارد و سازندگان آن میتوانستند یا لوکیشین ابتدایی را کشوری خیالی در نظر بگیرند یا بهطور کلی این بخش را که ارتباطی هم با خط اصلی داستان ندارد در فیلم نگنجانند. اما ظاهرا آمریکاییها از هیچ فرصتی برای توهین به ایران و مردم آن دریغ نمیکنند و حتی بخشی از یک فیلم تجاری غیرسیاسی نیز میتواند بهانهای برای وحشی نشان دادن ایرانیان باشد.
پس از روبوکاپ و 300؛ در انتظار «سپتامبرهای شیراز» و «گلاب»
با این همه ایا قسمت دوم300 و روبوکاپ آخرین فیلمهای ضدایرانی آمریکا خواهند بود؟ ظاهرا که اینطور نیست. بر اساس خبرهای منتشر شده رمان «سپتامبرهای شیراز» که در سال 2007 توسط دالیا سافر نوشته شده، موضوع یک فیلم ضدایرانی دیگر است که هالیوود به سراغ ساخت آن رفته است.
«سپتامبرهای شیراز» هم اما تنها فیلم ضدایرانی در حال ساخت نیست. پروژه «گلاب» که براساس فیلمنامهای از «جان استوارت» مجری یهودی برنامه تلویزیونی آمریکائی «دیلی شو» طراحی شده است دیگر فیلم ضدایرانی با محوریت فتنه است که باید منتظر اکران جهانیش باشیم.
تصویری از فیلم «گلاب»
این فیلم به عنوان اولین گام برای ورود این مجری یهودی به عرصه فیلمسازی محسوب میشود با اقتباس از کتاب «سپس آنها به دنبال من آمدند: یک داستان خانوادگی از عشق، اسارت و بقا» نوشته «مازیار بهاری» در چند کشور مختلف جلوی دوربین رفته است و مراحل پایان ساخت را طی میکند.
این فیلم روایتگر بخشی از زندگی «مازیار بهاری» است که سال 88 به عنوان یک روزنامهنگار و مستندساز ایرانی کانادایی به ایران سفر میکند ولی در جریان اغتشاشات آن سال به زندان اوین میافتد و 118 روز را در آنجا سپری میکند. او طی این مدت، به ادعای خودش زندانبانش را بدون آنکه ببیند از روی بوی گلابی که میداده، میشناخته و به همین خاطر به او لقب «گلاب» میدهد. نام پروژه در دست ساخت نیز برگرفته از لقب زندانبان اوست.
... و وضعیت ما
اینها فیلمهای ضدایرانی سال جاریاند. دو فیلم که در حال حاضر روی پردهاند و دو فیلمی که در حال ساختند. چهار فیلم در یک سال، تازه اگر پروژهی جدیدی به آنها اضافه نشود. اما در مقابل این هجمهی ضدایرانی در داخل چه خبر است؟ در مقابل این توهینها سینمای ایران در حال ساخت فیلمی با محوریت تسخیر لانهی جاسوسیست با مشاورهی فردی که حاضر است بابت اشغال سفارت امریکا و گروگانگیری عذرخواهی کند! ظاهرا به جز «گلاب» و «سپتامبرهای شیراز» باید منتظر یک «آرگوی ایرانی» نیز باشیم.