گروه جنگ نرم مشرق- در روزهای گذشته شاهد حضور آخیم منگز (معمار پست مدرن آلمانی) در تهران بودیم و از سوی دیگر، 23 و 24 اردیبهشت ماه سال جاری، قرار بود کشورمان میزبان یک هیئت چهار نفره از معماران و منتقدان آمریکایی به نام پیتر آیزنمن، سینثیا دیویدسن(همسر آیزنمن)، مارتا نوواک و ایمان انصاری باشد؛ و ضمن بررسی کارهای آیزنمن، این نشست "هدفمند" و "دوسویه" برای تعامل ایران و جهان[1] در زمینه معماری و فرهنگ برگزار شود. که این همایش با وجود برنامه ریزی های جدی، لغو شد. اما باطن این تعاملات، از درون پابرجاست، و با تلاش معماران وطنی، به صورت مستمر شاهد دیپلماسی معماری غرب در تهران هستیم.
اما پیش از آنکه دیپلماسی معماری غربی ها را در تهران تماشا کنیم، باید پشت میز نقادی، داشته هایمان را به یاد بیاوریم، تا داده و ستانده خود را در این به اصطلاح تعاملات دوسویه وزنکشی کنیم.
پوستر همایش، با حضور آیزنمن در برج میلاد تهران
امپراتوري ايران، از همان ابتدا در معمارى رقيب نداشت. پس از طلوع آفتاب اسلام در اين سرزمين كهن، مباني نظريِ ملازم با معماري، نيز اوج گرفت و چهار قرن بعد به تناسب اين مباني نظري، رياضيات اوج گرفت و زمينه هاي لازم مهيا شد تا در قرن دهم، معماري ايران به اوج و دوره طلايي خود برسد. اين روند كه ما صاحب معماري ايراني و پس از اسلام، صاحب معماري ناب اسلامى-ايرانى باشيم، تا ابتداي دوره قاجاريه حفظ شد؛ اما دل سپردگى سلاطين قجر به بلاد فرنگ و ورود معماران ايرانى كه تحصيل كردگان مدارس معمارى فرنگ بودند، دروازه هاى فرهنگ غرب و معمارى غربى مآب را به روى معمارى ايراني گشود و معماري ناب ايرانى-اسلامى را با تراژدى التقاط روبرو كرد.
تخت جمشید- معماری ایرانی در عصر هخامنشی
بر اين اساس، ما تا انتهاى دوره شاهنشاهى همين شيب را به سمت غربى شدن در معماري و دوره التقاط پيموده ايم، و حتى آثار اين حركت در دوره پس از انقلاب اسلامى كمرنگ نشده و اين روند باعث شده كه معماري كاملا غربي و تهى از هويت ايراني و اسلامى را امروز در كوچه هاى شهرهايمان تجربه كنیم.
معماری اسلامی-ایرانی در عصر صفویه، اصفهان
دانشكده ها و مدارس معمارى در ايران، امروزه در گشودن دروازه هاى معمارى به روى فرهنگ غرب لحظه اى درنگ نمي كنند، و شايد بتوان گفت كه از روزى كه دانشكده هاي معماري در ايران افتتاح شده، فتح باب معماري كاملا غربي در ايران اتفاق افتاده و محصول آن، همين معماري و شهرسازى بى قواره است كه اسير آنيم.
خانه ذوالفقاری یا عمارت کلاه فرنگی در زنجان، دوره قاجاریه+معماری غربی مآب
اتفاقى كه در دوره قاجار افتاد، امروز نيز درحال تكرار است و با دعوت از معماران مشهور غربى چون چارلز جنکس(معمار و نظریه پرداز استرالیایی) و آخيم منگز(معمار آلمانى) و رم کولهاس(معمار هلندى) و آراتا ایسوزاکی(معمار ژاپنی) و معماران سوئیسی(گروتر و ماریو بوتا) و ... به كشورمان كرسى وعظ و خطابه را در عرصه فرهنگىِ معمارى به آنان واگذار نموده تا بيش از پيش در كوره غربى مآبى بدمند؛ و اگر عرصه معماري در عصر قجر، جولانگاه تحصيلكردگان فرنگ بود، امروز خود فرنگي ها چراغ به دست پا به عرصه معمارى ما گذاشته اند و فرايند طراحى معمارى خود را به عنوان الگو براى معماران ايران شرح مي دهند، و اين همه به دست دوستان ايرانى ما اتفاق مى افتد!
آخیم منگز(معماری آلمانی) و پیتر آیزنمن(معمار آمریکایی)
به ياد دارم كه در دوره گفتگوى تمدن ها نيز، فلاسفه و انديشمندان غربى از منبرها و كرسى هاى دانشگاه هاي ايران بالا رفته بودند، تا آداب "سكولاريزاسيون در جامعه شيعى" را به منورالفكران ايرانى بياموزند و در اين اثنا، يكى از فلاسفه متاخر غرب(ريچارد رورتى) اذعان داشت كه استقبال از وى در ايران فراتر از انتظار و حتى بيش از استقبال خودِ آمريكايى ها از فلسفه است!
حالا شايسته است كه بدانيم پيتر آيزنمن، مهمان آمريكايىِ عرصه معماريمان(که برنامه حضورش نیامده لغو گردید)، اگرچه ظاهرا در اينجا بى منتقد است، (و احتمالا اگر در تهران حضور می یافت، او نیز از استقبال معماران ایرانی شگفت زده می شد) اما در خود غرب منتقدان زيادى دارد و كتاب هاى زيادى در ضديت با رويكرد وى در معمارى نگارش شده است.
يا اينكه آخيم منگز كه از مدرسه AA لندن مشغول برگزارى ورك شاپ در كشورمان است، منتقداني سرسخت دارد كه معمارى خود غربى ها را به قهقرا برده و سوال اينجاست، از اين نمد قرار است چه كلاهى بر سر معمارى ما برود؟
همانگونه كه اشاره شد، اگر معماري ايران در دوره صفويه اوج مىگيرد، مطابق آنچه كه در طول تاريخ تجربه كرده ايم، لازمه اش اين است كه هشت قرن پيش از آن، فلسفه و حكمت معماري اسلامى تبيين شده باشد و شش قرن پيش از آن زيرساختي به عنوان "رياضياتِ" منتج از حكمت اسلامي اوج گرفته باشد؛ لذا اگر معماران غربى پايشان به سرزمين كهنِ معماري گشوده شده، تا معمارى غربى را در شهرهايمان تجرى بخشند، بلاترديد پيش از آن بايد زيرساخت هاى فلسفى آن تبيين شده باشد؛ چرا كه معماري غرب نيز مبتني بر فلسفه غرب است و در عصر گفتگوي تمدن ها ابتدا فلاسفه شان در ایران به تبيين اين فلسفه پرداخته اند و حالا امروز معمارانى چون آيزنمن، تبيين مى كنند كه چگونه از فلسفه خاص ديكانستراكشن، معمارى ديكانستراكشن را مى شود طراحى كرد.
به هر تقدير پيتر آيزنمن، پيرمرد معمارىِ غرب، معمارى فيلسوف مآب است و توانمندى اش را در طراحى معمارى مبتنى بر فلسفه ديكانستراكشن به اثبات رسانده است و حتى در جدالى كه بر سر تصوير مبدع سبك معمارى فولدينگ بر روى جلد مجله معمارى AD شد، درنهايت تصوير اثری از آيزنمن روى جلد مجله نقش بست. از اين منظر بايد پيش از روا داشتن هرگونه نقدى بر طراحى وى، نقدمان را به سوى فلسفه ديكانستراكشن(و همچنين فلسفه فولدينگ)، به عنوان يك فلسفه ملحدانه روانه كنيم، تا بدانيم اگر معمارى خود را بر اساس سبك ديكانستراكشن(يا ديگر سبك هاى غربى) بنا كنيم، لباسي را بر قامت فلسفه الحاد دوخته ايم!
آیزنمن میگوید، بزرگترین ترس من این است که شبی بخوابم و با مرگ مواجه شوم. هرچه باشد، پیتر آیزنمن پیر شده است و آرزوی آمریکایی شدن معماری ایرانی را با خود به گور خواهد برد!
درقسمت بعدی این یادداشت، برای نمونه به نقد معماری آیزنمن و وجوه سیاسی-فلسفی وی خواهیم پرداخت، تا روشن تر شود که از آمدن معماران غربی به کشور، قرار است چه چیزی عایدمان شود.
ابراهیم ارجمندی
[1] Archidaily: …Iran and the rest o ther world…