*****
من از یک سو دلم میسوخت و با آنها همدردی میکردم، اما از سوی دیگر کاری جز نوشتن نمیتوانستم انجام دهم. اغلب این خانوادهها از قشر ضعیف اقتصادی بودند. هر چه توضیح میدادم من تنها روزنامهنگاری هستم که مطلبی در این باره نوشتهام، گوششان بدهکار نبود و یکسره شروع میکردند از اوضاع بد زندگی و عدم پاسخگویی مسؤولان داخلی گلایهکردن. شگفتزده شده بودم، از اینکه چطور این همه خانواده طی این همه سال یک مرجع برای رجوع و پاسخگویی نداشتهاند. چندانکه یافتن یک شماره تلفن از فردی که در این باره حرفی در جایی زده باید برایشان چنان مهم باشد که همه به آن متوسل شوند.
در میان تلفنها برخی براستی تکاندهنده بودند. مثلاً خانمی نقل میکرد؛ همسرم زیر نظر بهزیستی تحت درمان برای ترک اعتیاد بود. در مرز ترکمنستان با وجود مدارک پزشکی موجود، صرفاً به خاطر داشتن ده - دوازده قرص متادون که بنا به تجویز پزشک و با داشتن نسخه جهت درمان همراهش بوده، به 18 سال زندان محکوم شده و کل ماشین و بار آن را نیز مصادره کردهاند.
به همین ترتیب خانم دیگری که خود ایشان نیز از هموطنان ترکمن کشورمان بود، نقل میکرد؛ همسرم چند سال به ترکمنستان میرفت و از آنجا پارچه میآورد، اما دفعه آخر او را در هتلش بدون هیچ توضیحی دستگیر کردهاند، مدتها گذشته، اما هنوز حتی اتهامش را به ما نمیگویند؛ نیز چوپانهایی که به صرف گذر اشتباهی از مرز به زندانهای طولانیمدت محکوم شدهاند.
باری من یک روزنامهنگارم، اما اگر از مقامها و مسؤولان ذیصلاح کسی این ستون را میخواند، خواهش میکنم در جهت حل مشکل عجیب این خانوادهها آستین بالا بزنند. در گام نخست مرکزی را مسؤول رسیدگی و پاسخگویی به اینها کنند تا چنین سرگردان نباشند.
متحیر ماندهام از برخی مراکز مدعی مردم نهاد و برخی چهرهها که با به زندان افتادن یک نفر، ناگهان فریاد «وا حقوق بشر»شان تمام رسانههای داخل و خارج را برمیدارد، اما این جا در برابر بیگانه برای احقاق حق هموطنانشان تنها تماشاگرند و قدم از قدم برنمیدارند. باری هر چه هست مسؤولان باید بپذیرند شرایط فعلی در شأن این دولت و سرزمین بزرگ و اتباعش نیست. بیش از این اجازه تحقیر ایران و ایرانی را ندهید. البته صبح امروز (دوشنبه) خانوادههای این عزیزان در مقابل نمایندگی وزارت خارجه در مشهد برای حل مشکلشان تجمع دارند که امید است مسؤولان فریاد آنها را بشنوند.
منبع: قدس