کد خبر 309067
تاریخ انتشار: ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۱۳:۴۷

خانم سیستانی که نمونه و الگویی از یک شیرزن ایرانی است در توصیف احساسات عاشقانه مادری و شرح دلتنگی هایش برای مهرداد چنان هنرمندانه قلم زده است که خواننده را به شدت تحت تاثیر این روحیه حماسی و عاشورایی دور از ضعف و سستی قرار می‌دهد و ناخودآگاه در دل این چنین مادری را تحسین می‌کند

گروه جهاد و مقاومت مشرق- گاهی بعضی کتاب‌ها علیرغم ظاهر کم‌صفحه و غیرقطورشان دنیایی از حرف‌های شنیدنی و خواندنی دارند. حرف‌هایی که شاید نتوان شبیهش را در کتاب‌های گران‌قیمت آنچنانی و قطور پیدا کرد.

« کنار رود خیّن» کتابی است از همین دست کتاب‌های کم‌قطر و مختصر اما پر از حرف و نکته که در نوع خود بسیار خواندنی و تاثیرگذار است. این کتاب یادداشت و دست نوشتههای یک مادر است که با قلمی زیبا و صمیمی از روزهای قبل و بعد جبهه رفتن پسرش و نیز از روزگار مفقود شدن پیکر شهیدش تا زمان بازگشت تابوت «مهرداد» سخن میگوید.

در این کتاب سرکار خانم اشرف سادات مساوات(سیستانی)، مادر مهرداد حوادث و وقایع را با قلم کم‌نظیر و ساده بر اساس یک ترتیب زمانی نوشته است، کاری که انجام آن به حافظه‌ای توانمند و انگیزهای فوق‌العاده نیاز دارد؛ «اول اسفند سال 1360» که شروع داستان کتاب و مصادف با تصمیم و پافشاری مهرداد بر رفتن است و «20 مهر 1369» که پیکر مطهر مهرداد پس از 8 سال گمنامی به آغوش مادر برمی‌گردد و در این فاصله زمانی حوادثی اتفاق می‌افتد که کتاب با نگارش آن خاطرات رنگ و بویی ویژه می‌گیرد.

خانم سیستانی که نمونه و الگویی از یک شیرزن ایرانی است در توصیف احساسات عاشقانه مادری و شرح دلتنگی هایش برای مهرداد چنان هنرمندانه قلم زده است که خواننده را به شدت تحت تاثیر این روحیه حماسی و عاشورایی دور از ضعف و سستی قرار می‌دهد و ناخودآگاه در دل این چنین مادری را تحسین می‌کند: «مهرماه 63/ از طرف مدرسه درخواست می‌شود که بروم پرونده مهرداد را بگیرم. چشمم به حیاط مدرسه که می‌افتد حالم دگرگون می‌شود و قلبم شدیدتر می‌شود. پاهایم سست می‌شود... از حیاط مدرسه که می‌گذرم از دور مهرداد را می‌بینم که دستهایش را باز کرده و به استقبالم می‌آید. به خیابان که می‌رسم بغضم می‌ترکد و شروع می‌کنم به گریه و اشک می‌ریزم. برای اینکه کسی متوجه نشود پیاده به منزل می‌روم... چند روز از درگاه خدا استغفار می‌کنم که چرا در آن روز بی صبری نشان دادم.»

این کتاب در اینجا زیباتر و خواندنی‌تر می‌شود که نویسنده تنها به ذکر خاطراتش از مهرداد بسنده نکرده و مختصر و مفید از وقایع و حوادث پرفراز و نشیب کشور در آن روزهای جنگ و دفاع میگوید: کوچه و محله‌هایی که با رسیدن پیکر هر شهید چراغانی می‌شود، احوال مردمی که پشت و پناه یکدیگرند، شرح روحیه حماسی و دشمن شکن خانواده شهدا، نماز جمعه‌هایی که هر هفته پر شور و حرارت‌تر از هفته گذشته است، معراج مطهر شهدا که در آن زمان هر روز پذیرای صدها شهید و مادر و پدر شهیدان بود: «تیر ماه 61/ تهران همچنان چراغانی است، از فروردین که عملیات فتح‌المبین انجام شد تا خرداد که بیت‌المقدس ادامه داشت هر روز به تعداد حجله‌ها افزوده می شود. به دیدن چند مادر شهید می‌روم، همه صبور و موقرند...»

خانم سیستانی که در تمام این سال‌ها در صحنه‌های مختلف حضور پر شور و فعال دارد از خاطرات رفتن به مناطق جنگی و دیدار با رزمندگان هم میگوید. رفتن به اهواز، هویزه، بستان، سوسنگرد، خرمشهر، شوش که در آن روزها صحنه واقعی جنگ و دفاع بود به طوری که نویسنده سربازان و هواپیماهای عراقی را هم دیده و شرح داده است: « فروردین 62/ از شوش به سمت سایت‌ها حرکت میکنیم. به پل کرخه که می‌رسیم ما را متوقف می‌کنند و ضد هوایی کنار رود شروع می‌کند به شلیک چون هواپیماهای عراق در آسمان هستند. در آن لحظه به خداوند و ائمه متوسل می شویم.»

در مجموع کنار رود خین مجموعه‌ای به یاد ماندنی و کم‌نظیر است که می‌تواند خواننده و مخاطب را ساعت‌ها بدون وقفه با خود همراه کند چه بسا برای عده‌ای حتی کتابی باشد که ارزش بیش از یک بار خواندن را داشته باشد.