کد خبر 309260
تاریخ انتشار: ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۱۳:۲۱

به مناسبت روز میلاد امیرالمومنین (ع) به سراغ پدرانی رفتیم که سال ها رنج دوران کشیدند تا فرزندانشان کاستی نداشته باشند و اکنون مدت ها است کنج خانه سالمندان چشم به در دوخته اند تا شاید به دیدارشان بیایند.

به گزارش مشرق،‌ این بار قصد داریم از پدرانی بگوییم که همیشه چشمانشان به قدم های فرزندان در پشت درهای بسته خشک می شود و تنها خواسته آنها محبت است ، محبتی که درمان همه دردهایشان شود و تنها دلخوش به کسانی هستند که همه عمرشان را به پای آنها ریخته اند.

خیابان ولیعصر، کوچه عدالت یازده و خانه ای که از بیرون اصلا مشخص نیست محلی برای نگهداری از سالمندان است. هنگامی می خواستم برای تهیه گزارش به خانه سالمندان بروم خیابان ها پر بود از خانواده هایی که خود را برای استقبال از پدر و همسر خود آماده می کردند و دوست داشتند به مناسبت روز پدر هدیه ای برای آنها بخرند تا دور هم  این روز را خوش باشند و به این وسیله ای گوشه ای از زحمات پدرانشان را جبران کنند.

پشت در موسسه که رسیدم حس کردم چند نفر پشت در منتظرم هستند، وقتی وارد شدم متوجه شدم که آنها از آمدن من خبر داشتند و انتظار ورود مرا می کشیدند. به گفته یکی از روانشناسان آنجا این افراد به دلیل اینکه همیشه در محیط بسته ای قرار دهند وقتی می دانند فرد جدیدی از بیرون برای عیادتشان می آید خیلی خوشحال می شوند.

ساختمانی که سالمندان در آن زندگی می کردند محیطی بدن هیچ سرسبزی بود. هر سالمند در گوشه ای  از حیاط و اتاق ها نشسته بود و حتی بوی بدی که در آن مکان وجود داشت بینی ات را اذیت می کرد. زمانی که من وارد شدم به سمت من آمدند و دوست داشتند که با من آشنا شوند و هر کدام به نوعی دوست داشت با من حرف بزند.

 

سالمندان در کنار متکدیان و افراد کم ذهن زندگی می کنند

ساختمان آنجا هیچ زیبایی نداشت که انسان را به خود جذب کند. این پدران چشم انتظار، در کنار افرادی باید زندگی می کردند که از مشکلات  کم ذهنی نیز رنج می برند و یا متکدیانی که بی خانمان بودند و به این مرکز آورده شده بودند .

دوست نداشتم سر بار فرزندانم باشم

یکی از پیرمردانی که حدود دو سال است به این مکان آمده است، گفت: من دو دختر دارم و هر دو آنها ساکن مشهد هستند و من خودم به این مکان آمدم چون دوست نداشتم مزاحمتی را برای فرزندانم ایجاد کنم و اینجا برای من بهتر است چرا که کنار هم سن و سالانم زندگی می کنم.

شعر باف لقبی بود که برای این سالمند در نظر گرفته بودند. به گفته خودش قبلا معلم بوده است و به علت اینکه خودش را باز خرید کرده بود، به علت مشکلات زندگی مجبور شده است تا خانه اش را بفروشد و بعد هم به اینجا بیاید.

وی افزود: فرزندانم هر چند وقت یکبار به من سر می زنند و یا من را به خانه شان می برند و البته دوست ندارم به خاطر اینکه به من سر بزنند مشکلی برای زندگی خودشان به وجود بیاید چرا که در حال حاضر مشکلات زندگی بسیار زیاد شده است و باعث می شود کمتر به من سر بزنند.

شعرباف گلایه از خانوده اش نداشت و دوست داشت آنها با وجود اینکه به کم سر می زنند در زندگی شان موفق باشند و مشکلات زندگی کمتر به سراغ آنها بیاید.

دوست دارم با افراد بیشتری آشنا شوم

وی از آرزوهایش می گفت و دوست داشت بتواند خانه ای را در بیرون برای خود بگیرد و در محیط بیرون زندگی کند . بتواند با افراد بیشتری آشنا شود و رفت و آمد داشته باشد.

وی از مدیر این مکان تشکر کرد و ابراز داشت: من یک سالمندم و هیچ پست و مقامی به من نمی دهند، اما کسی که این مکان را ایجاد کرده است حیف است که به او هیچ امکاناتی داده نشود و سالمندان این مکان با کمترین امکانات سر کنند.

 

مسئولان به این مکان امکانات نمی دهند

شعر باف ادامه داد: متاسفانه کسانی که باید به این مکان توجهی داشته باشند توجه زیادی ندارند  و خدمات رسانی نمی کنند و حتی مکانی که در حال حاضر در آن ساکن هستیم استیجاری است.

بر خلاف شعرباف، یکی از دیگر سالمندان علاقه زیادی داشت که خانواده اش مدام در تماس باشند و با وجود اینکه به او سر نمی زدند نگران آنها بود و دوست داشت از احوالات آنها با خبر باشد

علی شهبازی ادامه داد: با وجود اینکه فرزندانم دیر به دیر سر می زنند اما انتظاری از آنها ندارم و دوست دارم آنها همیشه در آسایش زندگی کنند.

وی در توصیه به دیگران  افزود: اگر ما پدر خوبی برای فرزندان خود نبوده ایم و نتوانستیم جوابگوی خواسته های آنان باشیم ، پدران امروز تلاش کنند خواسته های منطقی فرزندانشان را جوابگو باشند و اعتماد دارم که هر کاری که  از دستشان بر بیاید برای فرزندانشان انجام میدهند.

سالمندان اکثرا از کمبود محبت رنج می برند

به گفته یکی از روانشناسان که مدت بسیاری در این مکان مشغول به کار است، اکثر این سالمندان از کمبود محبت رنج می برند  و نیاز دارند تا اطرافیان بخصوص  فرزندانشان به آنها توجه کنند و حداقل هر چند مدت یکبار به آنها سر بزنند تا روحیاتشان عوض شود.

ندا مصدق در این باره به خبرنگار مهر گفت: اگر فرزندان نمی توانند به پدرهایشان در این مکان سر بزندد حداقل می توانند به صورت تلفنی با آنها ارتباط برقرار کنند تا احساس کنند به آنها توجه می شود.

وی افزود: زمانی که فردی وارد این مکان می شود و یا اینکه برایشان گل می آورند و با آنها صحبت می کنند خیلی خوشحال می شوند.

 

مصدق از فضای این مرکز گلایه داشت و ادامه داد: فضای این مرکز با توجه به اینکه بسیار کوچک است و هیچ سرسبزی ندارد نمی تواند برای سالمندان مناسب باشد و به خاطر اینکه این سالمندان برنامه های تفریحی زیاد ندارند و فشرده زندگی می کنند برایشان خیلی سخت است.

وی اضافه کرد: معمولا تلاش می کنیم تا برخی اوقات آنها را برای تفریح به بیرون ببریم که خیلی خوشحال می شوند و این موضوع در روحیه شان بسیار تاثیر گذار است .

این روانشناس با عنوان اینکه اکثر این سالمندان از افسردگی رنج می برند تصریح کرد: بیشتر این افراد از افسردگی پنهان رنج می برند و ممکن است زندگیشان در این جا کامل باشد اما به دلیل اینکه از خانواده شان دور هستند اغلب کسی جوابگوی نیاز محبتی آنها نیست افسرده می شوند.

وی با اشاره به بیماری ها این افراد عنوان داشت: یکی از مشکلات شایع بین این افراد به دلیل اینکه به صورت دسته جمعی زندگی می کنند ، بیماری های پوستی است و معمولا دیگر بیماری هایی که گرفتار آنها هستند الزایمر، روحی و روانی و زوال عقل است.

مصدق به فرزندان این سالمندان توصیه کرد که به پدرانشان سر بزنند و طوری نباشد که آنها را به این مکان بسپرند و دیگر به آنها سر نزنند چرا که این کارشان مشکلات روحی زیادی برای پدرانشان به وجود می آورد.

 

کسانی که پدرانشان در این مکان هستند باید به یاد داشته باشند که روزی خود نیز پیر می شوند و نیاز به محبت دارند و چه بهتر است که در روز تکریم از مقام پدر حتی شده با شاخه گلی دل آنها را شاد کنند.

نیاز است که فرزندانی که این پدران برایشان سالها رنج کشیده اند تا بتوانند زندگی راحتی داشته باشند در این دوران به فکر پدرانشان باشند و این افراد را چشم انتظار نگذارند و همچنین مسئولان استانی نیز می توانند با اماکانات بیشتری  که در اختیار این سالمندان قرار می دهند از مشکلات و عوارض روحی و روانی این افراد بکاهند و رفاه بیشتری را برایشان فراهم آورند.


منبع: مهر