داستان اصلی روبوکاپ ارتباط زيادي به ایران ندارد و اشغال تهران (فتح ایران) فقط برای نمايش توانایی‌های ربات‌های جنگی نمایش داده می‌شود. موضوع اصلي فيلم پيرامون برگرداندن رشد اقتصادي به نماد فروپاشي اقتصادي آمريكا يعني شهر ديترويت است؛ آن هم به زور اسلحه.

گروه فرهنگی مشرق- سینمای آمریکا از دیرباز تا کنون با مشی قهرمان‌پروری اقدام به تولید فیلم‌های خود کرده است. قهرمان‌هایی که تعداد زیادی از آنها از اسطوره‌های غرب (کتاب ایلیاد و ادیسه) الهام گرفته‌ شده‌اند و بسیاری دیگر از آن قهرمانان با همان نگاه اما در قالب شخصیت‌های متفاوت در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یک خلق شده‌اند. بیش از یکصد شخصیت اعم از مرد و زن مانند سوپرمن، بت‌من، اسپایدرمن... که در قالب داستان و رمان‌،کمیک‌استریپ‌، انیمیشن، بازی‌های کامپیوتری، سریال و فیلم به تصویر کشیده شده‌اند تا به عنوان قهرمان به مردم آمریکا معرفی شوند. نمونه جدیدی از این شخصیت‌ها در فیلم پلیس آهنی به نمایش درآمده است.

فیلمrobocop نسخه دوباره‌سازی شده یک اثر معروفعلمی تخیلی دهه هشتاد میلادی به همین نام است با بازی پیتر والر در نقش اصلی که توسط پاول ورهوون در سال 1987 ساخته شد؛ که پس از استقبال تماشاگران از آن، راه را برای تولید دو قسمت دیگر آن در سال‌های 1990 و 1993 فراهم کرد. از پلیس آهنی چند سال قبل یک مجموعه تلویزیونی پخش و حتی یک نمایش انیمیشنی هم از آن تولید گردید. اما پلیس آهنی جدید در 2014 به کارگردانی خوزه پدیلها (José Padilha) فیلمساز سرشناس برزیلی ساخته شد که در کارنامه خود فیلم‌های «اتوبوس شماره 174» و «گروه نخبه (Elite Squad)» را دارد.

خوزه پدیلها در پشت صحنه پلیس آهنی

نیک شنک نویسنده‌ فیلم « گرن تورینو(Gran Torino) » به همراه جیمز فاندربیت و جوشا زتمور نیز فیلمنامه robocop را نوشته‌اند و مارک آبراهام و اریک نیومن نیز به طور مشترک این فیلم را برای کمپانی «مترو گلدوین مه‌یر» تهیه کرده‌اند.

پلیس رباتیک

فیلم در مورد ربات‌های نظامی ساخته شده توسط شرکت‌های خصوصی است که توسط ارتش آمریکا خریداری شده و در جنگ‌ها از آن استفاده می‌کند.داستان در آینده‌ای تقریبا نزدیک یعنی 2028 میلادی یا 1406 شمسی اتفاق می‌افتد؛ شرکت Omincorpسازنده ربات‌های جنگجو است تا تعداد نفرات کمتری از ارتش آمریکا آسیب ببینند یا از بین بروند.این ربات‌ها تقریبا در سرتاسر دنیا فعال هستند البته به جز آمریکا.این شرکت با مالکیت ریموند سلارز (با بازی مایکل کیتون) تصمیم می‌گیرد تا از این ربات‌ها در داخل خاک آمریکا برای برقرای نظم و امنیت استفاده کند که با مخالفت قانون و عده‌ای از مردم از جمله بعضی سناتورهای آمریکا مواجه می‌شود مبنی بر اینکه این ربات‌ها قدرت احساس و تعقل ندارند و ممکن است به شهروندان آمریکایی آسیب وارد کنند.

مایکل کیتون در نقش ریموند سلارز در روبوکاپ

سلارز تصمیم می‌گیرد برای رفع این مشکل و رسیدن به سود هنگفت آن، ترکیبی از انسان و ربات بسازد. برای همین منظور بدن افسر پلیس وظیفه‌شناس شهر دیترویت الکس مورفی (با بازی جوئل کینامن) را که در اثر بمب‌گذاری ماشین‌اش توسط خلاف‌کارهای شهر تقریبا از بین رفته است را زیر نظر دکتردنت نورتون (با بازی گری اولدمن)رئیس هیئت پزشکی این شرکت با تجهیرات رباتیک بازسازی می‌کند تا یک انسان سایبورگ تولید کند. در آخر نیز الکس مورفی علیه مقامات پلیس و بعد شرکتOmincorp دست به اقدام می‌زند.

الکس مورفی به همراه دکتر دنت نورتون

آرزوی اشغال ایران

فصل ابتدایی فیلم با موضوع اشغال نظامی تهران تحت عملیات موسوم به «آزادسازی تهران!» شروع می‌شود که در آن ربات‌ها در خیابان‌های تهران با دستگاه‌های پیشرفته به اسکن بدن زنان و مردان می‌پردازند تا از تروریست نبودن آنها مطمئن شوند و بعد تعدادی ایرانی می‌بینیم که به خود همانند تکفیری‌ها بمب بسته‌اند و فقط با نیت اینکه تلویزیون‌ها آنها را نشان دهند، اقدام به عملیات انتحاری علیه ربات‌ها می‌کنند!

شهر تهران از نمای بالا در روبوکاپ

نکته‌ی جالب اما آن است که داستان اصلی روبوکاپ هیچ ربطی به ایران ندارد و فقط برای معرفی و توانایی‌های ربات‌های جنگی اشغال تهران (فتح ایران) نمایش داده می‌شود. اما ظاهرا آمریکایی‌ها از هیچ فرصتی برای توهین به ایران و ایرانیان در وحشی نشان دادن آنها دریغ نمی‌کنند و حتی بخشی از یک فیلم تجاری غیرسیاسی نیز می‌تواند بهانه‌ای برای ایران‌هراسی باشد.

ربات‌ها در خیابان‌های تهران!

آرزوی احیای شهر ورشکسته

محل روایت داستان پلیس آهنی شهر دیترویت واقع در ایالت میشیگان آمریکا است. شهری که تا همین اواخر بزرگترین شهر خودروسازی جهان که "پایتخت صنعتی قرن بیستم" لقب گرفته بود. به عبارت بهتر، دیترویت زمانی نماد و نشانه‌ای دال بر پویایی و سیالی نظام سرمایه‌داری و صلابت اقتصادی آمریکا بود. با این حال هم اکنون این نماد پویایی با بدهی بیش از بیست میلیارد دلار به نماد ایستایی و شکست نظام سرمایه‌داری و بزرگترین شهرورشکسته جهان تبدیل شده است.

خانه‌ای متروکه با پس زمینه آسمان خراش «جنرال موتورز»در دیترویت

در این فیلم دیترویت شهری بسیار تمیز و منظم به نمایش درآمده که هیچ مشکلی به غیر از برخورد با خلاف‌کارهای شهر ندارد و گویی در سال 2028 این شهر رونق اقتصادی خود را پیدا کرده و دوباره می‌تواند نماد صنعت آمریکا باشد. این دلگرمی سازنده‌گان فیلم robocop برای آمریکایی‌ها خیلی اثر گذار نیست زیرا دیترویت شهری‌ست که جمعیت آن در پی خروج شرکت‌های بزرگ خودروسازی از آن و مشکلات اقتصادی این شرکت‌ها، از دو میلیون نفر به هفتصدهزار نفر رسیده است (همچنان نیز در حال کاهش است) و۴۰درصد لامپ‌های خیابانی آن خاموش شده‌اند و زمان پاسخ پلیس به درخواست‌ها به حدود یک ساعت افزایش یافته، در حالیکه آمار قتل در این شهر به بالاترین سطح طی ۴ دهه اخیر رسیده و نیز تنها یک سوم آمبولانس‌های شهر در حال فعالیت هستند و به این دلایل خبره‌ترین کارشناسان مسائل اقتصادی آمریکا نیز امیدی به حل معضلات آن ندارند!

استگاه قطار متروکه مرکزی «میشیگان»

حکومت با ترس

مسئله اصلی فیلم robocop مربوط به تامین امنیت شهروندان آمریکا است. در فیلم می‌بینیم که بعد از رونمایی پلیس آهنی برای مردم با آن ظاهری که شبیه شخصیت بت‌من در فیلم‌های سه‌گانه کریستوفر نولان است، با استقبال شدید آنها همراه است.

پلیس آهنی درحین اعمال قانون

لزوم وجود پلیس آهنی برای مبارزه با فساد و جنایت تبیین و به مردم این حق خوشحالی داده می‌شود؛ اما این ترسناک و پرخطر نشان دادن محیط زندگی، شهرها و کشور آمریکا و بعد برقرای نظم و امنیت و به سزای عمل رساندن مجرمان و تبهکاران توسط قهرمانان زن و مرد در بسیاری از فیلم‌های هالیوودی چه سودی دارد؟ همیشه این موضوع "خطر در کمین است" با صدای بلند برای مردم آمریکا گفته می‌شود. جامعه آمریکا همواره در ترس و وحشت از خطرات گوناگون به سر می‌برد: ترس از القاعده، ترس از نوجوانان ولگرد، ترس در اتوبوس زمانی که در بلندگو هشدار داده می‌شود اگر مورد مشکوکی دیدید یا شنیدید به سرعت پلیس را در جریان قرار دهید، ترس از حملات سایبری و فلج شدن سیستم، ترس از... . دولت آمریکا با سیاست «ایجاد ترس» اقدام به «مدیریت جامعه» می‌کند. وجود ترس به کمپانی‌های اسلحه‌سازی اجازه تولید بیشتر اسلحه را می‌دهد تا به مردم آمریکا بفروشند، و در عین حال می‌تواند برای تامین امنیت بیشتر اقدام به افزایش مالیات کند.آمریکا به بهانه وجود ترس به ارزش‌هایی که برای همه دنیا تبلیغ می‌کند، پشت کرده و حقوق شهروندی را محدود، جاسوسی از شهروندان را موجه و شکنجه را توجیه می‌کند. آمریکا چه در حوزه داخل و چه در خارج کشور خود متهم اول ایجاد ناامنی است و در عین حال خود را بزرگترین تامین کننده امنیت برای شهروندان خود و جهان می‌داند.

یعنی با ایجاد ترس و مدیریت آن، هم مردم خود را کنترل می‌کند و هم به منافع اقتصادی خود که غایت یک حکومت امپریالیزم یا سرمایه‌داری است می‌رسد. Robocop و فیلم‌هایی از این دست نیز به بهانه ایجاد «امنیت» که با تبلیغات به دغدغه اول مردم آمریکا تبدیل شده، به سیاست‌های کلان دولت‌مردان آمریکا کمک می‌کنند. پلیس آهنی و فیلم‌هایی که متعلق به سینمای بلاک‌باستر (فیلم‌های پرهزینه و گران‌قیمت) هستند، معمولا بازیگران بسیار مطرحی را هم در نقش‌های اصلی خود دارند؛ اما با وجود پرخرج بودن، به علت سطحی بودن فیلم توفیق چندانی برای کسب رضایت مخاطب ندارند و نمی‌توانند برای آمریکایی که بیش از ۱۷٫۵تریلیون دلار بدهی دارد، مفید باشند.

مطلب را با این ضرب‌المثل از امریکایی‌ها به پایان می‌بریم که می‌گویند: «اگر می‌خواهی قدرتمند باشی، همیشه در خطر زندگی کن تا به صلح و آرامش برسی».