کد خبر 31044
تاریخ انتشار: ۳ اسفند ۱۳۸۹ - ۱۴:۲۷

اين همه سازمانهاي مختلف جمهوري اسلامي به اين کارگردانهاي غيرمتشرع کمک مالي مي­کند تا هرچه دوست دارند بسازند بعد هم به آنها جايزه بدهد و بعد هم آنها به نظام لگد بزنند و به جشنواره­ي فجر بد و بيراه بگويند و روزي سه بار هم از دولتي بودن تبري بجويند که "ما دو

به گزارش وبلاگستان مشرق، ولي الله مهدوي با نگاهي متفاوت به جشنواره فيلم فجر، در جديدترين مطلب وبلاگ "نسل خميني" نوشت: نج سال پيش منتظر بودم که سجادپور و يا شمقدري سکان سينما را در دست بگيرند ولي احمدي­نژاد چهار سال فرصت سينما را از دست داد. وزارت فرهنگ نهم فقط در بين سينماگران براي دولت مخالف درست کرد و هيچ تلاشي براي تغيير فضا، دوست­سازي(!)، جمع کردن دوستان و پخش کردن مخالفان(!) و... نکرد و عملا سينماي دولت نهم سوخت.

شمقدري و سجادپور با تمام کم­و­کاستي­ها تغييرات خوبي را شروع کردند هرچند کساني که از جنگ پنهان سينما خبر ندارند ايرادهاي قشري از آنها گرفته و فضا را براي اين دو مجاهد سخت مي­کنند و اين دو نفر دائم بايد پيچيدگي­هاي فضاي فرهنگي سينما را که هر کسي خود را صاحب فکر و فلسفه مي­داند توضيح دهند. آنچه در پي مي­آيد نقد ايرادهايي است که اغلب ناشي از سياستگذاري سابق و يا محدوديت­هاي فعلي است.

وزارت فرهنگ و صداسيماي ما روي افرادي سرمايه­گذاري مي­کنند که تعلقي به جمهوري اسلامي ندارند. کارگرداني که تا ديروز در تلويزيون فعاليت مي­کرد و توسط همين صداسيما بزرگ شد و به او فيلم و سريال دادند بسازد تا کارگردان شود، امروز از زندانيانِ ضدامنيتي حمايت مي­کند و طلايه­دار مکتب "اخلاق جدا از وحي" يعني دين جديد غرب است.

کساني که جشنواره­ي فجر انقلاب اسلامي را زير پاي خرس طلايي آلمان مي­گذارند و طلاي آن را به بلور انقلابشان ترجيح مي­دهند چرا بايد دائم برايشان هورا بکشيم و بزرگشان کنيم؟ تا کي بايد سينماي ايران کساني را بزرگ کند که سر سوزني به انقلاب اسلامي دلبستگي ندارند؟

چرا بايد يک جشنواره­ي غربي در يک نظام کپيتاليستي فيلمي را بهترين فيلم لقب بدهد و از قضا در انقلاب اسلامي هم که منتقد ليبراليسم و کپيتاليسم و مدعي تسخير فرهنگي دنياست دقيقا همان فيلم برنده شود. مگر استانداردهاي انتخاب يک فيلم مانند استانداردهاي سدسازي و جاده سازي است که در تمام دنيا يکسان باشد؟! يعني استانداردهاي مقوله فرهنگي و سلايق هنري در دنيا اين­قدر ثابت و يکسان است ؟!

انقلاب اسلامي آنقدر بزرگوار است که اجازه بدهد مروجان مکاتب غربي، غربزدگان و مخالفين اصل نظام فيلم بسازند و مي­سازند. وقتي کمال تبريزي با فقه و شريعت مشکل دارد. يا اين رامبد جوان که چند سال پيش از سريال فرندز تمجيد مي­کرد و گفت "من دارم با «فرندز» زندگي مي­کنم"!! البته به گمانم اون موقع هنوز مجرد بود! يا خيلي هاي ديگر که لازم نيست اسمشان را بياورم.

مساله­ي مهم اينجاست که "اخلاق منقطع از وحي" گاهي توسط يک بازيگر سينماي ما تقليد و ترويج مي­شود، خيلي اشکال ندارد چون اغلب ستارگان سينماي ما زندگي کم عمقي دارند و حداکثر تلاششان همين است که؛ با اينکه به هيچ يک از معروفهاي جامعه­ي اسلامي پايبند نيستند ولي به خانه­ي سالمندان سر مي­زنند و به يتيمان کمک مالي مي­کنند و ... چندان مهم نيست. بالاخره بايد بتوانند وجدان خود را راضي کنند. ضمن اينکه، کلا تقليد از ژستها و فيگورهاي بازيگران غربي قسمتي از زندگي حرفه­اي آنها محسوب مي­شود. هرچند بازيگران ما راحت­ترين را انتخاب مي­کنند مثلا علاقه ندارند مانند آنجلينا جولي به سراغ سيلزدگان پاکستان بروند چون پاکستاني­ها تميز و با کلاس نيستند تازه مسلمان هم هستند!...

اينها اشکالي ندارد چون بازيگران خودشان روش زندگي­شان را انتخاب مي­کنند اما وقتي به فيلم­سازي و ترويج يک فکر مي­رسيم ديگر مساله عوض مي­شود. و از اين مهمتر وقتي به حمايت­هاي دولتي از يک فيلم مي­رسيم ديگر خيلي شرايط متفاوت مي­شود. اين همه سازمانهاي مختلف جمهوري اسلامي به اين کارگردانهاي غيرمتشرع کمک مالي مي­کند تا هرچه دوست دارند بسازند بعد هم به آنها جايزه بدهد و بعد هم آنها به نظام لگد بزنند و به جشنواره­ي فجر بد و بيراه بگويند و روزي سه بار هم از دولتي بودن تبري بجويند که "ما دولتي نيستم! و کاري به نظام نداريم."

اين ننگ دولتهاي قبلي است که کار سينماي کشور را به جايي کشانده اند که طرفداري از انقلاب اسلامي در فضاي سينما، يک ننگ و فحش محسوب مي­شود! يعني خاک بر سر منافقيني که روزگاري وزارت ارشاد جمهوري اسلامي را اشغال کردند و امروز کفرشان را آشکار کرده و به دامن بي­بي­سي گريختند!