کد خبر 310732
تاریخ انتشار: ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۱۸:۲۵

دولت يازدهم با نقد سياست خارجي دولت نهم و دهم اكنون دارد شانس خود را براي رفع تهديدها و دفع تحريم‌‌ها آزمايش مي‌كند. درست 6 ماه پيش توافقي در ژنو كردند و آن را فتح‌الفتوح ناميدند. مهم‌ترين قله اين فتوحات هم پذيرش حق غني‌سازي ايران از طرف 1+5 بود كه بلافاصله آمريكايي‌ها اعلام كردند از اين خبرها نيست و ما هيچ حقي را براي ايران به رسميت نشناختيم.

به گزارش مشرق، محمد کاظم انبارلویی در یادداشتی به بررسی 11 سال مذاکره هسته ای ایران با غرب پرداخت و نوشت: 11سال است وارد يك گفتگوي تودر تو با غرب شده‌ايم. 11 سال پيش كه هيچ مدير كلي از دواير وزارت خارجه كشورهاي اروپايي حال آمدن به تهران را نداشت يك دفعه سه وزيرخارجه از سه قدرت برتر اروپايي به تهران آمدند و مذاكرات فشرده‌اي را با مقامات ايراني در مورد محدود كردن يا بهتر بگوييم تعطيلي فعاليت‌هاي صلح‌آميز هسته‌اي انجام دادند. از آن زمان تاكنون يك نمايشنامه مضحك با بازيگراني مضحك‌تر در عرصه ديپلماسي خارجي غرب با ايران كليد خورد كه هنوز تماشاچيان خاص خود را دارد.
آن زمان ما وارد تكميل شدن چرخه سوخت نشده بوديم. غني‌سازي 5/3 درصد، 5درصد و 20درصد را هم نداشتيم. براي اعتمادسازي كارهايي كرديم كه در نوع خود بي‌سابقه بود اما طرف غربي اصلا توجهي به اين اقدامات نداشت. علي‌رغم اينكه آمدند درب تاسيسات هسته‌اي ايران را پلمب كردند، به هيچ يك از وعده‌هاي خود عمل ننمودند و ايران را در كنار سه كشور، محور شرارت لقب دادند. دولت هشتم ديد كه كلاه گشادي سرش رفته است در آخرين روزها اعلام كرد آنان ما را فريب دادند و لزومي ندارد به توافقات پايبند باشيم. دانشمندان جوان ما شجاعانه پلمب تاسيسات هسته‌اي را شكستند و در مدت كوتاهي با غني‌سازي 5/3 درصد و سپس 5درصد و در نهايت 20درصد وارد باشگاه هسته‌اي جهان شديم. غرب كه ديد از مذاكرات طرفي نمي‌بندد با آنكه هيچ‌گاه مذاكرات تعطيل نشد، دست به ترور دانشمندان هسته‌اي ايران زد و خداوند آن‌گونه رقم زده بود كه برخي دانشمندان هسته‌اي ايران پاداش اين خدمت بزرگ را كه شهادت وفوز عظيم بود دريافت كنند. اين شهادت‌ها چهره زشت و كثيف دشمنان ما را عريان‌تر نشان داد.
همان وقت كه پيشرفت‌هاي هسته‌اي ايران به سرعت ادامه داشت و مذاكرات هم پابه‌پاي آن پيش مي‌رفت،در سرمقاله‌هاي متعدد عرضه داشتيم كه غرب بويژه آمريكا از مذاكرات به عنوان اهرمي براي زمان گرفتن استفاده مي‌كنند و آنها مي‌خواهند اول سرعت پيشرفت‌ها را كاهش دهند و سپس آن را متوقف كنند.
از سوي ديگر آنها به مذاكرات به عنوان راه‌حل برطرف كردن مناقشات نگاه نمي‌كنند. چون روي محدود كردن قدرت موشكي ايران و نيز حقوق بشر به عنوان دو اهرم ديگر حساب باز كرده‌اند.
حتي گفته شد اگر گفتگوها پيرامون اين دو هم به نتيجه برسد، ممكن است آنها مطالب ديگري عنوان كنند. از جمله اينكه حوزه‌هاي علميه بايد تعطيل شود و تدريس دروس علوم سياسي در دانشگاهها در باب تبيين فلسفه سياسي اسلام هم بايد متوقف شود. چون اسلام فلسفه سياسي غرب و ليبراليسم را به حاشيه برده است و بزرگ‌ترين تهديد فكري براي غرب است. حال ببينيم ريشه اين رفتار غرب با ايران اسلامي چيست؟
مسئله آنها فعاليت صلح‌آميز هسته‌اي ما نيست چون ابله‌ترين سياستمدار در جهان مي‌داند كه ما هرگز به سمت ساخت بمب نمي‌رويم. مسئله آنها حقوق بشر در ايران هم نيست چون خود آنها مرتكب جناياتي در جهان و منطقه شده‌اند كه نمي‌توانند به عنوان يك مدعي وارد اين عرصه شوند.
مسئله آنها حتي موشك‌هاي دوربرد ايران نيست چون كسي كه بر انبوهي از سلاح‌هاي كشتارجمعي تكيه زده است و هر روز گزينه نظامي را به رخ ملت ايران مي‌كشد، نمي‌تواند به عنوان دادستان بين المللي، كيفرخواستي عليه ملت ايران بنويسيد.
پس هدف آنها چيست و چه نقشه‌اي را دنبال مي‌كنند؟
كشف هدف و نقشه آنها خيلي مشكل نيست، كافي است ديپلمات‌هاي ما هوشمندي نشان دهند و حوصله خواندن اخبار غيرمحرمانه و عادي را داشته باشند. آنها بارها گفته‌اند هدف در مرحله اول، «تغيير رفتار» ايران و در مرحله دوم، «تغيير ساختار» سياسي است و اين را در همه عرصه‌هاي جنگ سخت و نرم و ديپلماتيك دنبال مي‌كنند.
منظور آنها از «اعتمادسازي» چيزي است كه فرآيند تغيير رفتار و تغيير ساختار در نظام حكومتي ايران را طي كند.آنها در ايران دنبال دوستاني هستند كه آنها را در اين فرآيند كمك كنند. از منافقين و سلطنت‌طلب‌ها كاري ساخته نيست. از رديف كردن هنرمندان و فيلسوفاني كه به غرب‌پرستي عادت كرده‌اند و كاروان گوگوش تا سروش را مديريت مي‌كنند هنري برنمي‌آيد. ماركسيست‌هاي آمريكايي دوران كهولت و پيري را مي‌گذرانند. آنها دنبال جرياني در داخل هستند كه اصل و نسب درست و درماني داشته باشد تا با بزك كردن آنها ماموريت تغيير رفتار و ساختار را به درستي انجام دهد.
غرب شانس خود را در اين فريبكاري در فتنه 88 در پديداري جنبش سبز امتحان كرد. آنها انقلاب را مي‌خواهند با جنبش سركوب كنند.
اين ماموريت، اول انقلاب به منافقين سپرده شده و لذا نام خود را جنبش مجاهدين خلق نهادند و يك زنباره فاسد و خود فروخته را مثل رجوي در راس آن گذاشتند و خون هزاران بي‌گناه را بر زمين ريختند.
دولت يازدهم با نقد سياست خارجي دولت نهم و دهم اكنون دارد شانس خود را براي رفع تهديدها و دفع تحريم‌‌ها آزمايش مي‌كند. درست 6 ماه پيش توافقي در ژنو كردند و آن را فتح‌الفتوح ناميدند. مهم‌ترين قله اين فتوحات هم پذيرش حق غني‌سازي ايران از طرف 1+5 بود كه بلافاصله آمريكايي‌ها اعلام كردند از اين خبرها نيست و ما هيچ حقي را براي ايران به رسميت نشناختيم. از آن زمان تاكنون 4دور گفتگو صورت گرفته است و قرار بود در دور چهارم كه چهارشنبه گذشته صورت گرفت وارد نوشتن متن پيش‌نويس توافق جامع شوند.
اما متاسفانه - شايد هم خوشبختانه- اعلام شد مذاكرات هيچ نتيجه‌اي نداشته است. آقاي سيد عباس عراقچي در برنامه شنبه شب خود چند خبر مهم را به اطلاع ملت رساند؛
- اختلافات هنوز به قوت خود باقي است.
- هنوز آماده نوشتن متن نيستيم.
- دو طرف رازداري شديد را در مذاكرات دنبال مي‌كنند.
- اختلاف‌نظر وجود دارد. در مورد هيچ‌كدام به تفاهم نرسيديم.
- خطوط قرمز دو طرف در برخي موارد با هم تلاقي دارند.
- اگر به توافق نرسيم فاجعه‌اي رخ نمي‌دهد. علت آن را با جزئيات به مردم مي‌گوييم.
- اگر توافق نشد در پايان شش ماه در مورد تمديد چاره‌انديشي مي‌كنيم.
- دور بعدي مذاكرات 26 تا 30 خرداد است.
در خصوص اظهارات آقاي عراقچي مطالب زير گفتني است؛
1- توافق ژنو در سوم آذر و اندكي مانده به گزارش 100روزه رئيس‌جمهور به مردم حاصل شد. اين توافق 6ماهه بوده است. اول خرداد موعد 6 ماه تمام مي‌شود. هنوز در مورد تمديد مدت آن توافق تصميمي گرفته نشده است. چطور آقايان توافق كرده‌اند دور بعدي مذاكرات 26 خرداد باشد؟
2- گفته شده است كه اختلافات هنوز به قوت خود باقي است و در مورد هيچ‌كدام به تفاهم نرسيديم.اگر واقعا اين‌طور است سخن گفتن از نگارش متن توافق جامع چه محلي از اعراب داشت؟ متن را موقعي مي‌نويسند كه همه اختلافات حقوقي دو طرف حل شده است. دقت روي استخدام كلمات براي ارائه مقاصد دو طرف انجام مي‌گيرد. حال آنكه ما پس از 11 سال گفتگو همچنان در نقطه اول هستيم.
3-گفته شد دو طرف رازداري شديد را در مذاكرات دنبال مي‌كنند. در حالي‌كه يك طرف همچنان رازدار است اما طرف مقابل پس از هر گفتگو و پيش از هر مذاكره به اسرائيل مي‌رود و سفره دلش را براي اشغالگران قدس باز مي‌كند، از آنها دستور مي‌گيرد و به مذاكرات برمي‌گردد. قبل از وين 4 هم همين اتفاق در عدم رازداري طرف مقابل افتاد. آيا وقت آن نرسيده است طرف ايراني راز دلش را براي ملت بازگو كند و بگويد به آنها در اين ادوار سخت مذاكرات چه گذشته است؟
4- شنيده شده است وزيرخارجه ما در مذاكرات، شجاعانه در برابر زياده‌خواهي‌هاي آنها ايستاده است، حتي در مقابل آنان با فرياد و صداي بلند از حقوق ملت ايران دفاع كرده است. آيا ضرورت ندارد بخشي از اين صداها را از زير سقف گفتگو بيرون آورند و به دلواپسي ملت ايران در اين دور از گفتگوها پايان دهند؟
5- ايران در اين 6ماه به همه تعهدات خود عمل كرده است. طرف غربي به هيچ يك از تعهدات خود عمل نكرده است. مسئوليت خسارت و زيان‌هاي ناشي از عمل به تعهدات يك سويه را چه كسي مي‌خواهد بپذيرد؟
آيا بهتر نبود رئيس‌جمهور در نقد ديپلماسي خارجي كشور در دولت‌‌هاي نهم و دهم قدري محتاطانه حرف مي‌زد و دستاوردهاي هسته‌اي را ارزان در مذاكرات از دست نمي داد ؟
6- بالاخره سئوال آخر اينكه؛ «آيا مذاكرات به نتيجه مي رسد؟»
پاسخ اين سئوال براي شمار زيادي از نخبگان و مردم ايران روشن است. آيا براي رئيس‌جمهور و تيم مذاكره‌كننده هنوز روشن نيست . ما در هزاره سوم ميلادي زندگي مي‌كنيم؟ هر دولت و هرملتي كه به آمريكايي‌ها اعتماد كرد خسارت ديد. رفتار كاخ سفيد كه تابعي از متغير رفتار صهيونيست‌هاست هيچ‌گاه قابل پيش‌‌بيني نيست. اين رفتار مشروعيت خود را از دست داده است. تنها ملت‌‌هايي كه روي پاي خود ايستادند توانستند به حيات خود ادامه دهند.
چون نمي‌شود به غرب و بويژه آمريكايي‌ها اعتماد كرد. لذا به نتايج هيچ مذاكره‌اي نبايد خوشبين بود.