کد خبر 311278
تاریخ انتشار: ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۱۲:۰۶

تقدم و تأخر تعهد يا تخصص، بحثي ا‎ست که ريشه در سال‎‎هاي نخست انقلاب دارد. بحث تخصص و تعهد، در نظام جمهوري اسلامي هم همواره مطرح بوده. اين بحث در دوره‎‎هاي گوناگون شدت و ضعف پيدا کرده ولي هيچ‎گاه به‎کلي منتفي نشده است.

گروه سیاسی مشرق- همواره يکــي از مباحــث جدال‌برانگيز پس از پيروزي انقلاب اسلامي اين بوده که از ميان تخصص و تعهد کدام يک بر ديگري مقدم است؟ شايد عمده دليل و ريشه اين جدال بي‎فرجام را بتوانيم در ابهام معني تعهد جستجو کنيم. پس لازم است ابتدا در معني و مفهوم تعهد بررسي و دقت نظر کافي شود. اگر معني لغوي تعهد را پيمان بستن بدانيم، با اين اطلاق معلوم نيست تعهد به چه‎ چيز و چه کس؟ تعهد به دنيا يا آخرت؟ تعهد به منافع شخصي يا تعهد نسبت ‎به کار و مسئوليت؟ تعهد به اين خط و آن خط يا... .

از مهم‎ترين معيار‎هاي تقوا اين است که اگر انسان آمادگي و شايستگي لازم را براي به دوش گرفتن بار مسئوليتي نداشته باشد، هرگز نمي‎تواند آن مسئوليت را بپذيرد و در صورت پذيرفتن آن، في‌الحال فاقد تقوا به حساب مي‎آيد و ديگر نوبت ‎به بحث تقدم تقوا بر تخصص نمي‎رسد. به‎تعبير ديگر در نظام شايسته‌سالار مديريت اسلامي، هيچ‎گاه نبايد به چنين فردي ـ ‌نه به‎خاطر عدم تخصص بلکه به‎دليل عدم تقوا‌ ـ مسئوليتي سپرده شود.

پس يا بايد براي کلمه تعهد معني خاص و تعريف‌شده‎اي را معين کنيم يا آنکه براي تعهد پسوندي مانند الهي، ديني، مکتبي قرار دهيم يا آنکه از اين کلمه بگذريم و به‎جاي آن از تعبير تقوا که کلمه‎اي شناخته‌شده در ادبيات ديني است و صد‎ها آيه و حديث معتبر، معني و حدود و ثغور آن را تبيين کرده، استفاده کنيم. در اين صورت موضوع اين جدال منتفي مي‎شود و مسئله تخصص هم‎ مانند بسياري از مسائل ديگر در قبال تقوا جاي خود را پيدا مي‎کند و معلوم مي‎شود که اصولا تخصص در عرض تقوا نيست که بحث تقدم و تأخر آن مطرح شود بلکه تخصص در طول و در دل تقوا نهفته است.

تعهد يا تخصص در اوايل انقلاب

اوايل انقلاب در پاسخ به اين پرسش که آيا تعهد ارجح است يا تخصص، دو گروه شکل گرفت؛ عده‎اي معتقد بودند فردي که متعهد است، نسبت به فردي که تعهد ندارد ولي تخصص دارد لايق‎تر است. انسان متعهد، مسئوليت‌پذير است. بنابراين براي اينکه بتواند وظيفه‎اش را نسبت به تعهدات خود ايفا کند، به‎دنبال ارتقاي خويش است. اما فردي که قبل از کسب تعهد به تخصص رسيده است، نمي‎تواند با به‌کارگيري تخصص به تعهد هم برسد. هرچند ممکن است به‎دليل اينکه تخصص و منافع خود را زير سوال نبرد و به مخاطره نيندازد، بسياري از هنجار‎ها را مراعات کند اما اين فرد نمي‎تواند فردي مورد اعتماد و اطمينان باشد.

به‎نظر اين‌ها تعهد خيلي مهم‎تر از تخصص است. کسي که اولويت شعار‎هاي خودش را تخصص بيان مي‌کند اگر در موقعيتي ملزم به انجام تکليف براساس وظيفه بشود معلوم نيست اين کار را بکند ولي کسي که از تعهد در برابر گفتمان اصيل انقلاب اسلامي صحبت مي‌کند مي‌تواند شعار‎هايي بدهد و کار‎هايي انجام دهد که در شرايط اقتصادي و سياسي حساس، طرفدار‎ان بيشتري داشته باشد.

ولي در مقابل اين طرز تفکر، عده‎اي نيز معتقد بودند فرد متعهد اگر متخصص هم باشد، در اين صورت براي تصدي مسئوليت لايق است. در نظر اين عده، تخصص از تعهد مهم‎تر بود. اين‌ها استدلال مي‎کردند کسي که تعهد هم داشته باشد ولي تخصص نداشته باشد در اکثر موارد نمي‎تواند تخصص را ياد بگيرد، ولي اگر کسي تخصص داشته باشد مي‎توان در او تعهد ايجاد کرد.

شايد اگر در اوايل انقلاب با پرسش تعهد يا تخصص روبه‎رو مي‎شديم قطعا پاسخ، تعهد بود زيرا استنباط کلي اين بود که يک فرد متخصص وقتي تعهدي نسبت به اعتقادات و باور‎هاي جامعه ندارد چه‎بسا مي‎تواند خيانت‎‎هاي بزرگ‎تري نسبت به فرد غيرمتخصص در حق مردم انجام دهد. نمونه عيني آن را تجربه تلخ بني‌صدر عنوان مي‎کردند. پس اولويت اول تعهد بود و اگر تخصص هم بود که چه بهتر.

طرفداران اولويت تعهد نسبت به تخصص در اوايل انقلاب چنين استدلال مي‎کردند که: تعهد، تخصص را هم به‎دنبال دارد، اگر انسان‎ها سعي کنند کاري که به آن‌ها داده مي‌شود را با تعهد پيگيري کنند قطعا براي انجام بهتر آن به‎دنبال تخصص هم مي‌روند و داراي تخصص در آن زمينه مي‎شوند. اين‌ها هم‎چنين بيان مي‎کردند که ايجاد تعهد در فرد خيلي راحت‌تر از ايجاد تخصص است.

کسي که تخصص دارد مي‎تواند «فردوست» و «طوفانيان» باشد که با هر معامله‎اي ثروت عظيمي از جامعه زحمتکش را غارت مي‎کند. اما کسي که تعهد دارد بنا به تعهدش بر جبران نقص‎‎هاي خودش سعي مي‎کند تا بتواند بهتر نسبت به مواردي که به آن‌ها متعهد است خدمت کند.

اما کم‌کم و در گذر زمان، اين ديدگاه تغيير کرد زيرا چه بسيار افراد خوب و متعهدي، سکان مديريتي را در بخش‎‎هاي مختلف به‌دست گرفتند که عملکردشان خسارت‌بار بود يا اگر افراد باهوشي هم بودند مدت‌زماني طول مي‎کشيد تا تخصص لازم را به‌دست آورند و اين باعث عقب‌افتادگي برنامه‎ها مي‎شد. استدلال اين عده اين بود که وجود افراد متخصص مي‎تواند بسيار مفيد‎تر از افراد متعهد باشد و متاسفانه در جامعه بسيار به چشم مي‎خورند افراد متعهدي که يا تخصص ندارند يا تخصص‌شان چيز ديگري است. اگر فردي متخصص باشد و علاقه‌مند به تخصص و پيشرفت در آن، سعي مي‌کند تعهد خود را حفظ کند؛ حتي اگر هزاران سختي داشته باشد.

در ديدگاه جديد، اين باور به‎وجود آمد که نبايد يک فرد متخصص فاقد تعهد‎هاي تعريف شده در اول انقلاب را با کافر و ملحد اشتباه گرفت! و اين بدبيني که ممکن است از سوي اين افراد خيانتي صورت گيرد قابل قبول نيست! کم‌کم در تقابل بين تعهد و تخصص، کفه تخصص غلبه کرد ولي اتفاق جالب‌تري که افتاد تعريف جديدي بود که بعضي افراد از تعهد ارائه کردند که متضاد با تعهد تعريف شده از اول انقلاب بود!

يک مثال ملموس براي تغيير مفهوم تعهد، از لحاظ سياسي است و آن ضديت و مخالفت آشکار با آمريکاست! امپرياليسم جهانخوار تعريف اول اين دوستان از آمريکا بود و بايد در بينش سياسي هر فرد متعهدي در آن زمان حتما مي‎بود که بعدا اين تفکر به تفکر گفت‎وگو با امپرياليسم تغيير کرد و در عمل حتي به دوستي با امپرياليسم رسيد.

هنوز سوال تخصص يا تعهد با قرائت‎هاي جديدتري در جامعه ما مطرح است و هنوز بينش‎‎هاي مختلفي پيرامون آن وجود دارد! در اينجا لازم است براي روشن‎تر شدن موضوع از سخن پيامبر اکرم (صل‎الله‎عليه‎وآله‎وسلم) کمک بگيريم. از ايشان نقل شده است که فرمودند:

«مَن اِسْتَعْمَلَ عاملاً عن المسلمين و هو يعلم أنَّ فيهم مَنْ هو أوْلي بذلك منه و أعلم بكتاب الله و سنَّه نبيّه، فقد خان اللهو رسوله و جميع المسلمين / کسي که کارگزار و مديري را به‎کار گمارد درحالي‎که مي‎داند در ميان مسلمانان فردي وجود دارد که براي آن مسئوليت ‎شايسته‎تر و به قرآن و سنت آگاه‎تر است در اين صورت قطعا به خدا و رسول خدا و همه مومنان خيانت کرده است».

در اين حديث، سخن از انتخاب شخص شايسته‎تر است. کسي که مي‎خواهد مدير نظام اسلامي باشد کسي است که مي‎خواهد اسلام را در حوزه مديريتي خود پياده کند و طبيعي است که لازمه عمل به اسلام آگاهي هرچه بيشتر به اسلام است و مديراني که از معارف و احکام و اخلاق اسلامي کم‌اطلاع و احيانا بيگانه هستند هرگز نخواهند توانست مجري اسلام باشند و متاسفانه عملکرد نامطلوب آنان گاهي به حساب خدا و پيامبر اسلام و نظام اسلامي ثبت مي‎شود و نه به حساب جهل و بيگانگي اين نوع مديران از اسلام.

شهيدان نيز در وصيت‌نامه‎‎هاي خود همواره به تعهد اشاره داشتند و تا آخرين لحظه عمر به اسلام و کشورشان وفادار ماندند. از جمله سخن خلبان شهيد علي‌اکبر شيرودي: از قول ما به حضرت امام سلام برسانيد و به ايشان بگوييد آنچه که امروز در جبهه‎ها مي‎جنگد تعهد است، نه تخصص.

تخصص يا تعهد از ديدگاه شهيد دکتر چمران

در بحث اولويت تخصص يا تعهد، نکته‎اي ظريف وجود دارد که شهيد چمران در اوايل انقلاب به آن اشاره کرده است. جمله زيباي دکتر چمران در پاسخ به اين سوال که تخصص بهتر است يا تعهد را در اين زمينه مي‎توان به‎عنوان شاهدي در اين زمينه بيان کرد.

از شهيد گرانقدر دکتر چمران پرسيدند تعهد بهتر است يا تخصص؟ وي در جواب گفت مي‎گويند تقوا از تخصص لازم‎تر است، آن را مي‎پذيرم. اما مي‎گويم آن کس که تخصص ندارد و کاري را مي‎پذيرد، بي‎تقواست.

در آن دوران که اين بحث در جامعه پررنگ بود، شهيد چمران معتقد بود کسي که عهده‎دار مقام و مسندي مي‎شود ولي تخصص لازم براي مديريت در آن مسند را ندارد، در واقع تعهد هم ندارد. زيرا انسان متعهد، هيچ‎گاه به خودش اجازه نمي‎دهد کاري را قبول کند که از علم و توانش خارج است.

سخن شهيد چمران در حقيقت بيان ديگري از سختگيري‎‎هاي مربوط به «پذيرش مسئوليت» در فرهنگ اسلامي است. سختگيري‎‎هايي که در دين اسلام نسبت به پذيرش مقام و منصب شده، يکي از مدلول‌هاي اصلي‎اش اين است که انسان متعهد (از نظر اسلام) انساني است که از قبول مسئوليت در حوزه‎اي که در آن، فاقد دانش، تجربه و توانايي کافي است، سر باز مي‎زند و با پذيرش امر اداره دنياي ديگران و به بهاي آبادکردن دنياي خودش، آخرت خودش و دنياي ديگران را خراب نمي‎کند.

اين جمله کوتاه، به بهترين شکل گوياي توجه و مهم بودن هر دو بحث تخصص و تعهد نزد دکتر چمران است.

اگر کسي تعهد داشته باشد و بداند که تخصص يک مسئوليتي را ندارد، سعي مي‎کند آن مسئوليت را قبول نکند يا حداقل در صورت امکان، تخصصش را در آن حوزه افزايش مي‌دهد. چون نمي‌تواند سنگيني بار مسئوليت را روي دوشش تحمل کند.

ارزش تخصص و داشتن علم و دانش نزد شهيد چمران تا جايي است که او در يکي از يادداشت‎‎هاي شخصي‎اش اين‎چنين بيان مي‎کند:

اي خدا!

من بايد از نظر علم از همه بهتر باشم مبادا دشمنان مرا از اين راه طعنه زنند.

بايد به آن سنگدلاني که علم را بهانه مي‎کنند و به ديگران فخر مي‎فروشند ثابت کنم خاک پاي من هم نخواهند شد. بايد همه آن تيره‌دلان مغرور و متکبر را به زانو درآورم و آنگاه خود، خاضع‎ترين و افتاده‎ترين فرد روي زمين باشم.

نتيجه‌گيري

يکي از بحث‎‎هاي داغ در اوايل انقلاب اين بود که فردي که به مقام و منصبي مي‎رسد آيا بايد متعهد و متخصص باشد، يا فقط متخصص باشد کافي است؟

خلاصه بحث اينکه بهتر است هر مديري تعهد و تخصص را يکجا داشته باشد و هرکدام بدون ديگري مشکلاتي را به‎وجود مي‎آورد و البته اگر فردي متعهد باشد و تخصصي نداشته باشد، مي‎شود دوست ناداني که خسارت‎هاي جبران‌ناپذيري مي‎زند و سنگي در چاه مي‎اندازد که صد عاقل هم نمي‎توانند آن را در بياورند يا از ترس نداشتن علمي، کار‎ها را مسکوت گذاشته ضربه‎اي بدتر از اولي و خسارتي بيشتر وارد مي‎کند. البته ضرر متخصص بدون تعهد هم که واضح و مبرهن است. پس از انقلاب اسلامي کشورمان چه ضربه‌هايي که از اين امر نديده است. افراط و تفريط در اين زمينه، خسارت‎‎هاي فراواني به کشور زده است. پس همانگونه که يک پرنده، هرگز نمي‎تواند با يک بال پرواز کند هرچند بال‌هايش رنگين و زرين باشد، پيشرفت کشور نيز بدون يکي از اين دو حاصل نمي‎شود و در حقيقت اين دو لازم و ملزوم يکديگرند و همديگر را کامل مي‎کنند.

براي تعهد حتما بايد تخصص وجود داشته باشد؛ يعني تا ما در چيزي تخصص نداشته باشيم تعهد به آن چيز معنايي ندارد. وقتي تخصص پيدا کرديم، حالا ديگر تعهد اهميت پيدا مي‌کند. به هر حال هر دو بايد باشد و يک طوري اين دو لازم و ملزوم يکديگرند. ما بايد هم به تخصص‌مان بيفزاييم و هم به تعهدمان.

تقدم و تأخر تعهد يا تخصص، بحثي ا‎ست که ريشه در سال‎‎هاي نخست انقلاب دارد. بحث تخصص و تعهد، در نظام جمهوري اسلامي هم همواره مطرح بوده. اين بحث در دوره‎‎هاي گوناگون شدت و ضعف پيدا کرده ولي هيچ‎گاه به‎کلي منتفي نشده است.
«امروز بعد از 35 سال که از انقلاب مي‎گذرد، ديگر آن دعواي تعهد و تخصصي که اول انقلاب بود، وجود ندارد. معني ندارد که ما بگوييم تعهد يا تخصص؟ هم تعهد، هم تخصص.زيرا در طي اين سال‎ها مديران خوبي تربيت شده‎اند و شخصيت‎هاي برجسته‎اي پرورش يافته‎اند، که هم تخصص لازم را دارند و هم متعهد ». گزيده‌اي از بيانات رهبر انقلاب در سوم شهريور 72

منبع: پنجره