با این حال آنچه در «نه فرشته ام نه شیطان» می بینیم حرکت کاملا در محدوده های موسیقی سنتی ایران است یعنی همان کاری که نه فقط پدر همایون که بسیاری از اسلاف او لااقل در نیم قرن اخیر بارها و بارها انجام داده اند.

گروه فرهنگی مشرق - شاید اگر مدتی قبل از انتشار آلبوم «نه فرشته ام نه شیطان» و همزمان با رونمایی اش همایون شجریان و همکار آهنگسازش تهمورث پورناظری از وجه فراایرانی این آلبوم و اینکه تنظیم قطعات این آلبوم با ترکیب موسيقي ها و فرهنگهاي مختلف صورت گرفته اند سخن نمی گفتند انتظارمان از آلبوم آن قدرها بالا نمی رفت و در نهایت فکر می کردیم این هم آلبومی است در امتداد آثاری نظیر «نسیم وصل»، «شوق دوست» و «قیژک کولی» که با پای بندی کامل به قواعد موسیقی دستگاهی ساخته شده اند اما آن همه تبلیغ برای نشان دادن این اثر به عنوان کاری که حاصل تقابل موسیقی ایرانی و غربی است انتظار مخاطب را به خصوص مخاطبی که تشنه تلفیق موسیقی سنتی ایران با مایه های غربی است به شدت بالا می برد.



با این حال آنچه در «نه فرشته ام نه شیطان» می بینیم حرکت کاملا در محدوده های موسیقی سنتی ایران است یعنی همان کاری که نه فقط پدر همایون که بسیاری از اسلاف او لااقل در نیم قرن اخیر بارها و بارها انجام داده اند. صددرصد که چنین آثاری از لحاظ حفظ میراث موسیقایی ایران قابل احترامند اما اینکه آلبوم را نوعی تلفیق بین موسیقی مشرق زمین و مغرب زمین خطاب کرده و حتی رونمایی اش را هم ربط دهیم به اتفاقات سیاسی ماههای اخیر و بازیگری که بیشتر از بازیهایش به واسطه اظهارنظرات سیاسی اش مخاطب جمع می کند را بکنیم کلیپ ساز کارمان، بیشتر به ماهی گرفتن از آب گل آلود شباهت دارد.
 
تنظیم کننده «چکامه هولوکاست» اینجا چه می کند؟
در هیچ کدام از قطعات هشت گانه «نه فرشته ام نه شیطان» نوآوری ولوجزیی در گفتگوی فرهنگهای موسیقایی مختلف دیده نمی شود و حتی در تنظیم آهنگها نیز همه چیز بر مدار اصول موسیقی دستگاهی پیش رفته است. تنها تفاوت این آلبوم با بسیاری از آلبومهای موسیقی اصیل ایران استفاده از سازهایی مانند گیتار، گیتار باس، کنترباس و جیمبی که ریشه های غیرایرانی دارند در تنظیم آهنگهاست و البته صدابرداری و ضبط موسیقی نیز در استودیوهایی واقع در برکلی، لوس آنجلس و استانبول انجام شده! صدالبته که یک تنظیم کننده آمریکایی به نام «دیوید گارنر» نیز در این آلبوم حضور دارند؛ تنظیم کننده ای که همه افتخارش اجرای «چکامه هولوکاست» در فستیوال موسیقی یهودیان برکلی بوده است!!!

اینکه حضور چند ساز غربی و البته یک تنظیم کننده موبور را عاملی بدانیم برای خلق نوعی جدید از موسیقی که در آن ایران و غرب در برابر هم به گفتگو می نشینند همان قدر ابلهانه است که ساخت فیلمی با مختصات فیلمفارسی را در مثلا استودیویی هالیوودی عامل پیشرفت بدانیم.

اینکه با وجود این همه نوازنده توانا و تنظیم کنندگان سرشناسی که در کشور داریم می رویم به سراغ یک سری نوازنده بی نام و نشان آمریکایی که بیایند برایمان ویولن، پیانو و گیتار باس بزنند که مثلا تقابل فرهنگی ایجاد کرده باشیم همان قدر ساده لوحانه است که اجاره سالن سینمایی در هالیوود و نمایش فیلمهای ایرانی به امید پیشرفت سینمای مملکت!

 
قمیشی و شهبال از شما جلوترند!
از شجریانِ کوچک که بحق در تواناییهای آوازی هیچ کم ندارد بعید بود چنین آلبوم کاملا سنتگرایانه ای را به عنوان اثری مدرن به مخاطبش عرضه کند. همایون جان! اگر ضبط در لوس آنجلس با تنظیم کننده آمریکایی به معنای تلفیق فرهنگی است پس کسانی مانند سیاوش قمیشی و شهبال شب پرده که حدودا دو دهه و نیم قبل با تنظیم کنندگانی چون «استیو مک کرام» و «دیوید بتسامو» آلبوم تولید کرده اند. زودتر از شما موفق به تلفیق فرهنگی شده ا
 
تلفیق زمانی معنا می یابد که...
تهمورث و همایون عزیز! تلفیق زمانی معنا می یابد که تهیه کننده ای آمریکایی به سراغ شما آمده و ازتان بخواهد در کنار یکی از چهره های مشهور موسیقی آن طرف، آلبوم خلق کنید. شما هم طی پروسه ای چند ساله و با تکیه بر اشتراکات دو فرهنگ موسیقایی و البته پل زدن میان وجه پاپیولار هر دو فرهنگ بتوانید آلبومی را جمع کنید که فقط در مارکت آمریکا 200 هزار نسخه تیراژ داشته باشد وگرنه اینکه تنظیم آهنگ را به دیوید گارنر بدهید و جیمی جانسون را هم بیاورید که برایتان گیتار باس بزند و جس نیکولز را هم بکنید صدابردار کارتان فقط و فقط یک سود دارد و آن هم خارج کردن پول از مملکت و ریختن به جیب موزیسینهایی است که در کشور خودشان هم در حد متوسط هستند!